۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
او در این جنگ با لشکری حدود سه هزار نفر، به سمت مدینه حرکت کرد. بنا بر گزارش واقدی پیامبر(ص) در قبا ـ جایی در نزدیکی مدینه ـ بود که به وسیله نامهی پنهانی عمویش [[عباس بن عبدالمطلب]] از خروج مشرکان برای نبرد آگاه شد،<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۳.</ref> اما در روایات دیگر به این نامه اشارهای نشده است. | او در این جنگ با لشکری حدود سه هزار نفر، به سمت مدینه حرکت کرد. بنا بر گزارش واقدی پیامبر(ص) در قبا ـ جایی در نزدیکی مدینه ـ بود که به وسیله نامهی پنهانی عمویش [[عباس بن عبدالمطلب]] از خروج مشرکان برای نبرد آگاه شد،<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۳.</ref> اما در روایات دیگر به این نامه اشارهای نشده است. | ||
<br> | <br> | ||
در پنجم شوال، مشرکان به عُرَیض ـ ناحیهای در نزدیکی احد ـ رسیدند. پیامبر(ص) به وسیله یکی از اصحاب از شمار و نیز تجهیزات آنها آگاهی یافت. تنی چند از بزرگان [[اوس و خزرج]] چون [[سعد بن معاذ]]، | در پنجم شوال، مشرکان به عُرَیض ـ ناحیهای در نزدیکی احد ـ رسیدند. پیامبر(ص) به وسیله یکی از اصحاب از شمار و نیز تجهیزات آنها آگاهی یافت. تنی چند از بزرگان [[اوس و خزرج]] چون [[سعد بن معاذ]]، اسید بن حضیر و [[سعد بن عباده]] با گروهی، از بیم هجوم مشرکان تا بامداد جمعه در مسجد پاسداری میدادند. | ||
<br> | <br> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
رسول خدا در اثر خوابی که دیده بود خوش نداشت از مدینه بیرون رود و در این باب با اصحاب خود مشورت کرد و گفت: اگر مصلحت بدانید در مدینه مىمانیم و دشمن را در همان جا که فرود آمده است رها مى کنیم تا اگر همان جا بمانند به زحمت باشند، و اگر به مدینه هجوم آورند با آنان نبرد کنیم. | رسول خدا در اثر خوابی که دیده بود خوش نداشت از مدینه بیرون رود و در این باب با اصحاب خود مشورت کرد و گفت: اگر مصلحت بدانید در مدینه مىمانیم و دشمن را در همان جا که فرود آمده است رها مى کنیم تا اگر همان جا بمانند به زحمت باشند، و اگر به مدینه هجوم آورند با آنان نبرد کنیم. | ||
<br> | <br> | ||
عبداللّه بن أبىّ بن سلول و بزرگان مهاجر و أنصار نیز چنین عقیده داشتند.<ref>تاریخ پیامبر اسلام ،محمد ابراهیم آیتى، ص۳۰۹</ref> امّا کسانى که در بدر حضور نداشتند و گروهى از جوانان پرشور که مزه پیروزى بدر را چشیده بودند و نیز [[حمزة بن عبد المطلب]] خواهان بیرون رفتن از مدینه بودند. آنان بر رأى خود، اصرار کردند. حتى برخى از آنان گفتند: این اسبها و شتران قریش است که کشت و زرع ما را مى خورد و در مزارع به فساد و تباهى مشغول است. | |||
<br> | <br> | ||
آنان در اثبات صحت دیدگاه خود، چنین استدلال مى کردند که اقامت آنان در داخل شهر موجب خواهد شد تا دشمن فکر کند، مسلمانان ترسیدهاند و بدینترتیب بر نیروهاى اسلامى جرأت پیدا کند. آنان مى گفتند: در بدر که سیصد مرد جنگى داشتى، خداوند ترا بر دشمن ظفر داد، امّا حالا شمار زیادى از مردم تحت امر تواند. این کارى است که خداوند متعال به میدان آنان هدایت کرده است. | آنان در اثبات صحت دیدگاه خود، چنین استدلال مى کردند که اقامت آنان در داخل شهر موجب خواهد شد تا دشمن فکر کند، مسلمانان ترسیدهاند و بدینترتیب بر نیروهاى اسلامى جرأت پیدا کند. آنان مى گفتند: در بدر که سیصد مرد جنگى داشتى، خداوند ترا بر دشمن ظفر داد، امّا حالا شمار زیادى از مردم تحت امر تواند. این کارى است که خداوند متعال به میدان آنان هدایت کرده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
