پرش به محتوا

خضر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۴۶: خط ۴۶:
از نشانه‌ها و معجزه‌های حضرت خضر (ع) این بود که هر زمان بر زمین خشک و بی‌آب و گیاهی می‌ایستاد، فوراً چوب و خاک سبز می‌شدند و به همین دلیل آن حضرت را خضر نامیدند. <ref>https://fa.shafaqna.com </ref>
از نشانه‌ها و معجزه‌های حضرت خضر (ع) این بود که هر زمان بر زمین خشک و بی‌آب و گیاهی می‌ایستاد، فوراً چوب و خاک سبز می‌شدند و به همین دلیل آن حضرت را خضر نامیدند. <ref>https://fa.shafaqna.com </ref>


=حضرت خضر كيست و كجاست=
=حضرت خضر كیست و كجاست=


حضرت خضر از فرزندان سام بن [[نوح]] و پسر خاله ى ذوالقرنين است. نامش بليا بن ملكا و كنيه اش ابوالعباس و لقبش خضر مى باشد. در وجه نامگذارى حضرت خضر نوشته اند: هر جا گام مى نهاد، زمين از قدومش سر سبز (خضر) مى شد; از اين رو او را «خضر» ناميدند. بعضى نام او را يسع و برخى الياس گفته اند و از همين جا اين تصور پيدا شده كه ممكن است الياس و خضر نام يك نفر باشد، ولى مشهور و معروف ميان مفسران و راويان حديث همان نام اول (بليا يا ملكان) است. <ref>بحارالانوار، ج13، ص286 و 303</ref>
حضرت خضر از فرزندان سام بن [[نوح]] و پسر خاله ى ذوالقرنین است. نامش بلیا بن ملكا و كنیه اش ابوالعباس و لقبش خضر مى باشد. در وجه نامگذارى حضرت خضر نوشته اند: هر جا گام مى نهاد، زمین از قدومش سر سبز (خضر) مى شد; از این رو او را «خضر» نامیدند. بعضى نام او را یسع و برخى الیاس گفته اند و از همین جا این تصور پیدا شده كه ممكن است الیاس و خضر نام یك نفر باشد، ولى مشهور و معروف میان مفسران و راویان حدیث همان نام اول (بلیا یا ملكان) است. <ref>بحارالانوار، ج13، ص286 و 303</ref>


همه ى مورخان بر اين باورند كه حضرت خضر آب زندگى (حيات) نوشيد و عمرى جاودانه يافت.
همه ى مورخان بر این باورند كه حضرت خضر آب زندگى (حیات) نوشید و عمرى جاودانه یافت.


در روايتى از [[امام رضا(ع)]] آمده است كه فرمود:
در روایتى از [[امام رضا(ع)]] آمده است كه فرمود:


«همانا خضر از آب حيات نوشيد و تا زمانى كه [[نفخ صور]] مى شود، نخواهد مرد... .» <ref>كمال الدين، ج2، ص385; بحار الانوار، ج13، ص299</ref>
«همانا خضر از آب حیات نوشید و تا زمانى كه [[نفخ صور]] مى شود، نخواهد مرد... .» <ref>كمال الدین، ج2، ص385; بحار الانوار، ج13، ص299</ref>


