۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=زندگینامه ابوسفیان= | =زندگینامه ابوسفیان= | ||
کنیه و نام و نسب او ابوسفیان / ابوحنظله صخر بن حرب بن امیة بن | کنیه و نام و نسب او ابوسفیان / ابوحنظله صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس اموی است. <ref>المقتنی، ج۱، ص۲۷۷</ref> مادرش صَفیه دختر حَزَن هلالیه عمه میمونه همسر پیامبر(ص) بوده است. <ref>الاصابه، ج۳، ص۳۳۳</ref> بنا بر سخن مشهور ۱۰ سال پیش از [[عام الفیل]] در [[مکه]] زاده شد. <ref>الاصابه، ج۳، ص۳۳۳</ref> بر این اساس تولد او را باید در حدود سال ۵۶۰م. دانست. | ||
=شخصیت سیاسی و اجتماعی ابوسفیان= | =شخصیت سیاسی و اجتماعی ابوسفیان= | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
ابوسفیان از بزرگان قریش در [[دوران جاهلیت]] بود که به مانند بسیاری از ساکنان مکه به تجارت میپرداخت و کاروانهایی را به نقاط مختلف تجاری آن زمان به خصوص شام میبرد. <ref>الاستیعاب، ج 4، ص 1677</ref> | ابوسفیان از بزرگان قریش در [[دوران جاهلیت]] بود که به مانند بسیاری از ساکنان مکه به تجارت میپرداخت و کاروانهایی را به نقاط مختلف تجاری آن زمان به خصوص شام میبرد. <ref>الاستیعاب، ج 4، ص 1677</ref> | ||
بزرگ قریش در زمان جاهلیت سه نفر بودهاند؛ عتبه، ابوجهل و ابوسفیان. | بزرگ قریش در زمان جاهلیت سه نفر بودهاند؛ عتبه، ابوجهل و ابوسفیان. | ||
دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت <ref>مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد | دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت <ref>مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 1، ص 137، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> و عموم دشمنیهایی که پس از بدر علیه مسلمانان شکل گرفت زیر نظر او بود. | ||
اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]]<ref>ر.:مقاله ابوبکر</ref> به دلیل چیزى که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد میزد و ابوسفیان به نرمى برخورد میکرد! در همین کشاکش، ابو قحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد میزند؟ | اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]]<ref>ر.:مقاله ابوبکر</ref> به دلیل چیزى که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد میزد و ابوسفیان به نرمى برخورد میکرد! در همین کشاکش، ابو قحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد میزند؟ | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد. <ref>شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق</ref> | در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد. <ref>شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق</ref> | ||
او جنگهایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، على بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوى، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بیتا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر(ص) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت. <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، | او جنگهایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، على بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوى، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بیتا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر(ص) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت. <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1405، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا؛ أزدی، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 162، بیروت، المکتبة العصریة، بیتا</ref> | ||
=ابوسفیان پس از فتح مکه= | =ابوسفیان پس از فتح مکه= | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها [[رحمانیت اسلام]] بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها [[رحمانیت اسلام]] بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ||
با اینکه برخی نویسندگان [[اهل سنت]] او را از مسلمانان واقعی دانسته و در زمره صحابیان به شمار آوردند، <ref>ابن جوزی، | با اینکه برخی نویسندگان [[اهل سنت]] او را از مسلمانان واقعی دانسته و در زمره صحابیان به شمار آوردند، <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 27، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref> اما [[شیعیان]] <ref>ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 563، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، 1411ق</ref> و بسیاری از اندیشمندان اهل سنت، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 10، ص 57، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق</ref> اسلام او را ظاهری دانسته و او را در زمره [[منافقان]] قرار میدهند. | ||
این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: | این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
اى بنیامیه؛ خلافت را مانند گوى، دست به دست بگردانید، به خدایى که ابوسفیان به او [[قسم]] میخورد من پیوسته امید داشتم خلافت به شما رسد و میان فرزندان شما موروثى گردد». <ref>مروج الذهب، ج 2، ص 343؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 12، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق</ref> | اى بنیامیه؛ خلافت را مانند گوى، دست به دست بگردانید، به خدایى که ابوسفیان به او [[قسم]] میخورد من پیوسته امید داشتم خلافت به شما رسد و میان فرزندان شما موروثى گردد». <ref>مروج الذهب، ج 2، ص 343؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 12، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق</ref> | ||
علی(ع) پس از پیامبر(ص) در مورد ابوسفیان میگوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بیوقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی <ref>حمیری، أبوبکر | علی(ع) پس از پیامبر(ص) در مورد ابوسفیان میگوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بیوقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی <ref>حمیری، أبوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 450، هند، المجلس العلمی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و همچنین معاویه را [[منافق]] فرزند منافق مینامد که اشاره به نفاق این پدر و پسر دارد. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 314، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق</ref> | ||
[[زبیر]]<ref>ر.ک:مقاله زبیر</ref> نیز خطاب به ابوسفیان میگوید: «قاتله الله یأبى إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد.[34] | [[زبیر]]<ref>ر.ک:مقاله زبیر</ref> نیز خطاب به ابوسفیان میگوید: «قاتله الله یأبى إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد.[34] | ||
در نهایت نتیجه میگیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمیتوان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد. | در نهایت نتیجه میگیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمیتوان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد. |