۱۷۴
ویرایش
Abolhoseini (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Abolhoseini (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
اخبرنا سلیمان بن عبدالله قال حدثنا بهز بن اسد قال حدثنا شعبه عن سعیدبن ابراهیم انه سمع اباسلمه یحدث عن ابی هریره ان رسول الله صلی الله علیه و سلم صلی صلاه الظهر رکعتین ثم سلم فقالوا قصرت الصلوه فقام و صلی رکعتین ثم سلم ثم سجد سجدتین . ( نسائی، ج۳، ص ۲۲ ) | اخبرنا سلیمان بن عبدالله قال حدثنا بهز بن اسد قال حدثنا شعبه عن سعیدبن ابراهیم انه سمع اباسلمه یحدث عن ابی هریره ان رسول الله صلی الله علیه و سلم صلی صلاه الظهر رکعتین ثم سلم فقالوا قصرت الصلوه فقام و صلی رکعتین ثم سلم ثم سجد سجدتین . ( نسائی، ج۳، ص ۲۲ ) | ||
با توجه به این که روایت از لحاظ سندی مشابه روایت قبلی می باشد، از لحاظ متنی متفاوت ذکر شده است . | با توجه به این که روایت از لحاظ سندی مشابه روایت قبلی می باشد، از لحاظ متنی متفاوت ذکر شده است . | ||
حدثنا عبدالله حدثنی ابی ثنا عبدالرزاق انا سفیان عن جابر عن عبدالرحمان بن الاسود عن الاسود عن عبدالله ان النبی صلی الله علیه و سلم صلی الظهر او العصر خمسا ثم سجد سجدتی السهو ثم قال رسول الله صلی الله علیه و سلمهاتان سجدتان لمن ظن منکم انه زاد او نقص . ( احمد بن حنبل، ج۱، ص ۴۰۹) | حدثنا عبدالله حدثنی ابی ثنا عبدالرزاق انا سفیان عن جابر عن عبدالرحمان بن الاسود عن الاسود عن عبدالله ان النبی صلی الله علیه و سلم صلی الظهر او العصر خمسا ثم سجد سجدتی السهو ثم قال رسول الله صلی الله علیه و سلمهاتان سجدتان لمن ظن منکم انه زاد او نقص . ( احمد بن حنبل، ج۱، ص ۴۰۹) | ||
حدثنا عبدالله حدثنا ابی ثنا یحیی بن آدم ثنا ابوبکر بن عبدالله النهشلی قال ثنا عبدالرحمان بن الاسود عن ابیه عن عبدالله بن مسعود قال صلی رسول الله صلی الله علیه و سلم خمسا الظهر او العصر فلما انصرف قیل له یا رسول الله ازید فی الصلاه قال لا قالوا فانک صلیت خمسا قال فسجد سجدتی السهو ثم قال انما انا بشر اذکر کما تذکرون و انسی کما تنسون . ( احمدبن حنبل، ج ۱، ص ۴۲۰) | حدثنا عبدالله حدثنا ابی ثنا یحیی بن آدم ثنا ابوبکر بن عبدالله النهشلی قال ثنا عبدالرحمان بن الاسود عن ابیه عن عبدالله بن مسعود قال صلی رسول الله صلی الله علیه و سلم خمسا الظهر او العصر فلما انصرف قیل له یا رسول الله ازید فی الصلاه قال لا قالوا فانک صلیت خمسا قال فسجد سجدتی السهو ثم قال انما انا بشر اذکر کما تذکرون و انسی کما تنسون . ( احمدبن حنبل، ج ۱، ص ۴۲۰) | ||
این دو روایت با توجه به اینکه دارای سندی مشابه اند اما در متن تفاوت زیادی دارند و از طریق نقل به معنا نیز قابل جمع نیستند . | این دو روایت با توجه به اینکه دارای سندی مشابه اند اما در متن تفاوت زیادی دارند و از طریق نقل به معنا نیز قابل جمع نیستند . | ||
حدثنا عبدالله بن یوسف قال اخبرنا مالک بن انس عن ایوب بن ابی تمیمه السختیانی عن محمد بن سیرین عن ابی هریره رضی الله عنه ان رسول الله صلی الله علیه و سلم انصرف من اثنتین فقال له ذوالیدین اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم اصدق ذوالیدین فقال الناس نعم فقام رسول الله صلی الله علیه و سلم فصلی اثنتین اخریین ثم سلم ثم کبر فسجد مثل سجوده او اطول ثم رفع . ( بخاری، ج ۲ ،ص ۶۶ ) | حدثنا عبدالله بن یوسف قال اخبرنا مالک بن انس عن ایوب بن ابی تمیمه السختیانی عن محمد بن سیرین عن ابی هریره رضی الله عنه ان رسول الله صلی الله علیه و سلم انصرف من اثنتین فقال له ذوالیدین اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم اصدق ذوالیدین فقال الناس نعم فقام رسول الله صلی الله علیه و سلم فصلی اثنتین اخریین ثم سلم ثم کبر فسجد مثل سجوده او اطول ثم رفع . ( بخاری، ج ۲ ،ص ۶۶ ) | ||