نوشته اند كه پدرش از پادشاهان عصر بود و جز او فرزندى نداشت. خضر همواره در اتاقى به [[عبادت]] مشغول بود; پدر بيم داشت كه مبادا نسل او قطع شود; لذا او را به ازدواج زنى در آورد، ولى او همنشينى زن اختيار نكرد. پدرش (ملكان) همسران او را كه انتخاب مى كرد، به وسيله قابله ها بازرسى نمود; قابله ها دانستند كه هيچ گونه توجهى به زنان نكرده است; از اين رو در شهر شايع شد كه خضر حالت زنانه دارد; پدرش از او بر آشفت و او را زندان كرد، او هم فرار كرده و نزد ذوالقرنين (دانشمند الهى كه داراى قدرت و امكانات بود) رفت و يكى از صاحب منصبان و رئيس وسايط نقليه او شد. <ref>بحارالانوار، ج13، ص302</ref>
نوشته اند كه پدرش از پادشاهان عصر بود و جز او فرزندى نداشت. خضر همواره در اتاقى به [[عبادت]] مشغول بود; پدر بیم داشت كه مبادا نسل او قطع شود; لذا او را به ازدواج زنى در آورد، ولى او همنشینى زن اختیار نكرد. پدرش (ملكان) همسران او را كه انتخاب مى كرد، به وسیله قابله ها بازرسى نمود; قابله ها دانستند كه هیچ گونه توجهى به زنان نكرده است; از این رو در شهر شایع شد كه خضر حالت زنانه دارد; پدرش از او بر آشفت و او را زندان كرد، او هم فرار كرده و نزد ذوالقرنین (دانشمند الهى كه داراى قدرت و امكانات بود) رفت و یكى از صاحب منصبان و رئیس وسایط نقلیه او شد. <ref>بحارالانوار، ج13، ص302</ref>


قرآن كريم در سوره ى كهف از آيه ى 60 تا 82، داستانى از حضرت موسى(ع) و همراه (دوست يا استاد) وى نقل مى كند كه در آن نامى از «خضر» نيامده است، بلكه از هم سفر موسى(ع) به «بنده اى از بندگان ما كه مشمول رحمت الهى گشته و از علمى لدنى برخودار شده است» ياد مى كند. در روايات متعددى اين دانشمند الهى به نام <big>خضر</big> معرفى شده است.
قرآن كریم در سوره ى كهف از آیه ى 60 تا 82، داستانى از حضرت موسى(ع) و همراه (دوست یا استاد) وى نقل مى كند كه در آن نامى از «خضر» نیامده است، بلكه از هم سفر موسى(ع) به «بنده اى از بندگان ما كه مشمول رحمت الهى گشته و از علمى لدنى برخودار شده است» یاد مى كند. در روایات متعددى این دانشمند الهى به نام <big>خضر</big> معرفى شده است.


بر اساس آيات سوره ى كهف، او به باطن و نظام تكوينى جهان مأمور و از پاره اى از اسرار آگاه بود و سمت استادى [[حضرت موسى بن عمران]] را داشت،، هر چند حضرت موسى(ع) در برخى از جهت ها بر او مقدم بود.
بر اساس آیات سوره ى كهف، او به باطن و نظام تكوینى جهان مأمور و از پاره اى از اسرار آگاه بود و سمت استادى [[حضرت موسى بن عمران]] را داشت،، هر چند حضرت موسى(ع) در برخى از جهت ها بر او مقدم بود.


در احاديث معتبر آمده است كه پس از رحلت [[رسول خدا(ص)]] حضرت خضر به خانه ى [[اميرالمؤمنين(ع)]]آمد و به اهل بيت آن حضرت تسليت گفت، و همچنين به استقبال پيكر اميرالمؤمنين [[على(ع)]] آمد و [[حسنين(عليهما السلام)]]را تسليت گفت و به قبر مهيا شده توسط نوح(عليه السلام)، راهنمايى كرد. <ref>بحار الانوار، ج13، ص303; تاريخ انبيا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> و نيز آمده است كه او در تنهايى دوران غيبت [[امام زمان(ع)]]، مونس ايشان است.[6]
در احادیث معتبر آمده است كه پس از رحلت [[رسول خدا(ص)]] حضرت خضر به خانه ى [[امیرالمؤمنین(ع)]]آمد و به اهل بیت آن حضرت تسلیت گفت، و همچنین به استقبال پیكر امیرالمؤمنین [[على(ع)]] آمد و [[حسنین(علیهما السلام)]]را تسلیت گفت و به قبر مهیا شده توسط نوح(علیه السلام)، راهنمایى كرد. <ref>بحار الانوار، ج13، ص303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> و نیز آمده است كه او در تنهایى دوران غیبت [[امام زمان(ع)]]، مونس ایشان است.[6]


