پرش به محتوا

نقد و بررسی مساله فتاوا و جریان های تکفیری در شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
بسمه تعالی
<sub>
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | آیا در شیعه فتاوا و جریانهای تکفیری وجود دارد؟‌
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-
|}
</div>
از جمله اتهامات سنگینی که برخی گروههای افراطی اهل سنت و نیز برخی از کج اندیشان شیعه به فقیهان شیعه امامیه رواداشته و میدارند این است که فقیهان مذکور تمامی اهل سنت و منکرین امامت معصومین علیهم السلام را کافر می دانند – اعم از کفر کلامی یا کفر فقهی – در این مقاله ادعای مذکور مورد نقد قرار گرفته و بطلان و دروغ بودن آن به اثبات رسیده است .  
از جمله اتهامات سنگینی که برخی گروههای افراطی اهل سنت و نیز برخی از کج اندیشان شیعه به فقیهان شیعه امامیه رواداشته و میدارند این است که فقیهان مذکور تمامی اهل سنت و منکرین امامت معصومین علیهم السلام را کافر می دانند – اعم از کفر کلامی یا کفر فقهی – در این مقاله ادعای مذکور مورد نقد قرار گرفته و بطلان و دروغ بودن آن به اثبات رسیده است .  


== چکیده ==
==چکیده==


از جمله اتهامات سنگینی که برخی گروههای افراطی اهل سنت و نیز برخی از کج اندیشان شیعه به فقیهان شیعه رواداشته و میدارند این است که فقیهان مذکور تمامی اهل سنت و منکرین امامت معصومین علیهم السلام را کافر دانسته – اعم از کفر کلامی یا کفر فقهی – و معتقدند که امام عصر "عج"  بعد از ظهور با آنان معامله کفار حربی خواهد داشت و همه را نابود خواهد کرد  
از جمله اتهامات سنگینی که برخی گروههای افراطی اهل سنت و نیز برخی از کج اندیشان شیعه به فقیهان شیعه رواداشته و میدارند این است که فقیهان مذکور تمامی اهل سنت و منکرین امامت معصومین علیهم السلام را کافر دانسته – اعم از کفر کلامی یا کفر فقهی – و معتقدند که امام عصر "عج"  بعد از ظهور با آنان معامله کفار حربی خواهد داشت و همه را نابود خواهد کرد  
خط ۳۲: خط ۱۵:


این مطلب در سراسر کلمات فقیهان شیعه قابل مشاهده بوده و همگی بر آن اذعان دارند حتی اخباریین افراطی شیعه نیز که احکام شدید و غلیظی را بر مخالفین و منکرین امامت معصومین مترتب نموده اند در موارد متعدد مستضعین فکری را از چنین احکامی مستثنی می دانند.
این مطلب در سراسر کلمات فقیهان شیعه قابل مشاهده بوده و همگی بر آن اذعان دارند حتی اخباریین افراطی شیعه نیز که احکام شدید و غلیظی را بر مخالفین و منکرین امامت معصومین مترتب نموده اند در موارد متعدد مستضعین فکری را از چنین احکامی مستثنی می دانند.
 
==تبیین==  
 
== تبیین ==  
 


اتهام تکفیر اهل تسنن و منکران امامت ائمه معصومین علیهم السلام از جانب فقیهان شیعه امری است که متاسفانه در کتابهای برخی گروههای افراطی اهل تسنن و نیز برخی کج اندیشان شیعه بصورتی گسترده منتشر گردیده است که در این مقاله یکی از آنان را مورد بررسی قرار می دهیم:  
اتهام تکفیر اهل تسنن و منکران امامت ائمه معصومین علیهم السلام از جانب فقیهان شیعه امری است که متاسفانه در کتابهای برخی گروههای افراطی اهل تسنن و نیز برخی کج اندیشان شیعه بصورتی گسترده منتشر گردیده است که در این مقاله یکی از آنان را مورد بررسی قرار می دهیم:  
 
==بررسی بخشی از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟==
 
== بررسی بخشی از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟ ==
 


در کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟ تالیف عبدالملک بن عبدالرحمان الشافعی به نقل از صاحب حدائق(محدث بحرانی) آمده است :
در کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟ تالیف عبدالملک بن عبدالرحمان الشافعی به نقل از صاحب حدائق(محدث بحرانی) آمده است :
خط ۴۷: خط ۲۴:
و اما الاخبار الداله علی کفر المخالفین عداالمستضعفین فمنها ما رواه فی الکافی بسنده عن مولاناالباقرعلیه السلام قال ان الله عز و جل نصب علیا علیه السلام علما بینه و بین خلقه فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرا و من جهله کان ضالا <ref>الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟ تالیف عبدالملک بن عبدالرحمان الشافعی ص 25-26 </ref>
و اما الاخبار الداله علی کفر المخالفین عداالمستضعفین فمنها ما رواه فی الکافی بسنده عن مولاناالباقرعلیه السلام قال ان الله عز و جل نصب علیا علیه السلام علما بینه و بین خلقه فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرا و من جهله کان ضالا <ref>الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟ تالیف عبدالملک بن عبدالرحمان الشافعی ص 25-26 </ref>


 
==نقد==
== نقد ==


اگر در همین متن فوق بنگریم بخوبی می بینیم عنوانی که صاحب حدائق به این قبیل روایات داده است عبارتست از :‌  
اگر در همین متن فوق بنگریم بخوبی می بینیم عنوانی که صاحب حدائق به این قبیل روایات داده است عبارتست از :‌  


"و اما الاخبار الداله علی کفر المخالفین عداالمستضعفین"
"و اما الاخبار الداله علی کفر المخالفین عداالمستضعفین"


بسیار مایه شگفتی است که مولف کتاب الفکر التکفیری کلماتی به این وضوح را نادیده گرفته و تنها به قسمت نخست جمله توجه نموده است با اینکه مولف به صراحت می گوید حکم تکفیر شامل مستضعفین نخواهد بود .
بسیار مایه شگفتی است که مولف کتاب الفکر التکفیری کلماتی به این وضوح را نادیده گرفته و تنها به قسمت نخست جمله توجه نموده است با اینکه مولف به صراحت می گوید حکم تکفیر شامل مستضعفین نخواهد بود .


ایشان در پاورقی صفحه مذکور بدون توجه به قید بکار رفته در کلام صاحب حدائق می گوید حکم مذکور شامل همه مخالفین خواهد بود :‌
ایشان در پاورقی صفحه مذکور بدون توجه به قید بکار رفته در کلام صاحب حدائق می گوید حکم مذکور شامل همه مخالفین خواهد بود :‌


مقصودهم بمصطلح المخالفین هو کل من عدالشیعی الامامی من المسلمین و تحدیدا اهل السنه الذین یعتقدون بشرعیه خلافه الشیخین ابی بکر و عمر ....آنگاه به کلماتی از فقیهان شیعه در این زمینه استناد می کند  
مقصودهم بمصطلح المخالفین هو کل من عدالشیعی الامامی من المسلمین و تحدیدا اهل السنه الذین یعتقدون بشرعیه خلافه الشیخین ابی بکر و عمر ....آنگاه به کلماتی از فقیهان شیعه در این زمینه استناد می کند  


== بررسی بخشی دیگر از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟==
==بررسی بخشی دیگر از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟==
   
   
ایشان از کتاب الحدائق الناضره محدث بحرانی سخنان علامه حلی را اینگونه نقل می کند‌:
ایشان از کتاب الحدائق الناضره محدث بحرانی سخنان علامه حلی را اینگونه نقل می کند‌:


وقال العلامة في شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- :‌ أما دافعوا النص على أمير المؤمنين ( عليه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفيرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دين محمد ( صلى الله عليه وآله ) فيكون ضروريا أي معلوما من دينه ضرورة فجاحده يكون كافرا كمن يجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان  و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته :‌
وقال العلامة فی شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- :‌ أما دافعوا النص على أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفیرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دین محمد ( صلى الله علیه وآله ) فیكون ضروریا أی معلوما من دینه ضرورة فجاحده یكون كافرا كمن یجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان  و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته :‌




لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاء‌به فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref>
لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاء‌به فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref>
 
==نقد==
 
== نقد ==




نگاه اجمالی به گفتار ذکر شده از علامه در شرح کتاب فص الیاقوت نیز بیانگر آن است که ایشان حکم تکفیر را متوجه منکرین جاحد امامت می داند نه مطلق مخالفین   
نگاه اجمالی به گفتار ذکر شده از علامه در شرح کتاب فص الیاقوت نیز بیانگر آن است که ایشان حکم تکفیر را متوجه منکرین جاحد امامت می داند نه مطلق مخالفین   


در متن منقول از کتاب المنتهی نیز که مولف کتاب الفکر التکفیری آنرا نقل می کند حکم کفر بر مخالفین جاحد بار شده است نه مطلق مخالفین  
در متن منقول از کتاب المنتهی نیز که مولف کتاب الفکر التکفیری آنرا نقل می کند حکم کفر بر مخالفین جاحد بار شده است نه مطلق مخالفین  


عجیب این است که مولف کتاب مذکور هیچ اشاره ای به این قید واضح نمی کند .  
عجیب این است که مولف کتاب مذکور هیچ اشاره ای به این قید واضح نمی کند .  