حدثناسفیان بن عیینه حدثنا ایوب قال سمعت محمد بن سیرین یقول صلی بنا رسول الله صلی الله علیه و سلم احدی صلاتی العشی اما الظهر و اما العصر فسلم فی رکعتین ثم اتی جذعا فی قبله المسجد فاستند الیها مغضبا و فی القوم ابوبکر و عمر فهابا ان یتکلما و خرج سرعان الناس قصرت الصلاه فقال یا رسول الله اقصرت الصلوه ام نسیت فنظر النبی صلی الله علیه و سلم یمینا و شمالا فقال ما یقول ذوالیدین قالوا صدق لم تصل الا رکعتین فصلی رکعتین و سلم ثم کبر فرفع و سجد ثم کبر و رفع . (مسلم، ج۲، ص ۸۶ ) | حدثناسفیان بن عیینه حدثنا ایوب قال سمعت محمد بن سیرین یقول صلی بنا رسول الله صلی الله علیه و سلم احدی صلاتی العشی اما الظهر و اما العصر فسلم فی رکعتین ثم اتی جذعا فی قبله المسجد فاستند الیها مغضبا و فی القوم ابوبکر و عمر فهابا ان یتکلما و خرج سرعان الناس قصرت الصلاه فقال یا رسول الله اقصرت الصلوه ام نسیت فنظر النبی صلی الله علیه و سلم یمینا و شمالا فقال ما یقول ذوالیدین قالوا صدق لم تصل الا رکعتین فصلی رکعتین و سلم ثم کبر فرفع و سجد ثم کبر و رفع . (مسلم، ج۲، ص ۸۶ ) | ||
خط ۷۰: | خط ۶۸: | ||
این دو روایت نیز با وجود سندی یکسان تفاوت مطلق متنی دارند که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و می توان گفت روایت اول به نوعی دارای تدلیس است و با استفاده از سند مشابه در روایات به ذکر متنی متفاوت پرداخته است . | این دو روایت نیز با وجود سندی یکسان تفاوت مطلق متنی دارند که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و می توان گفت روایت اول به نوعی دارای تدلیس است و با استفاده از سند مشابه در روایات به ذکر متنی متفاوت پرداخته است . | ||
حدثنا ابن نمیر حدثنا ابن ادریس عن الحسن بن عبیدالله عن ابراهیم عن علقمه انه صلی بهم خمسا . | حدثنا ابن نمیر حدثنا ابن ادریس عن الحسن بن عبیدالله عن ابراهیم عن علقمه انه صلی بهم خمسا . | ||
حدثنا عثمان بن ابی شیبه و اللفظ له حدثنا جریر عن الحسن بن عبیدالله عن ابراهیم بن سوید قال صلی بنا علقمه الظهر خمسا فلما سلم قال القوم یا ابا شبل قد صلیت خمسا قال کلاما فعلت قالوا بلی قال و کنت فی ناحیه القوم و انا غلام فقلت بلی قد صلیت خمسا قال لی و انت ایضا یا اعور تقول ذاک قال قلت نعم قال فانفتل فسجد سجدتین ثم سلم ثم قال قال عبدالله صلی بنا رسول الله صلی الله علیه و سلم خمسا فلما انفتل توشوش القوم بینهم فقال ما شانکم قالوا یا رسول الله عل زید فی الصلاه قال لا قالوا فانک قد صلیت خمسا فانفتل ثم سجد سجدتین ثم سلم ثم قال انما انا بشر مثلکم انسی کما تنسون . ( مسلم، ج ۲، ص۸۵) | حدثنا عثمان بن ابی شیبه و اللفظ له حدثنا جریر عن الحسن بن عبیدالله عن ابراهیم بن سوید قال صلی بنا علقمه الظهر خمسا فلما سلم قال القوم یا ابا شبل قد صلیت خمسا قال کلاما فعلت قالوا بلی قال و کنت فی ناحیه القوم و انا غلام فقلت بلی قد صلیت خمسا قال لی و انت ایضا یا اعور تقول ذاک قال قلت نعم قال فانفتل فسجد سجدتین ثم سلم ثم قال قال عبدالله صلی بنا رسول الله صلی الله علیه و سلم خمسا فلما انفتل توشوش القوم بینهم فقال ما شانکم قالوا یا رسول الله عل زید فی الصلاه قال لا قالوا فانک قد صلیت خمسا فانفتل ثم سجد سجدتین ثم سلم ثم قال انما انا بشر مثلکم انسی کما تنسون . ( مسلم، ج ۲، ص۸۵) | ||
به نظر می رسد این روایت توجیه عملی است که از علقمه سر زده است و احتمال وضع آن بسیار زیاد است. | به نظر می رسد این روایت توجیه عملی است که از علقمه سر زده است و احتمال وضع آن بسیار زیاد است. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۶: | ||
