پرش به محتوا

جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۴۳: خط ۴۳:
===1. تصوف در بستر سیادت===
===1. تصوف در بستر سیادت===
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می باشد، و به طبع می تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبد القادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار می گیرد.
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می باشد، و به طبع می تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبد القادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار می گیرد.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبد القادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) برساند، <ref>الحسني الطالبي، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدين، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبد القادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبد الْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبد الله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبد الله بن موسى الجون بن عبد الله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبد الله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبد الله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبد الله بن عبد الرَّحمن بن أبی بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبد الله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردي المعري الکندي، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبد الْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبد الله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبد الله بن موسى الجون بن عبد الله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبد الله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبد الله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبد الله بن عبد الرَّحمن بن أبی بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبد الله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبد القادر بن أبى صالح موسى بن عبد الله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبد الله ابن موسى الجون بن عبد الله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبد الله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبد الله الصّومعىّ». <ref>أبو المحاسن جمال الدين، ج5، ص371</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبد القادر بن أبى صالح موسى بن عبد الله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبد الله ابن موسى الجون بن عبد الله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبد الله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبد الله الصّومعىّ». <ref>أبو المحاسن جمال الدین، ج5، ص371</ref>.
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و از جانب مادر به امام رضا (علیه السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد.  
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و از جانب مادر به امام رضا (علیه السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد.  
===2. میدان داری سادات علوی در تحولات سیاسی===
===2. میدان داری سادات علوی در تحولات سیاسی===
از میان مناطقی که سادات عظام در آنها حضور فعال داشته اند ماوراء النهر است، که بعد از فتح توسط مسلمانان به این اسم شهرت یافت. سرزمینی در شمال رود سیحون و جیحون، شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ. امروزه تمام کشور ازبکستان و بخش اعظمی از تاجیکستان و بخش هایی از قرقیزستان و قزاقستان بر آن منطبقند. این منطقه که امروزه به آن آسیای مرکزی یا آسیای میانه گفته می‌شود، مدت پنج قرن مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ماوراء النهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است.
از میان مناطقی که سادات عظام در آنها حضور فعال داشته اند ماوراء النهر است، که بعد از فتح توسط مسلمانان به این اسم شهرت یافت. سرزمینی در شمال رود سیحون و جیحون، شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ. امروزه تمام کشور ازبکستان و بخش اعظمی از تاجیکستان و بخش هایی از قرقیزستان و قزاقستان بر آن منطبقند. این منطقه که امروزه به آن آسیای مرکزی یا آسیای میانه گفته می‌شود، مدت پنج قرن مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ماوراء النهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است.
دین غالب مردم این منطقه قبل از ورود اسلام، زرتشتی بود. با ورود مسلمانان به این منطقه، دین اسلام به سرعت در این سرزمین گسترش یافت و توانست در زمان کوتاهی خود را به‌عنوان قطب فرهنگ و تمدن اسلامی مطرح کند. از شهرهای مهم آن می‌توان به مرو، بلخ، بخارا، سمرقند و... اشاره کرد. <ref>الصَّلاَّبي، 1421 هـ ـ 2001 م، ج1، ص26؛ البلاذُري، 1988 م، ج1، ص411 ـ 416</ref>.
دین غالب مردم این منطقه قبل از ورود اسلام، زرتشتی بود. با ورود مسلمانان به این منطقه، دین اسلام به سرعت در این سرزمین گسترش یافت و توانست در زمان کوتاهی خود را به‌عنوان قطب فرهنگ و تمدن اسلامی مطرح کند. از شهرهای مهم آن می‌توان به مرو، بلخ، بخارا، سمرقند و... اشاره کرد. <ref>الصَّلاَّبی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج1، ص26؛ البلاذُری، 1988 م، ج1، ص411 ـ 416</ref>.
این منطقه از سده دوم قمری به‌علت دوری از مرکز خلافت عباسی مکان مناسبی برای شیعیان به‌شمار می‌آمد که نقطه عطف آن در زمان سامانیان بود؛ به‌طوری‌که برخی حضور گسترده‌ای از آنان را در منطقه گزارش کرده‌اند. دلایلی چون تسامح مذهبی سامانیان، <ref>ابن کثير، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص373 و ج12، ص37</ref> و سختگیری‌های مذهبی سلجوقیان در هجرت شیعیان، به این منطقه بی‌تاثیر نبوده است. <ref>الصَّلاَّبي، 1421 هـ ـ 2001 م، ج1، ص26؛ أحمد معمور العسيرين، 1417 هـ ـ 1996 م، ج1، ص212</ref>.   
این منطقه از سده دوم قمری به‌علت دوری از مرکز خلافت عباسی مکان مناسبی برای شیعیان به‌شمار می‌آمد که نقطه عطف آن در زمان سامانیان بود؛ به‌طوری‌که برخی حضور گسترده‌ای از آنان را در منطقه گزارش کرده‌اند. دلایلی چون تسامح مذهبی سامانیان، <ref>ابن کثیر، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص373 و ج12، ص37</ref> و سختگیری‌های مذهبی سلجوقیان در هجرت شیعیان، به این منطقه بی‌تاثیر نبوده است. <ref>الصَّلاَّبی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج1، ص26؛ أحمد معمور العسیرین، 1417 هـ ـ 1996 م، ج1، ص212</ref>.   
