۸۷٬۸۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281-1368ش)، معروف به '''امام خمینى (ره)'''، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر متولد بیستم جمادى الآخره (روز ولادت دخت گرامی [[حضرت محمد|نبی مکرم اسلام]] حضرت فاطمه زهرا (س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م می باشد. جد اعلاى او، «سید حیدر موسوى اردبیلى»، همراه با پدرزن خویش، «میر سید على همدانى» براى تبلیغ دین اسلام و آئین تشیع، در قرن هشتم هجرى از ایران به کشمیر هجرت کرد.<ref>على قادرى، | '''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281-1368ش)، معروف به '''امام خمینى (ره)'''، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر متولد بیستم جمادى الآخره (روز ولادت دخت گرامی [[حضرت محمد|نبی مکرم اسلام]] حضرت فاطمه زهرا (س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م می باشد. جد اعلاى او، «سید حیدر موسوى اردبیلى»، همراه با پدرزن خویش، «میر سید على همدانى» براى تبلیغ دین اسلام و آئین تشیع، در قرن هشتم هجرى از ایران به کشمیر هجرت کرد.<ref>على قادرى، «خمینى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]](ره)، ص78</ref> پدربزرگ او «سید احمد» که براى کسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمین، وارد ایران شد و در خمین ساکن گردید.<ref>همان، ص79 و 9</ref> | ||
پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه خمین بود. او تحصیلات عالیه علوم دینى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمین، به نشر احکام اسلام، رسیدگى به خواستههاى مردم و حمایت از مظلومان در برابر برخى خوانین ستمگر مىپرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذىالقعده 1320ق، در راه «خمین - اراک» به دست اشرار محلى به شهادت رسید.<ref>همان، ص88، 90 و 122</ref>بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على (ع)]] آرام گرفت. روحالله کوچک (حضرت امام) که در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگىاش گذشته بود، بعدها با شنیدن ماجراى پدر، شیفته او گردید و همواره از او یاد مىکرد؛ بهگونهاى که در بزرگسالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزید<ref>همان، ص105</ref>و در جوانى بعضى نوشتههایش را با نام «ابن الشهید» تمام مىکرد.<ref>خاطرات | پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه خمین بود. او تحصیلات عالیه علوم دینى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمین، به نشر احکام اسلام، رسیدگى به خواستههاى مردم و حمایت از مظلومان در برابر برخى خوانین ستمگر مىپرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذىالقعده 1320ق، در راه «خمین - اراک» به دست اشرار محلى به شهادت رسید.<ref>همان، ص88، 90 و 122</ref>بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على (ع)]] آرام گرفت. روحالله کوچک (حضرت امام) که در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگىاش گذشته بود، بعدها با شنیدن ماجراى پدر، شیفته او گردید و همواره از او یاد مىکرد؛ بهگونهاى که در بزرگسالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزید<ref>همان، ص105</ref>و در جوانى بعضى نوشتههایش را با نام «ابن الشهید» تمام مىکرد.<ref>خاطرات آیتاللّه پسندیده (گفتهها و نوشتهها) - یادها، 9</ref> | ||
==دوره نخست (از 1281-1300ش)== | ==دوره نخست (از 1281-1300ش)== | ||
===کودکى و نوجوانی=== | ===کودکى و نوجوانی=== | ||
روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دایهاى پرهیزگار پرورش یافت. دوران کودکى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سیاسى و اجتماعى ایران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسیم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصیت او در کنار خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگردید و آموزشهاى اولیه سوارکارى، تفنگدارى و تیراندازى را مىگذراند و در کوران حوادث به مجاهدى تمامعیار تبدیل مىگشت.<ref>على قادرى، | روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دایهاى پرهیزگار پرورش یافت. دوران کودکى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سیاسى و اجتماعى ایران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسیم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصیت او در کنار خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگردید و آموزشهاى اولیه سوارکارى، تفنگدارى و تیراندازى را مىگذراند و در کوران حوادث به مجاهدى تمامعیار تبدیل مىگشت.<ref>على قادرى، «خمینى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]](ره)،، ص131</ref>برخى از حوادث متأثرکننده این دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها<ref>همان، ص150</ref>و مشقهاى خوشنویسى<ref>همان، ص193</ref>دوران کودکى و نوجوانى او منعکس شده و در دسترس است.<ref>همان، ص153</ref>که نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غیرت اسلام کو جنبش ملى کجاست»، خطاب به ملت ایران.<ref>کوثر(مجموعه سخنرانىهاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615</ref> | ||
مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولین بیانیه سیاسى دوران نوجوانى روحالله یاد کرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملکتى فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود که در نهضت جنگل، پا از حد بیان و سرودن شعر در وصف میرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپیوندد و چون براى او میسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.<ref>على قادرى، | مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولین بیانیه سیاسى دوران نوجوانى روحالله یاد کرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملکتى فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود که در نهضت جنگل، پا از حد بیان و سرودن شعر در وصف میرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپیوندد و چون براى او میسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.<ref>على قادرى، «خمینى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]](ره)، ص232.</ref>یک زمان نیز، مجالى پیدا کرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىکند و پایگاه میرزا را از نزدیک مىبیند.<ref>همان، ص237.</ref> | ||
===تحصیلات روحالله=== | ===تحصیلات روحالله=== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)== | ==دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)== | ||
این دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سیاستهاى دینزدایى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. این زمان، روحالله مشغول تحصیل، تدریس، تألیف کتاب و آشنایى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»<ref> | این دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سیاستهاى دینزدایى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. این زمان، روحالله مشغول تحصیل، تدریس، تألیف کتاب و آشنایى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»<ref>آیتالله پسندیده و [[مظاهری، حسین|آیتالله مظاهرى]]، خبرنامه نخستین همایش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12</ref>، «مدرّس»<ref>على قادرى، «خمینى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]](ره)، ص376 و صحیفه نور، جلد 1، ص255 تا 266</ref>و برخى دیگر بود. هدف عُلما در این دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علمیه قم بود که ثمره آن در راهبرى مردم و تأسیس حکومت اسلامى به سال 57 نمایان شد. بااینهمه، نقش بىبدیل آیتالله سید حسن مدرس در تکوین شخصیت سیاسى و دمیدن روح مقاومت در روحالله جوان شایان توجه است. آقا سید روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آیتالله عبدالکریم حائرى یزدى»، مؤسّس حوزه علمیّه قم به این شهر هجرت کرد. دروس سطح را نزد «آیتالله سید على یثربى کاشانى» به پایان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آیتالله حائرى شرکت کرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. | ||
===ازدواج=== | ===ازدواج=== | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
===درس اخلاق=== | ===درس اخلاق=== | ||
نخستین درسى که آقا روحالله پس از رحلت آیتالله حائرى آغاز کرد و با استقبال طلاب و مردم کوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در این درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گویا و گاه کنایهآمیز، به وضعیت حکومت و اسلامزدایى پهلوى اول، مطرح مىکرد که برخورد حکومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حکومت تازه تأسیس پهلوى در قم، از ادامه این درس در فیضیه جلوگیرى کردند. آقا روحالله نیز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. کتاب «اربعین حدیث» از نتایج این درس اخلاقى - عرفانى است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ برگرفته از | نخستین درسى که آقا روحالله پس از رحلت آیتالله حائرى آغاز کرد و با استقبال طلاب و مردم کوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در این درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گویا و گاه کنایهآمیز، به وضعیت حکومت و اسلامزدایى پهلوى اول، مطرح مىکرد که برخورد حکومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حکومت تازه تأسیس پهلوى در قم، از ادامه این درس در فیضیه جلوگیرى کردند. آقا روحالله نیز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. کتاب «اربعین حدیث» از نتایج این درس اخلاقى - عرفانى است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ برگرفته از پایگاه اطلاعرسانى حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «دیدگاههاى] [[خامنهای، سید علی|مقام معظم رهبرى]]»، نویسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاریخ 2 خردادماه 1394،</ref> | ||
==دوره سوم (از 1320-1340)== | ==دوره سوم (از 1320-1340)== | ||
