۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''پسیخانیه''' از جمله فرقی است که مربوط به محمود پسیخانی گیلانی می باشد. | ||
==شرح حال موسس== | ==شرح حال موسس== | ||
بنیانگذار این مذهب مردى به نام محمود پسیخانى گیلانى است. وى در سال 800 هجرى قمری این مذهب نو را پدید آورد و پیش از آن از پیروان فضل اللَّه استرآبادى مؤسس فرقه «[[حروفیه]]» بود. | |||
نوشته اند که فضل او را به جهت | نوشته اند که فضل او را به جهت خودپسندی اش طرد كرد و از آن پس به محمود مطرود یا مردود شهرت یافت. | ||
محمود | محمود پسیخانى دیر زمانى در كنار رود ارس مى زیست. وى مردى دانا و پرهیزكار بود و در عمر خود همسری انتخاب نکرد و در سال 831 هجری قمری درگذشت. | ||
برخى گفته اند كه او خود را در | برخى گفته اند كه او خود را در تیزاب انداخت و نابود کرد، ولى پیروان وى این گفته را دروغ مى دانند.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117 با ویرایش اندک </ref> | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
پسیخانیان از «[[نقطویان]]» هستند. در زمان شاه تهماسب در سال 973 هجری قمری، یكى از بزرگان نقطوى به نام ابو القاسم امرى را كور كردند و همچنین در سال 981 هجری قمری، گروهى از «نقطویان» دستگیر و كشته شدند. | |||
در زمان شاه عباس روزگار | در زمان شاه عباس روزگار «نقطویان» بدتر از قبل شد. او در سال 1102 هجری قمری فرمان داد كه نقطویان را در سراسر كشور دستگیر كنند. | ||
پیش از این زمان، برخى از نقطویان از [[ایران]] به [[هند]] گریخته بودند. | |||
«نقطویان» را به چند نام خوانده اند به ایشان «نقطوى» و نقطه و اهل نقطه گفته اند، زیرا محمود آفرینش و پیدایش همه چیز را از خاك مى داند و آن را نقطه مى خواند. «[[واحدیه]]» و «[[امنا]]» نیز نام یافته اند، براى این كه آنان هر كسی را که زناشویی نكرده بود واحد و هر كسی را كه متأهل بود امین مى خواندند. | |||
زناشویى نكردن در این مذهب ستوده و محمود بود. موسس این فرقه در زندگانى كوتاه خود زناشویى نكرده و پیروان خویش را تا آن جا كه بتوانند به پرهیز از آن دعوت می کرد. به ایشان «پسیخانیان» و «پسیحانی ها» و «محمودیه» نیز گفته اند و این هر دو از نام دین آور آنان محمود پسیخانى گرفته شده است.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117 با ویرایش</ref> | |||
==دلیل گسترش نقطویان(پسیخانیه)== | ==دلیل گسترش نقطویان(پسیخانیه)== | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
[[مسلمانان]] | [[مسلمانان]] این گروه را «[[ملاحده]]» و دین ایشان را الحاد خوانده اند، زیرا كه خداوند، رستاخیز، بهشت و دوزخ و آن جهان را نمى شناختند و انسان كامل را مى پرستیدند و بیشتر آن را به نام مركب مبین مى خواندند و مى گفتند كه هرچه اكنون پدید آمده و صورت و پیكرى دارد، ذرات پدیدآورنده اش همیشه در این جهان است و هر زمان به صورت پیكرى در مى آید، گاه صورت سنگ و خاك مى گیرد و گاه به پیكر گیاه و جانور و مردم نمودار مى شود و از خوى و كردار و دیدار كنونى هر چیز مى توان پى برد كه پیش از این در چه پیكر و صورتى بوده است. این پى بردن ایشان را احصا، و احصاكننده را «محصى» مى خواندند. محمود مانند فضل خود را [[مهدى موعود]] مى خواند كه [[پیغمبر اسلام]] به آمدن وى مژده داده است. | ||
او مى گفت كه | او مى گفت كه دین اسلام برافتاد و زمان عرب به پایان رسید و از این پس دین، دینى است كه او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد كه نخستین ایشان خود اوست.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117</ref>از جمله اصول اعتقادی پسیخانیان یكى آن است كه موجود جز مركب و محسوس نیست. علاوه ایشان منكر وحدت و بساطت هستند و تصور را، كواذب (دروغ) مى دانند.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 120 با ویرایش</ref> | ||
در کتاب «دبستان المذاهب» آمده است كه محمود | در کتاب «دبستان المذاهب» آمده است كه محمود پسیخانى خود را واحد مى خواند و این كه حضرت محمد (ص) به حضرت على (ع) گفته: «انا و على من نور واحد و لحمك لحمى و جسمك جسمى» اشارت بدان است كه صفوت و قوّت اجزا و اجساد همه انبیاء و اولیا به هم آمد و از آن جسد محمد (ص) و على (ع) به وجود آمد و از آن پیكر، محمود سرشته گشت. به عقیده محمود پسیخانى، خدا نمونه قدرت و نیرویى برتر و فراتر از انسان نیست، بلكه در نظر او، خدا نمونه نیروهاى «خود انسان» است كه بشر مى كوشد تا در زندگى خود به آن ها دست یازدد.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش</ref> محمود دهدارى كه از دشمنان سرسخت پسیخانیان بود مى نویسد: طایفه دوم از منكران وجود «واجب الوجود» ملاحده تناسخیه اند كه خود را «نقطویه» مى خوانند. آنان خویشتن را خدا مى دانند و مى گویند كه انسان تا خود را نشناخته بنده است و چون خود را شناخت، خدا خواهد بود. كلمه ایشان این است كه می گویند: لا اله الا المركب المبین و مراد ایشان از «مركب مبین» انسان است.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش </ref> | ||
بسیارى از شاعران و اندیشمندان پسیخانى به جهت گریز از تعقیب و شكنجه دشمنان و پادشاهان به هندوستان و نواحى دیگر گریختند و جلاى وطن كردند. | |||
==پانویس== | ==پانویس== |