باید به ایشان گفت :‌آیا اخلاق و منش دینی و انسانی اقتضا نمی کند که در هنگام قضاوت نسبت به گفتار دیگران به همه قیودات کلماتشان توجه نموده و بر اساس "ضع امر اخیک علی احسنه" در حد امکان سخنان دیگران را به شکلی منطقی توجیه نمایئم؟
باید به ایشان گفت :‌آیا اخلاق و منش دینی و انسانی اقتضا نمی کند که در هنگام قضاوت نسبت به گفتار دیگران به همه قیودات کلماتشان توجه نموده و بر اساس "ضع امر اخیک علی احسنه" در حد امکان سخنان دیگران را به شکلی منطقی توجیه نمایئم؟
خط ۹۴: خط ۶۲:


باید گفت متاسفانه در تمام مواردی که مولف کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه به فقیهان شیعه چنین نسبتهائی را مید هد اشکال فوق الذکر جاری است چون از منظر همه فقیهان شیعه مستضعفین از اهل سنت از دائره حکم تکفیر استثنا گردیده و تنها کسانی که از روی عناد و جحد حقائق را انکار می کنند مورد تکفیر قرار گرفته اند که این امر حتی بر مبانی فقیهان اهل سنت نیز مقبول می باشد چون از منظر فقیهان اهل سنت نیز مستضعفین از شیعیان  مستثنی از حکم تکفیر می باشند فتامل جیدا
باید گفت متاسفانه در تمام مواردی که مولف کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه به فقیهان شیعه چنین نسبتهائی را مید هد اشکال فوق الذکر جاری است چون از منظر همه فقیهان شیعه مستضعفین از اهل سنت از دائره حکم تکفیر استثنا گردیده و تنها کسانی که از روی عناد و جحد حقائق را انکار می کنند مورد تکفیر قرار گرفته اند که این امر حتی بر مبانی فقیهان اهل سنت نیز مقبول می باشد چون از منظر فقیهان اهل سنت نیز مستضعفین از شیعیان  مستثنی از حکم تکفیر می باشند فتامل جیدا
   
   
== بررسی بخشی دیگر از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟==
==بررسی بخشی دیگر از کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه حقیقه ام افتراء؟==




مولف کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه در قسمت آخر فصل اول کتابش عالمانی از شیعه را بصورتی اهانت آمیز نام برده و با استناد به کلماتشان ادعا می کند که همه آنان قائل به کفر اهل سنت هستند در حالی که اگر به متن کامل کلمات این فقیهان مراجع شود شواهد فراوانی بر کذب و ناصواب بودن  این ادعا یافت می گردد.  
مولف کتاب الفکر التکفیری عند الشیعه در قسمت آخر فصل اول کتابش عالمانی از شیعه را بصورتی اهانت آمیز نام برده و با استناد به کلماتشان ادعا می کند که همه آنان قائل به کفر اهل سنت هستند در حالی که اگر به متن کامل کلمات این فقیهان مراجع شود شواهد فراوانی بر کذب و ناصواب بودن  این ادعا یافت می گردد.  


اینک قسمتی از بخش پایانی فصل اول کتاب الفکر التکفیری را مرور می کنیم :‌  
اینک قسمتی از بخش پایانی فصل اول کتاب الفکر التکفیری را مرور می کنیم :‌  


   
   
و قال خاتمه محدثیهم المجلسی : والاخبار الوارده فی ذالک- ای فی کفر المخالفین- اکثر من ان یمکن جمعه فی باب او کتاب  و قال :‌ و الاحادیث الداله علی خلودهم فی النار متواتره او قریبه منها  
و قال خاتمه محدثیهم المجلسی : والاخبار الوارده فی ذالک- ای فی کفر المخالفین- اکثر من ان یمکن جمعه فی باب او کتاب  و قال :‌ و الاحادیث الداله علی خلودهم فی النار متواتره او قریبه منها  


ایشان در ادامه گفتار صاحب جواهر را اینچینن بیان می کند :‌
ایشان در ادامه گفتار صاحب جواهر را اینچینن بیان می کند :‌
و قال علامتهم محمد حسن النجفی :‌ وعلی کل حال فمنشا هذاالقول – کفر المخالفین - من القائل به استفاضه النصوص و تواترها بکفر المخالفین
و قال علامتهم محمد حسن النجفی :‌ وعلی کل حال فمنشا هذاالقول – کفر المخالفین - من القائل به استفاضه النصوص و تواترها بکفر المخالفین


و قال شیخهم الاعظم الانصاری :‌ و یدل علیه –کفرالمخالفین- اخبار متواتره نذکر بعضها تیمنا و تشریفا للکتاب ...الی ان عبر عن کثرتها بعد سردها (ص352) بقوله: الی غیر ذالک مما لایطیق مثلی الاحاطه بعشر معشاره!! بل ولاقطره من بحاره!!
و قال شیخهم الاعظم الانصاری :‌ و یدل علیه –کفرالمخالفین- اخبار متواتره نذکر بعضها تیمنا و تشریفا للکتاب ...الی ان عبر عن کثرتها بعد سردها (ص352) بقوله: الی غیر ذالک مما لایطیق مثلی الاحاطه بعشر معشاره!! بل ولاقطره من بحاره!!
خط ۱۱۶: خط ۸۰:


و قال آیتهم العظمی محسن الحکیم :‌ و کیف کان فالاستدلال علی النجاسه – ای نجاسه المخالفین- و اخری بالنصوص المتجاوزه حد الاستفاضه بل قیل انها متواتره المتضمنه کفرهم  
و قال آیتهم العظمی محسن الحکیم :‌ و کیف کان فالاستدلال علی النجاسه – ای نجاسه المخالفین- و اخری بالنصوص المتجاوزه حد الاستفاضه بل قیل انها متواتره المتضمنه کفرهم  


ایشان آخرین فقیه شیعی را اینچنین مورد اتهام قرار می دهد :‌
ایشان آخرین فقیه شیعی را اینچنین مورد اتهام قرار می دهد :‌


و قال الخمینی فقد تمسک لنجاستهم بامور منها :‌روایات مستفیضه دلت علی کفرهم کموثقه الفضیل بن الیسار عن ابی جعفر ع و نحوهما اخبار کثیره – انتهی – <ref>همان ص 29-31</ref>
و قال الخمینی فقد تمسک لنجاستهم بامور منها :‌روایات مستفیضه دلت علی کفرهم کموثقه الفضیل بن الیسار عن ابی جعفر ع و نحوهما اخبار کثیره – انتهی – <ref>همان ص 29-31</ref>


 
==نقد کلی==  
== نقد کلی ==  


باید گفت :‌ متاسفانه در همه اینگونه موارد مولف کتاب الفکر التکفیری و امثال ایشان حتی برخی افراد کج اندیش  از شیعیان نیز حکم تکفیر مخالفین از جانب فقیهان شیعه را بطور کلی متوجه همه اهل سنت می داند  
باید گفت :‌ متاسفانه در همه اینگونه موارد مولف کتاب الفکر التکفیری و امثال ایشان حتی برخی افراد کج اندیش  از شیعیان نیز حکم تکفیر مخالفین از جانب فقیهان شیعه را بطور کلی متوجه همه اهل سنت می داند  


در حالی که این امر تهمتی بیش نیست و تقریبا تمام این فقیهان چنین اتهامی را با صراحت رد نموده اند چون همه انان مستضعفین فکری را – که از منظر این فقیهان اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت را تشکیل می دهند-  از حکم مذکور استثنا نموده اند .
در حالی که این امر تهمتی بیش نیست و تقریبا تمام این فقیهان چنین اتهامی را با صراحت رد نموده اند چون همه انان مستضعفین فکری را – که از منظر این فقیهان اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت را تشکیل می دهند-  از حکم مذکور استثنا نموده اند .


