۸۷٬۸۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
| data-type="authorBirthPlace" | | | data-type="authorBirthPlace" |خمین | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
|- | |- | ||
|استادان | |استادان | ||
| data-type="authorTeachers" |آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی، | | data-type="authorTeachers" |آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی، آیت الله محمد علی شاه آبادی؛ آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ آیت الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281-1368ش)، معروف به '''امام | '''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281-1368ش)، معروف به '''امام خمینى (ره)'''، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر متولد بیستم جمادى الآخره (روز ولادت دخت گرامی [[حضرت محمد|نبی مکرم اسلام]] حضرت فاطمه زهرا (س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م می باشد. جد اعلاى او، «سید حیدر موسوى اردبیلى»، همراه با پدرزن خویش، «میر سید على همدانى» براى تبلیغ دین اسلام و آئین تشیع، در قرن هشتم هجرى از ایران به کشمیر هجرت کرد.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]](ره)، ص78</ref> پدربزرگ او «سید احمد» که براى کسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمین، وارد ایران شد و در خمین ساکن گردید.<ref>همان، ص79 و 9</ref> | ||
پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه | پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه خمین بود. او تحصیلات عالیه علوم دینى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمین، به نشر احکام اسلام، رسیدگى به خواستههاى مردم و حمایت از مظلومان در برابر برخى خوانین ستمگر مىپرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذىالقعده 1320ق، در راه «خمین - اراک» به دست اشرار محلى به شهادت رسید.<ref>همان، ص88، 90 و 122</ref>بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على (ع)]] آرام گرفت. روحالله کوچک (حضرت امام) که در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگىاش گذشته بود، بعدها با شنیدن ماجراى پدر، شیفته او گردید و همواره از او یاد مىکرد؛ بهگونهاى که در بزرگسالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزید<ref>همان، ص105</ref>و در جوانى بعضى نوشتههایش را با نام «ابن الشهید» تمام مىکرد.<ref>خاطرات آيتاللّه پسنديده (گفتهها و نوشتهها) - يادها، 9</ref> | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
===کودکى و نوجوانی=== | ===کودکى و نوجوانی=== | ||
روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و | روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دایهاى پرهیزگار پرورش یافت. دوران کودکى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سیاسى و اجتماعى ایران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسیم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصیت او در کنار خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگردید و آموزشهاى اولیه سوارکارى، تفنگدارى و تیراندازى را مىگذراند و در کوران حوادث به مجاهدى تمامعیار تبدیل مىگشت.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]](ره)،، ص131</ref>برخى از حوادث متأثرکننده این دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها<ref>همان، ص150</ref>و مشقهاى خوشنویسى<ref>همان، ص193</ref>دوران کودکى و نوجوانى او منعکس شده و در دسترس است.<ref>همان، ص153</ref>که نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غیرت اسلام کو جنبش ملى کجاست»، خطاب به ملت ایران.<ref>کوثر(مجموعه سخنرانىهاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615</ref> | ||
مىتوان از آن نوشته، بهعنوان | مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولین بیانیه سیاسى دوران نوجوانى روحالله یاد کرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملکتى فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود که در نهضت جنگل، پا از حد بیان و سرودن شعر در وصف میرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپیوندد و چون براى او میسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]](ره)، ص232.</ref>یک زمان نیز، مجالى پیدا کرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىکند و پایگاه میرزا را از نزدیک مىبیند.<ref>همان، ص237.</ref> | ||
=== | ===تحصیلات روحالله=== | ||
سید روحالله از همان کودکى تحصیلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نامهاى «میرزا محمود» و «میرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مىدادند. پس از آن نزد معلم دیگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جدید نیز بهرهمند گردد. مدتى نیز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگیرى «خوشنویسى» و علوم مقدماتى (سیوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.<ref>همان، ص192 و 193</ref> | |||
===آغاز جوانى و هجرت=== | ===آغاز جوانى و هجرت=== | ||
