۸۷٬۹۳۹
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مردمسالاری[۱] یا دموکراسی (به فرانسوی: Démocratie) حکومتی است که در آن | مردمسالاری[۱] یا دموکراسی (به فرانسوی: Démocratie) حکومتی است که در آن مردم اقتدار برای انتخاب قانون و قانونگذار[۲][۳] و روشی برای سهیم کردن همه شهروندان در تصمیمگیریهای سیاسی بزرگ را دارند و ابتدا در یونان باستان پدید آمد و منظور از آن حکومت عامه مردم است، به تعبیری دیگر، حق همگان برای شرکت در تصمیمگیری در مورد امور همگانی جامعه است.<br> | ||
=معنای دموکراسی= | =معنای دموکراسی= | ||
دموکراسی واژهای یونانی است که از دو جزء «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده است. «دموس» نزد یونانیان باستان که واضح اصطلاح دموکراسی بودهاند، غالباً به معنای «مردم» به کار میرفته و به تعبیر دقیقتر، به معنای آن دسته از انسانها که «شهروند» محسوب میشدهاند به کار میرفته است. برای توضیح بیشتر باید گفت که در «آتن» باستان که اصلیترین دموکراسی یونانی بوده است، بردگان و اشخاص آتنیای که پدر و مادرشان آتنی نبودهاند، «شهروند» محسوب نمیشدند و از شرکت در امور سیاسی محروم بوده و از این رو به عنوان مصداق «دموس» شناخته نمیشدند. البته در طی تاریخ تطور تمدن غرب، دامنه و شاخصهای مفهومی و مصداقی «دموس» تغییر کرده است. در آتن باستان فقط مردان آزاد بالغی که پدر و مادر آنها نیز آتنی بودهاند، به عنوان «شهروند» و یا «دموس» مطرح میشدند و تعداد این اشخاص نسبت به کل ساکنان آتن قرون پنجم و چهارم قبل از میلاد در حدود یک دهم بوده است. <ref>بال، ترس و دادگری، ریچارد/ ایدئولوژیهای سیاسی و ایدآلهای دموکراتیک</ref> <ref>رویا منتظمی (کیوان شکوهی)/ پیک بهار/ ۱۳۸۴/ ص۴۲.</ref> | |||
جزء دوم دموکراسی، واژه «کراتوس» است که هم به معنای حکومت کردن و حاکمیت داشتن و هم به معنای قانون و قانونگذاری است. بدینترتیب، دموکراسی در لغت، اجمالاً به معنای حاکمیت و حکومت و قانونگذاری توسط «مردم» (دموس) است. به عبارت دقیقتر دموکراسی به معنای اصالت دادن به «مردم» یا «دموس» [با تمام ابهام و نیز تغییراتی که در مفهوم و مصداق این واژه رخ داده است] در امر «حاکمیت» و «قانونگذاری» است و این امر در تضاد ذاتی با اعتقاد دینی به حق حاکمیت بالاصاله و قانونگذاری بالاصاله توسط خداوند قرار دارد. | جزء دوم دموکراسی، واژه «کراتوس» است که هم به معنای حکومت کردن و حاکمیت داشتن و هم به معنای قانون و قانونگذاری است. بدینترتیب، دموکراسی در لغت، اجمالاً به معنای حاکمیت و حکومت و قانونگذاری توسط «مردم» (دموس) است. به عبارت دقیقتر دموکراسی به معنای اصالت دادن به «مردم» یا «دموس» [با تمام ابهام و نیز تغییراتی که در مفهوم و مصداق این واژه رخ داده است] در امر «حاکمیت» و «قانونگذاری» است و این امر در تضاد ذاتی با اعتقاد دینی به حق حاکمیت بالاصاله و قانونگذاری بالاصاله توسط خداوند قرار دارد. | ||
آنتونی آربلاستر درباره اصطلاح دموکراسی مینویسد:«دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست... در اصل واژهای است یونانی که از دو واژه کوتاهتر «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده است. هر دو اصطلاح چند معنا دارند. دموس میتواند هم به معنای کلیه شهروندانی باشد که در «پولیس» polis یا «دولت – شهر» زندگی میکنند، و هم به معنای «اراذل و اوباش» یا «توده عوام» و یا «اقشار فرودست» به کار رود. «کراتوس» میتواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد که این دو معنای یکسانی ندارند.» <ref>آربالستر، آنتونی، دموکراسی، ص۲۹، حسن مرتضوی، انتشارات آشیان، ۱۳۷۹</ref>. اساساً دموکراسی قبل از هر چیز و بیش از هر چیز یک مجموعه مفهومی سازمان یافته [پارادایم] است که بر حق حاکمیت بالذات و مستقل از خداوند و قانونِ آسمانی بشر و نیز حق اصیل و بالذات و مستقل و منقطع از وحی بشر [که این بشر را در مفهوم «دموس» یا «مردم» تعریف میکند] در امر قانونگذاری تاکید