ماوراء النهر در زمینه‌های مختلف علمی دانشمندان بزرگی را به جهان معرفی کرده است که از جمله می‌توان به عیاشی، کشی، ابن سینا، فارابی اشاره کرد. سامانیان، قراخانیان، غزنویان، سلجوقیان در این منطقه حکومت می کردند؛ ولی سامانیان در گسترش تمدن اسلامی نقش بارزتری داشتند. <ref>أحمد معمور العسيرين، 1417 هـ ـ 1996 م، ج1، ص222؛ الصَّلاَّبي، 1427 هـ ـ 2006 م، ج1، ص23</ref>.
ماوراء النهر در زمینه‌های مختلف علمی دانشمندان بزرگی را به جهان معرفی کرده است که از جمله می‌توان به عیاشی، کشی، ابن سینا، فارابی اشاره کرد. سامانیان، قراخانیان، غزنویان، سلجوقیان در این منطقه حکومت می کردند؛ ولی سامانیان در گسترش تمدن اسلامی نقش بارزتری داشتند. <ref>أحمد معمور العسیرین، 1417 هـ ـ 1996 م، ج1، ص222؛ الصَّلاَّبی، 1427 هـ ـ 2006 م، ج1، ص23</ref>.
مذهب عمده مردم ماوراء النهر به خصوص در قرن ششم هجری قمری، سنی حنفی بود. البته به منزلت اهل‌بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اقرار داشتند. فخر رازی در کتاب انساب خود از حضور گروه عظیمی از سادات علوی در این منطقه را گزارش می‌کند؛ برخی دیگر با استناد به روایت حدیث در فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در مجالس نقل حدیث ماوراء النهر و عزاداری در روز عاشورا، معتقدند که می‌توان به حضور گسترده شیعیان در این منطقه پی برد؛ همانطور که می‌توان به اشعاری که در مدح اهل‌‌بیت (علیهم السلام) که در آن دیار توسط شاعران معروفی چون سوزنی سمرقندی و صابونی کشی و... سروده شده و در متون ادبی آن زمان باقی مانده، استناد کرد.
مذهب عمده مردم ماوراء النهر به خصوص در قرن ششم هجری قمری، سنی حنفی بود. البته به منزلت اهل‌بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اقرار داشتند. فخر رازی در کتاب انساب خود از حضور گروه عظیمی از سادات علوی در این منطقه را گزارش می‌کند؛ برخی دیگر با استناد به روایت حدیث در فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در مجالس نقل حدیث ماوراء النهر و عزاداری در روز عاشورا، معتقدند که می‌توان به حضور گسترده شیعیان در این منطقه پی برد؛ همانطور که می‌توان به اشعاری که در مدح اهل‌‌بیت (علیهم السلام) که در آن دیار توسط شاعران معروفی چون سوزنی سمرقندی و صابونی کشی و... سروده شده و در متون ادبی آن زمان باقی مانده، استناد کرد.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبد الملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خليفة الشيباني العصفري، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُري، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبد الملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
===1. گذشته: انتساب خلفای عباسی به پیامبر===
===1. گذشته: انتساب خلفای عباسی به پیامبر===
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می رسانده است. <ref>البغدادي، ج1، ص162</ref> آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. <ref>مسکويه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبي، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن کثير، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268</ref> و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. <ref>قطب الدين اليونيني، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبو الفداء شاهنشاه بن أيوب، ج3، ص193</ref>.  
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می رسانده است. <ref>البغدادی، ج1، ص162</ref> آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. <ref>مسکویه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبی، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن کثیر، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268</ref> و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. <ref>قطب الدین الیونینی، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبو الفداء شاهنشاه بن أیوب، ج3، ص193</ref>.  
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت===
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت===
ادعای بابیت برای امام عصر (علیه السلام) از زمان غیبت صغرا آغاز شده و این ادعاهای دروغین و انحرافی تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخی از علمای بزرگ شیعه وجود این مدعیان را مؤید برای وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت که در سایه حقیقت باطل به حیات خود ادامه می‌دهد، مدعیان برای اثبات ادعای خود از امامت کمک می‌گیرند و همیشه برای ترویج و تحریفات از آنچه برای مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
ادعای بابیت برای امام عصر (علیه السلام) از زمان غیبت صغرا آغاز شده و این ادعاهای دروغین و انحرافی تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخی از علمای بزرگ شیعه وجود این مدعیان را مؤید برای وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت که در سایه حقیقت باطل به حیات خود ادامه می‌دهد، مدعیان برای اثبات ادعای خود از امامت کمک می‌گیرند و همیشه برای ترویج و تحریفات از آنچه برای مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
خط ۸۴: خط ۸۴:
===2. محبت غیر مباشر===
===2. محبت غیر مباشر===
اسلام دین تکریم به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان است؛ اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سفارش ویژه کرده است. ریشه اصلی احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشتش آیه شریفه مودّت است؛ زیرا عده ای در بیان مصادیق قربی به بیشتر از امامان معصوم (علیهم السلام) اشاره کرده اند.
اسلام دین تکریم به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان است؛ اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سفارش ویژه کرده است. ریشه اصلی احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشتش آیه شریفه مودّت است؛ زیرا عده ای در بیان مصادیق قربی به بیشتر از امامان معصوم (علیهم السلام) اشاره کرده اند.