در این مقاله بر آنیم که فارغ از اتهاماتی که به فقیهان شیعه در این زمینه از ناحیه افراد کج اندیش یا مغرض زده شده است به بررسی علمی این مساله پرداخته و آن را از منظر قران سنت و حکم عقل مورد بررسی قرار دهیم اما قبل از ان دیدگاه برخی از فقیهان را که مورد اتهام قرار گرفته اند را بیان نموده تا برهمگان روشن گردد که تکفیر مخالفین در شیعه شامل مستضعین فکری نمی گردد:‌
در این مقاله بر آنیم که فارغ از اتهاماتی که به فقیهان شیعه در این زمینه از ناحیه افراد کج اندیش یا مغرض زده شده است به بررسی علمی این مساله پرداخته و آن را از منظر قران سنت و حکم عقل مورد بررسی قرار دهیم اما قبل از ان دیدگاه برخی از فقیهان را که مورد اتهام قرار گرفته اند را بیان نموده تا برهمگان روشن گردد که تکفیر مخالفین در شیعه شامل مستضعین فکری نمی گردد:‌


 
==کلمات برخی از فقیهان شیعه در مستثنی بودن مستضعفین از حکم تکفیر==
== کلمات برخی از فقیهان شیعه در مستثنی بودن مستضعفین از حکم تکفیر ==
===شیخ صدوق===
 
=== شیخ صدوق ===
   
   
ایشان در کتاب الاعتقادات <ref>الاعتقادات ص 105</ref>می فرماید:  
ایشان در کتاب الاعتقادات <ref>الاعتقادات ص 105</ref>می فرماید:  


واعتقادنا فيمن جحد إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب والأئمة من بعده - عليهم السلام - أنه بمنزلة من جحد نبوة جميع الأنبياء
واعتقادنا فیمن جحد إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب والأئمة من بعده - علیهم السلام - أنه بمنزلة من جحد نبوة جمیع الأنبیاء


=== شیخ مفید ===
===شیخ مفید===
   
   
ایشان در کتاب اوائل المقالات  تحت عنوان :‌ "القول في تسمية جاحدي الإمامة  
ایشان در کتاب اوائل المقالات  تحت عنوان :‌ "القول فی تسمیة جاحدی الإمامة  
ومنكري ما أوجب الله تعالى للأئمة من فرض الطاعة" کسانی را که انکارشان نسبت به امامت از روی جحد باشد را مستحق خلود در جهنم می داند:
ومنكری ما أوجب الله تعالى للأئمة من فرض الطاعة" کسانی را که انکارشان نسبت به امامت از روی جحد باشد را مستحق خلود در جهنم می داند:




واتفقت الإمامية على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار <ref>اوائل المقالات شيخ مفيد ص 44</ref>
واتفقت الإمامیة على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود فی النار <ref>اوائل المقالات شيخ مفيد ص 44</ref>
 
===ابن ادریس===
 
=== ابن ادریس ===


ایشان در کتاب سرائر  خواندن نماز میت بر مستضعفین فکری منکر امامت را واجب می داند :  
ایشان در کتاب سرائر  خواندن نماز میت بر مستضعفین فکری منکر امامت را واجب می داند :  
ولا تجب الصلاة إلا على المعتقدين للحق ، أو كان بحكمهم من أطفالهم ، الذين بلغوا ست سنين ، على ما قدمناه ، ومن المستضعفين ،<ref>السرائر ج 1ص 356</ref>
ولا تجب الصلاة إلا على المعتقدین للحق ، أو كان بحكمهم من أطفالهم ، الذین بلغوا ست سنین ، على ما قدمناه ، ومن المستضعفین ،<ref>السرائر ج 1ص 356</ref>
 
=== نراقی ===


===نراقی===


نراقی در مستند الشیعه ج 1ص 208 نیز ضمن بیان قول مشهور به طهارت منکران امامت می گوید حتی آنها که قائل به نجاست منکران امامت هستند مستضعفین را از این حکم استثنا می کنند:‌
نراقی در مستند الشیعه ج 1ص 208 نیز ضمن بیان قول مشهور به طهارت منکران امامت می گوید حتی آنها که قائل به نجاست منکران امامت هستند مستضعفین را از این حکم استثنا می کنند:‌


 
وأما المخالفون لنا فی الإمامة ، فالحق المشهور : طهارتهم وعن السید القول بالنجاسة مطلقا وعن الحلی فی غیر المستضعفین منهم ، واختاره بعض مشایخ والدی
وأما المخالفون لنا في الإمامة ، فالحق المشهور : طهارتهم وعن السيد القول بالنجاسة مطلقا وعن الحلي في غير المستضعفين منهم ، واختاره بعض مشايخ والدي


صاحب مدارک الاحکام
صاحب مدارک الاحکام


در مدارک الاحکام نیز حکم به جواز پرداخت زکات به مستضعفین از مخالفین شده است :‌ ‌
در مدارک الاحکام نیز حکم به جواز پرداخت زکات به مستضعفین از مخالفین شده است :‌ ‌
القسم الثاني : في أوصاف المستحق الوصف الأول : الإيمان ، فلا يعطى كافرا ، ولا معتقدا لغيرالحق ومع عدم المؤمن يجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف . <ref>مدارک الاحکام ج 4ص 237</ref>
القسم الثانی : فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان ، فلا یعطى كافرا ، ولا معتقدا لغیرالحق ومع عدم المؤمن یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف . <ref>مدارک الاحکام ج 4ص 237</ref>


=== شهید ثانی ===
===شهید ثانی===


شهید ثانی در مسالک الافهام  نیز صرف زکات برای منکرین امامت را در صورتی که مستضعف باشند جایز می داند:
شهید ثانی در مسالک الافهام  نیز صرف زکات برای منکرین امامت را در صورتی که مستضعف باشند جایز می داند:


 
القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان . فلا یعطى كافرا ، ولا معتقدا لغیر الحق . ومع عدم المؤمنین ، یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف <ref>مسالک الافهام ج 1ص 421</ref>
القسم الثاني في أوصاف المستحق الوصف الأول : الإيمان . فلا يعطى كافرا ، ولا معتقدا لغير الحق . ومع عدم المؤمنين ، يجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف <ref>مسالک الافهام ج 1ص 421</ref>
===محقق حلی===  
 
 
=== محقق حلی ===  
 


همین حکم در شرایع نیز ذکر گردیده است :‌  
همین حکم در شرایع نیز ذکر گردیده است :‌  


القسم الثانی فی أوصاف المستحق الوصف الأول : الإیمان فلا یعطى كافرا ، ولا معتقدا لغیر الحق ، ومع عدم المؤمنین ، یجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف ،<ref>شرایع ج 1ص 123</ref>


القسم الثاني في أوصاف المستحق الوصف الأول : الإيمان فلا يعطى كافرا ، ولا معتقدا لغير الحق ، ومع عدم المؤمنين ، يجوز صرف الفطرة خاصة إلى المستضعف ،<ref>شرایع ج 1ص 123</ref>
===علامه مجلسی===  
 
 
=== علامه مجلسی ===  
 


علامه مجلسی در بحار الانوار  ببعد در زمینه استثنای مسعضعفین از مخالفین ضروری دین از تخلید در دوزخ :
علامه مجلسی در بحار الانوار  ببعد در زمینه استثنای مسعضعفین از مخالفین ضروری دین از تخلید در دوزخ :
تذييل : اعلم أن الذي يقتضيه الجمع بين الآيات والاخبار أن الكافر المنكرلضروري من ضروريات دين الاسلام مخلد في النار ، لا يخفف عنه العذاب إلا المستضعف الناقص في عقله أو الذي لم يتم عليه الحجة ولم يقصر في الفحص والنظر ، فإنه يحتمل أن يكون من المرجون لأمر الله كما سيأتي تحقيقه في كتاب الايمان والكفر ،<ref>بحار الانوار علامه مجلسی ج8ص 363</ref>
تذییل : اعلم أن الذی یقتضیه الجمع بین الآیات والاخبار أن الكافر المنكرلضروری من ضروریات دین الاسلام مخلد فی النار ، لا یخفف عنه العذاب إلا المستضعف الناقص فی عقله أو الذی لم یتم علیه الحجة ولم یقصر فی الفحص والنظر ، فإنه یحتمل أن یكون من المرجون لأمر الله كما سیأتی تحقیقه فی كتاب الایمان والكفر ،<ref>بحار الانوار علامه مجلسی ج8ص 363</ref>
 


ایشان در زمینه حکم فرق غیر شیعه امامیه که منکر ضروری دین نیستند بین مستضعف و معاند تفصیل می دهد :‌
ایشان در زمینه حکم فرق غیر شیعه امامیه که منکر ضروری دین نیستند بین مستضعف و معاند تفصیل می دهد :‌


 
وأما غیر الشیعة الإمامیة من المخالفین وسائر فرق الشیعة ممن لم ینكر شیئا من ضروریات دین الاسلام فهم فرقتان : إحداهما المتعصبون المعاندون منهم ممن قد تمت علیهم الحجة فهم فی النار خالدون ، والأخرى المستضعفون منهم وهم الضعفاء العقول مثل النساء العاجزات والبله وأمثالهم ومن لم یتم علیه الحجة ممن یموت فی زمان الفترة ، أو كان فی موضع لم یأت إلیه خبر الحجة فهم المرجون لا الله ، إما یعذبهم وإما یتوب علیهم ، فیرجى لهم النجاة من النار- <ref>همان ج 8ص 363</ref> -
وأما غير الشيعة الإمامية من المخالفين وسائر فرق الشيعة ممن لم ينكر شيئا من ضروريات دين الاسلام فهم فرقتان : إحداهما المتعصبون المعاندون منهم ممن قد تمت عليهم الحجة فهم في النار خالدون ، والأخرى المستضعفون منهم وهم الضعفاء العقول مثل النساء العاجزات والبله وأمثالهم ومن لم يتم عليه الحجة ممن يموت في زمان الفترة ، أو كان في موضع لم يأت إليه خبر الحجة فهم المرجون لا الله ، إما يعذبهم وإما يتوب عليهم ، فيرجى لهم النجاة من النار- <ref>همان ج 8ص 363</ref> -


تبیین کلام مجلسی ره   
تبیین کلام مجلسی ره   
خط ۲۰۵: خط ۱۴۸:
در این کلام ایشان بخوبی تصریح می کند که غیر معاندین و غیر جاحدین که منکر ضروری دین نیستند تحت عنوان المرجون لامر الله قرار می گیرند پس امید نجاتشان وجود دارد.  
در این کلام ایشان بخوبی تصریح می کند که غیر معاندین و غیر جاحدین که منکر ضروری دین نیستند تحت عنوان المرجون لامر الله قرار می گیرند پس امید نجاتشان وجود دارد.  