میکند. <ref>youngc charls/ Democracy/ Harper/ ۱۹۱۱</ref>. | آنتونی آربلاستر درباره اصطلاح دموکراسی مینویسد:«دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست... در اصل واژهای است یونانی که از دو واژه کوتاهتر «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده است. هر دو اصطلاح چند معنا دارند. دموس میتواند هم به معنای کلیه شهروندانی باشد که در «پولیس» polis یا «دولت – شهر» زندگی میکنند، و هم به معنای «اراذل و اوباش» یا «توده عوام» و یا «اقشار فرودست» به کار رود. «کراتوس» میتواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد که این دو معنای یکسانی ندارند.» <ref>آربالستر، آنتونی، دموکراسی، ص۲۹، حسن مرتضوی، انتشارات آشیان، ۱۳۷۹</ref>. اساساً دموکراسی قبل از هر چیز و بیش از هر چیز یک مجموعه مفهومی سازمان یافته [پارادایم] است که بر حق حاکمیت بالذات و مستقل از خداوند و قانونِ آسمانی بشر و نیز حق اصیل و بالذات و مستقل و منقطع از وحی بشر [که این بشر را در مفهوم «دموس» یا «مردم» تعریف میکند] در امر قانونگذاری تاکید میکند. <ref>youngc charls/ Democracy/ Harper/ ۱۹۱۱</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==اختلاف دیدگاهها== | ==اختلاف دیدگاهها== | ||
رابطه بین اسلام و دموکراسى در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژى یکپارچه نیست. چشماندازهاى وسیعى در این جهان وجود دارد، از اندیشههاى افراطى کسانى که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسى را نفى مىکنند گرفته تا کسانى که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان می دهد. | رابطه بین [[اسلام]] و دموکراسى در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژى یکپارچه نیست. چشماندازهاى وسیعى در این جهان وجود دارد، از اندیشههاى افراطى کسانى که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسى را نفى مىکنند گرفته تا کسانى که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان می دهد. | ||
===دیدگاه اول (مخالفت)=== | ===دیدگاه اول (مخالفت)=== | ||
برخى از اسلامگرایان بر این باورند که دموکراسى مفهومى بیگانه است که به وسیله غربگرایان و اصلاحطلبان سکولار به جوامع اسلامى تحمیل شده است. آنها همواره استدلال مىکنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادى اسلام بر حاکمیت خدا را انکار مىکند ولذا نوعى بتپرستى است. | برخى از اسلامگرایان بر این باورند که دموکراسى مفهومى بیگانه است که به وسیله غربگرایان و اصلاحطلبان سکولار به جوامع اسلامى تحمیل شده است. آنها همواره استدلال مىکنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادى اسلام بر حاکمیت خدا را انکار مىکند ولذا نوعى بتپرستى است. | ||
===دیدگاه دوم (سازگارى)=== | ===دیدگاه دوم (سازگارى)=== | ||
بسیارى از گروه هاى فکرى برجسته اسلامى استدلال می کنند که اسلام و دموکراسى با یکدیگر سازگارند. برخى پیشتر می روند و تاکید می کنند که در شرایط کنونى جهان معاصر، دموکراسى را مىتوان نیاز ضرورى اسلام تلقى کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخى پراهمیتى را از درون سنت اسلامى بیرون کشیده و با مفاهیم پایهاى دموکراسى آنطور که در جهان مدرن فهمیده مى شود، تلفیق مى دهند. بسیارى از این مفاهیم با اهمیت به شیوههاى مختلف در دوران مختلف به کار برده شده اند، براى مثال سنت مسیحى در دوران پیش مدرن شالوده اى نظرى براى سیستم پادشاهى داراى مشروعیت الهى فراهم مىکرد، درحالى که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ مى کند که مسیحیت و دموکراسى کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانى سر بر مى آورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادى چگونه باید به فهم در آمده و بهکار آیند. | بسیارى از گروه هاى فکرى برجسته اسلامى استدلال می کنند که اسلام و دموکراسى با یکدیگر سازگارند. برخى پیشتر می روند و