مفسرین از اهل سنت این مطلب را اینگونه نقل می کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبد المطلب مرادند. <ref>سمعاني، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
مفسرین از اهل سنت این مطلب را اینگونه نقل می کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبد المطلب مرادند. <ref>سمعانی، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
خط ۹۶: خط ۹۶:
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر===
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر===
====1/2 ـ  تعظیم پیامبر به واسطه تعظیم به سادات====
====1/2 ـ  تعظیم پیامبر به واسطه تعظیم به سادات====
قاضی عیاض می گوید: «وَمِنْ إِعْظَامِهِ وَإِکْبَارِهِ إِعْظَامُ جَمِیعِ أَسْبَابِهِ، وَإِکْرَامُ مَشَاهِدِهِ وَأَمْکِنَتِهِ مِنْ مَکَّةَ وَالْمَدِینَةِ، وَمَعَاهِدِهِ. وَمَا لَمَسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَوْ عُرِفَ به». از جمله مصادیق تعظیم و بزرگداشت وی تکریم مکانهای زندگی و عبادت، و آنچه که آن را لمس کرده است می باشد. <ref>قاضی عياض، 1407 هـ ، ج2، ص126</ref>.
قاضی عیاض می گوید: «وَمِنْ إِعْظَامِهِ وَإِکْبَارِهِ إِعْظَامُ جَمِیعِ أَسْبَابِهِ، وَإِکْرَامُ مَشَاهِدِهِ وَأَمْکِنَتِهِ مِنْ مَکَّةَ وَالْمَدِینَةِ، وَمَعَاهِدِهِ. وَمَا لَمَسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَوْ عُرِفَ به». از جمله مصادیق تعظیم و بزرگداشت وی تکریم مکانهای زندگی و عبادت، و آنچه که آن را لمس کرده است می باشد. <ref>قاضی عیاض، 1407 هـ ، ج2، ص126</ref>.
از این تعمیم استفاده می شود که هر کاری که تکریم او به حساب آید را شامل می شود؛ مثل تکریم خاندان آن حضرت. چنانکه آیت الله بروجردی در تقسیم غنایم می فرماید: «ثُمَّ جعل ثلاثة أسهم منه للیتامى والمساکین وأبناء السبیل المنتسبین إلى هؤلاء السادة وهم أقرباء الرسول (صلَّى اللَّه علیه وآله) فان المرء یحفظ فی ولده». سه سهم از غنایم به یتیمان و مساکین و در راه ماندهای منتسب به خاندان رسالت از سادات و نزدیکان پیامبر اختصاص داده شده است؛ زیرا حفظ انسان در حفظ خاندان اوست. <ref>حسيني قزويني، 1380 هـ ، ص: 8</ref>.  
از این تعمیم استفاده می شود که هر کاری که تکریم او به حساب آید را شامل می شود؛ مثل تکریم خاندان آن حضرت. چنانکه آیت الله بروجردی در تقسیم غنایم می فرماید: «ثُمَّ جعل ثلاثة أسهم منه للیتامى والمساکین وأبناء السبیل المنتسبین إلى هؤلاء السادة وهم أقرباء الرسول (صلَّى اللَّه علیه وآله) فان المرء یحفظ فی ولده». سه سهم از غنایم به یتیمان و مساکین و در راه ماندهای منتسب به خاندان رسالت از سادات و نزدیکان پیامبر اختصاص داده شده است؛ زیرا حفظ انسان در حفظ خاندان اوست. <ref>حسینی قزوینی، 1380 هـ ، ص: 8</ref>.  
همین معنا در قضیه فدک آمده است؛ وقتی خلیفه اول به حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورِّث، ما ترکنا صدقة» استدلال کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ فرمودند: «یا أبا بکر! ترید أن تأخذ منّی أرضا جعلها لی رسول الله (صلّى الله علیه وآله) وتصدّق بها علیَّ من الوجیف الذی لم یوجف المسلمون علیه بخیل ولا رکاب؟ أما کان قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): (المرء یحفظ فی ولده بعده)؟ وقد علمتَ أنَّه لم یترک لولده شیئا غیرها». <ref>سلیم بن قیس، 1422 هـ ـ 1380 ش، ص:390؛ قاضي نعمان مغربي، ج3، ص37؛ طبرسی، 1386 هـ ـ 1966 م، ج1، ص139؛ ابن شهر آشوب، 1376 ـ 1956 م، ج2، ص5، ابن میثم بحرانی، 1362 ش، ج5، ص106؛ علامه عسکری، 1410 هـ – 1990م، ج2، ص147؛ ابن ابی الحدید، 1962م، ج16، ص212</ref>.