روایت [[شیخ مفید]] از [[ابن مسعود]]: پریشانی مسلمین به جایی رسید که همگی گریختند و جز [[علی بن ابی طالب]]، کسی با رسول خدا(ص) باقی نماند. | روایت [[شیخ مفید]] از [[ابن مسعود]]: پریشانی مسلمین به جایی رسید که همگی گریختند و جز [[علی بن ابی طالب]]، کسی با رسول خدا(ص) باقی نماند. | ||
<br> | <br> | ||
سپس چند نفر، از جمله: پیش از همه | سپس چند نفر، از جمله: پیش از همه عاصم بن ثابت و [[ابودجانه]] و سهل بن حنیف به رسول خدا(ص) پیوستند. | ||
<br> | <br> | ||
=دفاع امیرالمومنین(ع) از رسول خدا= | =دفاع امیرالمومنین(ع) از رسول خدا= | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
پیامبر(ص) فرمود: چه چیزى او را از مواسات باز مىدارد که او از من و من از اویم. جبرئیل(ع) فرمود: من هم از شمایم. | پیامبر(ص) فرمود: چه چیزى او را از مواسات باز مىدارد که او از من و من از اویم. جبرئیل(ع) فرمود: من هم از شمایم. | ||
<br> | <br> | ||
گوید در آن شب سروشى از سوى آسمان بدون این که شخصى دیده شود، شنیده شد که چند بار چنین گفت: '''لا فتی الا علی لا سیف الا | گوید در آن شب سروشى از سوى آسمان بدون این که شخصى دیده شود، شنیده شد که چند بار چنین گفت: '''لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار''' | ||
<br> | <br> | ||
از رسول خدا(ص) پرسیدند این کیست؟ فرمود: جبرئیل است.<ref>شرح نهج البلاغه، ۱۴/ ۲۵۰- ۲۵۱؛ ۱۳/ ۲۹۳</ref> | از رسول خدا(ص) پرسیدند این کیست؟ فرمود: جبرئیل است.<ref>شرح نهج البلاغه، ۱۴/ ۲۵۰- ۲۵۱؛ ۱۳/ ۲۹۳</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
پس از جنگ اُحُد به [[فاطمه(س)]] خبر دادند پدرش در جنگ آسیب دیده است؛ سنگی به چهره او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است. او با دستهای از زنان برخاست و آب و خوردنی بر پشت خود برداشت و به رزمگاه رفت. | پس از جنگ اُحُد به [[فاطمه(س)]] خبر دادند پدرش در جنگ آسیب دیده است؛ سنگی به چهره او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است. او با دستهای از زنان برخاست و آب و خوردنی بر پشت خود برداشت و به رزمگاه رفت. | ||
<br> | <br> | ||
زنان، مجروحان را آب میدادند و زخمهای آنان را میبستند و فاطمه(س) جراحت پدر را شستشو میداد، خون بند نمیآمد. پاره بوریایی را سوزاند و خاکستر آن را بر زخم گذاشت تا جریان خون قطع شود.<ref>شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ص ۷۸.</ref> | زنان، مجروحان را آب میدادند و زخمهای آنان را میبستند و فاطمه (س) جراحت پدر را شستشو میداد، خون بند نمیآمد. پاره بوریایی را سوزاند و خاکستر آن را بر زخم گذاشت تا جریان خون قطع شود.<ref>شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ص ۷۸.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
واقدی شمار زنان را ۱۴ تن نوشته است. | واقدی شمار زنان را ۱۴ تن نوشته است. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: غزوات پیامبر ]] | [[رده: غزوات پیامبر ]] | ||
[[رده: جنگ های صدر اسلام]] | [[رده: جنگ های صدر اسلام]] | ||
[[رده: جنگ ها]] | [[رده: جنگ ها]] |