۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
در نیمه قرن سیزدهم، بحران در تکامل شهری بلخ آغاز شد. | در نیمه قرن سیزدهم، بحران در تکامل شهری بلخ آغاز شد. | ||
==مهاجرت مردم از بلخ== | |||
در دوران ناآرامِ پس از تخریب شهر به دست امیر بخارا در ۱۲۵۶ و تسخیر دوباره آن به وسیله افغانهای دوست محمد در ۱۲۶۶، بیشترین آسیب به شهر و نواحی مجاور آن وارد شد که به مهاجرت بسیاری از ساکنان ازبک این شهر منجر گردید. تعمیر نکردن مجراهای آبیاری از دیگر دلایل زوال شهر بود و بنابراین تعجبآور نبود که افغانها پس از سلطه مجدد از ۱۲۶۶ به بعد، ترجیح دادند که فرمانداری ترکستان خود را در تخته پل، نزدیک مزارشریف، و سپس در مزارشریف مستقر سازند. | در دوران ناآرامِ پس از تخریب شهر به دست امیر بخارا در ۱۲۵۶ و تسخیر دوباره آن به وسیله افغانهای دوست محمد در ۱۲۶۶، بیشترین آسیب به شهر و نواحی مجاور آن وارد شد که به مهاجرت بسیاری از ساکنان ازبک این شهر منجر گردید. تعمیر نکردن مجراهای آبیاری از دیگر دلایل زوال شهر بود و بنابراین تعجبآور نبود که افغانها پس از سلطه مجدد از ۱۲۶۶ به بعد، ترجیح دادند که فرمانداری ترکستان خود را در تخته پل، نزدیک مزارشریف، و سپس در مزارشریف مستقر سازند. | ||
==زمان مهاجرت مردم== | |||
تاریخ دقیق نقل مکان از بلخ روشن نیست، احتمالاً این نقل مکان نخست موقتی بوده است. به هر حال، در ۱۳۰۳/ ۱۸۸۶ که هیئت انگلیسی نظارت بر تعیین مرز از آنجا عبور میکرد، این انتقال کامل و نهایی بود. | تاریخ دقیق نقل مکان از بلخ روشن نیست، احتمالاً این نقل مکان نخست موقتی بوده است. به هر حال، در ۱۳۰۳/ ۱۸۸۶ که هیئت انگلیسی نظارت بر تعیین مرز از آنجا عبور میکرد، این انتقال کامل و نهایی بود. | ||
==جمعیت بلخ در سال ۱۳۰۳== | |||
جمعیت بلخ در آن زمان در حدود ششصد خانواده تاجیک، ازبک و عرب برآورد شد که صد خانواده آنان از خانوادههای محلی قدیمی بودند. علاوه بر ساکنان دایمی، جمعیت متغیری در حدود هزار خانواده پشتون در شهر و خارج از دیوار ساکن بودند. اما منبع دیگر تعداد آنان را دویست خانواده تاجیک ذکر کرده است. [۵۷] [۵۸] زوال بلخ در دهههای بعد ادامه یافت. نیدرمایر [۵۹] و فوچر [۶۰] در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴، بلخ را در جنگ جهانی اول روستایی محقر توصیف کردهاند. | جمعیت بلخ در آن زمان در حدود ششصد خانواده تاجیک، ازبک و عرب برآورد شد که صد خانواده آنان از خانوادههای محلی قدیمی بودند. علاوه بر ساکنان دایمی، جمعیت متغیری در حدود هزار خانواده پشتون در شهر و خارج از دیوار ساکن بودند. اما منبع دیگر تعداد آنان را دویست خانواده تاجیک ذکر کرده است. [۵۷] [۵۸] زوال بلخ در دهههای بعد ادامه یافت. نیدرمایر [۵۹] و فوچر [۶۰] در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴، بلخ را در جنگ جهانی اول روستایی محقر توصیف کردهاند. | ||
==طرح شهر جدید== | |||
طرح شهر جدید که ساخت آن در ۱۳۱۳ ش /۱۹۳۴ آغاز شد، از لحاظ هندسی به صورت دوایر هم مرکز به دور یک چهارگوش مرکزی با هشت شاهراه شعاعی بود. این طرح بسیار بلند پروازانه و شامل ۲۷۰، ۱ خانه با بازاری بزرگ بود [۶۱] و دیری نپایید که با شکست مواجه شد. در ۱۳۵۲ ش/ ۹۷۳ فقط ۴۳۰ خانه ساخته شد که درخواست برای آنها بسیار کم بود (گروتسباخ، ص ۱۰۵). جاذبه مزار شریف، هنوز بر سراسر منطقه حکمفرما بود. | طرح شهر جدید که ساخت آن در ۱۳۱۳ ش /۱۹۳۴ آغاز شد، از لحاظ هندسی به صورت دوایر هم مرکز به دور یک چهارگوش مرکزی با هشت شاهراه شعاعی بود. این طرح بسیار بلند پروازانه و شامل ۲۷۰، ۱ خانه با بازاری بزرگ بود [۶۱] و دیری نپایید که با شکست مواجه شد. در ۱۳۵۲ ش/ ۹۷۳ فقط ۴۳۰ خانه ساخته شد که درخواست برای آنها بسیار کم بود (گروتسباخ، ص ۱۰۵). جاذبه مزار شریف، هنوز بر سراسر منطقه حکمفرما بود. | ||
==جمعیت بلخ جدید== | |||
براساس نتایج سرشماری مقدماتی ۱۳۲۸ ش/ ۱۹۷۹، جمعیت بلخ در آن زمان فقط ۲۴۳، ۷ تن بود (براساس اطلاعات بالان) | براساس نتایج سرشماری مقدماتی ۱۳۲۸ ش/ ۱۹۷۹، جمعیت بلخ در آن زمان فقط ۲۴۳، ۷ تن بود (براساس اطلاعات بالان) | ||
==اقتصاد بلخ== | |||
نقش اقتصادی بلخ به هیچ وجه قابل چشم پوشی نبود، زیرا بلخ به بازار مهم محصولات کشاورزی و دامداری (پنبه، خربزه، بادام، پوست گوسفند قرهگل) تبدیل شده بود. | نقش اقتصادی بلخ به هیچ وجه قابل چشم پوشی نبود، زیرا بلخ به بازار مهم محصولات کشاورزی و دامداری (پنبه، خربزه، بادام، پوست گوسفند قرهگل) تبدیل شده بود. | ||
در روزهای بازار (دوشنبه و سهشنبه) خریداران از مزارشریف رهسپار بلخ میشدند. تجارت پایاپای با مزار شریف پس از شروع به کار خط اتوبوس افزایش یافت. از چهار تجارتخانه پنبه در بلخ و حومه آن دو تجارتخانه، ماشین پنبه پاککنی داشتند. | در روزهای بازار (دوشنبه و سهشنبه) خریداران از مزارشریف رهسپار بلخ میشدند. تجارت پایاپای با مزار شریف پس از شروع به کار خط اتوبوس افزایش یافت. از چهار تجارتخانه پنبه در بلخ و حومه آن دو تجارتخانه، ماشین پنبه پاککنی داشتند. | ||
==رونق و جذب جهانگرد== | |||
پس از افتتاح شاهراه مزارشریف ـ شبرغان با راه فرعی دو کیلومتری به بلخ در ۱۳۴۹ ش /۱۹۷۰، بلخ جهانگردان را جذب کرد. | پس از افتتاح شاهراه مزارشریف ـ شبرغان با راه فرعی دو کیلومتری به بلخ در ۱۳۴۹ ش /۱۹۷۰، بلخ جهانگردان را جذب کرد. | ||
==آبادانی بلخ== | |||
از ۱۳۵۱ ش/ ۱۹۷۲ به بعد، بلخ از نیروی برق بهرهمند شد. همچنین، مدرسه ابتدایی معتبر و بیمارستان کوچکی در آنجا تأسیس شد و با وجود فاصله کوتاه بیست کیلومتری از مزار شریف، مرکز مستقل کوچکی به حساب میآمد. | از ۱۳۵۱ ش/ ۱۹۷۲ به بعد، بلخ از نیروی برق بهرهمند شد. همچنین، مدرسه ابتدایی معتبر و بیمارستان کوچکی در آنجا تأسیس شد و با وجود فاصله کوتاه بیست کیلومتری از مزار شریف، مرکز مستقل کوچکی به حساب میآمد. | ||
=ولایت جدید بلخ= | |||
ولایت بلخ در شمال افغانستان با ۸۳۳، ۱۱ کیلومتر مربع وسعت، در ۱۳۴۳ ش موجودیت یافت و در ۱۳۶۳ ش به هفت ناحیه (ولوسوالی) و چهار ناحیه کوچک (علاقه داری) تقسیم شد. مرکز ولایت بلخ مزار شریف و سه شهر آن، بلخ، دولت آباد وشولگره یا بویَنَقرَه است. | ولایت بلخ در شمال افغانستان با ۸۳۳، ۱۱ کیلومتر مربع وسعت، در ۱۳۴۳ ش موجودیت یافت و در ۱۳۶۳ ش به هفت ناحیه (ولوسوالی) و چهار ناحیه کوچک (علاقه داری) تقسیم شد. مرکز ولایت بلخ مزار شریف و سه شهر آن، بلخ، دولت آباد وشولگره یا بویَنَقرَه است. | ||