همین معنا در قضیه فدک آمده است؛ وقتی خلیفه اول به حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورِّث، ما ترکنا صدقة» استدلال کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ فرمودند: «یا أبا بکر! ترید أن تأخذ منّی أرضا جعلها لی رسول الله (صلّى الله علیه وآله) وتصدّق بها علیَّ من الوجیف الذی لم یوجف المسلمون علیه بخیل ولا رکاب؟ أما کان قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): (المرء یحفظ فی ولده بعده)؟ وقد علمتَ أنَّه لم یترک لولده شیئا غیرها». <ref>سلیم بن قیس، 1422 هـ ـ 1380 ش، ص:390؛ قاضی نعمان مغربی، ج3، ص37؛ طبرسی، 1386 هـ ـ 1966 م، ج1، ص139؛ ابن شهر آشوب، 1376 ـ 1956 م، ج2، ص5، ابن میثم بحرانی، 1362 ش، ج5، ص106؛ علامه عسکری، 1410 هـ – 1990م، ج2، ص147؛ ابن ابی الحدید، 1962م، ج16، ص212</ref>.
====2/2–  اجماع مسلمین بر حرمت صدقه واجب بر سادات====
====2/2–  اجماع مسلمین بر حرمت صدقه واجب بر سادات====
چنانکه صدقه واجب (زکات، نذز، کفارات) بر خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام است بر ذریه آن حضرت تا روز قیامت نیز حرام می باشد؛ زیرا از کثافات دستان مردم است؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یَا بَنِی هَاشِمٍ! إنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ غُسَالَةَ النَّاسِ، وَأَوْسَاخَهُمْ وَعَوَّضَکُمْ مِنْهَا بِخُمُسِ الْخُمُسِ». <ref>زیلعلی، 1418هـ/1997م، ج2، ص403</ref>.
چنانکه صدقه واجب (زکات، نذز، کفارات) بر خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام است بر ذریه آن حضرت تا روز قیامت نیز حرام می باشد؛ زیرا از کثافات دستان مردم است؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یَا بَنِی هَاشِمٍ! إنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ غُسَالَةَ النَّاسِ، وَأَوْسَاخَهُمْ وَعَوَّضَکُمْ مِنْهَا بِخُمُسِ الْخُمُسِ». <ref>زیلعلی، 1418هـ/1997م، ج2، ص403</ref>.
باز فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». <ref>مسلم، 1374 هـ ـ 1954 م، ج2، ص 752 و 754</ref>.
باز فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». <ref>مسلم، 1374 هـ ـ 1954 م، ج2، ص 752 و 754</ref>.
این حکم از اجماعات مسلمین است، چنانکه گفته شده: «آل مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) الَّذِینَ لَهُمْ أَحْکَامٌ خَاصَّةٌ هُمْ: آل عَلِیٍّ، وَآل عَبَّاسٍ، وَآل جَعْفَرٍ، وَآل عَقِیلٍ، وَآل الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَمَوَالِیهِمْ، خِلاَفًا لاِبْنِ الْقَاسِمِ مِنَ الْمَالِکِیَّةِ وَمَعَهُ أَکْثَرُ الْعُلَمَاءِ حَیْثُ لَمْ یَعُدُّوا الْمَوَالِیَ مِنَ الآْل. أَمَّا أَزْوَاجُهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَذَکَرَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ بَطَّالٍ فِی شَرْحِ الْبُخَارِیِّ أَنَّ الْفُقَهَاءَ کَافَّةً اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّ أَزْوَاجَهُ (عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ) لاَ یَدْخُلْنَ فِی آلِهِ الَّذِینَ حَرُمَتْ عَلَیْهِمُ الصَّدَقَةُ». مسلمین اجماع دارند بر حرمت صدقه بر آل علی و عباس و جعفر و عقیل و حارث بن عبد مطلب و خادمین آنان، البته ابن قاسم از مالکیه و هماهنگ با وی اکثر علماء خادمین را مشمول ندانسته اند، چنانکه زنان آن حضرت را هم خارج نموده اند. <ref>الموسوعة الفقهية الکويتية، 1404 ـ 1427 هـ ، ج1، ص100</ref>.
این حکم از اجماعات مسلمین است، چنانکه گفته شده: «آل مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) الَّذِینَ لَهُمْ أَحْکَامٌ خَاصَّةٌ هُمْ: آل عَلِیٍّ، وَآل عَبَّاسٍ، وَآل جَعْفَرٍ، وَآل عَقِیلٍ، وَآل الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَمَوَالِیهِمْ، خِلاَفًا لاِبْنِ الْقَاسِمِ مِنَ الْمَالِکِیَّةِ وَمَعَهُ أَکْثَرُ الْعُلَمَاءِ حَیْثُ لَمْ یَعُدُّوا الْمَوَالِیَ مِنَ الآْل. أَمَّا أَزْوَاجُهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَذَکَرَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ بَطَّالٍ فِی شَرْحِ الْبُخَارِیِّ أَنَّ الْفُقَهَاءَ کَافَّةً اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّ أَزْوَاجَهُ (عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ) لاَ یَدْخُلْنَ فِی آلِهِ الَّذِینَ حَرُمَتْ عَلَیْهِمُ الصَّدَقَةُ». مسلمین اجماع دارند بر حرمت صدقه بر آل علی و عباس و جعفر و عقیل و حارث بن عبد مطلب و خادمین آنان، البته ابن قاسم از مالکیه و هماهنگ با وی اکثر علماء خادمین را مشمول ندانسته اند، چنانکه زنان آن حضرت را هم خارج نموده اند. <ref>الموسوعة الفقهیة الکویتیة، 1404 ـ 1427 هـ ، ج1، ص100</ref>.
صاحب جواهر نیز اجماع مسلمانان را اینگونه تبیین می کند: «(الوصف الرابع أن لا یکون هاشمیا ، فلو کان کذلک لم تحل له زکاة غیره) الواجبة بلا خلاف أجده فیه بین المؤمنین بل وبین المسلمین، بل الاجماع بقسمیه علیه بل المحکی منهما متواتر کالنصوص التی اعترف غیر واحد بکونها کذلک إکراما لهم بالتنزیه عن أوساخ الناس التی هی من الرجس الذی أذهب الله عنهم وطهرهم عنه تطهیرا، فحرمه علیهم وعوضهم عن الخمس من غیر فرق بین أهل العصمة منهم وبین غیرهم». <ref>شیخ جواهری، 1367 ش، ج15، ص406</ref>.
صاحب جواهر نیز اجماع مسلمانان را اینگونه تبیین می کند: «(الوصف الرابع أن لا یکون هاشمیا ، فلو کان کذلک لم تحل له زکاة غیره) الواجبة بلا خلاف أجده فیه بین المؤمنین بل وبین المسلمین، بل الاجماع بقسمیه علیه بل المحکی منهما متواتر کالنصوص التی اعترف غیر واحد بکونها کذلک إکراما لهم بالتنزیه عن أوساخ الناس التی هی من الرجس الذی أذهب الله عنهم وطهرهم عنه تطهیرا، فحرمه علیهم وعوضهم عن الخمس من غیر فرق بین أهل العصمة منهم وبین غیرهم». <ref>شیخ جواهری، 1367 ش، ج15، ص406</ref>.
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
1. قرآن کریم.<br>
1. قرآن کریم.<br>
2. نهج البلاغه.<br>
2. نهج البلاغه.<br>
3. ابن أبي الحديد، فخرالدین ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ناشر: دار إحياء الکتب العربية، عیسی البابي الحلبي وشرکاه، سال چاپ: 1962 م.<br>
3. ابن أبی الحدید، فخرالدین ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ناشر: دار إحیاء الکتب العربیة، عیسی البابی الحلبی وشرکاه، سال چاپ: 1962 م.<br>
4. ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل أبي طالب، ناشر: المکتبة الحيدرية، النجف الأشرف، سال چاپ: 1376 هـ ـ 1956 م.<br>
4. ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ناشر: المکتبة الحیدریة، النجف الأشرف، سال چاپ: 1376 هـ ـ 1956 م.<br>
5. أبو الحسن القشيري النيسابوري، مسلم بن الحجاج، المسند الصحيح المختصر، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1374 هـ ـ 1954 م.<br>
5. أبو الحسن القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج، المسند الصحیح المختصر، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1374 هـ ـ 1954 م.<br>
6. أبو المحاسن جمال الدين، يوسف بن تغري بردي، النجوم الزاهرة في ملوک مصر والقاهرة، الناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومي، دار الکتب، مصر.<br>
6. أبو المحاسن جمال الدین، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، الناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی، دار الکتب، مصر.<br>
7. الأنصاري الخزرجي القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبي بکر بن فرح، الجامع لأحکام القرآن = تفسير القرطبي، الناشر: دار الکتب المصرية، القاهرة، الطبعة: الثانية، عام النشر:  1384هـ ـ 1964 م.<br>
7. الأنصاری الخزرجی القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح، الجامع لأحکام القرآن = تفسیر القرطبی، الناشر: دار الکتب المصریة، القاهرة، الطبعة: الثانیة، عام النشر:  1384هـ ـ 1964 م.<br>
8. الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبي بکر، الجامع لأحکام القرآن، الناشر: دار الکتب المصرية، القاهرة، الطبعة: الثانية، عام النشر:  1384هـ ـ 1964 م.<br>
8. الأنصاری القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر، الجامع لأحکام القرآن، الناشر: دار الکتب المصریة، القاهرة، الطبعة: الثانیة، عام النشر:  1384هـ ـ 1964 م.<br>
9. الانصاری، محمد علی، الموسوعه الفقهیه المیسره، چاپ1، ناشر: مجمع الفکر الاسلامی، 1415ق.<br>
9. الانصاری، محمد علی، الموسوعه الفقهیه المیسره، چاپ1، ناشر: مجمع الفکر الاسلامی، 1415ق.<br>
10. البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود، فتوح البلدان، الناشر: دار ومکتبة الهلالـ بيروت، عام النشر: 1988 م.<br>
10. البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر بن داود، فتوح البلدان، الناشر: دار ومکتبة الهلالـ بیروت، عام النشر: 1988 م.<br>
11. البخاري، محمد بن إسماعيل، صحيح البخاري، الناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ .<br>
11. البخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، الناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ .<br>
12. البروجردي، السيد الحسین، جامع أحاديث الشيعة، ناشر: منشورات مدينة العلم، السید الخوئي، قم، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1368 ش. <br>
12. البروجردی، السید الحسین، جامع أحادیث الشیعة، ناشر: منشورات مدینة العلم، السید الخوئی، قم، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1368 ش. <br>
13. البغدادي، محمد بن حبيب، المحبر، تحقيق: إيلزة ليختن شتيتر، الناشر: دار الآفاق الجديدة، بيروت.<br>
13. البغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، تحقیق: إیلزة لیختن شتیتر، الناشر: دار الآفاق الجدیدة، بیروت.<br>
14. البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى، شعب الإيمان، الناشر: مکتبة الرشد بالرياض بالتعاون مع الدار السلفية ببومباي بالهند، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1423 هـ ـ2003 م.<br>
14. البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى، شعب الإیمان، الناشر: مکتبة الرشد بالریاض بالتعاون مع الدار السلفیة ببومبای بالهند، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1423 هـ ـ2003 م.<br>
15. الجواهري، محمد حسن، جواهر الکلام، چاپ: دوم، سال چاپ: چاپخانه: خورشيد، ناشر: دار الکتب الإسلامية، طهران، 1367 ش.<br>
15. الجواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، چاپ: دوم، سال چاپ: چاپخانه: خورشید، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، طهران، 1367 ش.<br>
16. الحسني الطالبي، عبد الحي بن فخر الدين بن عبد العلي، الإعلام بمن في تاريخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، دار النشر: دار ابن حزم، بيروت، الطبعة: الأولى، 1420 هـ، 1999م. <br>
16. الحسنی الطالبی، عبد الحی بن فخر الدین بن عبد العلی، الإعلام بمن فی تاریخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، دار النشر: دار ابن حزم، بیروت، الطبعة: الأولى، 1420 هـ، 1999م. <br>
17. الحديدي، مصطفي محمد، ماجراي باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
17. الحدیدی، مصطفی محمد، ماجرای باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
18. الحديدي، مصطفي محمد، القول الحق في البابية والبهائية والقاديانية والمهدية، الناشر: الدار المصرية اللبنانية، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
18. الحدیدی، مصطفی محمد، القول الحق فی البابیة والبهائیة والقادیانیة والمهدیة، الناشر: الدار المصریة اللبنانیة، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
19. الحر العاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة (آل البيت)، چاپ: الثانية، چاپخانه: مهر – قم، ناشر: مؤسسة آل البيت (علیه السلام) لإحياء التراث، سال چاپ: 1414 هـ .<br>
19. الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، چاپ: الثانیة، چاپخانه: مهر – قم، ناشر: مؤسسة آل البیت (علیه السلام) لإحیاء التراث، سال چاپ: 1414 هـ .<br>
20. الحسيني القزويني، السيد عباس، زبدة المقال في خمس الرسول والآل، چاپخانه: العلمية، قم، 1380 هـ . <br>
20. الحسینی القزوینی، السید عباس، زبدة المقال فی خمس الرسول والآل، چاپخانه: العلمیة، قم، 1380 هـ . <br>
21. الذهبي، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، الناشر: دار الکتاب العربي، بيروت، الطبعة: الثانية، 1413 هـ ـ 1993 م.<br>
21. الذهبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ ـ 1993 م.<br>
22. الرازي، أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين، مفاتيح الغيب = التفسير الکبير، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، الطبعة: الثالثة، عام النشر: 1420 هـ .<br>
22. الرازی، أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین، مفاتیح الغیب = التفسیر الکبیر، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة: الثالثة، عام النشر: 1420 هـ .<br>
23. الزيلعي، جمال الدين أبو محمد عبد الله بن يوسف، نصب الراية، الناشر: مؤسسة الريان، بيروت/ دار القبلة للثقافة الإسلامية، جدة، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1418هـ ـ 1997م.<br>
23. الزیلعی، جمال الدین أبو محمد عبد الله بن یوسف، نصب الرایة، الناشر: مؤسسة الریان، بیروت/ دار القبلة للثقافة الإسلامیة، جدة، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1418هـ ـ 1997م.<br>
24. السلامي البغدادي، زين الدين عبد الرحمن بن أحمد، جامع العلوم والحکم في شرح خمسين حديثا من جوامع الکلم، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، الطبعة: السابعة، 1422هـ .<br>
24. السلامی البغدادی، زین الدین عبد الرحمن بن أحمد، جامع العلوم والحکم فی شرح خمسین حدیثا من جوامع الکلم، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: السابعة، 1422هـ .<br>
25. الشيباني، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1403 هـ – 1983م. <br>
25. الشیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1403 هـ – 1983م. <br>
26. الشيباني العصفري البصري، أبو عمرو خليفة بن خياط بن خليفة، تاريخ خليفة بن خياط، الناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة، دمشق ـ بيروت، الطبعة: الثانية، 1397م.<br>
26. الشیبانی العصفری البصری، أبو عمرو خلیفة بن خیاط بن خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، الناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة، دمشق ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1397م.<br>
27. الصَّلاَّبي، علي محمد، الدولة العُثمانية ـ عَوَامل النهُوض وأسباب السُّقوط، الناشر: دار التوزيع والنشر  الإسلامية، مصر، الطبعة: الأولى، 1421 هـ ـ 2001 م.<br>
27. الصَّلاَّبی، علی محمد، الدولة العُثمانیة ـ عَوَامل النهُوض وأسباب السُّقوط، الناشر: دار التوزیع والنشر  الإسلامیة، مصر، الطبعة: الأولى، 1421 هـ ـ 2001 م.<br>
28. الصَّلاَّبي، علي محمد، دولة السلاجقة وبروز مشروع إسلامى لمقاومة التغلغل الباطني والغزو الصلیبی، الناشر: مؤسسة اقرأ، القاهرة، الطبعة: الأولى، 1427 هـ ـ 2006 م.<br>
28. الصَّلاَّبی، علی محمد، دولة السلاجقة وبروز مشروع إسلامى لمقاومة التغلغل الباطنی والغزو الصلیبی، الناشر: مؤسسة اقرأ، القاهرة، الطبعة: الأولى، 1427 هـ ـ 2006 م.<br>
29. الطبراني، سليمان بن أحمد أبو القاسم، المعجم الکبير، دار النشر: مکتبة ابن تيمية، القاهرة، الطبعة: الثانية، دار الصميعي، الرياض، الطبعة: الأولى، 1415هـ ـ 1994م. <br>
29. الطبرانی، سلیمان بن أحمد أبو القاسم، المعجم الکبیر، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، القاهرة، الطبعة: الثانیة، دار الصمیعی، الریاض، الطبعة: الأولى، 1415هـ ـ 1994م. <br>
30. الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب، الاحتجاج، ناشر: دار النعمان، النجف الأشرف، سال چاپ: 1386 هـ ـ 1966 م.<br>
30. الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب، الاحتجاج، ناشر: دار النعمان، النجف الأشرف، سال چاپ: 1386 هـ ـ 1966 م.<br>
31. الطبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، چاپ: الأولى، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، سال چاپ: 1415 هـ ـ 1995 م.<br>
31. الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، چاپ: الأولى، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، سال چاپ: 1415 هـ ـ 1995 م.<br>
32. الطوسي، محمد بن الحسن، التبيان في تفسير القرآن، چاپ: الأولى، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامي، سال چاپ: 1409هـ . <br>
32. الطوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ: الأولى، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، سال چاپ: 1409هـ . <br>
33. العسکري، السيد مرتضى، معالم المدرستين، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1990 م، ناشر: مؤسسة النعمان، بيروت. <br>
33. العسکری، السید مرتضى، معالم المدرستین، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1990 م، ناشر: مؤسسة النعمان، بیروت. <br>
34. العسيرين، أحمد معمور، موجز التاريخ الإسلامي منذ عهد آدم عليه السلام (تاريخ ما قبل الإسلام) إلى عصرنا الحاضر، الناشر: غير معروف مکتبة الملک فهد الوطنية، الرياض، الطبعة: الأولى، 1417 هـ ـ 1996 م. <br>  
34. العسیرین، أحمد معمور، موجز التاریخ الإسلامی منذ عهد آدم علیه السلام (تاریخ ما قبل الإسلام) إلى عصرنا الحاضر، الناشر: غیر معروف مکتبة الملک فهد الوطنیة، الریاض، الطبعة: الأولى، 1417 هـ ـ 1996 م. <br>  
35. القاضي النعمان المغربي، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة. <br>
35. القاضی النعمان المغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة. <br>
36. القرشي البصري الدمشقي، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن کثير، البداية والنهاية، الناشر: دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
36. القرشی البصری الدمشقی، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
37. المجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار،  ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ: الثالثة، سال چاپ: 1403 هـ ـ 1983 م.<br>
37. المجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار،  ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ: الثالثة، سال چاپ: 1403 هـ ـ 1983 م.<br>
38. المروزى السمعاني، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار ابن أحمد، تفسير القرآن، الناشر: دار الوطن، الرياض، الطبعة: الأولى، عام النشر:  1418هــ 1997م.<br>
38. المروزى السمعانی، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار ابن أحمد، تفسیر القرآن، الناشر: دار الوطن، الریاض، الطبعة: الأولى، عام النشر:  1418هــ 1997م.<br>
39. المعري الکندي، عمر بن مظفر بن عمر، تاريخ ابن الوردي، الناشر: دار الکتب العلمية، لبنان، بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ ـ 1996م.<br>
39. المعری الکندی، عمر بن مظفر بن عمر، تاریخ ابن الوردی، الناشر: دار الکتب العلمیة، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ ـ 1996م.<br>
40. النسائي، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، السنن الکبرى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1421هـ ـ 2001م. <br>
40. النسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی الخراسانی، السنن الکبرى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1421هـ ـ 2001م. <br>
41. الوکيل، عبد الرحمن، البهائية؛ تاريخها وعقيدتها وصلتها الباطنية والصهيونية، الناشر: دار المدني، جدَّة، الطبعة الثانية، عام النشر: 1407 هـ ـ 1986م.<br>
