پرش به محتوا

انور سادات: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۵۰۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
=مرگ انور سادات=
=مرگ انور سادات=


انور سادات در دوران فعالیت های سیاسی خود روابط بسیار دوستانه‌ای با ایران داشت به طوری که [[شاه ایران]] او را برادر محبوب عنوان می‌کرد و پس از اینکه انقلاب ایران پیروز شد و شاه ایران را ترک کرد مدتی را در مصر گذراند و روزهای پایانی عمر خود را نیز در مصر سپری کرد و در آنجا فوت کرد انور سادات نیز در تاریخ ششم اکتبر سال ۱۹۸۱ توسط جبهه جهاد اسلامی مصر ترور شد.
همه تدابیر امنیتی برای اجرای مراسم رژه، که هر ساله در ۶ اکتبر برگزار می‌شد، رعایت شده بود. انواع سلاح‌های سنگین و مدرن نظامی قرار بود در این رژه با شکوه به نمایش دربیاید و رییس جمهور با بهترین لباس نظامی خود که خیاط مخصوصش «پی‌یر گاردن» در [[لندن]] آماده کرده بود، مغرور و با ابهت این مراسم را نظاره‌گر باشد. لباس آنقدر در بدن انور خودنمایی می‌کرد که حتی برخلاف همیشه، سادات علی‌رغم توصیه جهان، همسرش حاضر نشد جلیقه ضد گلوله بپوشد مبادا تاثیری در زیبا دیدن او در آن لباس داشته باشد.
 
میهمانان خارجی و سران مهم کشور و نیز همسرش، انور سادات را در جایگاه ویژه همراهی می‌کردند. آن روز تنها برای رییس جمهور مصر روز خاصی به حساب نمی‌آمد. فرد دیگری بود که به همراه دوستانش قرار بود رژه ۶ اکتبر سال ۱۹۸۱ را برای همیشه در ذهن تاریخ مصر جاودان کند.
 
انور سادات علاوه بر استبداد و ظلم به مردم کشورش به معاهده ننگینی تن داده بود که طی آن صلح بین اسراییل و مصر برقرار شده بود. آن هم در یک فضای تحقیر آمیز که حتی مناخیم بگین نخست وزیر وقت رژیم اشغالی حاضر نمی‌شد با او دست بدهد. دیدن این تصاویر حقارت بار برای ملت مصر که دوران با شکوه جمال عبدالناصر را تجربه کرده بودند داغ بزرگی بود.
 
تا اینکه یکی از همین جوانان در ۲۷ سالگی تصمیم گرفت، شرف را به خون جوانان مصری برگرداند. باید کسی پیدا می‌شد تا این [[فرعون]] سرکش مصر را که برای مردمش شیر بود و مقابل بیگانگان سر فرو می‌آورد، سر جایش بنشاند.
 
ستوان خالد بن احمد شوقی اسلامبولی از وابستگان به [[اخوان المسلمین]]، همراه تعدادی از دوستانش تصمیم گرفت، وجود چنین لکه ننگینی را از سرزمینش پاک کند. همه چیز حساب شده بود و آن‌ها توانسته بودند همه موانع امنیتی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
 
ساعت از ۱۲ ظهر گذشته بود که رژه آغاز شد. همه چیز داشت طبق برنامه پیش می‌رفت و تقریبا نیمی از مراسم طی شده بود. نوبت رسید به کامیونی که یک تفنگ ۱۳۰ میلیمتری ضد تانک روسی را حمل می‌کرد و باید از مقابل جایگاه رییس جمهور می‌گذشت. اما ماشین ایستاد. برخی گمان کردند، شاید خراب شده و به مسیر خود ادامه دادند.
 
سادات که با دقت صحنه را مشاهده می‌کرد لحظاتی بعد خود را در مواجهه با سه مردی دید که با اسلحه به سمت او می‌آیند. جهان سادات، همسرش در کتاب خاطرات خود این لحظه را روایت می‌کند: «در زمان رژه ارتش ناگهان یک کامیون از صف رسته خودروهای توپخانه خارج شده، خود را به جلوی جایگاه مقامات رسانده و سه مرد مسلسل به دست به سوی جایگاه می‌دوند، در همان لحظه صدای انفجار یک نارنجک را می‌شنوم که در صدای غرش جت‌های بالای سرمان گم می‌شود. دود در هوا می‌پیچد، بلافاصله به انور نگاه می‌کنم که حالا دیگر ایستاده است و به نظر می‌رسد خطاب به محافظانش می‌گوید بروید جلویشان را بگیرید؛ این آخرین تصویری است که از شوهرم در ذهن دارم».
 
«حسین عبّاس محمّد» یکی دیگر از همراهان خالد، شروع کرد به تیراندازی، با گلوله‌های او بود که دیکتاتور مصری در لباس فاخرش آخرین دقایق حیاط خود را خونین سپری می‌کرد. خالد تمام تلاش خود را می‌کرد فرعون مصر زنده بیرون نرود. این تصاویر آنقدر همه حضار را بهت زده کرده بود که حتی گارد حفاظت با تجهیزاتی که بیست میلیون دلار برایش هزینه شده بود نتوانست در این لحظات شوک آورد قدم از قدم بردارد. دقایقی بعد هلی کوپتری پیکر سادات را به بیمارستان منتقل کرد. در نهایت آن جوانان به خواسته خود رسیدند.
 
طولی نکشید افرادی که در این واقعه دست داشتند، دستگیر شدند و در میان آنها ۵ نفر به اعدام محکوم شده و با قفس‌های آهنین به دادگاه آورده شدند. خالد به محض ورود به دادگاه فریاد می‌زد: «انا خالد الاسلامبولی، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، فی سبیل الله قمنا...»
 
سرانجام در همین دادگاه بود که حکم اعدام آنها تایید شد و در ۱۵ اپریل سال ۱۹۸۲ مصادف با ۲۶ فروردین سال ۶۱، این جوانان مصری اعدام شدند در حالی که پیکر هیچ کدام به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد و گمنام در گورستانی به خاک سپرده شدند.


=منابع=
=منابع=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳

ویرایش