=آثار تاریخی بلخ= | |||
در این قسمت به آثار برجامانده از بلخ باستان اشاره میکنیم. | در این قسمت به آثار برجامانده از بلخ باستان اشاره میکنیم. | ||
==باروهای عظیم== | |||
باروهای عظیم بلخ که بقایای ضلع جنوبی قلعه (بالاحصار) است، قابل توجهترین بقایای دوره باستان امالبلادند. بررسیهای باستانشناسی این باروها راهنمایی برای بررسی مراحل پیاپی توسعه موضعی این شهر است [۶۲] . بالاحصار، نخستین محدوده بلخ را نشان میدهد. | باروهای عظیم بلخ که بقایای ضلع جنوبی قلعه (بالاحصار) است، قابل توجهترین بقایای دوره باستان امالبلادند. بررسیهای باستانشناسی این باروها راهنمایی برای بررسی مراحل پیاپی توسعه موضعی این شهر است [۶۲] . بالاحصار، نخستین محدوده بلخ را نشان میدهد. | ||
طرح مدور شهر احتمالاً میراثی از دوره هخامنشی است؛ در حالی که در ساخت دیوار مدور کنونی که از دوره تیموری است ، از مصالح باروی عظیم یونانی استفاده شده است . این بارو در ۲۰۸ـ۲۰۶ ق م در برابر تهاجم آنتیوخوس سوم سلوکی ایستادگی کرد. همچنین از دوره یونانی دیوار بزرگی باقی مانده که ویرانههای آن به طول شصت کیلومتر هنوز برجاست . این دیوار به منظور جلوگیری از تاخت و تاز چادرنشینان در طول مرز شمالی واحه ساخته شده بود [۶۳] [۶۴] به گفته یعقوبی [۶۵] این دیوار تا زمان وی قابل استفاده بوده و از دیگر شهرهای مهم، عمدتاً دلبرجین (دوره یونانی ـ کوشانی) و زادیان ـ دولت آباد (دوره سلجوقی)، محافظت میکرده است. | طرح مدور شهر احتمالاً میراثی از دوره هخامنشی است؛ در حالی که در ساخت دیوار مدور کنونی که از دوره تیموری است ، از مصالح باروی عظیم یونانی استفاده شده است . این بارو در ۲۰۸ـ۲۰۶ ق م در برابر تهاجم آنتیوخوس سوم سلوکی ایستادگی کرد. همچنین از دوره یونانی دیوار بزرگی باقی مانده که ویرانههای آن به طول شصت کیلومتر هنوز برجاست . این دیوار به منظور جلوگیری از تاخت و تاز چادرنشینان در طول مرز شمالی واحه ساخته شده بود [۶۳] [۶۴] به گفته یعقوبی [۶۵] این دیوار تا زمان وی قابل استفاده بوده و از دیگر شهرهای مهم، عمدتاً دلبرجین (دوره یونانی ـ کوشانی) و زادیان ـ دولت آباد (دوره سلجوقی)، محافظت میکرده است. | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۰۰: | ||
در ۷۶۵، امیرحسین بالاحصار را دوباره تصرف کرد. پس از آن تیمور و جانشینان او تمام شهر را که احتمالاً قسمت شرقی آن پس از انهدام شبکه آبیاری باتلاقی شده بود و در نتیجه شهر کمی به سوی غرب حرکت کرده بود، دوباره به استحکامات مجهز کردند. این آخرین حفاظ، از مواد ناهمگنی که از حمله مغول برجا مانده بود، ساخته شد و برجهای نیمدایرهای داشت و در بخش جنوبی با دروازه یادبود باباکوه (یا دروازه نوبهار که اکنون ویران شده است ) و برج عیّاران و یک کلاه فرنگی (مهتابی) هشت پر آراسته شده بود. [۶۶] [۶۷] | در ۷۶۵، امیرحسین بالاحصار را دوباره تصرف کرد. پس از آن تیمور و جانشینان او تمام شهر را که احتمالاً قسمت شرقی آن پس از انهدام شبکه آبیاری باتلاقی شده بود و در نتیجه شهر کمی به سوی غرب حرکت کرده بود، دوباره به استحکامات مجهز کردند. این آخرین حفاظ، از مواد ناهمگنی که از حمله مغول برجا مانده بود، ساخته شد و برجهای نیمدایرهای داشت و در بخش جنوبی با دروازه یادبود باباکوه (یا دروازه نوبهار که اکنون ویران شده است ) و برج عیّاران و یک کلاه فرنگی (مهتابی) هشت پر آراسته شده بود. [۶۶] [۶۷] | ||
