confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
وصیِت از ریشه «وَصِیَ» است که در لغت به معنای گیاهان بههم وصل شده و بافته شده آمده و «أرض واصیة» یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه بههم متصل. <ref> لسان العرب، ج۱۵، ص۳۹۵</ref> | وصیِت از ریشه «وَصِیَ» است که در لغت به معنای گیاهان بههم وصل شده و بافته شده آمده و «أرض واصیة» یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه بههم متصل. <ref> لسان العرب، ج۱۵، ص۳۹۵</ref> | ||
=معنای اصطلاحی | =معنای فقهی و اصطلاحی وصیت= | ||
<big>وصیت</big> در اصطلاح [[علم اخلاق]] با پند و موعظه سفارش کردن بر دیگری، جهت فرمان بردن و عمل نمودن است <ref> مفردات راغب، ج۱، ص۵۲۵</ref> و در اصطلاح [[فقه]] این است که انسان ، تملیک و واگذاری عین مال یا منفعت آن را بعد از وفات خودش به شخص دیگر یا عموم مردم سفارش کند؛ بهطوریکه تصرف در اموال وی بعد از مرگش برای دیگران مباح باشد. <ref> مجمع البحرین، ج۴، ص۵۱۲</ref> | <big>وصیت</big> در اصطلاح [[علم اخلاق]] با پند و موعظه سفارش کردن بر دیگری، جهت فرمان بردن و عمل نمودن است <ref> مفردات راغب، ج۱، ص۵۲۵</ref> و در اصطلاح [[فقه]] این است که انسان ، تملیک و واگذاری عین مال یا منفعت آن را بعد از وفات خودش به شخص دیگر یا عموم مردم سفارش کند؛ بهطوریکه تصرف در اموال وی بعد از مرگش برای دیگران مباح باشد. <ref> مجمع البحرین، ج۴، ص۵۱۲</ref> | ||
<big>وصیت</big> عبارت است از برنامههای عهد و إیصال(رساندن)، و آن همان چیزی است که به آن وصیت میشود؛ و <big>وصیّ</big> کسی است که متّصف به تعهّد و إیصال باشد؛ این معنی بر <big>موصی(وصیت کننده)</big> که تعهد میکند، نیز صدق کرده، و همچنین بر <big>موصی الیه</big> نیز صدق میکند، که قبول إجراء تعهد نموده و تحقّق رساندن وصیت به دست ایشان است. <ref> مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۱۳، ص۱۲۸</ref> | <big>وصیت</big> عبارت است از برنامههای عهد و إیصال(رساندن)، و آن همان چیزی است که به آن وصیت میشود؛ و <big>وصیّ</big> کسی است که متّصف به تعهّد و إیصال باشد؛ این معنی بر <big>موصی(وصیت کننده)</big> که تعهد میکند، نیز صدق کرده، و همچنین بر <big>موصی الیه</big> نیز صدق میکند، که قبول إجراء تعهد نموده و تحقّق رساندن وصیت به دست ایشان است. <ref> مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۱۳، ص۱۲۸</ref> | ||
امّا در اصطلاح، بسیاری از [[فقیهان]] در تعریف آن نوشتهاند: «هِیَ تَمْلِیکُ عَیْنٍ اَوْ مَنْفَعَةٍ اَوْ تَسْلِیطٍ عَلَی تَصَرُّفٍ بَعْدَ الْوَفَاة». <ref>شهید ثانی، زینالدین بن علی، الروضة البهیة، ج۵، ص۱۱</ref> | |||
وصیّت آنستکه موصی، عین ملک خود یا منفعت آنرا به فرد یا افرادی بعد از وفات خویش تملیک نماید و یا به تصّرف در آن، مسلّط نماید. | |||
[[شهید ثانی]] در اینباره مینویسد: | |||
«در عین مندرج میشود، آنچه بالفعل و در زمان حیات موصی موجود باشد، مانند درختان و آنچه در آینده موجود میگردد، مانند ثمره درختان. همچنین مندرج میگردد در منفعت، منفعت دائمی و منفعت موقّت». <ref>شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۱۱۵</ref> | |||
پس موصی حق دارد به همه این امور وصیّت نماید. | |||
بعضی دیگر از فقیهان در تعریف آن نوشتهاند: «وصیّت، پذیرش تعهّد در حیات شخص نسبت به بعد از وفات او است و دلیل این تعریف، ملاحظه وصل امور قبل از وفات به بعد از آن نیست، بلکه پیروی از قرآن مجید است، چرا که این تعهّد را، وصیّت نامیده، و میفرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذَا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ اْلاَقْرَبیِنَ بِالْمَعْرُوفِ؛ <ref> بقره/سوره۲، آیه۱۸۰</ref> | |||
دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر متاع دنیا را مالک است، وصیّت کند برای پدر و مادر و خویشان، به قدر متعارف.» | |||
در این آیه شریفه، وصیّت در تعهد خاص بهکار رفته و معنی اصطلاحی آن از این آیه برداشت میشود. <ref>خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی، ج۳۳، ص۲۹۴</ref> | |||
مقصود از وصایت در اصطلاح فقها وصیّت به ولایت بر اخراج حقّ، یا استیفا حق و یا ولایت بر طفل یا مجنون است و موصی ولایت بر این امور را بهاصالت داراست (مانند پدر و جدّ پدری) یا بهطور عرضی (مانند وصیّ آنان) در صورتیکه در وصیّت نمودن به این امور ماذون باشد. <ref> بحرالعلوم، سیدمحمد، العبلغة الفقیة، ج۴، ص۱۵۱</ref> | |||
بنابراین وصیّت به ولایت بر اولاد صغار و مجانین، توسط پدر و جدّ پدری، برای حفظ و نگهداری و تصرّف در اموال آنان، بهگونهای که سود و مصلحت آنها رعایت گردد، وصایت نامیده میشود. <ref> نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۸۹</ref> | |||
=فلسفه وصيت= | =فلسفه وصيت= |