این دوره از زندگى آیتالله حاج آقا روحالله با چهل سالگى آغاز مىشود. احاطه گسترده ایشان در علوم عقلى و تحقیقات فلسفى، وى را در زمره اساتید اول فلسفه در حوزه علمیّه قم قرار مىداد. او به شبهات عقلى و ایراداتى که به مکتب اسلام مىشد، پاسخگو بود؛ چنانکه کتاب «[[کشف الأسرار | این دوره از زندگى آیتالله حاج آقا روحالله با چهل سالگى آغاز مىشود. احاطه گسترده ایشان در علوم عقلى و تحقیقات فلسفى، وى را در زمره اساتید اول فلسفه در حوزه علمیّه قم قرار مىداد. او به شبهات عقلى و ایراداتى که به مکتب اسلام مىشد، پاسخگو بود؛ چنانکه کتاب «[[کشف الأسرار فی شرح الاستبصار|کشف الأسرار]]» را در پاسخ به کتاب «اسرار هزارساله» تألیف فرمود. | ||
حوزه علمیه قم با رحلت آیتالله حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حکومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهم گردید. [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردى]] شخصیت علمى برجستهاى بود که مىتوانست جانشین مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوى شاگردان آیتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقیب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آیتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه بسیار تلاش کرد. او در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه» را با همکارى آیتالله مرتضى حائرى تهیه کرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. | حوزه علمیه قم با رحلت آیتالله حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حکومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهم گردید. [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردى]] شخصیت علمى برجستهاى بود که مىتوانست جانشین مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوى شاگردان آیتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقیب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آیتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه بسیار تلاش کرد. او در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه» را با همکارى آیتالله مرتضى حائرى تهیه کرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
===استادان=== | ===استادان=== | ||
حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبیات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، کلام، هیئت و... محضر اساتید متعددى را درک نمودند. برخى از اساتید ایشان با توجه به پارهاى منابع<ref>على قادرى، | حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبیات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، کلام، هیئت و... محضر اساتید متعددى را درک نمودند. برخى از اساتید ایشان با توجه به پارهاى منابع<ref>على قادرى، «خمینى روحالله: زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]] بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]](ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگىنامه، آثار و... [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]]، مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، تهران، چاپ نهم، ص9 و 10؛ رضا بابایى، کارنامه نور (زندگىنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى]])</ref>بدین شرحاند: | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
# آقا | # آقا میرزا محمود افتخار العلماء؛ | ||
# | # میرزا رضا نجفى خمینى؛ | ||
# | # آیتالله پسندیده؛ | ||
# [[گلپایگانی، محمدرضا|حاج | # [[گلپایگانی، محمدرضا|حاج شیخ محمد گلپایگانى]]؛ | ||
# آقا | # آقا میرزا محمدعلى بروجردى؛ | ||
# آقا عباس اراکى؛ | # آقا عباس اراکى؛ | ||
# | # میرزا محمدعلى ادیب تهرانى؛ | ||
#[[خوانساری، محمدتقی| | #[[خوانساری، محمدتقی|آیتالله سید محمدتقى خوانسارى]]؛ | ||
# آقا | # آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى؛ | ||
# | # آیتالله سید على یثربى کاشانى؛ | ||
# | # آیتالله حاج سید ابوالحسن رفیعى قزوینى؛ | ||
# [[حائری، عبدالکریم| | # [[حائری، عبدالکریم|آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائرى]]؛ | ||
# [[بروجردی، حسین| | # [[بروجردی، حسین|آیتالله محمدحسین بروجردى]]؛ | ||
# | # آیتالله حاج میرزا علىاکبر حکمى یزدى؛ | ||
# [[شاهآبادی، محمدعلی| | # [[شاهآبادی، محمدعلی|آیتالله میرزا محمدعلى شاهآبادى]]؛ | ||
# [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع| | # [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع|آیتالله حاج میرزا جواد ملکى تبریزى]].{{پایان}} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
===تألیفات=== | ===تألیفات=== | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} | ||