==پرستشگاههای بودایی== | |||
تنها بناهای یادبودی (بجز باروها) که از دوره پیش از اسلام بلخ باقی است، پرستشگاههای بودایی است. از بین نرفتن این پرستشگاهها به دلیل معماری آنهاست. این بناها از خشت ساخته شده بودند. فوچر در ۱۳۰۳ـ۱۳۰۴ ش/ ۱۹۲۴ـ ۱۹۲۵، چهار پرستشگاه را در طول جادههای حومه شهر شناسایی کرد (در جنوب شهر بود که تمام تزیینات آن فروریخته است. محل و اندازه این بنا با صومعه جدیدی همخوانی دارد که در قرن هفتم میلادی زائر چینی هسون ـ تسانگ، (این اثر یکی از نخستین کوششهایی است که با بهرهگیری از آثار جغرافیدانان عرب به منظور پیگیری جریان پیوسته تاریخ بلخ صورت گرفته است). [۶۸] وصف کرده است. | تنها بناهای یادبودی (بجز باروها) که از دوره پیش از اسلام بلخ باقی است، پرستشگاههای بودایی است. از بین نرفتن این پرستشگاهها به دلیل معماری آنهاست. این بناها از خشت ساخته شده بودند. فوچر در ۱۳۰۳ـ۱۳۰۴ ش/ ۱۹۲۴ـ ۱۹۲۵، چهار پرستشگاه را در طول جادههای حومه شهر شناسایی کرد (در جنوب شهر بود که تمام تزیینات آن فروریخته است. محل و اندازه این بنا با صومعه جدیدی همخوانی دارد که در قرن هفتم میلادی زائر چینی هسون ـ تسانگ، (این اثر یکی از نخستین کوششهایی است که با بهرهگیری از آثار جغرافیدانان عرب به منظور پیگیری جریان پیوسته تاریخ بلخ صورت گرفته است). [۶۸] وصف کرده است. | ||
==پرستشگاه نوبهار== | |||
پرستشگاه دیگر، نوبهار (از نو ـ ویهار سنسکریت)، به این سبب در منابع اسلامی مشهور است که نیاکان بودایی برمکیان اداره کنندگان آن بودهاند. | پرستشگاه دیگر، نوبهار (از نو ـ ویهار سنسکریت)، به این سبب در منابع اسلامی مشهور است که نیاکان بودایی برمکیان اداره کنندگان آن بودهاند. | ||
==تخت رستم== | |||
اما «تخت رستم» در نزدیکی نوبهار که تلی شیب دار است، گاه خرابههای یک صومعه تصور میشود. این بنا بیشتر به زیر بنای گلیِ کوشکی از دوره اسلامی شبیه است. | اما «تخت رستم» در نزدیکی نوبهار که تلی شیب دار است، گاه خرابههای یک صومعه تصور میشود. این بنا بیشتر به زیر بنای گلیِ کوشکی از دوره اسلامی شبیه است. | ||
==پرستشگاه چرخفلک== | |||
مساجدی که بر روی بقایای دو پرستشگاه دیگر به نامهای «چرخِفلک» و «آسیای کُهنَک» ساخته شده، نشانه روشنی از تداوم ویژگی مذهبی آنهاست. [۶۹] [۷۰] [۷۱] | مساجدی که بر روی بقایای دو پرستشگاه دیگر به نامهای «چرخِفلک» و «آسیای کُهنَک» ساخته شده، نشانه روشنی از تداوم ویژگی مذهبی آنهاست. [۶۹] [۷۰] [۷۱] | ||
==مسجد نه گنبد== | |||