برخی از متون اهل سنت با توجه به تعدد و پراکندگی روایات پیرامون سهو النبی سه روایت منقول از ابن بحینه و ابن مسعود و ذوالیدین را قابل پذیرش دانسته اند، از این روی روایات ذکر شده شامل منقولات این سه تن نیز بود تا ضعف در این روایات به صورت عموم و در روایات این سه نفر به طور اخص اشاره شود . | برخی از متون اهل سنت با توجه به تعدد و پراکندگی روایات پیرامون سهو النبی سه روایت منقول از ابن بحینه و ابن مسعود و ذوالیدین را قابل پذیرش دانسته اند، از این روی روایات ذکر شده شامل منقولات این سه تن نیز بود تا ضعف در این روایات به صورت عموم و در روایات این سه نفر به طور اخص اشاره شود . | ||
با نگاهی گذرا به روایات ذکر شده می توان گفت ذکر احادیث با سند یکسان و متن متفاوت در یک موضوع خاص از نکات قابل توجهی است که در پذیرش این روایات ما را دچار تردید می سازد . علاوه بر این، نکته قابل توجه دیگر پیرامون شخصیت فردی است که می توان به نقش محوری او در این روایات اشاره نمود . | با نگاهی گذرا به روایات ذکر شده می توان گفت ذکر احادیث با سند یکسان و متن متفاوت در یک موضوع خاص از نکات قابل توجهی است که در پذیرش این روایات ما را دچار تردید می سازد . علاوه بر این، نکته قابل توجه دیگر پیرامون شخصیت فردی است که می توان به نقش محوری او در این روایات اشاره نمود . | ||
=هویت ذوالشمالین و ذوالیدین= | |||
در مورد هویت ایشان نظرات متعددی وجود دارد که به اختصار اشاره می شود : | |||
شوشتری : ذوالیدین فردی ناشناخته و مجهول است و در اصول فقهاء نیز هیچ حدیثی از او یاد نشده است . | |||
علامه الحلی : اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل می دانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است : | |||
خبر ذى الیدین عندنا باطل لان النبی صلى الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذى الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبد الله بن عمرو بن فضیله الخزاعى وذو الیدین عاش بعد النبی صلى الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذى خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روى هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذو الشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلى الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروى انه قال انما أسهو لابین لکم وروى انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروى من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق ( ع ) .( تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰ ) | |||
ابن حجر : در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها می باشد به این نکات اشاره می نماید : | |||
این عمل ناشی از توهم زهری می باشد . در ادامه می گوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره می شود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است . اما ذوالیدین ( خرباق ) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود . | |||
در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها می شود . | |||
در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها می نماید و می گوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او می داند . | |||
در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی می توان تکرار در این قضیه را پذیرفت ؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت می شود . در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه می شود ؟ | |||
در احتمال بعدی که ذکر می کند می گوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .( ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱) | |||
این توجیه نیز از ادعاهایی است که هیچ دلیلی برای آن ذکر نشده است . |
ویرایش