41. الوکیل، عبد الرحمن، البهائیة؛ تاریخها وعقیدتها وصلتها الباطنیة والصهیونیة، الناشر: دار المدنی، جدَّة، الطبعة الثانیة، عام النشر: 1407 هـ ـ 1986م.<br>
42. الهلالي الکوفي، سليم بن قيس، کتاب سليم بن قيس، چاپ: الأولى، ناشر: دليل ما، سال چاپ: 1422 هـ ـ 1380 ش.<br>
42. الهلالی الکوفی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، چاپ: الأولى، ناشر: دلیل ما، سال چاپ: 1422 هـ ـ 1380 ش.<br>
43. الهيثمي، أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الناشر: مکتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ ـ 1994 م. <br>
43. الهیثمی، أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ ـ 1994 م. <br>
44. اليحصبي السبتي، عياض بن موسى، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، الناشر: دار الفيحاء، عمان، الطبعة: الثانية، عام النشر: 1407 هـ . <br>
44. الیحصبی السبتی، عیاض بن موسى، الشفا بتعریف حقوق المصطفى، الناشر: دار الفیحاء، عمان، الطبعة: الثانیة، عام النشر: 1407 هـ . <br>
45. رحمتی، محسن، مقاله نقش سادات علوی در تحولات سیاسی ماوراء النهر در قرن ششم هجری، مجله مطالعات تاریخ فرهنگی سال پنجم، شماره: 21، سال چاپ: 1393 ش.<br>
45. رحمتی، محسن، مقاله نقش سادات علوی در تحولات سیاسی ماوراء النهر در قرن ششم هجری، مجله مطالعات تاریخ فرهنگی سال پنجم، شماره: 21، سال چاپ: 1393 ش.<br>
46. صاحب حماة أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي بن محمود بن محمد، المختصر في أخبار البشر، الناشر: المطبعة الحسينية المصرية، الطبعة: الأولى. <br>
46. صاحب حماة أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی بن محمود بن محمد، المختصر فی أخبار البشر، الناشر: المطبعة الحسینیة المصریة، الطبعة: الأولى. <br>
47. قطب الدين اليونيني، أبو الفتح موسى بن محمد، ذيل مرآة الزمان، الناشر: دار الکتاب الإسلامي، القاهرة، الطبعة: الثانية، 1413 هـ ـ 1992 م. <br>
47. قطب الدین الیونینی، أبو الفتح موسى بن محمد، ذیل مرآة الزمان، الناشر: دار الکتاب الإسلامی، القاهرة، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ ـ 1992 م. <br>
48. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، عام النشر: 1365ش.<br>
48. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، عام النشر: 1365ش.<br>
49. مسکويه، أبو علي أحمد بن محمد بن يعقوب، تجارب الأمم وتعاقب الهمم، المحقق: أبو القاسم إمامي، الناشر: سروش، طهران، الطبعة: الثانية، 2000 م.<br>
49. مسکویه، أبو علی أحمد بن محمد بن یعقوب، تجارب الأمم وتعاقب الهمم، المحقق: أبو القاسم إمامی، الناشر: سروش، طهران، الطبعة: الثانیة، 2000 م.<br>
50. الصفار، محمد بن الحسن بن فروخ، بصائر الدرجات، الناشر: منشورات الأعلمي، طهران، سال چاپ: 1404 ق ـ 1362 ش.<br>  
50. الصفار، محمد بن الحسن بن فروخ، بصائر الدرجات، الناشر: منشورات الأعلمی، طهران، سال چاپ: 1404 ق ـ 1362 ش.<br>  
51. صلاح الدين، محمد بن شاکر بن أحمد، فوات الوفيات، الناشر: دار صادر، بيروت، الطبعة: الأولى، الجزء: 1 ـ 1973 م؛ الجزء: 2، 3، 4 ـ 1974 م.<br>
51. صلاح الدین، محمد بن شاکر بن أحمد، فوات الوفیات، الناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الأولى، الجزء: 1 ـ 1973 م؛ الجزء: 2، 3، 4 ـ 1974 م.<br>
52. الضحاک الترمذي، محمد بن عیسی، الجامع الکبير (سنن الترمذي)،  الناشر: دار الغرب الإسلامي، بيروت، سنة النشر: 1998 م.<br>
52. الضحاک الترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الکبیر (سنن الترمذی)،  الناشر: دار الغرب الإسلامی، بیروت، سنة النشر: 1998 م.<br>
53. مکارم شیرازی، دائرةالمعارف فقه مقارن، چ1، مدرسۀ امام علی‌بن‌ابیطالب، 1385ش.<br>
53. مکارم شیرازی، دائرةالمعارف فقه مقارن، چ1، مدرسۀ امام علی‌بن‌ابیطالب، 1385ش.<br>
54. وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية، الموسوعة الفقهية الکويتية، عدد الأجزاء: 45 جزءا: الطبعة: (من 1404 ـ 1427 هـ)، الأجزاء 1ـ 23: الطبعة الثانية، دارالسلاسل، الکويت الأجزاء 24ـ 38: الطبعة الأولى، مطابع دار الصفوة، مصر، الأجزاء 39 ـ 45: الطبعة الثانية، طبع الوزارة. <br>
54. وزارة الأوقاف والشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، عدد الأجزاء: 45 جزءا: الطبعة: (من 1404 ـ 1427 هـ)، الأجزاء 1ـ 23: الطبعة الثانیة، دارالسلاسل، الکویت الأجزاء 24ـ 38: الطبعة الأولى، مطابع دار الصفوة، مصر، الأجزاء 39 ـ 45: الطبعة الثانیة، طبع الوزارة. <br>
55. ابن النديم، أبو الفرج محمد بن إسحاق بن محمد، الفهرست، الناشر: دار المعرفة بيروت، الطبعة: الثانية، 1417 هـ - 1997 م.<br>
55. ابن الندیم، أبو الفرج محمد بن إسحاق بن محمد، الفهرست، الناشر: دار المعرفة بیروت، الطبعة: الثانیة، 1417 هـ - 1997 م.<br>
56. سایت: https://www.wikipedia.org
56. سایت: https://www.wikipedia.org
<br>
<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۱۹۹

ویرایش