از آثار اسلامی پیش از حمله مغول که از جذابیت بسیاری برخوردار است، مسجدی در حومه بلخ از دوره عباسی است که به نُه گنبد یا حاجی پیاد معروف است. این بنای آجری که در ۱۳۴۵ ش/ ۱۹۶۶ کشف شد، در جنوب توپ رستم واقع است. نقشمایه تزیینات گچبری این بنا از برگهای انگور، زنجیره طوماری درخت مو، میوههای صنوبر، برگهای نخل و گلسرخ، در میان نوارهای درهم تابیده تشکیل شده است. ترکیب معماری و تزیینات آن، در سنت آسیای مرکزی بهطور مستقیم ریشه ندارد؛ معماری و تزیینات این بنا نشان دهنده طرحی است که در قلب قلمرو حکومت عباسی شکل گرفته و از آنجا به شرق و غرب گسترش یافته است. تزیینات گچبری بسیار شبیه گچبریهای سامرا و به احتمال زیاد تاریخ ساخت آن نیمه اول قرن سوم است [۷۲] [۷۳] [۷۴] | از آثار اسلامی پیش از حمله مغول که از جذابیت بسیاری برخوردار است، مسجدی در حومه بلخ از دوره عباسی است که به نُه گنبد یا حاجی پیاد معروف است. این بنای آجری که در ۱۳۴۵ ش/ ۱۹۶۶ کشف شد، در جنوب توپ رستم واقع است. نقشمایه تزیینات گچبری این بنا از برگهای انگور، زنجیره طوماری درخت مو، میوههای صنوبر، برگهای نخل و گلسرخ، در میان نوارهای درهم تابیده تشکیل شده است. ترکیب معماری و تزیینات آن، در سنت آسیای مرکزی بهطور مستقیم ریشه ندارد؛ معماری و تزیینات این بنا نشان دهنده طرحی است که در قلب قلمرو حکومت عباسی شکل گرفته و از آنجا به شرق و غرب گسترش یافته است. تزیینات گچبری بسیار شبیه گچبریهای سامرا و به احتمال زیاد تاریخ ساخت آن نیمه اول قرن سوم است [۷۲] [۷۳] [۷۴] | ||
==مزار باباروشنی== | |||
بنای تاریخی منحصر به فرد دیگر، از دوران اسلامی پیش از مغول، مزار گنبددار ساده و تک اتاقهای به نام باباروشنی است (در شمال شرقی بالاحصار، قرن پنجم). [۷۵] | بنای تاریخی منحصر به فرد دیگر، از دوران اسلامی پیش از مغول، مزار گنبددار ساده و تک اتاقهای به نام باباروشنی است (در شمال شرقی بالاحصار، قرن پنجم). [۷۵] | ||
==مزار میر روزه دار== | |||
در سه کیلومتری شرق بلخ، دیوارهای مزاری برپاست که ساکنان محلی آن را میر روزه دار مینامند و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور است. داخل این بقعه ماهرانه تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچه با رنگ آمیزی جلوه بیشتری یافته است )؛ اما نبود گنبد بیرونی و روکار بنا، به این فرض میانجامد که به دلیل ناآرامیهای سیاسی در سده هشتم، مزار نیمه تمام مانده است. [۷۶] [۷۷] ترکیب معماری این بنا در اتاق مقبره هشت ضلعی با طاقچههای قوس دار حکاکی شده در سطوح و گوشهها و پیش آمدگی اتاق ورودی، بیان کننده ذوق تیموری است. همین ترکیب با تنوعهایی در مزار خواجه بَجگاهی (حاشیه شرقی شهر، قرن یازدهم) و خواجه عکاشه دیده میشود که شکل آن پیچیده تر است. | در سه کیلومتری شرق بلخ، دیوارهای مزاری برپاست که ساکنان محلی آن را میر روزه دار مینامند و در میان گورستانی با آجرهای تزیینی محصور است. داخل این بقعه ماهرانه تزیین شده است (طرح روی گنبد و طاقچه با رنگ آمیزی جلوه بیشتری یافته است )؛ اما نبود گنبد بیرونی و روکار بنا، به این فرض میانجامد که به دلیل ناآرامیهای سیاسی در سده هشتم، مزار نیمه تمام مانده است. [۷۶] [۷۷] ترکیب معماری این بنا در اتاق مقبره هشت ضلعی با طاقچههای قوس دار حکاکی شده در سطوح و گوشهها و پیش آمدگی اتاق ورودی، بیان کننده ذوق تیموری است. همین ترکیب با تنوعهایی در مزار خواجه بَجگاهی (حاشیه شرقی شهر، قرن یازدهم) و خواجه عکاشه دیده میشود که شکل آن پیچیده تر است. | ||