نوشته اند كه منزل او بيشتر، [[مسجد صعصعه]] و [[مسجد سهله]] (در [[كوفه]]) هست. <ref>همان، ص 299 به نقل از كمال الدين، ص 219</ref>
نوشته اند كه منزل او بیشتر، [[مسجد صعصعه]] و [[مسجد سهله]] (در [[كوفه]]) هست. <ref>همان، ص 299 به نقل از كمال الدین، ص 219</ref>


اما در مورد پيامبرى او اختلاف است. [[علامه مجلسى]] از [[سيد مرتضى علم الهدى]] نقل مى كند كه ايشان فرموده اند: ممكن نيست معلّم حضرت موسى(ع) پيامبر نبوده باشد. <ref>بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاريخ انبيا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> علامه ى طباطبايى نيز از روايات استنباط مى كنند كه ايشان پيامبر بوده اند; <ref>بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاريخ انبيا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> ليكن روايات متعددى وجود دارد كه اين مرد عالم، پيامبر نبوده بلكه دانشمندى همچون ذوالقرنين و آصف بن برخيا بوده است. <ref> بحارالانوار، ج 13، ص 304</ref>
اما در مورد پیامبرى او اختلاف است. [[علامه مجلسى]] از [[سید مرتضى علم الهدى]] نقل مى كند كه ایشان فرموده اند: ممكن نیست معلّم حضرت موسى(ع) پیامبر نبوده باشد. <ref>بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> علامه ى طباطبایى نیز از روایات استنباط مى كنند كه ایشان پیامبر بوده اند; <ref>بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282</ref> لیكن روایات متعددى وجود دارد كه این مرد عالم، پیامبر نبوده بلكه دانشمندى همچون ذوالقرنین و آصف بن برخیا بوده است. <ref> بحارالانوار، ج 13، ص 304</ref>


=آیا حضرت خضر پیامبر بود=
=آیا حضرت خضر پیامبر بود=
خط ۷۲: خط ۷۲:
با رجوع به [[قرآن]] معلوم می‏شود كه در آیات قرآن از او چنین یاد شده ‏است: «آتیناه رحمة من عندنا» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> «وعلمناه من لدنا علما» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.
با رجوع به [[قرآن]] معلوم می‏شود كه در آیات قرآن از او چنین یاد شده ‏است: «آتیناه رحمة من عندنا» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> «وعلمناه من لدنا علما» <ref>سوره كهف/65آیه</ref> رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.
[[قرطبی]] كه از مفسران صاحب نام [[اهل سنت]] می‏باشد، در ذیل آیه شریفه: "فوجدا عبدا من عبادنا" <ref>سوره كهف/65آیه</ref> چنین می‏گوید:
[[قرطبی]] كه از مفسران صاحب نام [[اهل سنت]] می‏باشد، در ذیل آیه شریفه: "فوجدا عبدا من عبادنا" <ref>سوره كهف/65آیه</ref> چنین می‏گوید:
"بنا بر قول اكثریت و بر طبق [[احادیث]] قطعی، مراد از عبد در آیه شریفه همان حضرت "خضر" است و عدّه دیگری كه به گفتار آن‏ها اعتنا نمی‏شود، گفته‏ اند كه رفیق و استاد موسی "حضرت خضر" نبوده ‏است، بلكه عالم دیگری بوده و این قول از قشیری نیز نقل شده‏است. اما عدّه دیگر قائلند كه استاد موسی "عبد صالح" است اما این عبد صالح چه كسی بوده، اسم نبرده‏اند، ولی مطلب صحیح آن است كه او خضر بوده‏است، و بر طبق همین مطلب حدیثی از پیامبر رسیده‏است كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز می‏گزارد، زمین اطراف او سبز می‏شد." <ref> قرطبي، محمد بن احمد الانصاري، جامع احكام القرآن، بيروت، مؤسسه تاريخ عربي، 1405، ج 11، ص 16</ref>
"بنا بر قول اكثریت و بر طبق [[احادیث]] قطعی، مراد از عبد در آیه شریفه همان حضرت "خضر" است و عدّه دیگری كه به گفتار آن‏ها اعتنا نمی‏شود، گفته‏ اند كه رفیق و استاد موسی "حضرت خضر" نبوده ‏است، بلكه عالم دیگری بوده و این قول از قشیری نیز نقل شده‏است. اما عدّه دیگر قائلند كه استاد موسی "عبد صالح" است اما این عبد صالح چه كسی بوده، اسم نبرده‏اند، ولی مطلب صحیح آن است كه او خضر بوده‏است، و بر طبق همین مطلب حدیثی از پیامبر رسیده‏است كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز می‏گزارد، زمین اطراف او سبز می‏شد." <ref> قرطبی، محمد بن احمد الانصاری، جامع احكام القرآن، بیروت، مؤسسه تاریخ عربی، 1405، ج 11، ص 16</ref>