در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراک رفت تا از حوزه | در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراک رفت تا از حوزه علمیّه «سپهدار» که زیر نظر [[حائری، عبدالکریم|حضرت آیتالله عبدالکریم حائرى یزدى]] اداره مىشد، بهرهمند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شیخ محمد گلپایگانى)، «[[المطول|مطول]]» (در محضر آقا میرزا محمدعلى بروجردى)<ref>همان، ص 246</ref>و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراکى)<ref>همان، ص259</ref>را در آنجا آموخت. | ||
=== | ===اولین خطابه رسمى روحالله=== | ||
روحالله ضمن | روحالله ضمن تحصیل در اراک در مراسم بزرگداشت «رکن اعظم مشروطه»، آیتالله سید محمد طباطبائى، اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضران را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیهاى سیاسى بود که به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت مىشد. از قول وى نقل شده: «... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب، کم خوابیدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر مىکردم فردا باید روى منبرى بنشینم که متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبرى که خواهم رفت، هرگز سخنى نگویم که جملهاى از آن را باور نداشته باشم و این خواستن، عهدى بود که با خدا بستم. اولین منبرم طولانى شد، اما کسى را خسته نکرد... و عدهاى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه کردم، از احسنتگویىها خوشم آمده بود؛ به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبرى پا نگذاردم».<ref>همان</ref> | ||
==دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)== | ==دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)== | ||
این دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سیاستهاى دینزدایى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. این زمان، روحالله مشغول تحصیل، تدریس، تألیف کتاب و آشنایى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»<ref>آيتالله پسنديده و [[مظاهری، حسین|آيتالله مظاهرى]]، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12</ref>، «مدرّس»<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]](ره)، ص376 و صحيفه نور، جلد 1، ص255 تا 266</ref>و برخى دیگر بود. هدف عُلما در این دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علمیه قم بود که ثمره آن در راهبرى مردم و تأسیس حکومت اسلامى به سال 57 نمایان شد. بااینهمه، نقش بىبدیل آیتالله سید حسن مدرس در تکوین شخصیت سیاسى و دمیدن روح مقاومت در روحالله جوان شایان توجه است. آقا سید روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آیتالله عبدالکریم حائرى یزدى»، مؤسّس حوزه علمیّه قم به این شهر هجرت کرد. دروس سطح را نزد «آیتالله سید على یثربى کاشانى» به پایان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آیتالله حائرى شرکت کرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. | |||
===ازدواج=== | ===ازدواج=== | ||
آقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، | آقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خدیجه ثقفى»، دختر «میرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزید. ثمره این پیوند، فرزندانى به نامهاى «سید مصطفى» (1309ش)، «سید احمد» (1324ش)، «سیده فریده»، «سیده زهرا» و «سیده صدیقه» بود. | ||
=== | ===شخصیت علمى=== | ||
آقا | آقا سید روحالله با بهرهورى از استعداد فوقالعاده، رشتههاى مختلف علوم را بهسرعت طى کرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نیز در عالىترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان (آیتالله حاج سید ابوالحسن رفیعى قزوینى و آیتالله میرزا محمدعلى شاهآبادى) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوقالعادهاى در این علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) که حضرت آیتالله حائرى درگذشت، حاج آقا روحالله از چهرههاى سرشناس علمى حوزه علمیّه قم بشمار مىآمد. | ||
=== | ===تدریس فلسفه=== | ||
درس فلسفه او | درس فلسفه او پیش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سکونت داشت و از اساتید بزرگ فلسفه و حکمت الهى بشمار مىآمد. شاگردان او از چهرههاى فاضل و اندیشمند حوزه علمیّه قم بودند. حاج آقا روحالله خود، آنان را انتخاب مىکرد و مرتّب بهگونه کتبى و شفاهى، ایشان را مىآزمود. | ||
=== | ===تدریس عرفان=== | ||
یکى دیگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. این درس، ویژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علایق اصلى بود؛ بهگونهاى که در سال 1307ش، کتاب شرح دعاى سحر را - که تفسیر جامعى بود بر دعایى که امام محمد باقردر ماه رمضان مىخواند - نوشت. او دو سال بعد، «[[مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة|مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة]]» را نوشت. اثر دیگر وى در آن سالها، مجموعهاى از تفسیرها پیرامون «[[تعلیقات علی شرح «فصوص الحکم» و «مصباح الانس» |تفسیر فصوص قیصرى]]» بود. عرفان، تأثیر زیادى در شخصیت فکرى، روحى و نیز فعالیتهای سیاسى آتى او داشت. | |||
===درس اخلاق=== | ===درس اخلاق=== | ||