# مصباح | # مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة؛ | ||
# شرح دعاى سحر؛ | # شرح دعاى سحر؛ | ||
# شرح | # شرح اربعین حدیث؛ | ||
# | # حاشیه بر فصوص الحکم قیصرى و مصباح الأنس؛ | ||
# | # حاشیه بر مفتاح الغیب؛ | ||
# أسرار الصلوة | # أسرار الصلوة یا معراج السالکین؛ | ||
# رسالهاى در طلب و اراده؛ | # رسالهاى در طلب و اراده؛ | ||
# | # حاشیه بر رساله شرح حدیث رأس الجالوت، قاضى سعید و شرح مستقلى بر حدیث؛ | ||
# کشف الأسرار؛ | # کشف الأسرار؛ | ||
# شرح | # شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ | ||
# آداب الصلاة؛ | # آداب الصلاة؛ | ||
# الرسائل؛ | # الرسائل؛ | ||
# کتاب | # کتاب البیع؛ | ||
# کتاب الطهارة؛ | # کتاب الطهارة؛ | ||
# أنوار | # أنوار الهدایة فی التعلیقة على الکفایة؛ | ||
# مناهج الوصول إلى علم الأصول؛ | # مناهج الوصول إلى علم الأصول؛ | ||
# رسالة | # رسالة فی الاجتهاد و التقلید؛ | ||
# زبدة الأحکام؛ | # زبدة الأحکام؛ | ||
# المکاسب المحرمة؛ | # المکاسب المحرمة؛ | ||
# | # تحریر الوسیلة؛ | ||
# جهاد النفس | # جهاد النفس یا جهاد اکبر؛ | ||
# حکومت اسلامى | # حکومت اسلامى یا ولایت فقیه؛ | ||
# | # تفسیر سوره حمد؛ | ||
# مناسک حج؛ | # مناسک حج؛ | ||
# لمحات الأصول؛ | # لمحات الأصول؛ | ||
# | # دیوان اشعار.{{پایان}} | ||
===شاگردان=== | ===شاگردان=== | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} | ||
# | # آیتالله سید جلالالدین آشتیانى | ||
# | # آیتالله حسین تقوى اشتهاردى | ||
# | # آیتالله عبدالله جوادى آملى | ||
# | # آیتالله مرتضى حائرى یزدى | ||
# | # آیتالله مهدى حائرى یزدى | ||
# | # آیتالله سید على خامنهاى | ||
# | # آیتالله سید مصطفى خمینى | ||
# | # آیتالله جعفر سبحانى | ||
# | # آیتالله سید موسى شبیرى زنجانى | ||
# | # آیتالله یوسف صانعى | ||
# | # آیتالله حسن طاهرى خرمآبادى | ||
# | # آیتالله محمد فاضل لنکرانى | ||
# | # آیتالله محمدعلى گرامى | ||
# | # آیتالله عباس محفوظى گیلانى | ||
# | # آیتالله محمد محمدى گیلانى | ||
# | # آیتالله حسین مظاهرى | ||
# | # آیتالله محمدهادى معرفت | ||
# | # آیتالله حسینعلى منتظرى | ||
# | # آیتالله سید عبدالغنى موسوى اردبیلى | ||
# | # آیتالله سید عبدالکریم موسوى اردبیلى | ||
# | # آیتالله محمدرضا مهدوى کنى | ||
# | # آیتالله حسین نورى همدانى .{{پایان}} | ||
===توجه=== | ===توجه=== | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
==دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)== | ==دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)== | ||
===مرجعیت=== | ===مرجعیت=== | ||
این دوره، همزمان با رحلت آیتالله بروجردى (10 فروردین 1340) است. در این هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آیتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند که رساله عملیّه ایشان چاپ شود، اما او نپذیرفت؛ ازاینرو، فتاواى وى را از حاشیهاش بر کتاب «[[ | این دوره، همزمان با رحلت آیتالله بروجردى (10 فروردین 1340) است. در این هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آیتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند که رساله عملیّه ایشان چاپ شود، اما او نپذیرفت؛ ازاینرو، فتاواى وى را از حاشیهاش بر کتاب «[[وسیلة النجاة مع تعالیق الإمام الخمینی(ره)|وسیلة النجاة]]» [[اصفهانی، ابوالحسن|سید ابوالحسن اصفهانى]] و نیز حاشیه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااینکه با وفات حضرت آیتالله حکیم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آیتالله حاج آقا روحالله موسوى خمینى» شدند. | ||
===قیام پانزده خرداد 1342=== | ===قیام پانزده خرداد 1342=== | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
===اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مردم=== | ===اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مردم=== | ||
هرچند رژیم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعیت روبهرو شده بود. سرکوبى مخالفان کار را بدانجا رساند که آن رژیم از بیرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع این اتهام و به خیال اینکه خطرى براى تداوم و ثبات رژیمش ندارد، سیاست «فضاى باز سیاسى» را آغاز کرد. «حضرت آیتالله خمینى» با رصد رخدادها و وضعیت ایران، در مرداد 1356 طى پیامى اعلام کردند: «اکنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است که باید مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده کنند و بىپرده بهپا خیزند». گروههاى مبارز و مردمى که شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پیام ایشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آیتالله [[خمینی، مصطفی|حاج آقا مصطفى خمینى]]، در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهى که در ایران برگزار شد، نقطه آغازى بر خیزش دوباره روحانیت و قیام جامعه مذهبى ایران بود. ایشان این واقعه را از الطاف خفیه الهى نامیدند. رژیم شاه با درج مقالهاى توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به این مقاله، به قیام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژیم، به کارهاى