confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
اين آيه بود: | اين آيه بود: | ||
(وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا) . <ref>سوره نساء، آيه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار ديگر آن را باز كرد كه اين آيه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا) . <ref>سوره توبه، آيه ١١١</ref> اينجا بود كه امام دومرتبه فرمود: به خدا [[سوگند]] كه اين نوزاد، همان زيد است. <ref> ابن ادريس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا) . <ref>سوره نساء، آيه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار ديگر آن را باز كرد كه اين آيه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا) . <ref>سوره توبه، آيه ١١١</ref> اينجا بود كه امام دومرتبه فرمود: به خدا [[سوگند]] كه اين نوزاد، همان زيد است. <ref> ابن ادريس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | ||
=ويژگىهاى زيد بن على (ع)= | |||
در [[تاريخ اسلام]]، سخن درباره اين چهره برجسته و مقدس فراوان است و [[زهد]] و [[عبادت]] و خداترسى از اوصاف و ويژگىهاى ايشان شمرده شده است. برخى ديگر از اوصافى كه زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود، به قرار ذيل است: | |||
=مونس و همپيمان با [[قرآن]]= | |||
مرحوم [[شيخ مفيد]]رحمه الله از [[زياد بن منذر]] نقل مىكند: به [[مدينه منوره]] وارد شدم و از هر كس كه درباره زيد بن على پرسيدم، به من گفت: <big>ذاك حليف القران</big> ؛ او همعهد با [[قرآن كريم]] است. <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | |||
==گريه از ترس خدا== | |||
در [[ارشاد مفيد]] آمده است كه هشيم روايت كرده كه گفت: از [[خالد بن صفوان]] از زيد بن على پرسيدم و او ما را چنين [[حديث]] كرد. پس از او پرسيدم كه او را در كجا ملاقات كردى؟ گفت: در رصافه. <ref> منطقهاى است در شهر بغداد</ref> گفتم: او را چگونه يافتى؟ گفت: تا جايى كه مىدانم، ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود كه اشكش جارى است! <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | |||
==داناترين بنىهاشم پس از امام (ع)== | |||
امّا [[يحيى بن زيد]] كه خود از شخصيتهاى بزرگ و از شهداى راه اسلام به شمار مىرود، درباره پدرش فرموده است كه وى هرگز امام نبوده؛ بلكه از زاهدان عصر خويش و از مجاهدان راه خدا و از فقهيان بنىهاشم بوده است. | |||
و به [[متوكل عباسى]] گفت: اى عبدالله! بدان كه پدرم امام نبوده؛ بلكه از [[سادات]] كريم و از زاهدانشان بوده است. پدرم از مجاهدان راه خدا بود. | |||
عرض كردم اى فرزند رسول خدا! بدان كه پدرت ادعاى امامت كرده و در راه خدا [[جهاد]] كرده؛ در حالى كه از [[رسول خدا]] (احاديثى) درباره مدعى [[دروغ]] به امامت آمده است. | |||
يحيى گفت: آرام باش اى بنده خدا؛ پدرم بسيار عاقلتر از آن بود كه چيزى را كه حقى در آن نداشت، ادعا كند؛ بلكه مىگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت مىكنم و مقصودش عمويم [[امام جعفر صادق (ع)]] بود كه امروز او صاحب و ولى امر است. سپس گفت: آرى، پدرم داناترين بنىهاشم بود. <ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref> | |||
==پدرم يكى از عابدان بود== | |||
يحيى بن زيد بن على نيز درباره پدرش گفت: خداى رحمت كند پدرم زيد را؛ به خدا سوگند كه او يكى از عابدانى بود كه شبها روى پاى خود ايستاده نماز مىخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهايت تلاش و جهاد خود را داشت. | |||
==نماز و مناجات با خدا== | |||
پيش از اين گفتيم كه زيد بن على جامع علم و اخلاق و فضيلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام زينالعابدين (ع)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات مىشد. محمد بن خالد اين حالت عرفانى را در راه [[مكه]] و مدينه از او ديده است و براى [[سعيد بن جبير]] نقل كرده است كه گفت: به محمد بن خالد عرض كردم كه زيد را در قلب مردم [[عراق]] چگونه يافتى؟ گفت: من از مردم عراق براى تو سخن نمىگويم؛ بلكه با تو از مردى به نام نازلى كه در مدينه بود، سخن مىگويم. نازلى گويد: در سفرى با زيد بن على به مكه همراه او بودم. او را ديدم كه نخست [[نماز]] واجب را مىخواند و سپس بين نماز تا نماز ديگر پيوسته نماز مىخواند. همچنين تمام شب را نماز مىخواند و بسيار تسبيح مىگفت و اين آيه را مرتب بر زبان جارى مىساخت: (وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ) . <ref>سوره ق، آيه ١٩</ref> پس شبى براى ما نماز خواند و پيوسته همين آيه را تا نيمهشب تكرار كرد. | |||
وقتى كه از خواب بيدار شدم، ديدم هنوز دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرده مىگويد: الهى! عذاب دنيا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهاى زد. از جاى برخاسته، عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! اين ناله و گريه كه از تو در اين شب ديدم، هرگز نديده بودم. فرمود: واى بر تو اى نازلى! امشب در [[سجده]] در خواب مىديدم گروهى از مردم كه بر تنشان لباسهايى بود كه تاكنون هيچ چشمى آن را نديده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها كه ديگران از او فرمانبرى مىكردند گفت: آيا اين همان است؟ گفتند: آرى. او گفت بشارتت باد اى زيد كه تو در راه خدا كشته خواهى شد و به دار آويخته و سوزانده خواهى شد. و از آنپس هيچگاه آتش به سوى تو نخواهد آمد. اى نازلى! من از خواب بيدار شدم در حالى كه به خدا به شدت وحشتزده بودم. اى نازلى! دوست دارم كه به آتش سوزانده مىشدم و بار ديگر به آتش سوزانده مىشدم، ولى خداوند امر اين امت را اصلاح فرمايد. <ref>تفسير فرات كوفى، ص١۶۶</ref> | |||
=شهادت زید= | =شهادت زید= |