تاکید می کنند که در شرایط کنونى جهان معاصر، دموکراسى را مىتوان نیاز ضرورى اسلام تلقى کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخى پراهمیتى را از درون سنت اسلامى بیرون کشیده و با مفاهیم پایهاى دموکراسى آنطور که در جهان مدرن فهمیده مى شود، تلفیق مى دهند. بسیارى از این مفاهیم با اهمیت به شیوههاى مختلف در دوران مختلف به کار برده شده اند، براى مثال سنت مسیحى در دوران پیش مدرن شالوده اى نظرى براى سیستم پادشاهى داراى مشروعیت الهى فراهم مىکرد، درحالى که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ مى کند که مسیحیت و دموکراسى کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانى سر بر مى آورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادى چگونه باید به فهم در آمده و بهکار آیند. | ||
=غنوشى پیشگام تئوریسن دموکراسى = | =غنوشى پیشگام تئوریسن دموکراسى= | ||
یک نقطه نظر آغازین نسبتا بى طرفانه درباره مسلمانان در سال 1992 به وسیله راشد الغنوشى، رهبر اسلام گراى تونسى و تبعیدى سیاسى در مصاحبه با لندن آبرزور ارائه شده است | یک نقطه نظر آغازین نسبتا بى طرفانه درباره مسلمانان در سال 1992 به وسیله راشد الغنوشى، رهبر اسلام گراى تونسى و تبعیدى سیاسى در مصاحبه با لندن آبرزور ارائه شده است | ||
اگر مقصود از دموکراسى عبارت است از مدل لیبرالى حکومت که در غرب رایج است؛ یعنى نظامى که مردم آزادانه نمایندگان و رهبران خود را برمىگزینند، و در آن جابجایى قدرت و همچنین تمام آزادىها و حقوق بشر براى عموم مردم وجود دارد، در آن صورت مسلمانان مطلب یا سخنى در مذهب خود نمىیابند که با دموکراسى مغایرت داشته باشد، و به نفعشان نیز نیست که چنین کارى بکنند. بسیارى از مسلمانان از جمله خود غنوشى پیشتر رفته و دموکراسى را شیوهاى مناسب براى تحقق الزامات خاص دین اسلام در جهان معاصر مى دانند. سنت اسلامى حاوى شمارى از مفاهیم کلیدى است که مسلمانان آنها را به عنوان راه گشاى دموکراسى اسلامى مطرح مى کنند. | اگر مقصود از دموکراسى عبارت است از مدل لیبرالى حکومت که در غرب رایج است؛ یعنى نظامى که مردم آزادانه نمایندگان و رهبران خود را برمىگزینند، و در آن جابجایى قدرت و همچنین تمام آزادىها و حقوق بشر براى عموم مردم وجود دارد، در آن صورت مسلمانان مطلب یا سخنى در مذهب خود نمىیابند که با دموکراسى مغایرت داشته باشد، و به نفعشان نیز نیست که چنین کارى بکنند. بسیارى از مسلمانان از جمله خود غنوشى پیشتر رفته و دموکراسى را شیوهاى مناسب براى تحقق الزامات خاص دین اسلام در جهان معاصر مى دانند. سنت اسلامى حاوى شمارى از مفاهیم کلیدى است که مسلمانان آنها را به عنوان راه گشاى دموکراسى اسلامى مطرح مى کنند. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=مفاهیم بنیادى دموکراسى در اسلام= | =مفاهیم بنیادى دموکراسى در اسلام= | ||
در این جهانبینى، جداسازى مذهب از سیاست موجب خلاء معنوى در حوزه عمومى مىشود و راه را براى استقرار نظامهاى سیاسى که هیچ درک و احساسى نسبت به ارزشهاى اخلاقى ندارند، باز مىکند. از چنین منظرى، یک دولت سکولار راه را براى سوء استفاده از قدرت باز مىگذارد. | در این جهانبینى، جداسازى مذهب از سیاست موجب خلاء معنوى در حوزه عمومى مىشود و راه را براى استقرار نظامهاى سیاسى که هیچ درک و احساسى نسبت به ارزشهاى اخلاقى ندارند، باز مىکند. از چنین منظرى، یک دولت سکولار راه را براى سوء استفاده از قدرت باز مىگذارد. | ||
# توحید | |||
#توحید | |||
طرف داران دموکراسى اسلامى استدلال مىکنند که یکتایى و یگانگى خداوند مستلزم نظام دموکراتیک است. بیشتر مسلمانان نسبت به هر گونه ادعایى در باب حاکمیت یک فرد سوء ظن داشته و بدگمانند. | طرف داران دموکراسى اسلامى استدلال مىکنند که یکتایى و یگانگى خداوند مستلزم نظام دموکراتیک است. بیشتر مسلمانان نسبت به هر گونه ادعایى در باب حاکمیت یک فرد سوء ظن داشته و بدگمانند. | ||