در [[مجمع البیان]] نیز ذیل آیه شریفه چنین آمده‏است: "موسی و جوان همراه او به بنده‏ای از بندگان خدا رسیدند كه بر صخره‏ای نشسته بود و بر آن [[نماز]] می‏ گزارد و او "خضر" و اسمش "بلیا بن ملكان" بود و از آن جهت به او خضر می‏گفتند، كه هر جا نماز می‏گزارد، اطراف او سبز می‏شد و در روایت چنین آمده‏است كه او بر پوست سفیدی نشست آن پوست سبز شد. و گفته شده وقتی [[حضرت موسی]] بر او سلام كرد، در جواب گفت: و علیك السلام ای پیامبر بنی اسرائیل. موسی از او سؤال كرد كه از كجا می‏دانی من كیستم؟ چه كسی به تو خبر داده كه من پیامبرم؟ خضر در جواب موسی گفت: آن كسی كه تو را نزد من راهنمایی نموده‏است". <ref> طبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745</ref>
در [[مجمع البیان]] نیز ذیل آیه شریفه چنین آمده‏است: "موسی و جوان همراه او به بنده‏ای از بندگان خدا رسیدند كه بر صخره‏ای نشسته بود و بر آن [[نماز]] می‏ گزارد و او "خضر" و اسمش "بلیا بن ملكان" بود و از آن جهت به او خضر می‏گفتند، كه هر جا نماز می‏گزارد، اطراف او سبز می‏شد و در روایت چنین آمده‏است كه او بر پوست سفیدی نشست آن پوست سبز شد. و گفته شده وقتی [[حضرت موسی]] بر او سلام كرد، در جواب گفت: و علیك السلام ای پیامبر بنی اسرائیل. موسی از او سؤال كرد كه از كجا می‏دانی من كیستم؟ چه كسی به تو خبر داده كه من پیامبرم؟ خضر در جواب موسی گفت: آن كسی كه تو را نزد من راهنمایی نموده‏است". <ref> طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745</ref>