 
===علامه حلی  در کشف المراد===
 
=== علامه حلی  در کشف المراد ===
 


علامه حلی  در کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد- تحقیق الاملی – نیز حکم کفر از منظر قائلین به آن را مختص معاندین و جاحدین از مخالفین امامت می داند :  
علامه حلی  در کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد- تحقیق الاملی – نیز حکم کفر از منظر قائلین به آن را مختص معاندین و جاحدین از مخالفین امامت می داند :  


ایشان در زمینه حکم کسانی که امامت امام علی را انکار می کنند می فرماید :‌
ایشان در زمینه حکم کسانی که امامت امام علی را انکار می کنند می فرماید :‌
...وأما مخالفوه – امام علی -  في الإمامة فقد اختلف قول علمائنا فيهم ، فمنهم من حكم بكفرهم لأنهم دفعوا ما علم ثبوته من ضرورة وهو النص الجلي الدال على إمامته مع تواتره ، وذهب آخرون إلى أنهم فسقة وهو الأقوى <ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد- تحقیق الاملی – ص 540</ref>
...وأما مخالفوه – امام علی -  فی الإمامة فقد اختلف قول علمائنا فیهم ، فمنهم من حكم بكفرهم لأنهم دفعوا ما علم ثبوته من ضرورة وهو النص الجلی الدال على إمامته مع تواتره ، وذهب آخرون إلى أنهم فسقة وهو الأقوى <ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد- تحقیق الاملی – ص 540</ref>


=== ایه الله خوئی ===  
===ایه الله خوئی===  


ایشان نیز در مساله صلاه بر مستضعف تصریح می کند که اطلاقات باب صلاه شامل اینگونه افراد می شود :
ایشان نیز در مساله صلاه بر مستضعف تصریح می کند که اطلاقات باب صلاه شامل اینگونه افراد می شود :


 
أما المستضعف - وهو الذی لا یعاند الاسلام والحق وإنما لم یلتزم به لقصور فیه بحیث لو بین له الحق لقبله ، وهذا یتفق كثیرا فی العجزة والنساء وعامة القاصرین فالصحیح أن الصلاة علیه إنما هی بخمس تكبیرات وذلك لاطلاق ما دل على أن صلاة المیت خمس تكبیرات ، ولا نعرف من یصرح بذلك من الأصحاب ولا من صرح بخلافه ،
أما المستضعف - وهو الذي لا يعاند الاسلام والحق وإنما لم يلتزم به لقصور فيه بحيث لو بين له الحق لقبله ، وهذا يتفق كثيرا في العجزة والنساء وعامة القاصرين فالصحيح أن الصلاة عليه إنما هي بخمس تكبيرات وذلك لاطلاق ما دل على أن صلاة الميت خمس تكبيرات ، ولا نعرف من يصرح بذلك من الأصحاب ولا من صرح بخلافه ،
 


ایشان حتی روایاتی را که برخی به واسطه آنها قائل به عدم جواز صلاه بر مستضعف شده اند سندا و دلاله تمام نمی داند :‌
ایشان حتی روایاتی را که برخی به واسطه آنها قائل به عدم جواز صلاه بر مستضعف شده اند سندا و دلاله تمام نمی داند :‌


نعم قد یتوهم أن ما رواه إسماعیل بن سعد الأشعری عن أبی الحسن الرضا ( ع)قال : سألته عن الصلاة على المیت فقال : " أما المؤمن فخمس تكبیرات وأما المنافق فأربع ولا سلام فیها " ، یدل على أن التكبیرات الخمسة منحصرة بالصلاة على المؤمن ولما لم یكن المستضعف بمؤمن فلا تجب خمس تكبیرات فی الصلاة علیه .ویندفع بأن الروایة لا دلالة لها على ذلك لأن المؤمن فی الروایة مقابل المنافق لا مقابل المستضعف فكما أنه لیس بمؤمن كذلك لیس بمنافق فالروایة غیر شاملة لحكمه فتبقى الاطلاقات شاملة له من دون مزاحم على أنها ضعیفة السند...-انتهی- <ref>کتاب الطهاره ج 9 ص 88تا 96</ref>


نعم قد يتوهم أن ما رواه إسماعيل بن سعد الأشعري عن أبي الحسن الرضا ( ع)قال : سألته عن الصلاة على الميت فقال : " أما المؤمن فخمس تكبيرات وأما المنافق فأربع ولا سلام فيها " ، يدل على أن التكبيرات الخمسة منحصرة بالصلاة على المؤمن ولما لم يكن المستضعف بمؤمن فلا تجب خمس تكبيرات في الصلاة عليه .ويندفع بأن الرواية لا دلالة لها على ذلك لأن المؤمن في الرواية مقابل المنافق لا مقابل المستضعف فكما أنه ليس بمؤمن كذلك ليس بمنافق فالرواية غير شاملة لحكمه فتبقى الاطلاقات شاملة له من دون مزاحم على أنها ضعيفة السند...-انتهی- <ref>کتاب الطهاره ج 9 ص 88تا 96</ref>
در  زیارت جامعه نیز که از زیارات معتبر نزد شیعیان می باشد فقط منکران جحودی امامت معصومین  کافر شمرده شده اند:‌
 
 
در  زيارت جامعه نیز که از زیارات معتبر نزد شیعیان می باشد فقط منکران جحودی امامت معصومین  کافر شمرده شده اند:‌


در این زيارت آمده است :‌ ومن جحدكم كافر  
در این زیارت آمده است :‌ ومن جحدكم كافر  


بنابر این فقط جاحدان و معاندین هستند که در زمره کفار خواهند بود .
بنابر این فقط جاحدان و معاندین هستند که در زمره کفار خواهند بود .


==ایراد آیت الله وحید خراسانی به صاحب جواهر كه ناصب شیعه را هم كافر می داند==


== ايراد ايه الله وحيد خراسانی به صاحب جواهر كه ناصب شيعه را هم كافر مي داند ==
ایشان می فرماید:‌ جمع بين حب اهل بيت و بغض نسبت به شيعه دليل بر ناصبي بودن فرد نيست همانند ذهبي كه هر چند با شيعه عداوت دارد اما در مناقب امام علي عليه السلام کتاب تدوین نموده است . <ref>رک به التکفیر فی ضوء‌الفکر الشیعی ص 76</ref>


ایشان می فرماید:‌ جمع بین حب اهل بیت و بغض نسبت به شیعه دلیل بر ناصبی بودن فرد نیست همانند ذهبی كه هر چند با شیعه عداوت دارد اما در مناقب امام علی علیه السلام کتاب تدوین نموده است . <ref>رک به التکفیر فی ضوء‌الفکر الشیعی ص 76</ref>
آیه الله وحید خراسانی در قسمتی دیگر از کتابشان می فرماید:‌


آیت الله وحید خراسانی در قسمتی دیگر از کتابشان می فرماید:‌


اجماع مسلمين بر كفر كساني است كه عداوت با اهل بيت عليهم السلام دارند <ref>رک به همان ص 86</ref>
اجماع مسلمین بر كفر كسانی است كه عداوت با اهل بیت علیهم السلام دارند <ref>رک به همان ص 86</ref>


بنابر این از منظر ایشان هم نمی توان حکم به تکفیر اهل سنت نمود چون اهل بیت از منظر اهل سنت واجب الاحترام بوده و عداوت با آنان مستوجب دوزخ خواهد بود .
بنابر این از منظر ایشان هم نمی توان حکم به تکفیر اهل سنت نمود چون اهل بیت از منظر اهل سنت واجب الاحترام بوده و عداوت با آنان مستوجب دوزخ خواهد بود .
خط ۲۵۴: خط ۱۸۶:
ملاحظه در همه موارد ذکر شده بیانگر خطای فاحش همه کسانی است که عمدا یا از روی غفلت فقیهان شیعه را مورد اتهامی سنگین مبنی بر کفرهمه اهل سنت قرار داده اند در حالی که نسبت کفر تنها بر معاندین و جاحدین بوده و مستضعین فکری از مخالفین از ان استثنا شده اند.
ملاحظه در همه موارد ذکر شده بیانگر خطای فاحش همه کسانی است که عمدا یا از روی غفلت فقیهان شیعه را مورد اتهامی سنگین مبنی بر کفرهمه اهل سنت قرار داده اند در حالی که نسبت کفر تنها بر معاندین و جاحدین بوده و مستضعین فکری از مخالفین از ان استثنا شده اند.