حاکمیت یک فرد مغایر با حاکمیت خداوند است، چه اینکه همه افراد نزد خداوند برابرند. و اطاعت کورکورانه از حکومت یک فرد برخلاف اسلام است. | حاکمیت یک فرد مغایر با حاکمیت خداوند است، چه اینکه همه افراد نزد خداوند برابرند. و اطاعت کورکورانه از حکومت یک فرد برخلاف اسلام است. | ||
# اصل شورا | |||
# از نظر قرآن، نیکوکار کسى است که امور خود را از طریق مشاوره و همفکرى با دیگران سامان مىدهد (قرآن، سوره 42، آیه 38)، این مسئله از طریق سنتهاى پیامبر و گفته ها، رفتار و کردار نخستین رهبران جامعه اسلامى گسترش می یابد، و بدین معناست که مسلمانان ملزم هستند امور سیاسى خود را از طریق همفکرى و مشاوره با یکدیگر مدیریت کنند. | #اصل شورا | ||
# اصل خلافت | #از نظر قرآن، نیکوکار کسى است که امور خود را از طریق مشاوره و همفکرى با دیگران سامان مىدهد (قرآن، سوره 42، آیه 38)، این مسئله از طریق سنتهاى پیامبر و گفته ها، رفتار و کردار نخستین رهبران جامعه اسلامى گسترش می یابد، و بدین معناست که مسلمانان ملزم هستند امور سیاسى خود را از طریق همفکرى و مشاوره با یکدیگر مدیریت کنند. | ||
#اصل خلافت | |||
مفهوم پایه اى دیگر در تحولات مربوط به دموکراسى اسلامى عبارت است از مفهوم خلیفه، در گفتوگوهاى معاصر کاربرد سیاسى واژه سنتى خلیفه مجددا تعریف شده است. این واژه از حیث تاریخى لقب پادشاهان امپراتورى اسلامى دوره میانه بوده است. با این حال اندیشمندان مسلمان اواخر قرن بیستم به تدریج به اهمیت این مسئله که همه انسان ها خلفاى خداوند هستند، پى بردند. مفهوم خلافت مستلزم مسئولیت هایى براى همه انسان ها، در همه ابعاد زندگى است، به خصوص در بعد سیاسى، مسلمانان به درستى خلافت را امرى کاملاً سیاسى مى فهمند. صلاحیت جانشینى به تمامى گروه هاى مردم اعطا شده است. جامعه بار مسئولیت جانشینى را به مثابه یک کل بر دوش مى کشد، هر فرد از افراد این جامعه در جانشینى الهى سهیم است. دموکراسى اسلامى از نظر تئوریکى و مفهومى در آغاز قرن بیست و یکم به خوبى رشد یافته و قانع کننده است، اما در عمل نتایج کمتر امیدوارکننده و رضایتبخش بوده است.<br> | مفهوم پایه اى دیگر در تحولات مربوط به دموکراسى اسلامى عبارت است از مفهوم خلیفه، در گفتوگوهاى معاصر کاربرد سیاسى واژه سنتى خلیفه مجددا تعریف شده است. این واژه از حیث تاریخى لقب پادشاهان امپراتورى اسلامى دوره میانه بوده است. با این حال اندیشمندان مسلمان اواخر قرن بیستم به تدریج به اهمیت این مسئله که همه انسان ها خلفاى خداوند هستند، پى بردند. مفهوم خلافت مستلزم مسئولیت هایى براى همه انسان ها، در همه ابعاد زندگى است، به خصوص در بعد سیاسى، مسلمانان به درستى خلافت را امرى کاملاً سیاسى مى فهمند. صلاحیت جانشینى به تمامى گروه هاى مردم اعطا شده است. جامعه بار مسئولیت جانشینى را به مثابه یک کل بر دوش مى کشد، هر فرد از افراد این جامعه در جانشینى الهى سهیم است. دموکراسى اسلامى از نظر تئوریکى و مفهومى در آغاز قرن بیست و یکم به خوبى رشد یافته و قانع کننده است، اما در عمل نتایج کمتر امیدوارکننده و رضایتبخش بوده است.<br> | ||
خط ۸۸: | خط ۹۲: | ||
نتیجه تئوریک نویسندگان مقاله مبنى بر سازگارى تئوریک اسلام و دموکراسى جاى خوشبختى دارد و از انصاف و تأمل واقعبینانه آنان روایت مىکند که مىتواند مورد تأمل برخى روشنفکران مسلمان باشد که از اصطکاک اسلام و دموکراسى طرفدارى می کنند.<br> | نتیجه تئوریک نویسندگان مقاله مبنى بر سازگارى تئوریک اسلام و دموکراسى جاى خوشبختى دارد و از انصاف و تأمل واقعبینانه آنان روایت مىکند که مىتواند مورد تأمل برخى روشنفکران مسلمان باشد که از اصطکاک اسلام و دموکراسى طرفدارى می کنند.<br> | ||
=منابع = | =منابع= | ||
http://ensani.ir/fa/article/اسلام و دموکراسی<br> | http://ensani.ir/fa/article/اسلام و دموکراسی<br> | ||
خط ۹۶: | خط ۱۰۰: | ||
http://www.bou.ac.ir/portal/home/?news/36697/38162/90975<br> | http://www.bou.ac.ir/portal/home/?news/36697/38162/90975<br> | ||
<references /> |