سپس اقوال آن‏هایی كه حضرت خضر را از جنس بشر نمی‏دانند، نقل كرده، ولی به قول آن‏ها اعتنا نمی ‏كند و نظر اكثریت كه او را پیامبر و از جنس بشر می‏دانند را تصدیق می‏كند، و معنای رحمت را در آیه شریفه "آتیناه رحمة من عندنا" [[نبوت]] می‏داند - برخلاف گفته بعضی كه آن را به معنی عمر طولانی می‏دانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی می‏كند، كه خداوند در اختیار رسولان خودش قرار می‏دهد، كه این مطلب را ابن عباس نیز نقل نموده‏است.
سپس اقوال آن‏هایی كه حضرت خضر را از جنس بشر نمی‏دانند، نقل كرده، ولی به قول آن‏ها اعتنا نمی ‏كند و نظر اكثریت كه او را پیامبر و از جنس بشر می‏دانند را تصدیق می‏كند، و معنای رحمت را در آیه شریفه "آتیناه رحمة من عندنا" [[نبوت]] می‏داند - برخلاف گفته بعضی كه آن را به معنی عمر طولانی می‏دانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی می‏كند، كه خداوند در اختیار رسولان خودش قرار می‏دهد، كه این مطلب را ابن عباس نیز نقل نموده‏است.
خط ۸۰: خط ۸۰:
در این باره (علم حضرت خضر) از امام صادق (ع) ‏روایت شده كه فرمود: خضر دارای علمی بود كه در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان می‏كرد كه در الواح او تمام علومی كه به آن‏ها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد كه گمان او درست نبوده‏است. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این باره می‏فرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیكن در رحمت بودن بعضی از آن‏ها "اسباب عالم هستی" واسطه ‏اند، مانند نعمت ‏های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ‏ها بدون واسطه، رحمت می‏باشند، مانند نعمت‏ های باطنی از قبیل "نبوت"، "[[ولایت]]" و شعبه‏ ها و مقامات آن. و از این‏كه رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده‏ است، می‏توان فهمید كه كس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست می‏آید كه منظور از رحمت مذكور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت ‏های باطنی است؛ لذا می‏توان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - كه بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آن‏هایی كه كلمه مذكور را به نبوت معنا كرده‏اند، تأیید می‏شود.
در این باره (علم حضرت خضر) از امام صادق (ع) ‏روایت شده كه فرمود: خضر دارای علمی بود كه در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان می‏كرد كه در الواح او تمام علومی كه به آن‏ها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد كه گمان او درست نبوده‏است. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این باره می‏فرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیكن در رحمت بودن بعضی از آن‏ها "اسباب عالم هستی" واسطه ‏اند، مانند نعمت ‏های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ‏ها بدون واسطه، رحمت می‏باشند، مانند نعمت‏ های باطنی از قبیل "نبوت"، "[[ولایت]]" و شعبه‏ ها و مقامات آن. و از این‏كه رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده‏ است، می‏توان فهمید كه كس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست می‏آید كه منظور از رحمت مذكور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت ‏های باطنی است؛ لذا می‏توان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - كه بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آن‏هایی كه كلمه مذكور را به نبوت معنا كرده‏اند، تأیید می‏شود.


"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است كه غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فكر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اكتساب و استدلال به دست نمی‏آید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است كه می‏رساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اكتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده می‏شود كه مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است. <ref>طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه علي حجتي كرماني، قم، جامعه مدرسين، ج 13، ص 474</ref>
"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است كه غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فكر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اكتساب و استدلال به دست نمی‏آید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است كه می‏رساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اكتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده می‏شود كه مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است. <ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی كرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 474</ref>


اما آن‏هایی كه حضرت خضر را [[پیامبر]] نمی‏دانند، می‏گویند: او بنده‏ ای از بندگان خداوند است كه خداوند علمی را در اختیار او گذاشته و او از افرادی مانند "آصف بن برخیا" و "ذوالقرنین" می‏باشد. از جمله این افراد "[[فخر رازی]]" می‏باشد؛ ولی با نظر به این‏كه اكثریت قاطع از مفسران [[شیعه]] و [[سنی]] كه داستان خضر را نقل نموده‏اند قائل به نبوت حضرت خضر هستند، نمی‏توان كلام آن‏ها را صحیح دانست.
اما آن‏هایی كه حضرت خضر را [[پیامبر]] نمی‏دانند، می‏گویند: او بنده‏ ای از بندگان خداوند است كه خداوند علمی را در اختیار او گذاشته و او از افرادی مانند "آصف بن برخیا" و "ذوالقرنین" می‏باشد. از جمله این افراد "[[فخر رازی]]" می‏باشد؛ ولی با نظر به این‏كه اكثریت قاطع از مفسران [[شیعه]] و [[سنی]] كه داستان خضر را نقل نموده‏اند قائل به نبوت حضرت خضر هستند، نمی‏توان كلام آن‏ها را صحیح دانست.