 
==بررسی گفتار برخی از کج اندیشان شیعه==  
== بررسی گفتار برخی از کج اندیشان شیعه ==  




خط ۲۶۷: خط ۱۹۸:
بحسب الباطن و بحسب الحشر الأخروی و بحسب البعد الکلامی إتفقت کلمۀ علماء الشیعۀ علی کفرهم.»
بحسب الباطن و بحسب الحشر الأخروی و بحسب البعد الکلامی إتفقت کلمۀ علماء الشیعۀ علی کفرهم.»


== نقد ==
==نقد==


باید گفت :‌ با توجه به گفتار فقیهان شیعه که برخی از آنها در متن مقاله ذکر گردید معلوم شد که  اطلاق سخن و ادعای ایشان ناصواب است بجهت آنکه تمام فقهای شیعه، مستضعفین و قاصران را مشمول حکم تکفیر نمی دانند که با عنایت به استثنای ذکر شده – و توضیحاتی که در متن مقاله ذکر شد - تقریبا اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت از حکم مذکور خارج خواهند بود .
باید گفت :‌ با توجه به گفتار فقیهان شیعه که برخی از آنها در متن مقاله ذکر گردید معلوم شد که  اطلاق سخن و ادعای ایشان ناصواب است بجهت آنکه تمام فقهای شیعه، مستضعفین و قاصران را مشمول حکم تکفیر نمی دانند که با عنایت به استثنای ذکر شده – و توضیحاتی که در متن مقاله ذکر شد - تقریبا اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت از حکم مذکور خارج خواهند بود .


 
==نتیجه==
== نتیجه ==
   
   
1-نسبت دادن تکفیر مسلمانان غیر شیعه امامیه– اعم از اهل سنت و فرق دیگر شیعه آن هم بصورت مطلق و عموم-  به فقیهان شیعه دروغ و اتهامی بیش نیست .  
1-نسبت دادن تکفیر مسلمانان غیر شیعه امامیه– اعم از اهل سنت و فرق دیگر شیعه آن هم بصورت مطلق و عموم-  به فقیهان شیعه دروغ و اتهامی بیش نیست .  


2-لازمه عدم تکفیر مسلمانان غیر شیعه آن است که کلیه احکام و حقوق اسلامی– نظیر محقون الدم و العرض و المال بودن- بر همه مسلمانان غیر شیعه جاری است.  
2-لازمه عدم تکفیر مسلمانان غیر شیعه آن است که کلیه احکام و حقوق اسلامی– نظیر محقون الدم و العرض و المال بودن- بر همه مسلمانان غیر شیعه جاری است.  


3- احکام مذکور علاوه بر همه مسلمانان - بر همه انسانهای غیر معاند که – که برخی از فلاسفه اسلامی - نام مسلمان فطری را برآنان نهاده اند- نیز جاری خواهد بود . و السلام  
3- احکام مذکور علاوه بر همه مسلمانان - بر همه انسانهای غیر معاند که – که برخی از فلاسفه اسلامی - نام مسلمان فطری را برآنان نهاده اند- نیز جاری خواهد بود . و السلام  


==خاتمه==


== خاتمه ==
==دیدگاه شهید مطهری نسبت به قاصران و مستضعفین فکری==
 
== دیدگاه شهید مطهری نسبت به قاصران و مستضعفین فکری ==




ایشان در کتاب عدل الهی تحت عنوان قاصران و مستضعفان مباحث ارزشمندی را در زمینه اعمال غیر شیعه بیان نموده اند که درادامه بحث شایسته می بینیم که مطرح گردد  
ایشان در کتاب عدل الهی تحت عنوان قاصران و مستضعفان مباحث ارزشمندی را در زمینه اعمال غیر شیعه بیان نموده اند که درادامه بحث شایسته می بینیم که مطرح گردد  


 
===خلاصه ای از دیدگاه شهید مطهری در کتاب عدل الهی نسبت به قاصران و مستضعفان===
=== خلاصه ای از دیدگاه شهید مطهری در کتاب عدل الهی نسبت به قاصران و مستضعفان ===




خط ۲۹۷: خط ۲۲۳:


2- بطور کلی کسانی که مستضف فکری هستند و در خود احساس نیاز به تحقیق نداشته اند از باب مرجون لامرالله مورد عفو قرار می گیرند
2- بطور کلی کسانی که مستضف فکری هستند و در خود احساس نیاز به تحقیق نداشته اند از باب مرجون لامرالله مورد عفو قرار می گیرند


3-بر اساس آیات قران ایمان به خداوند و معاد وعمل صالح فرد را اهل نجات می کند  
3-بر اساس آیات قران ایمان به خداوند و معاد وعمل صالح فرد را اهل نجات می کند  
خط ۳۰۳: خط ۲۲۸:


دیدگاه تفریطی ها  این است که فقط اعمال شیعه مقبول و اعمال دیگران باطل است چون قران و روایات شرط قبولی عمل را نیت و اعتقاد به امامت می داند بنابر این منکرین خداوند یا منکرین امامت اعمالشان باطل است  
دیدگاه تفریطی ها  این است که فقط اعمال شیعه مقبول و اعمال دیگران باطل است چون قران و روایات شرط قبولی عمل را نیت و اعتقاد به امامت می داند بنابر این منکرین خداوند یا منکرین امامت اعمالشان باطل است  


دیدگاه افراطی ها این است که از آنجا که انسانها و اعمالشان در پیشگاه  الهی مساوی بوده اگر عملی خیر و حسن بود ثواب بر او مترتب خواهد شد اعم اینکه فاعلش معتقد باشد یا غیر معتقد سنی باشد یا شیعه معیار حسن و قبح عمل است  
دیدگاه افراطی ها این است که از آنجا که انسانها و اعمالشان در پیشگاه  الهی مساوی بوده اگر عملی خیر و حسن بود ثواب بر او مترتب خواهد شد اعم اینکه فاعلش معتقد باشد یا غیر معتقد سنی باشد یا شیعه معیار حسن و قبح عمل است  
خط ۳۱۳: خط ۲۳۷:
ایشان در اثبات نکته پنجم به روایاتی استناد می کند  
ایشان در اثبات نکته پنجم به روایاتی استناد می کند  


 
===بیان تفصیلی شهید مطهری نسبت به قاصران و مستضعفان و منکرین امامت===  
=== بیان تفصیلی شهید مطهری نسبت به قاصران و مستضعفان و منکرین امامت ===  
 


ایشان تحت عنوان قاصران و مستضعفان‏ نخست می گویند:‌
ایشان تحت عنوان قاصران و مستضعفان‏ نخست می گویند:‌


 
علماى اسلام، اصطلاحى دارند؛ مى‏گویند برخى از مردم «مستضعفین» و یا «مرجون لامر اللّه» مى‏باشند. «مستضعفین» یعنى بیچارگان و دست‏نارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنى كسانى كه درباره آنها باید گفت كار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ایجاب مى‏كند عمل خواهد كرد. هر دو اصطلاح از قرآن كریم اقتباس شده است.
علماى اسلام، اصطلاحى دارند؛ مى‏گويند برخى از مردم «مستضعفين» و يا «مرجون لامر اللّه» مى‏باشند. «مستضعفين» يعنى بيچارگان و دست‏نارسان، «مرجون لامر اللّه» يعنى كسانى كه درباره آنها بايد گفت كار اينها با خداست، خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ايجاب مى‏كند عمل خواهد كرد. هر دو اصطلاح از قرآن كريم اقتباس شده است.
 
 
ایشان با استناد به آيات 97، 98 و 99 در سورة النساء،
الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ؟ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها؟ فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا. فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً می فرماید :‌




در آيه اول، جريان پرسش و پاسخ مأموران الهى با بعضى از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مى‏پرسند شما در دنيا در چه وضعى بسر مى‏برديد؟
ایشان با استناد به آیات 97، 98 و 99 در سورة النساء،
الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ كُنْتُمْ؟ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟ فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا. فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً می فرماید :‌




آنها معتذر مى‏شوند كه ما مردمى بيچاره بوديم، دستمان به كسى و چيزى نمى‏رسيد.
در آیه اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهى با بعضى از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مى‏پرسند شما در دنیا در چه وضعى بسر مى‏بردید؟


فرشتگان مى‏گويند شما مستضعف نيستيد، زيرا زمين خدا فراخ بود و شما مى‏توانستيد از آنجا مهاجرت كرده به نقطه‏اى برويد كه همه جور امكان در آنجا بود، پس شما مقصّريد و مستوجب عذاب.
آنها معتذر مى‏شوند كه ما مردمى بیچاره بودیم، دستمان به كسى و چیزى نمى‏رسید.