نخستین درسى که آقا روحالله پس از رحلت آیتالله حائرى آغاز کرد و با استقبال طلاب و مردم کوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در این درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گویا و گاه کنایهآمیز، به وضعیت حکومت و اسلامزدایى پهلوى اول، مطرح مىکرد که برخورد حکومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حکومت تازه تأسیس پهلوى در قم، از ادامه این درس در فیضیه جلوگیرى کردند. آقا روحالله نیز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. کتاب «اربعین حدیث» از نتایج این درس اخلاقى - عرفانى است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ برگرفته از پايگاه اطلاعرسانى حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «ديدگاههاى] [[خامنهای، سید علی|مقام معظم رهبرى]]»، نویسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاريخ 2 خردادماه 1394،</ref> | |||
==دوره سوم (از 1320-1340)== | ==دوره سوم (از 1320-1340)== | ||
این دوره از زندگى آیتالله حاج آقا روحالله با چهل سالگى آغاز مىشود. احاطه گسترده ایشان در علوم عقلى و تحقیقات فلسفى، وى را در زمره اساتید اول فلسفه در حوزه علمیّه قم قرار مىداد. او به شبهات عقلى و ایراداتى که به مکتب اسلام مىشد، پاسخگو بود؛ چنانکه کتاب «[[کشف الأسرار في شرح الاستبصار|کشف الأسرار]]» را در پاسخ به کتاب «اسرار هزارساله» تألیف فرمود. | |||
حوزه | حوزه علمیه قم با رحلت آیتالله حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حکومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهم گردید. [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردى]] شخصیت علمى برجستهاى بود که مىتوانست جانشین مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوى شاگردان آیتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقیب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آیتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه بسیار تلاش کرد. او در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه» را با همکارى آیتالله مرتضى حائرى تهیه کرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. | ||
=== | ===تدریس خارج فقه و اصول=== | ||
آیتالله حاج آقا روحالله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، که مصادف با ورود حضرت آیتالله بروجردى به شهر قم بود، آغاز کرد. پارهاى از ویژگىها و امتیازات درس خارج وى، طرح اشکالات هر مسئله و شرح و بسط کامل مباحث آن، مخلوط نکردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظریات نو و ابتکارى و تقلید نکردن از علماى پیشین بود. | |||
در | در اینجا شایسته است «اساتید»، «مشایخ روایى» و «تألیفات» ایشان را (بیرون از زمانبندى دورهها) برشمریم. | ||
===استادان=== | ===استادان=== | ||
حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون | حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبیات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، کلام، هیئت و... محضر اساتید متعددى را درک نمودند. برخى از اساتید ایشان با توجه به پارهاى منابع<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]](ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگىنامه، آثار و... [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]]، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران، چاپ نهم، ص9 و 10؛ رضا بابايى، کارنامه نور (زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]])</ref>بدین شرحاند: | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
# آقا ميرزا محمود افتخار العلماء؛ | # آقا ميرزا محمود افتخار العلماء؛ | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
=== | ===مشایخ روایى=== | ||
# | #شیخ محمدرضا اصفهانى نجفى، آل شیخ محمدتقى اصفهانى، از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]]، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصارى]]؛ | ||
#[[امین، محسن| | #[[امین، محسن|سید محسن امین]]، از سید محمدهاشم موسوى رضوى هندى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصارى]]؛ | ||
#[[قمی، عباس| | #[[قمی، عباس|شیخ عباس قمى]]، از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]]، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصارى]]؛ | ||
# | #سید ابوالقاسم دهکردى اصفهانى، از میرزا محمدهاشم اصفهانى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصارى]]. | ||
=== | ===تألیفات=== | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} | ||
# مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛ | # مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛ | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
===توجه=== | ===توجه=== | ||
گفتنى است افراد مزبور، کسانى هستند که برخى از آنان دروس امام را | گفتنى است افراد مزبور، کسانى هستند که برخى از آنان دروس امام را تقریر نموده و برخى به درجه مرجعیت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند دیگرى نیز بهره جسته و در روند مبارزه، پیروزى و تثبیت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشتهاند، همچون: آیات و حجج اسلام بهشتى، ربانى شیرازى، سعیدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، [[مطهری، مرتضی|مطهرى]]، [[مفتح، محمد|مفتح]]، [[هاشمی رفسنجانی، اکبر|هاشمى رفسنجانى]] و... | ||
دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: | دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: یکى، بروز جنگ جهانى دوم و دیگرى، اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد حاج آقا روحالله، این زمان، فرصت مناسبى براى قیام اصلاحى بود. با همه امیدهاى روحالله، قیام مورد نظر صورت نگرفت. او در این دوره عالمى است کامل و جامع الشرایط، مُصلحى است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسى، با کولهبارى از تجربه دوران 20 ساله رضاخانى، که شناخت کاملى از اوضاع ایران و جهان دارد؛ لذا با صدور بیانیهاى در 1323/3/13ش (11 جمادیالثانی 1363ق)، زمان مناسب تحول بنیادین را یادآورى مىکند: «امروز، روزى است که نسیم روحانى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند». | ||
==دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)== | ==دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)== | ||
=== | ===مرجعیت=== | ||
این دوره، همزمان با رحلت آیتالله بروجردى (10 فروردین 1340) است. در این هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آیتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند که رساله عملیّه ایشان چاپ شود، اما او نپذیرفت؛ ازاینرو، فتاواى وى را از حاشیهاش بر کتاب «[[وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني(ره)|وسیلة النجاة]]» [[اصفهانی، ابوالحسن|سید ابوالحسن اصفهانى]] و نیز حاشیه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااینکه با وفات حضرت آیتالله حکیم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آیتالله حاج آقا روحالله موسوى خمینى» شدند. | |||
=== | ===قیام پانزده خرداد 1342=== | ||
این دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ایران و اسلام بود. همزمان با تسلط آمریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم براى اجراى اصلاحات آمریکایى افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضى و لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى با چشماندازى ظاهراً مردمفریب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مىداد و تسلط آمریکا، اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم مىکرد. در این زمان، حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینى در برابر اصلاحات آمریکایى بهشدت ایستاد و رژیم شاه به تلافى آن، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت [[امام جعفر صادق|امام جعفر صادق (ع)]]، به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه، تعدادى شهید و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پى این حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سکوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلامیه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستى؛ یعنى غارتگرى»، جهتگیرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثیر شگفت پیام و کلام او را در روان مردم که تا مرز جانبازى پیش مىرفت، باید در همین اصالت اندیشه، صلابت رأى و صداقت بىشائبهاش با آنان جستجو کرد. | |||
آیتالله خمینى در پیامى بهمناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم که از پاى ننشینم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ایشان نطق تاریخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصیحت مىکنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مىکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا اغفال مىکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند». شاه فرمان خاموش کردن فریادش را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد آیتالله خمینى دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ایشان، به تهران و سایر شهرها رسید. مردم به خیابانها ریخته، با شعار «یا مرگ یا خمینى» بهسوى کاخ شاه به حرکت درآمدند. قیام، با شدت سرکوب شد و به خون نشست. حکومت تصمیم داشت او را پس از محاکمه اعدام کند؛ تااینکه اعلامیهاى به امضاى علما و مراجع منتشر شد که در آن بهصراحت، مرجعیت وى را تأیید کرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زیاد، صبح روز 19 فروردین 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قیام 15 خرداد 1342 علىالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون (مصونیت قضایى کارمندان آمریکایى)، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامى دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بیانیهاى انقلابى صادر کرد و در آن نوشت: «دنیا بداند که هر گرفتارى که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماًو از آمریکا خصوصا متنفر است... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانى مىکند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت کرده و با یک فروند هواپیماى نظامى به ترکیه انتقال دادند و بار دیگر پس از یک سال او را به عراق (نجف) تبعید کردند. انتقال او به نجف به این منظور بود که شخصیت وى تحتالشعاع دیگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گیرد؛ اما ایشان ستارهاى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت. | |||