مردمفریب، مانند بستن مراکز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغییر نیافت. سرکوب راهپیمایى 17 شهریور، نقطه عطفى در اوجگیرى مبارزه بود. امام مبارزان میانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند که پیامد آن، تلاش رژیم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ایشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى کویت و ممانعت از پذیرش ایشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ایشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ایران و جهان برسانند. بازتاب سرکوب دانشجوها و اقشار دیگر مردم در روز 13 آبان و راهپیمایى روز عاشورا در 20 آذر، کار را بر شاه و حامیان غربى او سختتر کرد. تغییر پىدرپى کابینهها و حکومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثیر بود. سران چهار کشور غربى (آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا) در نشست «گوادلوپ» به این نتیجه رسیدند که امیدى به بقاى نظام سلطنتى در ایران نیست و خروج شاه و روى کار آمدن یک دولت غیر نظامى مىتواند از شدت بحران بکاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشکیل «شوراى انقلاب» را صادر کرده و با استقبال بىنظیر مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاریخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعیین دولت از سوى ایشان به سرانجام خوش پیروزى نزدیک شد. یوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پیروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاریخى براى سرزمین ایران، آئین تشیع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامى | هرچند رژیم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعیت روبهرو شده بود. سرکوبى مخالفان کار را بدانجا رساند که آن رژیم از بیرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع این اتهام و به خیال اینکه خطرى براى تداوم و ثبات رژیمش ندارد، سیاست «فضاى باز سیاسى» را آغاز کرد. «حضرت آیتالله خمینى» با رصد رخدادها و وضعیت ایران، در مرداد 1356 طى پیامى اعلام کردند: «اکنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است که باید مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده کنند و بىپرده بهپا خیزند». گروههاى مبارز و مردمى که شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پیام ایشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آیتالله [[خمینی، مصطفی|حاج آقا مصطفى خمینى]]، در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهى که در ایران برگزار شد، نقطه آغازى بر خیزش دوباره روحانیت و قیام جامعه مذهبى ایران بود. ایشان این واقعه را از الطاف خفیه الهى نامیدند. رژیم شاه با درج مقالهاى توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به این مقاله، به قیام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژیم، به کارهاى مردمفریب، مانند بستن مراکز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغییر نیافت. سرکوب راهپیمایى 17 شهریور، نقطه عطفى در اوجگیرى مبارزه بود. امام مبارزان میانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند که پیامد آن، تلاش رژیم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ایشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى کویت و ممانعت از پذیرش ایشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ایشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ایران و جهان برسانند. بازتاب سرکوب دانشجوها و اقشار دیگر مردم در روز 13 آبان و راهپیمایى روز عاشورا در 20 آذر، کار را بر شاه و حامیان غربى او سختتر کرد. تغییر پىدرپى کابینهها و حکومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثیر بود. سران چهار کشور غربى (آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا) در نشست «گوادلوپ» به این نتیجه رسیدند که امیدى به بقاى نظام سلطنتى در ایران نیست و خروج شاه و روى کار آمدن یک دولت غیر نظامى مىتواند از شدت بحران بکاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشکیل «شوراى انقلاب» را صادر کرده و با استقبال بىنظیر مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاریخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعیین دولت از سوى ایشان به سرانجام خوش پیروزى نزدیک شد. یوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پیروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاریخى براى سرزمین ایران، آئین تشیع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامى ایران، جمعى از نویسندگان، نهاد نمایندگى [[خامنهای، سید علی|مقام معظم رهبرى]] در دانشگاهها، 1384، ص94 تا 111.</ref> | ||
درایت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمینى، بهویژه در سالهاى نخست پس از پیروزى، بسیار درخشان و ممتاز است. | درایت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمینى، بهویژه در سالهاى نخست پس از پیروزى، بسیار درخشان و ممتاز است. |