در آيه دوم وضع برخى مردم را ذكر مى‏كند كه واقعا مستضعفند، خواه مرد و يا زن و يا كودك. اينها كسانى هستند كه دستشان به جايى نمى‏رسد و راه به جايى نمى‏برند.
فرشتگان مى‏گویند شما مستضعف نیستید، زیرا زمین خدا فراخ بود و شما مى‏توانستید از آنجا مهاجرت كرده به نقطه‏اى بروید كه همه جور امكان در آنجا بود، پس شما مقصّرید و مستوجب عذاب.


در آيه سوم نويد مى‏دهد و اميدوار مى‏كند به اينكه خداوند كريم گروه دوم را مورد عفو و مغفرت خود قرار مى‏دهد.
در آیه دوم وضع برخى مردم را ذكر مى‏كند كه واقعا مستضعفند، خواه مرد و یا زن و یا كودك. اینها كسانى هستند كه دستشان به جایى نمى‏رسد و راه به جایى نمى‏برند.


در آیه سوم نوید مى‏دهد و امیدوار مى‏كند به اینكه خداوند كریم گروه دوم را مورد عفو و مغفرت خود قرار مى‏دهد.


ایشان در ادامه گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می کند :
ایشان در ادامه گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می کند :


 
حضرت استادنا الاكرم علّامه طباطبائى روحى فداه، در تفسیر «المیزان» ذیل همین آیات مى‏‌فرمایند:
حضرت استادنا الاكرم علّامه طباطبائى روحى فداه، در تفسير «الميزان» ذيل همين آيات مى‏فرمايند:
«خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهى شامل آن نمى‏‌شود، اما مستضعفین كه قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند استثناء شده‌‏اند.
«خداوند، جهل به امر دين و هر ممنوعيّت از اقامه شعائر دين را ظلم شمرده است و عفو الهى شامل آن نمى‏شود، اما مستضعفين كه قدرت بر انتقال و تغيير محيط ندارند استثناء شده‏اند.




استثناء به صورتى ذكر شده كه اختصاص ندارد به اينكه استضعاف به اين صورت باشد؛ همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد». <ref>(الميزان، ج 5، ص 51)</ref>
استثناء به صورتى ذكر شده كه اختصاص ندارد به اینكه استضعاف به این صورت باشد؛ همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغییر محیط باشد ممكن است این جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد». <ref>(الميزان، ج 5، ص 51)</ref>




خط ۳۵۲: خط ۲۷۰:




روايات زيادى وارد شده كه مردمى كه به عللى قاصر مانده‏اند مستضعف به شمار مى‏روند <ref>(رجوع شود به «الميزان» ج 5 ص 56- 61 «بحث روائى»).</ref>
روایات زیادى وارد شده كه مردمى كه به عللى قاصر مانده‏اند مستضعف به شمار مى‏روند <ref>(رجوع شود به «الميزان» ج 5 ص 56- 61 «بحث روائى»).</ref>




ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه :
ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه :
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ.
«گروه ديگر كارشان احاله مى‏شود به امر خدا، يا آنها را معذّب مى‏كند و يا بر آنها مى‏بخشايد؛ خداوند دانا و حكيم است.»
«گروه دیگر كارشان احاله مى‏شود به امر خدا، یا آنها را معذّب مى‏كند و یا بر آنها مى‏بخشاید؛ خداوند دانا و حكیم است.»
 


ایشان در ادامه مى‏فرمايد:


كلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از اين آيه اقتباس شده است.
ایشان در ادامه مى‏فرماید:


در روايت آمده است كه امام باقر (ع) درباره اين آيه فرمود:
كلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از این آیه اقتباس شده است.


«همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جناياتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اينها را از مسلمين كشتند؛ اينها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحيد گراييدند؛ اما ايمان در قلب آنها راه نيافت كه در زمره مؤمنين قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و در عين حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛
در روایت آمده است كه امام باقر (ع) درباره این آیه فرمود:


اينها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اينها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ كه امرشان حواله به خداست». <ref>الميزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى‏</ref>
«همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جنایاتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اینها را از مسلمین كشتند؛ اینها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحید گراییدند؛ اما ایمان در قلب آنها راه نیافت كه در زمره مؤمنین قرار گیرند و استحقاق بهشت پیدا كنند و در عین حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛


اینها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اینها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ كه امرشان حواله به خداست». <ref>الميزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى‏</ref>


در حديث ديگر آمده است كه «حمران بن اعين» گفت:


از امام صادق (ع) درباره مستضعفين پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مى‏باشند <ref>الميزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسير عيّاشى‏</ref> هر چند از مفاد آيه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‏شود كه درباره آنها خوب است گفته شود كار اينها با خداست، ولى از لحن آيه مستضعفين اشاره‏اى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مى‏شود.
در حدیث دیگر آمده است كه «حمران بن اعین» گفت:


از امام صادق (ع) درباره مستضعفین پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مى‏باشند <ref>الميزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسير عيّاشى‏</ref> هر چند از مفاد آیه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‏شود كه درباره آنها خوب است گفته شود كار اینها با خداست، ولى از لحن آیه مستضعفین اشاره‏اى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مى‏شود.


==برداشت کلی شهید مطهری از ایات و روایات وارد شده در معنا و حکم قاصرین و مستضعفین==


== برداشت کلی شهید مطهری از ایات و روایات وارد شده در معنا و حکم قاصرین و مستضعفین ==
آنچه مجموعاً استفاده مى‏شود این است كه مردمى كه به شكلى از شكلها قصور داشته‏اند نه تقصیر، خداوند آنها را معذّب نمى‏سازد.
 
آنچه مجموعاً استفاده مى‏شود اين است كه مردمى كه به شكلى از شكلها قصور داشته‏اند نه تقصير، خداوند آنها را معذّب نمى‏سازد.




خط ۳۸۵: خط ۳۰۱:




در «كافى» از حمزة بن الطيّار نقل مى‏كند كه امام صادق (ع) فرمود:
در «كافى» از حمزة بن الطیّار نقل مى‏كند كه امام صادق (ع) فرمود:




«مردم شش دسته‏ اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: فرقه ايمان، فرقه كفر، فرقه گمراهى.  
«مردم شش دسته‏ اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: فرقه ایمان، فرقه كفر، فرقه گمراهى.  


اين فرقه‏ ها از وعد و وعيد خدا درباره بهشت و جهنم پيدا مى‏شوند. (يعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر اين وعد و وعيدها به چند فرقه منقسم مى‏شوند.)
این فرقه‏ ها از وعد و وعید خدا درباره بهشت و جهنم پیدا مى‏شوند. (یعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم مى‏شوند.)


آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده‏اند، و اهل اعراف.» <ref>كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)</ref>
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده‏اند، و اهل اعراف.» <ref>كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)</ref>
خط ۳۹۶: خط ۳۱۲:


ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند:‌
ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند:‌
«با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ من به امام گفتم:  
«با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بكیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛ من به امام گفتم:  


ما افراد را با شاقول اندازه مى‏گيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‏كنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مى‏جوييم
ما افراد را با شاقول اندازه مى‏گیریم، هر كس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستى (به عنوان یك مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‏كنیم و هر كس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مى‏جوییم




خط ۴۰۴: خط ۳۲۰:




«اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‏گويى درست باشد، پس سخن خدا آنجا كه مى‏فرمايد: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا كجا رفت؟! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟! آنها كه خدا درباره آنها مى‏فرمايد: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً (توبه/ 102) كجا رفتند؟! اصحاب الاعراف چه شدند؟! الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏ (توبه/ 60) چه كسانى هستند و كجايند؟
«اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‏گویى درست باشد، پس سخن خدا آنجا كه مى‏فرماید: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا كجا رفت؟! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟! آنها كه خدا درباره آنها مى‏فرماید: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً (توبه/ 102) كجا رفتند؟! اصحاب الاعراف چه شدند؟! الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏ (توبه/ 60) چه كسانى هستند و كجایند؟




حمّاد در روايت خود از زرارة درباره اين ماجرا نقل مى‏كند كه گفت:
حمّاد در روایت خود از زرارة درباره این ماجرا نقل مى‏كند كه گفت:




«در اين هنگام كار من و امام به مباحثه كشيد، فرياد هر دومان بلند شد كه هر كس در بيرون در خانه بود مى‏شنيد».
«در این هنگام كار من و امام به مباحثه كشید، فریاد هر دومان بلند شد كه هر كس در بیرون در خانه بود مى‏شنید».




جميل بن درّاج از زرارة در اين ماجرا نقل مى‏كند كه امام فرمود:
جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل مى‏كند كه امام فرمود:


«اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد».  
«اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد».  




ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) را بیان مى‏كند كه فرمود:
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) را بیان مى‏كند كه فرمود:




«على (ع) بابى از ابواب هدايت است؛ هر كه از اين در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به اين در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه‏اى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».
«على (ع) بابى از ابواب هدایت است؛ هر كه از این در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به این در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه‏اى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».




امام در اين حديث، به طبقه‏اى تصريح مى‏كند كه نه در زمره اهل ايمان و تسليم و اهل نجاتند، و نه در زمره اهل انكار و هلاك  
امام در این حدیث، به طبقه‏اى تصریح مى‏كند كه نه در زمره اهل ایمان و تسلیم و اهل نجاتند، و نه در زمره اهل انكار و هلاك  




ايضاً در كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
ایضاً در كافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه:


لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم يجحدوا، لم يكفروا
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم یكفروا


«اگر مردم آنگاه كه نمى‏دانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نيايند، كافر نمى‏شوند».
«اگر مردم آنگاه كه نمى‏دانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نیایند، كافر نمى‏شوند».




شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید:‌
شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید:‌


اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‏يابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيه‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛
اگر كسى در روایاتى كه از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است كه بیشترین آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الایمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‏یابد كه ائمه (علیهم السلام) تكیه‏شان بر این مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آید از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و یا لااقل در شرایطى باشد كه مى‏بایست تحقیق و جستجو كند و نكند؛


اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و یا به علل دیگر در شرایطى بسر مى‏برند كه مصداق منكر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمى‏روند، آنها در ردیف منكران و مخالفان نیستند، آنها از مستضعفین و مرجون لامر اللّه به شمار مى‏روند؛ و هم از روایات استفاده مى‏شود كه ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مى‏دانند.


اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى‏برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‏روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مى‏روند؛ و هم از روايات استفاده مى‏شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند.
==روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند==  
 
 
== روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند ==  




شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌


در «كافى» كتاب الحجة، برخى روایات نقل مى‏ كند مبنى بر اینكه:


در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى‏ كند مبنى بر اينكه:
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول
 


كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برایش معیّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».


«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».


و یا اینكه:


و يا اينكه:
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته
 
لا يقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته
   
   
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى‏پذيرد».
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى‏پذیرد».




ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند:‌
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند:‌


در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
در عین حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه:


من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم یعرفنا و لم ینكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء


من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء
«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».


«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نايافته» است تا بازگردد به راه هدايت، اگر به همين حال بميرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».


محمد بن مسلم مى‏گوید:


محمد بن مسلم مى‏گويد:
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مى‏گویى درباره كسى كه در خدا شك كند؟
 
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مى‏گويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟


امام فرمود:
امام فرمود:
- كافر است.
- كافر است.


- چه مى‏گويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟
- چه مى‏گویى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟
- كافر است.
- كافر است.


در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود:
در این وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود:
«همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد».
«همانا چنین كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد».
 
 
و هم در كافى نقل مى‏كند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت:
 
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است.
 
 
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است.
 
 
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.


و هم در كافى نقل مى‏كند كه هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:


موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یك جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من كافر است.


جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است.


محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد كافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.


هنگامى ميان شما قضاوت مى‏كنم و به اين سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.


جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:


شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:
هنگامى میان شما قضاوت مى‏كنم و به این سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیك جمره وسطى.
- چه مى‏گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‏دهند؟


شب كه شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى كه بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:
- چه مى‏گویید درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‏دهند؟


من گفتم: چرا.
من گفتم: چرا.


- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‏دهند؟
- آیا به رسالت پیغمبر گواهى نمى‏دهند؟
- چرا.
- چرا.


 
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مى‏شناسند؟
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.


- پس تكلیف آنها به عقیده شما چیست؟
- عقیده من این است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.


- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟
- سبحان اللّه! آیا مردم كوچه و بازار را ندیده‏اى، سقّاها را ندیده‏اى؟
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.
- چرا، دیده و مى‏بینم.
 


- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏اى، سقّاها را نديده‏اى؟
- آیا اینها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‏دهند؟
- چرا، ديده و مى‏بينم.
 
 
- آيا اينها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‏دهند؟
- چرا.
- چرا.


 
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.


- پس وضع اینها چیست؟
- به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است.


- پس وضع اينها چيست؟
- سبحان اللّه! آیا وضع كعبه و طواف این مردم را نمى‏بینى؟ هیچ نمى‏بینى كه اهل یمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
 
 
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‏بينى؟ هيچ نمى‏بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟
 


- چرا.
- چرا.
- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟
- آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏كنند؟
 


- چرا.
- چرا.
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.


- عقیده شما درباره اینها چیست؟
- به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است.


- عقيده شما درباره اينها چيست؟
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است.
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید كه حقیقت را بگویم؟
 
 
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.
امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟
 


هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت:
هاشم كه به قول مرحوم فیض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت:
نه.
نه.


امام فرمود:
امام فرمود:
بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‏ايد از پيش خود بگوييد.
بسیار بد است براى شما كه چیزى را كه از ما نشنیده‏اید از پیش خود بگویید.
 
 
هاشم بعدها به ديگران چنين گفت:
گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند


هاشم بعدها به دیگران چنین گفت:
گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند
   
   
== نکته بسیار مهم ==
==نکته بسیار مهم==
    
    
در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد امامت را اندیشه خوارج می داند
در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد امامت را اندیشه خوارج می داند


در كافى پس از این حدیث، حدیث معروف مباحثه زرارة با امام باقر (علیه السلام) را در همین زمینه نقل مى‏كند كه مفصّل است.
در كافى پس از اين حديث، حديث معروف مباحثه زرارة با امام باقر (عليه السلام) را در همين زمينه نقل مى‏كند كه مفصّل است.
 


شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:‌  
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:‌  


در «كافى» آخر «كتاب الايمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ايمان، هيچ عملى زيان نمى‏رساند و با كفر، هيچ عملى سود نمى‏بخشد.»  
در «كافى» آخر «كتاب الایمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمى‏رساند و با كفر، هیچ عملى سود نمى‏بخشد.»  


ولى روایاتى كه در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمى‏كند؛ از آن جمله‏ این روایت است:
یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:


ولى رواياتى كه در ذيل اين عنوان آمده اين عنوان را تأييد نمى‏كند؛ از آن جمله‏ اين روايت است:
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا  
يعقوب بن شعيب گفت: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم:
 
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا  
 
 
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟


«آیا جز مؤمنین كسى دیگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟


امام فرمود: نه».
امام فرمود: نه».


مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد.
مقصود این روایت این است كه خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد یا ندهد.
 


امام با اين بيان مى‏خواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مى‏دهد يا نمى‏دهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد.
امام با این بیان مى‏خواهد بفهماند كه غیر اهل ایمان از نظر اینكه خدا پاداش مى‏دهد یا نمى‏دهد در حكم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ باید گفت كار اینها با خداست كه پاداش بدهد یا ندهد.


==بیانات پایانی شهید مطهری بعد از مباحث روایی==


== بیانات پایانی شهید مطهری بعد از مباحث روایی ==
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل كردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است كه گفتیم. اگر كسى جز این استنباط مى‏كند و نظر ما را تأیید نمى‏كند ممكن است نظر خود را مستدل بیان كند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد. <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 327-320)
 
البته روايات مربوطه منحصر به آنچه ما در اينجا نقل كرديم نيست؛ روايات ديگر هم هست. استنباط ما از همه اين روايات همين است كه گفتيم. اگر كسى جز اين استنباط مى‏كند و نظر ما را تأييد نمى‏كند ممكن است نظر خود را مستدل بيان كند، شايد مورد استفاده ما نيز قرار گيرد. <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 327-320)
</ref>
</ref>


== دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین ==  
==دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین==  




علاوه بر دلائل نقلی – اعم از آیات و روایات –در زمینه عدم کفر و نیز عدم استحقاق مستضعین فکری به دلائل عقلی نیز می توان استناد نمود .
علاوه بر دلائل نقلی – اعم از آیات و روایات –در زمینه عدم کفر و نیز عدم استحقاق مستضعین فکری به دلائل عقلی نیز می توان استناد نمود .


در اینجا بیانات شهید مطهری را در این زمینه که در ادامه مباحث قرانی و روائی بیان نموده اند پی می گیریم :‌
در اینجا بیانات شهید مطهری را در این زمینه که در ادامه مباحث قرانی و روائی بیان نموده اند پی می گیریم :‌


ایشان تحت عنوان :‌ از زاویه دید حكماى اسلام‏ مساله قاصران و مستضعفان را از این فلسفی نیز هم مورد بحث قرار داده و مدعی است که نتیجه بحث فلسفی در این مساله با نتایج بحث قرانی و روائی نیز منطبق است :


ایشان تحت عنوان :‌ از زاويه ديد حكماى اسلام‏ مساله قاصران و مستضعفان را از این فلسفی نیز هم مورد بحث قرار داده و مدعی است که نتیجه بحث فلسفی در این مساله با نتایج بحث قرانی و روائی نیز منطبق است :
فلاسفه اسلام، این مسأله را به شكلى دیگر بیان كرده‏اند اما نتیجه‏اى كه گرفته‏اند مآلًا با آنچه ما از آیات و روایات استنباط كردیم منطبق است.
 