===اقامت در نجف=== | ===اقامت در نجف=== | ||
ایشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شیخ انصارى شروع کردند که از پربارترین درسهاى آن حوزه بشمار مىآمد. کتاب حکومت اسلامى یا ولایت فقیه ایشان نیز متن یکى از درسهاى خارج فقه آن دوران است. ایشان همواره رخدادهاى ایران را پیگیرى کرده و در برابر رژیم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنین با تدریس نظریه «ولایت فقیه»، طرح بزرگشان را براى ایجاد حکومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روحالله در مدت سیزده سال تبعید خود در نجف، شاگردان فراوانى تربیت کرده که استوانههاى محکمى براى انقلاب اسلامى ایران شدند. ایشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پیکهایى به ایران، ارتباط خویش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پایدارى در پیگیرى اهداف قیام فرامىخواندند. واکنش تند ایشان در برابر برنامههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سیاسى رژیم، همچون: «جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شیراز»، «دیکتاتورى حزبى رستاخیز»، «تغییر تاریخ رسمى کشور از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخریب معیشت فرودستان و گسترش حلبىآبادها»، «خرید بىرویه تسلیحات نظامى از غرب»، «حرکت ایران همسو با اهداف آمریکا در خاور میانه» و «سرکوب مبارزان سیاسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مىداشت. | |||
=== | ===اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مردم=== | ||
هرچند | هرچند رژیم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعیت روبهرو شده بود. سرکوبى مخالفان کار را بدانجا رساند که آن رژیم از بیرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع این اتهام و به خیال اینکه خطرى براى تداوم و ثبات رژیمش ندارد، سیاست «فضاى باز سیاسى» را آغاز کرد. «حضرت آیتالله خمینى» با رصد رخدادها و وضعیت ایران، در مرداد 1356 طى پیامى اعلام کردند: «اکنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است که باید مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده کنند و بىپرده بهپا خیزند». گروههاى مبارز و مردمى که شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پیام ایشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آیتالله [[خمینی، مصطفی|حاج آقا مصطفى خمینى]]، در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهى که در ایران برگزار شد، نقطه آغازى بر خیزش دوباره روحانیت و قیام جامعه مذهبى ایران بود. ایشان این واقعه را از الطاف خفیه الهى نامیدند. رژیم شاه با درج مقالهاى توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به این مقاله، به قیام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژیم، به کارهاى مردمفریب، مانند بستن مراکز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغییر نیافت. سرکوب راهپیمایى 17 شهریور، نقطه عطفى در اوجگیرى مبارزه بود. امام مبارزان میانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند که پیامد آن، تلاش رژیم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ایشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى کویت و ممانعت از پذیرش ایشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ایشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ایران و جهان برسانند. بازتاب سرکوب دانشجوها و اقشار دیگر مردم در روز 13 آبان و راهپیمایى روز عاشورا در 20 آذر، کار را بر شاه و حامیان غربى او سختتر کرد. تغییر پىدرپى کابینهها و حکومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثیر بود. سران چهار کشور غربى (آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا) در نشست «گوادلوپ» به این نتیجه رسیدند که امیدى به بقاى نظام سلطنتى در ایران نیست و خروج شاه و روى کار آمدن یک دولت غیر نظامى مىتواند از شدت بحران بکاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشکیل «شوراى انقلاب» را صادر کرده و با استقبال بىنظیر مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاریخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعیین دولت از سوى ایشان به سرانجام خوش پیروزى نزدیک شد. یوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پیروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاریخى براى سرزمین ایران، آئین تشیع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامى ايران، جمعى از نويسندگان، نهاد نمايندگى [[خامنهای، سید علی|مقام معظم رهبرى]] در دانشگاهها، 1384، ص94 تا 111.</ref> | ||
درایت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمینى، بهویژه در سالهاى نخست پس از پیروزى، بسیار درخشان و ممتاز است. | |||
===رهبر و | ===رهبر و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران=== | ||