==آرامگاه خواجه ابونصر پارسا== | |||
مسجدِ آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروفترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا در ۸۶۷، کمی بعد از درگذشت این عارف ساخته شد. در اینجا، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودیِ معمول میشود. در جلو هر یک از این دو مناره ستونهای باریک مارپیچ قرار گرفته است. تمام نما و گنبدِ شیاردار بیرونی به بهترین صورت با کاشی آبی نقرهای پوشیده شده اما، به سبب سستی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. فضای داخلی، با شانزده منفذ مشبک در ساقه گنبد که با گچبریهایی تزیین شده است، روشن میشود. [۷۸] این بنا از عالیترین نمونههای معماری تیموری است. | مسجدِ آرامگاه خواجه ابونصر پارسا، شاید معروفترین بنای تاریخی بلخ باشد. این بنا در ۸۶۷، کمی بعد از درگذشت این عارف ساخته شد. در اینجا، یک پیشطاق بلند با دو مناره در اطراف، جایگزین اتاق ورودیِ معمول میشود. در جلو هر یک از این دو مناره ستونهای باریک مارپیچ قرار گرفته است. تمام نما و گنبدِ شیاردار بیرونی به بهترین صورت با کاشی آبی نقرهای پوشیده شده اما، به سبب سستی مواد، سطوح وسیعی از آن از بین رفته است. فضای داخلی، با شانزده منفذ مشبک در ساقه گنبد که با گچبریهایی تزیین شده است، روشن میشود. [۷۸] این بنا از عالیترین نمونههای معماری تیموری است. | ||
==مدرسه سیدسبحانقلیخان== | |||
آخرین دوره آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان بازمیگردد، هنگامی که اقطاع وارثان بخارا شد (۱۰۰۷ـ۱۱۶۴). از این تاریخ مدرسهای باقی است که سیدسبحانقلیخان در سالهای آخر سده یازدهم ساخته است و فقط ورودی کاشیکاری ایوان آن باقی است. این مدرسه روبروی مسجد ابونصر پارسا در باغی که اکنون مرکز شهر است، قرار دارد. ویرانههای کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک، که فوچر آن را در بالاحصار حفاری کرده است، تاریخ دقیق بنا را روشن نمیسازد، اما بیقین متعلق به اواخر دوره اسلامی است. [۷۹] [۸۰] | آخرین دوره آبادانی بلخ به زمان هشترخانیان بازمیگردد، هنگامی که اقطاع وارثان بخارا شد (۱۰۰۷ـ۱۱۶۴). از این تاریخ مدرسهای باقی است که سیدسبحانقلیخان در سالهای آخر سده یازدهم ساخته است و فقط ورودی کاشیکاری ایوان آن باقی است. این مدرسه روبروی مسجد ابونصر پارسا در باغی که اکنون مرکز شهر است، قرار دارد. ویرانههای کاخ حاکم، از جمله مسجدی کوچک، که فوچر آن را در بالاحصار حفاری کرده است، تاریخ دقیق بنا را روشن نمیسازد، اما بیقین متعلق به اواخر دوره اسلامی است. [۷۹] [۸۰] | ||
=فهرست منابع= | |||
(۱) J Marquart، A catalogue of the provincial capitals of Eranshahr، ed G Messina، Rome ۱۹۳۱. | (۱) J Marquart، A catalogue of the provincial capitals of Eranshahr، ed G Messina، Rome ۱۹۳۱. | ||
(۲) Ch Schefer، Chrestomathie Persane، I، Paris ۱۸۸۳، ۵۶-۹۴، ۶۵-۱۰۳. | (۲) Ch Schefer، Chrestomathie Persane، I، Paris ۱۸۸۳، ۵۶-۹۴، ۶۵-۱۰۳. |