 
فلاسفه اسلام، اين مسأله را به شكلى ديگر بيان كرده‏اند اما نتيجه‏اى كه گرفته‏اند مآلًا با آنچه ما از آيات و روايات استنباط كرديم منطبق است.
 


ایشان می گوید :‌
ایشان می گوید :‌


 
بحث حكما بحث صغروى است نه كبروى. حكما دراین ‏باره بحث نمى‏‌كنند كه ملاك عمل نیك و ملاك مقبولیّت عمل چیست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره این است كه عملا اكثریّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نیكند، نیك مى‏‌مانند و نیك مى‏‌میرند و نیك محشور مى‏‌گردند.
بحث حكما بحث صغروى است نه كبروى. حكما دراين ‏باره بحث نمى‏كنند كه ملاك عمل نيك و ملاك مقبوليّت عمل چيست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره اين است كه عملا اكثريّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نيكند، نيك مى‏مانند و نيك مى‏ميرند و نيك محشور مى‏گردند.
 
 
حكما مى ‏خواهند بگويند هر چند مردمى كه توفيق قبول دين اسلام مى‏يابند در اقليتند ولى افرادى كه داراى اسلام فطرى مى‏ باشند و با اسلام فطرى محشور مى‏گردند در اكثريّتند.




به عقيده طرفداران اين مشرب، اينكه در قرآن كريم آمده است كه انبيا از كسانى شفاعت مى‏كنند كه دين آنها را بپسندند، مقصود دين فطرى است نه دين اكتسابى كه از روى قصور به آن نرسيده‏اند ولى عنادى هم با آن نورزيده‏ اند.
حكما مى ‏خواهند بگویند هر چند مردمى كه توفیق قبول دین اسلام مى‏یابند در اقلیتند ولى افرادى كه داراى اسلام فطرى مى‏ باشند و با اسلام فطرى محشور مى‏گردند در اكثریّتند.


به عقیده طرفداران این مشرب، اینكه در قرآن كریم آمده است كه انبیا از كسانى شفاعت مى‏كنند كه دین آنها را بپسندند، مقصود دین فطرى است نه دین اكتسابى كه از روى قصور به آن نرسیده‏اند ولى عنادى هم با آن نورزیده‏ اند.


ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدر المتالهین نقل می کند:‌
ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدر المتالهین نقل می کند:‌


بو على سینا مى‏گوید:


بو على سينا مى‏گويد:
«مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنین از لحاظ زیبایى جسم به سه دسته تقسیم مى‏‌گردند:
 
از لحاظ جسمى یك عده در كمال سلامت جسم و یا در كمال زیبایى اندامند، و یك‏ عده در نهایت زشتى و یا بیمار تنى هستند. هر یك از این دو گروه در اقلیّتند.  
 
«مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنين از لحاظ زيبايى جسم به سه دسته تقسيم مى‏گردند:
از لحاظ جسمى يك عده در كمال سلامت جسم و يا در كمال زيبايى اندامند، و يك‏ عده در نهايت زشتى و يا بيمار تنى هستند. هر يك از اين دو گروه در اقليّتند.  
 


گروهى كه اكثريت را تشكيل مى‏دهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنين از لحاظ زيبايى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص‏الخلقه‏ها دچار نقص و بيمارى دائم مى‏باشند، نه زيباى زيبا هستند و نه زشت زشت.
گروهى كه اكثریت را تشكیل مى‏‌دهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنین از لحاظ زیبایى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص‏الخلقه‏ها دچار نقص و بیمارى دائم مى‏‌باشند، نه زیباى زیبا هستند و نه زشت زشت.


از لحاظ روحى و معنوى نیز مردم همین طورند، یك عده شیفته حقیقتند و یك عده دشمن سرسخت آن. گروه سوم متوسّطین و اكثریّت هستند كه نه مانند گروه اول شیفته و عاشق حقیقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقیقت. اینان مردمى هستند كه به حقیقت نرسیده‏اند ولى اگر حقیقت به ایشان ارائه گردد از پذیرش آن سرباز نمى‏زنند».


از لحاظ روحى و معنوى نيز مردم همين طورند، يك عده شيفته حقيقتند و يك عده دشمن سرسخت آن. گروه سوم متوسّطين و اكثريّت هستند كه نه مانند گروه اول شيفته و عاشق حقيقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقيقت. اينان مردمى هستند كه به حقيقت نرسيده‏اند ولى اگر حقيقت به ايشان ارائه گردد از پذيرش آن سرباز نمى‏زنند».
به عبارت دیگر از نظر اسلامى و با دید فقهى، آنها مسلمان نیستند ولى از لحاظ حقیقت، مسلم مى‌‏باشند، یعنى تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند.
 
بو على پس از این تقسیم مى‏‌گوید:
 
به عبارت ديگر از نظر اسلامى و با ديد فقهى، آنها مسلمان نيستند ولى از لحاظ حقيقت، مسلم مى‏باشند، يعنى تسليم حقيقتند و عناد با آن ندارند.
بو على پس از اين تقسيم مى‏گويد:
و استوسع رحمة اللّه.
و استوسع رحمة اللّه.


«رحمت الهى را وسیع بدان و آن را در انحصار یك عده معدود مشمار». («اشارات» اواخر نمط هفتم.)


«رحمت الهى را وسيع بدان و آن را در انحصار يك عده معدود مشمار». («اشارات» اواخر نمط هفتم.)
صدر المتألّهین در مباحث خیر و شرّ «اسفار» از جمله اشكالات آنجا این مطلب را ذكر مى‏كند كه:
 
 
صدر المتألّهين در مباحث خير و شرّ «اسفار» از جمله اشكالات آنجا اين مطلب را ذكر مى‏كند كه:
 
 
«چگونه مى‏گوييد خير بر شر غلبه دارد و حال آنكه وقتى كه به انسان كه اشرف كائنات است نظر مى‏افكنيم مى‏بينيم اكثر انسانها از لحاظ عمل گرفتار اعمال زشت، و از لحاظ اعتقاد دچار عقايد باطله و جهل مركّب‏اند و اعمال زشت و اعتقادات باطله، امر معاد آنها را ضايع، و آنان را مستحق شقاوت مى‏گرداند. پس عاقبت نوع انسان كه ثمره و گل سرسبد هستى است شقاوت و بدبختى است».
 
 
صدر المتألّهين در جواب اين اشكال اشاره به سخن بو على مى‏كند و مى‏گويد:


«چگونه مى‏گویید خیر بر شر غلبه دارد و حال آنكه وقتى كه به انسان كه اشرف كائنات است نظر مى‏افكنیم مى‏بینیم اكثر انسانها از لحاظ عمل گرفتار اعمال زشت، و از لحاظ اعتقاد دچار عقاید باطله و جهل مركّب‏اند و اعمال زشت و اعتقادات باطله، امر معاد آنها را ضایع، و آنان را مستحق شقاوت مى‏گرداند. پس عاقبت نوع انسان كه ثمره و گل سرسبد هستى است شقاوت و بدبختى است».


«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند اين جهان از نظر سلامتند.
صدر المتألّهین در جواب این اشكال اشاره به سخن بو على مى‏‌كند و مى‏‌گوید:‌


«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند این جهان از نظر سلامتند.


همان طورى كه در اين جهان سالم سالم و زيباى زيبا و همچنين بيمار بيمار و زشت زشت در اقليتند، و اكثريّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مى‏باشند؛ در آن جهان نيز كمّلين كه به تعبير قرآن «السّابقون» مى‏باشند و همچنين اشقيا كه به تعبير قرآن «اصحاب الشمال» مى‏باشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كريم آنها را «اصحاب اليمين» مى‏خواند
همان طورى كه در این جهان سالم سالم و زیباى زیبا و همچنین بیمار بیمار و زشت زشت در اقلیتند، و اكثریّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مى‏باشند؛ در آن جهان نیز كمّلین كه به تعبیر قرآن «السّابقون» مى‌‏باشند و همچنین اشقیا كه به تعبیر قرآن «اصحاب الشمال» مى‏‌باشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كریم آنها را «اصحاب الیمین» مى‏‌خواند




صدر المتألّهين پس از اين سخن چنين مى‏گويد:
صدر المتألّهین پس از این سخن چنین مى‏گوید:


فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتين.
فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتین.


«پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است».
«پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است».
خط ۶۹۳: خط ۵۵۷:


[[رده:تکفیر در شیعه]]
[[رده:تکفیر در شیعه]]
<references />
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۳۶

ویرایش