مرحوم علامه بعد از بیان روایات می‏ فرماید: "آنچه از روایات نبوی یا روایات وارده از طرق [[ائمه]] [[اهل بیت‏ (ع)]] در داستان خضر رسیده، چه می‏توان فهمید؟ از روایت "محمد بن عماره" از امام صادق‏ (ع) چنین بر می‏ آید كه آن جناب، پیغمبر مرسلی بوده كه خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بوده و او مردم خود را به سوی توحید و قبول رسالت انبیاء و فرستادگان خدا و كتاب‏های او دعوت می‏كرده است. معجزه خضر این بود كه روی هیچ چوب خشكی نمی‏ نشست مگر آن‏كه سبز می‏شد، و بر هیچ زمین بی ‏علفی نمی‏ نشست مگر این‏كه سبز و خرّم می‏گشت و اگر او را خضر نامیده‏ اند به همین جهت بوده‏است... مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر، مطلبی است كه در الدّر المنثور سیوطی، از عدّه‏ای از ارباب جوامع حدیثی از جمله ابن عباس و ابی هریره، از رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده كه فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند كه وقتی روی پوست سفید رنگی نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد. <ref>طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه علي حجتي كرماني، قم، جامعه مدرسين، ج 13، ص 489 - 488</ref>
مرحوم علامه بعد از بیان روایات می‏ فرماید: "آنچه از روایات نبوی یا روایات وارده از طرق [[ائمه]] [[اهل بیت‏ (ع)]] در داستان خضر رسیده، چه می‏توان فهمید؟ از روایت "محمد بن عماره" از امام صادق‏ (ع) چنین بر می‏ آید كه آن جناب، پیغمبر مرسلی بوده كه خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بوده و او مردم خود را به سوی توحید و قبول رسالت انبیاء و فرستادگان خدا و كتاب‏های او دعوت می‏كرده است. معجزه خضر این بود كه روی هیچ چوب خشكی نمی‏ نشست مگر آن‏كه سبز می‏شد، و بر هیچ زمین بی ‏علفی نمی‏ نشست مگر این‏كه سبز و خرّم می‏گشت و اگر او را خضر نامیده‏ اند به همین جهت بوده‏است... مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر، مطلبی است كه در الدّر المنثور سیوطی، از عدّه‏ای از ارباب جوامع حدیثی از جمله ابن عباس و ابی هریره، از رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده كه فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند كه وقتی روی پوست سفید رنگی نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد. <ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی كرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 489 - 488</ref>


در بعضی از روایات، مانند روایت عیاشی از برید از یكی از دو امام، [[امام باقر (ع)]]  یا [[امام صادق‏ (ع)]] آمده ‏است كه خضر و ذوالقرنین دو مرد عالم بودند نه [[پیغمبر]]، و لیكن آیات مربوط به داستان خضر و موسی، خالی از این ظهور نیست كه وی نبی بوده‏است، و چطور ممكن است بگوییم كه نبی نبوده، در حالی كه در آن آیات آمده كه "حكم" بر او نازل شده‏ است.
در بعضی از روایات، مانند روایت عیاشی از برید از یكی از دو امام، [[امام باقر (ع)]]  یا [[امام صادق‏ (ع)]] آمده ‏است كه خضر و ذوالقرنین دو مرد عالم بودند نه [[پیغمبر]]، و لیكن آیات مربوط به داستان خضر و موسی، خالی از این ظهور نیست كه وی نبی بوده‏است، و چطور ممكن است بگوییم كه نبی نبوده، در حالی كه در آن آیات آمده كه "حكم" بر او نازل شده‏ است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۶۴۰

ویرایش