۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
جمعى از قریش حرکت کردند و نزدیک سپاه پیامبر (ص) آمدند و شروع به تیراندازى و پرتاب سنگ کردند. مسلمانان در آنجا هم گروهى دیگر از مشرکان را اسیر گرفتند. <ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۴۵۸</ref> | جمعى از قریش حرکت کردند و نزدیک سپاه پیامبر (ص) آمدند و شروع به تیراندازى و پرتاب سنگ کردند. مسلمانان در آنجا هم گروهى دیگر از مشرکان را اسیر گرفتند. <ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۴۵۸</ref> | ||
به درازا کشیدن ماجراى عثمان، همراه با رسیدن برخى اخبار نگران کننده درباره مهاجرانى که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیرى از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانى را فراهم کرد. این بیعت را <big>بیعت رضوان</big> و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده اند. زیرا رسول خدا (ص) زیر درختى با مردم بیعت کردند، درختى که تا سالها حاجیان در کنار آن نماز مى گزاردند. <ref>طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانى که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن | به درازا کشیدن ماجراى عثمان، همراه با رسیدن برخى اخبار نگران کننده درباره مهاجرانى که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیرى از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانى را فراهم کرد. این بیعت را <big>بیعت رضوان</big> و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده اند. زیرا رسول خدا (ص) زیر درختى با مردم بیعت کردند، درختى که تا سالها حاجیان در کنار آن نماز مى گزاردند. <ref>طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانى که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دورهاى که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم مىدید بهطور دقیق محل درخت را به شما نشان مى دادم، سبل الهدى، ج ۵، ص ۱۲۲</ref> | ||
==نام پیمان== | ==نام پیمان== | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==نتیجه== | ==نتیجه== | ||
پس از بیعت که رودرروى شمارى از مشرکان نیز صورت گرفت و آنان را به صلح تشویق کرد، حویطب بن عبد العزّى، و سهیل بن عمرو، و مکرز بن حفص پیش قریش برگشتند و به آنها خبر دادند که چگونه شاهد سرعت یاران پیامبر براى بیعت با آن حضرت بودهاند و اینکه چگونه تسلیم نظر رسول خدا بودند. خردمندان قریش گفتند، هیچ چیزى بهتر از آن نیست که با [[محمد]] مصالحه کنیم که امسال را برگردد و سال آینده مراجعت کند و سه روز اقامت کند، و قربانی هایش را بکشد و باز گردد، و در سرزمین ما اقامت کند، بدون اینکه به شهر درآید. همگى بر این کار اتفاق کردند. <ref>طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانى که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن | پس از بیعت که رودرروى شمارى از مشرکان نیز صورت گرفت و آنان را به صلح تشویق کرد، حویطب بن عبد العزّى، و سهیل بن عمرو، و مکرز بن حفص پیش قریش برگشتند و به آنها خبر دادند که چگونه شاهد سرعت یاران پیامبر براى بیعت با آن حضرت بودهاند و اینکه چگونه تسلیم نظر رسول خدا بودند. خردمندان قریش گفتند، هیچ چیزى بهتر از آن نیست که با [[محمد]] مصالحه کنیم که امسال را برگردد و سال آینده مراجعت کند و سه روز اقامت کند، و قربانی هایش را بکشد و باز گردد، و در سرزمین ما اقامت کند، بدون اینکه به شهر درآید. همگى بر این کار اتفاق کردند. <ref>طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانى که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دورهاى که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم مىدید بهطور دقیق محل درخت را به شما نشان مى دادم، سبل الهدى، ج ۵، ص ۱۲۲</ref> | ||
[[رده: تاریخ اسلام]] | [[رده: تاریخ اسلام]] | ||
[[رده: اصطلاحات اسلامی]] | [[رده: اصطلاحات اسلامی]] | ||
<references /> | <references /> |