دوره رهبرى ده سال و چهار ماه | دوره رهبرى ده سال و چهار ماه ایشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمینى ابتدا به تثبیت نظام سیاسى جدید پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سیاسى شیعى» و مقتضیات دنیاى جدید طراحى کردند. بلافاصله پس از پیروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعیین نظام سیاسى و تشکیل مجلس خبرگان و همهپرسى قانون اساسى، الگوى جدیدى از حکومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادىهاى اجتماعى، گروههاى مختلف توانستند با برگزارى نشستها و انتشار اندیشههاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دلیل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سیاسى و نبود نکات مورد اتفاق همه نیروهاى اجتماعى، این فضا بهزودى به منازعهاى دامنگیر تبدیل شد. آرایش نیروهاى اجتماعى، بهویژه برخى گروهها و احزاب سیاسى که متأثر از مکاتب سیاسى غرب و شرق (لیبرالیسم و کمونیسم) بودند و صفبندى آنها در برابر «مکتب انقلاب اسلامى» که برگرفته از اندیشه سیاسى حضرت امام و خواسته مردم ولایتمدار بود، رخدادهاى تلخ بىشمارى را در تاریخ انقلاب رقم زد. این رخدادها همگام با رویکرد خصمانه استکبار جهانى به سرکردگى آمریکا و حمایت غرب و شرق از گروههاى معارض داخلى در کنار تهاجم نظامى رژیم بعثى عراق به نمایندگى از حاکمان مرتجع جهان عرب، شرایطى را رقم زد که مىتوان گفت هرکدام از آنها مىتوانست مسیر انقلاب را تغییر داده، به شکست بکشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جانفشانى، وفادارى و آگاهى مردم ایران، راه انقلاب را هموار کرد. حضرت امام خمینى در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سکان کشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهایى چون تغییر دولتها، اختلافهاى قواى سهگانه، شهادت جمع بسیارى از کارگزاران نظام، مشکلات ناشى از جنگ تحمیلى و... با دست باکفایت ایشان فرومىنشست. درایت ایشان در ارائه نظریه «ولایت مطلقه فقیه» و تشکیل نهادهایى همچون «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ایران نیز پاسدار میراث بزرگ امام خویش بود و ایشان را در رواق چشمانش مىنشاند. علاقه مردم ولایتمدار به امام بهگونهاى بود که در سال 1368، در حالى با پیکر پاک ایشان پس از سالها تحمل سختىها و مشکلات، وداع مىکرد که حضور جمعیت، چندین برابر بیشتر از لحظه ورود وى به خاک وطن بود و عشق و پایدارى آنان عمیقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدىتر و نظامشان علىرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان دیگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترین ثمره عمر حضرت امام است. ایشان این نظام سیاسى را بهگونهاى طراحى کردند که به هیچ فردى تکیه نداشته و در وصیتنامه خودشان به ملت چنین سفارش مىکنند که: «با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار، در سدّ آهنین ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار این ملت و مظلومان جهان است». | ||
==دیدگاه های تقریبی== | ==دیدگاه های تقریبی== | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
===رحلت=== | ===رحلت=== | ||
حضرت امام | حضرت امام خمینى به دنبال بروز مشکل دستگاه گوارش در 28 اردیبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکى قرار گرفتند. به دنبال مشکل اساسى که در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بیمارى ایشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقیقه 13 خرداد سال 1368 خورشیدى (3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از این دنیا رحلت کرده، به ملکوت اعلا پیوست. | ||
آنچه پس از | آنچه پس از ایشان از متاع مادى بهجا ماند، به گزارش دیوان عالى کشور - که مطابق اصل 142 قانون اساسى موظف بود دارایى رهبر و مسئولان ردهبالاى نظام را قبل و بعد از مسئولیت، رسیدگى و بررسى کند و حضرت امام نخستین کسى بود که صورت دارایى خود را در تاریخ 24 دىماه 1359 براى دیوان عالى ارسال نمود - بدین شرح است: «نهتنها به اموال امام چیزى اضافه نشده، بلکه قطعه زمین ارثرسیده به امام در خمین نیز پس از انقلاب، در زمان حیات ایشان بین مستمندان محل، تقسیم شده است. تنها ملک غیر منقول امام، منزل قدیمى ایشان در قم بود که از زمان تبعید در سال 1343، عملاً در اختیار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسایل اولیه زندگى در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالى مستعمل موجود، ملک کسى نیست و باید به سادات نیازمند داده شود. از آن حضرت هیچ وجه نقدى باقى نمانده و هرچه هست، وجوهات است که ورثه، حقى در آن ندارند». بدین ترتیب، دارایى برجامانده از مردى که قریب به نود سال عمر کرد و بر قلوب مردم حکومت داشت، عینک، ناخنگیر، شانه، تسبیح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانى او و کتب دینى بود. | ||
مراسم | مراسم تشییع در روز 16 خرداد با حضور میلیونها نفر برگزار شد و پیکر ایشان همان روز در بهشت زهراى تهران، در جایى که اکنون «حرم [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]]» است، به خاک سپرده شد. او با «دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا»، به دیدار معبود شتافت. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |