۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
|- | |- | ||
|زمان | |زمان | ||
| سال هشتم هجری قمری | |سال هشتم هجری قمری | ||
|- | |- | ||
|علت | |علت | ||
|کشته شدن پیک [[پیامبر اسلام (ص)]] توسط حاکم موته | |کشته شدن پیک [[پیامبر اسلام (ص)]] توسط حاکم موته | ||
|- | |- | ||
|مکان | |مکان | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|تعداد نیروهای [[مسلمانان]] | |تعداد نیروهای [[مسلمانان]] | ||
|۳۰۰۰(سه هزارنفر) | |۳۰۰۰(سه هزارنفر) | ||
|- | |- | ||
|تعداد نیروهای [[کفار]] | |تعداد نیروهای [[کفار]] | ||
|۱۰۰۰۰۰(صدهزارنفر) | |۱۰۰۰۰۰(صدهزارنفر) | ||
|- | |- | ||
|فرماندهان مسلمانان | |فرماندهان مسلمانان | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
|اعراب مسلمان | |اعراب مسلمان | ||
|- | |- | ||
|جنگندگان کفار | |جنگندگان کفار | ||
|امپراطوری بیزانس • غسانیان | |امپراطوری بیزانس • غسانیان | ||
|- | |- | ||
|نتیجه | |نتیجه | ||
|شکست سپاه [[اسلام]] • آشنایی مسلمانان با تجهیزات نظامی روم | |شکست سپاه [[اسلام]] • آشنایی مسلمانان با تجهیزات نظامی روم | ||
|- | |- | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
</div> | </div> | ||
'''جنگ موته''' در سال هشتم [[هجرت]] به وقوع پیوست. تعداد مسلمین در این جمگ سه هزار نفر و | '''جنگ موته''' در سال هشتم [[هجرت]] به وقوع پیوست. تعداد مسلمین در این جمگ سه هزار نفر و تعداد کفار صد هزار نفر بود. | ||
این جنگ از آنجا آغاز شد که | این جنگ از آنجا آغاز شد که حارث بن امیر ازدی که حامل نامه ای از [[پیامبر (ص)]] به [[قیصر روم]] بود در زمین های موته به دستور [[شرحبیل بن عمرو]] سردار لشکر [[روم]] دستگیر شد و دست های او را بستند و گردنش را زدند. پیامبر (ص) از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند و لشکری به موته روانه فرمودند. | ||
در این جنگ [[پیامبر(ص)]] و [[امیر المؤمنین (ع)]] حضور نداشتند و آن حضرت سه امیر به ترتیب بر لشکر قرار دادند و فرمودند: «هر یک شهید شدند دیگری امیر لشکر باشد. | در این جنگ [[پیامبر(ص)]] و [[امیر المؤمنین (ع)]] حضور نداشتند و آن حضرت سه امیر به ترتیب بر لشکر قرار دادند و فرمودند: «هر یک شهید شدند دیگری امیر لشکر باشد. [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]] ، [[زید بن حارثه]]، [[عبداللَّه بن رواحه]]». | ||
=موته کجاس= | =موته کجاس= | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
موته سرزمینی است در مرزهای [[شام]] <ref>معجم البلدان، ج ۸، ص۱۹۰</ref> و بلقاء پایین [[دمشق]] قرار دارد. <ref>طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۱۲۸</ref> | موته سرزمینی است در مرزهای [[شام]] <ref>معجم البلدان، ج ۸، ص۱۹۰</ref> و بلقاء پایین [[دمشق]] قرار دارد. <ref>طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۱۲۸</ref> | ||
موته | موته روستایى در نزدیکى [[بلقاء]] است که حارث بن عمیر نماینده رسول خدا(ص) را در آنجا شهید کردند. | ||
[[مسلمانا]]ن در | [[مسلمانا]]ن در این جنگ به معان که اکنون یکى از استانهاى کشور [[اردن]] و نیز نام شهر مرکزى استان است رسیدند. در شمال معان شهرکى است به نام کوک که درجنوب شرقى [[بحرالميت|بحرالمیت]] واقع است، اکنون قبور شهدای موته در بیرون شهرک کوک واقع است . | ||
=علت جنگ موته= | =علت جنگ موته= | ||
[[واقد]]ی درمورد علت جنگ روایت میکند: [[رسول الله (ص)]] نامهای را به وسیله | [[واقد]]ی درمورد علت جنگ روایت میکند: [[رسول الله (ص)]] نامهای را به وسیله حارث بن عمیر أزدی لهبی برای پادشاه [[بُصری]] <ref>بصری بر وزن کبری مرکز حوران و از توابع دمشق در شام بوده است</ref> فرستاد. او در میانه راه وقتی به موته رسید، [[شرحبیل بن عمرو غسّانی]] <ref> غسّان نیز از أزد میباشد، مغازی، ج ۲، ص۷۶۰</ref> که حاکم آنجا بود جلوی حارث را گرفت؛ زیرا گمان میکرد که از فرستادگان رسول خدا (ص) است. | ||
برای همین از او پرسید: گویی که از فرستادگان [[محمد]] هستی؟ حارث گفت: | برای همین از او پرسید: گویی که از فرستادگان [[محمد]] هستی؟ حارث گفت: بله من فرستاده رسول خدا(ص) هستم. شرحبیل دستور داد که او را بکشند. و این در حالی بود که هیچ پیکی غیر ازاو به قتل نرسیده بود. <ref>المغازى، ج ۲، ص ۷۵۶- ۷۵۵، طبقات الکبرى، ج ۲، ۱۲۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۴۵</ref> | ||
همزمان با این | همزمان با این حادثه گروه ۱۵ نفرهای که از سوی پیامبر برای تبلیغ به سرزمین [[ذات الطلوع]] رفته بودند نیز مورد تهاجم قرار گرفتند و جز یک نفر که مجروح شد و به [[مدینه]] برگشت همگی آنها به [[شهادت]] رسیدند. <ref> الکامل فی التاریخ ج ۲ ص ۱۵۵ و عن تاریخ الأمم و الملوک ج ۲ ص ۳۱۳ عن الواقدی</ref> | ||
این خبربه اطلاع رسول خدا (ص) رسید و بسیار ناراحت شد و به مردم دستور داد که جمع شوند. آنها در لشکرگاه جمع شدند و در | این خبربه اطلاع رسول خدا (ص) رسید و بسیار ناراحت شد و به مردم دستور داد که جمع شوند. آنها در لشکرگاه جمع شدند و در جرف اردوزدند بدون اینکه فرماندهی برای آنها معین کرده باشد. | ||
=تعیین فرماندهان جنگ= | =تعیین فرماندهان جنگ= | ||
پس از آنکه پیامبر اکرم (ص) [[نماز ظهر]] را به جای | پس از آنکه پیامبر اکرم (ص) [[نماز ظهر]] را به جای آورد در جای خود نشست و اصحابش دور او نشستند. <ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۵۵- ۷۵۶</ref> در روایت [[ابان بن عثمان بجلی کوفی]] از [[امام صادق (ع)]] آمده است که آن [[حضرت (ص)]] [[جعفربن ابی طالب]] را به فرماندهی آنها انتخاب کرد و پس از او [[زید بن حارثه کلبی]] و پس از او [[عبدالله بن رواحه]] را تعیین نمود <ref> إعلام الوری، ص۲۱۲ و مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۲۰۵</ref> و فرمود که اگر عبدالله بن رواحه هم آسیبی دید، [[مسلمانان]] خودشان فرماندهی برای خودتعیین کنند... آنگاه رسول خدا (ص) پرچم سفیدی برای آنها که سه هزار نفر بودند بست. | ||
[[یعقوبی]] می نویسد: «پیامبر(ص) در سال هشتم، جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را با لشکرى براى [[جنگ]] روم به [[شام]] فرستاد. <ref>تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۱،ص:۴۲۶ </ref> | [[یعقوبی]] می نویسد: «پیامبر(ص) در سال هشتم، جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را با لشکرى براى [[جنگ]] روم به [[شام]] فرستاد. <ref>تاریخ یعقوبى/ترجمه،ج۱،ص:۴۲۶ </ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
پس ازآنکه آماده حرکت شدند، مردم به بدرقه آنها رفتند و با آنها خداحافظی کرده و برایشان [[دعا]] کردند و [[رسول خدا (ص)]] در خطابهای فرمود: | پس ازآنکه آماده حرکت شدند، مردم به بدرقه آنها رفتند و با آنها خداحافظی کرده و برایشان [[دعا]] کردند و [[رسول خدا (ص)]] در خطابهای فرمود: | ||
«شما را به [[تقوی]] و خیر و نیکی نسبت به مسلمانانی که با شما هستند توصیه میکنم... با نام [[خدا]] و در راه خدا حرکت کنید و با کسی که به خدا [[کفر]] میورزد بجنگید و پیمانشکنی و خیانت نکنید و بچهها را به قتل نرسانید و هنگامی که با دشمن مواجه میشوید، آنها را به یکی از این امور دعوت کنید که اگر به هر کدام پاسخ دادند بپذیرید و از آنها دست بکشید.آنها رابه [[اسلام]] دعوت کنید که اگر پذیرفتند از ایشان قبول کنید و آنها را رها کنید.اگر این را نپذیرفتند، آنها را به پرداخت [[جزیه]] دعوت کنید. و اگر قبول کردند، از آنها بپذیرید ودست از ایشان بردارید . اگراین را هم نپذیرفتند از خدا کمک بخواهید و با آنها بجنگید . <ref>ظاهرا این توصیه بعد از نماز ظهر در مسجد و خطاب به فرماندهان و به خصوص جعفر طیار بوده است.</ref> | «شما را به [[تقوی]] و خیر و نیکی نسبت به مسلمانانی که با شما هستند توصیه میکنم... با نام [[خدا]] و در راه خدا حرکت کنید و با کسی که به خدا [[کفر]] میورزد بجنگید و پیمانشکنی و خیانت نکنید و بچهها را به قتل نرسانید و هنگامی که با دشمن مواجه میشوید، آنها را به یکی از این امور دعوت کنید که اگر به هر کدام پاسخ دادند بپذیرید و از آنها دست بکشید.آنها رابه [[اسلام]] دعوت کنید که اگر پذیرفتند از ایشان قبول کنید و آنها را رها کنید. اگر این را نپذیرفتند، آنها را به پرداخت [[جزیه]] دعوت کنید. و اگر قبول کردند، از آنها بپذیرید ودست از ایشان بردارید . اگراین را هم نپذیرفتند از خدا کمک بخواهید و با آنها بجنگید . <ref>ظاهرا این توصیه بعد از نماز ظهر در مسجد و خطاب به فرماندهان و به خصوص جعفر طیار بوده است.</ref> | ||
آنگاه رسول خدا (ص) لشکر اسلام را تا [[ثنیة الوداع]] <ref>ثنیة الوداع در جهت شام قرار داشته است </ref> بدرقه کرد و در آنجا ایستاد و لشکریان هم اطراف آن حضرت (ص) ایستادند و او خطاب به آنها فرمود: «با نام خدا حرکت کنید و با دشمن خدا و دشمن خودتان در [[شام]] بجنگید. درآنجا افرادی را میبینید که در [[صومعه]]ها به عبادت مشغولند، متعرض آنها نشوید وافرادی را میبینید که سرشان آشیانه [[شیطان]] است، پس آن سرها را با شمشیر از تن جداکنید، | آنگاه رسول خدا (ص) لشکر اسلام را تا [[ثنیة الوداع]] <ref>ثنیة الوداع در جهت شام قرار داشته است </ref> بدرقه کرد و در آنجا ایستاد و لشکریان هم اطراف آن حضرت (ص) ایستادند و او خطاب به آنها فرمود: «با نام خدا حرکت کنید و با دشمن خدا و دشمن خودتان در [[شام]] بجنگید. درآنجا افرادی را میبینید که در [[صومعه]]ها به عبادت مشغولند، متعرض آنها نشوید وافرادی را میبینید که سرشان آشیانه [[شیطان]] است، پس آن سرها را با شمشیر از تن جداکنید، زنان، بچهها، پیران را نکشید، نخلها را به آتش نکشید، درختها را قطع نکنید و خانهها را خراب نکنید» <ref>المغازى، ج ۲، صص ۷۵۸- ۷۵۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱، صص ۳۴۶- ۳۴۵</ref> | ||
=تاریخ جنگ موته= | =تاریخ جنگ موته= | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
=شهدای جنگ موته= | =شهدای جنگ موته= | ||
غیراز سه | غیراز سه شهید جعفر،[31] زید و عبدالله بن رواحه خزرجی، افراد دیگری از [[قریش]] به [[شهادت]] رسیدند که عبارت بودند از: مسعود بن أسود عدوی و وهب بن سعد بن أبی سرح، برادر عبدالله بن سعد بن ابی سرح. | ||
و از [[بنی نجار]] از [[قبیله خزرج]] عبارت بودند از: | و از [[بنی نجار]] از [[قبیله خزرج]] عبارت بودند از: سراقة بن عمرو، جابر بن عمرو و برادرش ابو کلاب یا کلیب، عمرو بن سعد و برادرش عامر و حارث بن نعمان بن أساف <ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص۲۵</ref> یا یساف. <ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۶۹</ref> | ||