۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''کرامّیه''' از فرق [[اهل سنت و جماعت|سنت و جماعت]] بودند و از ابوعبداللّه محمد بن کرام بن عرّاف بن خزامة بن براء (در گذشته در 255 ه) پیروى مى کردند. | ||
==رهبر فرقه== | ==رهبر فرقه== | ||
رهبر کرامیه شخصی به نام [[ابوعبدالله محمد بن كرام]] است. | رهبر کرامیه شخصی به نام [[ابوعبدالله محمد بن كرام|ابوعبدالله محمد بن کرام]] است. | ||
<ref>فخررازی، ،محمد بن عمر؛اعتقادات فرق المسلمین والمشركین ، بیروت ،دارالكتب العلمیه ،۱۴۰۲، ص ۶۷ .</ref> | <ref>فخررازی، ،محمد بن عمر؛اعتقادات فرق المسلمین والمشركین ، بیروت ،دارالكتب العلمیه ،۱۴۰۲، ص ۶۷ .</ref> | ||
<ref>ااسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین،بیروت ،عالم الكتب ،۱۹۸۳، الطبعة الاولی ، ص ۱۱۱ .</ref> | <ref>ااسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین،بیروت ،عالم الكتب ،۱۹۸۳، الطبعة الاولی ، ص ۱۱۱ .</ref> | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==شرح حال موسس== | ==شرح حال موسس== | ||
او در اصل | او در اصل سجستانی و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به پارسى کرام گویند، از این جهت به «ابن کرام» معروف شد. وی از آن جا به [[گرجستان]] تبعید و مطرود شد ولی توانست با تملق و نفاق، همپیمانانی به دست آورد و با تظاهر به زهد و تعبد؛ جلوه ای ویژه به خود بدهد و مردم آن دیار را به بدعت خویش کشاند و بیعت آنان را به سوی خود جلب کند. ابن کرام در ادامه به [[مکه]] رفت و مدت پنج سال در آن شهر مجاور بود و پس از آن، به [[نیشابور]] رفت. اما در آن شهر از سوی طاهر بن عبد اللّه دستگیر و به زندان افکنده شد. وی در سال 251 هجری قمری از زندان آزاد شد و به [[بیت المقدس]] رفت و همان جا در گذشت. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364</ref>ابن کرّام ظاهرا هم [[تصوف|صوفى]] بود و هم متکلم. وى در نوشته هایش در اصطلاحات فنى [[تصوف]] و کلام، تجدید نظر کرد. او از حیث حکمت الهى میان [[مكتب سنت گرایى|مکتب سنت گرایى]] که به کلى مخالف کلام خردگراى بود و «[[معتزله]]» که کاملا از برداشت خردگرایانه حمایت مى کردند، قرار گرفت و نفوذ او بیش از همه در مذهب «ماتریدى» مشاهده مى شود. | ||
==اعتقادات کرامیه== | ==اعتقادات کرامیه== | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
'''نظر کرامیه در باره خدا''' | '''نظر کرامیه در باره خدا''' | ||
کرامیه معتقد بودند خداوند دارای جسم است. عرش مکان اوست. آن ها صفات و حالاتی را که برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات می کردند. | کرامیه معتقد بودند خداوند دارای جسم است. عرش مکان اوست. آن ها صفات و حالاتی را که برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات می کردند. | ||
مثلا در تفسیر آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» می گویند که خدا در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! و نیز از جهت تحتانی نهایت دارد! آنان در این اعتقاد، سخن [[ثنویه]] را تکرار می کنند که می گویند نور از جهت تحتانی محدود به | مثلا در تفسیر آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» می گویند که خدا در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! و نیز از جهت تحتانی نهایت دارد! آنان در این اعتقاد، سخن [[ثنویه]] را تکرار می کنند که می گویند نور از جهت تحتانی محدود به تاریکی ها است.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364</ref> او و پیروانش خداوند را محل و جایگاه تمام حوادث میدانند.<ref> بغدادی عبدا لقاهر،الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷،الطبعةالثانیة، ص 203و204</ref> | ||
'''تفسیر کرامیه در باره رسالت و پیامبران''' | '''تفسیر کرامیه در باره رسالت و پیامبران''' | ||
به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به وجود می آید و همچنین معتقدند کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را رسالت بر گزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، | به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به وجود می آید و همچنین معتقدند کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را رسالت بر گزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، ملاک نبوت و رسالت نیست، بلکه هر کسی که در او چنین حالت عرضی (نبوت و رسالت) حاصل شود، بر خدا واجب است که او را به سوی خلق مبعوث نماید. اگر او را ارسال کند، آن شخص مرسل (فرستاده شده) می شود و گرنه مرسل نیست. بنا بر این، بین رسول و مُرسل تفاوت گذارده اند با این تفسیر که رسول کسی است که این صفت در او باشد و مرسل فقط مأمور به ادای رسالت است. یعنی با این وصف مُرسل کسی است که بدون برخورداری از شرایط رسالت، مأمور به انجام تکلیف رسالت می شود! کرامیه درباره عصمت پیامبران نیز گفته اند که پیامبران نسبت به هر گناهی که مستوجب کیفر باشد و عدالت را ساقط کند، معصوم اند، ولی در مورد همه گناهان معصوم نیستند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref> | ||
'''تفسیر کرامیه در کلام''' | '''تفسیر کرامیه در کلام''' | ||
در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشته اند و گفته اند که قول خداوند در نظر آن ها، حادث و کلام او قدیم است.ابن کرام در برخى از آثارش جایگاه پروردگار را به «حیثوثیت» تعبیر | در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشته اند و گفته اند که قول خداوند در نظر آن ها، حادث و کلام او قدیم است.ابن کرام در برخى از آثارش جایگاه پروردگار را به «حیثوثیت» تعبیر کرده است و معتقد است نخستین چیزى که خداى تعالى آفریده ناگزیر باید جسمى زنده باشد که بتواند عبرت گیرد و اگر او نخست جمادات را مى آفرید، از حکمتش به دور بود.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref> آنان معتقدند که هر موجودی که عرض نباش ، یعنی جسم باشد، باید در یکی از جهات باشد بنا بر این گفتند که خدا در برترین و شریف ترین جهات، یعنی جهت فوق است. <ref>شهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ج۱ ص ۱۰۷و۱۰۸ | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
'''فتاوای فقهی کرامیه''' | '''فتاوای فقهی کرامیه''' | ||
همچنین ابن کرام در [[علم فقه]] نیز دخالت می کرد و در باره [[نماز مسافر]] می گفت که انجام آن منوط به گفتن دو تکبیر است و همبن مقدار کفایت می کند. بنا بر این، نیازی به رکوع، سجود، قیام، قعود، تشهد و سلام نیست. هم چنین معتقد بود که غسل میت و [[نماز]] بر او، از سنت های غیر واجب است.بلکه آن چه واجب است | همچنین ابن کرام در [[علم فقه]] نیز دخالت می کرد و در باره [[نماز مسافر]] می گفت که انجام آن منوط به گفتن دو تکبیر است و همبن مقدار کفایت می کند. بنا بر این، نیازی به رکوع، سجود، قیام، قعود، تشهد و سلام نیست. هم چنین معتقد بود که غسل میت و [[نماز]] بر او، از سنت های غیر واجب است.بلکه آن چه واجب است کفن و دفن اوست و نیز نماز و [[روزه]] [[حج]] بدون نیت درست است. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 365 با ویرایش و اقتباس</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |