پرش به محتوا

علی بن محمد بن جدید: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۱: خط ۶۱:


=سفرها=
=سفرها=
او پس از  تحصیل در تریم در سال ۵۹۲ ه.ق اگرچه در آن زمان تریم در زیادی علما معروف بود، جهت ادامه علم اندوزی به حجاز و غیر آن رفت و در مکه ماند و شروع به تدریس کتاب های اهل سنت کرد. و اگر برادرش عبدالله در مریم در سال ۶۰۸ ه.ق درگذشت، او به او نوشت که شخصیت های تریم او را تحریک به بازگشت، از جمله محمد بن ابی الحب، که نامه معروف خود را در ادبیات حدرامی برای او نوشت، و پسر جدیدی به وطن خود بازگشت که با خود حمل می کرد. کتابخانه او یک اتوبوس دانشگاهی بود، بنابراین به مطالعه، شنیدن، گزارش و متصل کردن نوه ها به پدربزرگ و مادربزرگ ها می رفت.
او پس از  تحصیل در تریم در سال ۵۹۲ ه.ق اگرچه در آن زمان تریم در زیادی علما معروف بود، جهت ادامه علم اندوزی به حجاز و غیر آن رفت و در مکه ماند و شروع به تدریس کتاب های اهل سنت کرد. وقتی در سال ۶۰۸ ه.ق برادرش عبدالله در تریم درگذشت، شخصیت های تریم از جمله محمد بن ابی الحب، که نامه معروف خود را در ادبیات حضرمی برای او نوشت، از او خواستند که به تریم بازگردد. از این رو ابن جدید به وطن خود بازگشت .


سپس به یمن رفت و در کوه ها ماند و سال ها در یمن سرگردان بود و منظور دانشجویان بهره گیری از او بود. او به معرفی ادین و قاضی ابراهیم بن احمد قریدی پی برد و کتاب «المستفی فی سناد المستفع» را از او گرفت. او و برادرش عبدالملک مصمم بودند که شیخ دف بن احمد المینی را به یمنببرند. آن ها به خانه شهر ال وهیز که روزها در آن زندگی می کردند رفتند، سپس با دو دختر با آن ها ازدواج کردند و سپس با شکست زندگی کردند و شیخ را با مدافعی خالی از سکنه کردند، خرقه را پوشیدند و کتاب های زیادی بر روی او خواندند و سپس برادرش عبدالملک در روستای ال وهیز در سال ۶۱۴ هجری قمری  
سپس به یمن رفت و سالهای زیادی در آنجا ماند و طالبان علم از او بهره جستند. او به معرفی ادین و قاضی ابراهیم بن احمد قریدی پی برد و کتاب «المستفی فی سناد المستفع» را از او گرفت. او و برادرش عبدالملک مصمم بودند که شیخ دف بن احمد المینی را به یمنببرند. آن ها به خانه شهر ال وهیز که روزها در آن زندگی می کردند رفتند، سپس با دو دختر با آن ها ازدواج کردند و سپس با شکست زندگی کردند و شیخ را با مدافعی خالی از سکنه کردند، خرقه را پوشیدند و کتاب های زیادی بر روی او خواندند و سپس برادرش عبدالملک در روستای ال وهیز در سال ۶۱۴ هجری قمری  


پس از آن او و شیخش مدافعی با ملک مسعود الایوبی داشتند، و دستور دستگیری شیخ مسدر و دامادش ابو جدید را در رمضان ۶۱۷ ه .ش صادر کرد و آنها را در قلعه تایز زندانی کرد و آن ها را به پوست بهار اول فرستادند و سپس به لادن فرستادند و به هند فرستادند و حدود دو ماه در بندردابول از سرزمین هند ماندند و شکوه زیادی به آنجا رسانیدند. پس از آن در ماه رمضان سال ۶۱۸ ه .خ دوباره به یمن سفر کردند و به دهفار (که اکنون سلله نامیده می شود) وارد شدند و ۱۸ روز در آنجا زندگی کردند و شیخ در دفاع از او و مقبره اش با آن معروف درگذشت. سپس ابو جدید به یمن بازگشت و به شهر زُبید رفت، سپس به سمت معدن رفت و مدتی در روستای المنجیف از آثار سررد راهی شد و سپس به مکه راه یافت و در آنجا درگذشت.  
پس از آن او و شیخش مدافعی با ملک مسعود الایوبی داشتند، و دستور دستگیری شیخ مسدر و دامادش ابو جدید را در رمضان ۶۱۷ ه .ش صادر کرد و آنها را در قلعه تایز زندانی کرد و آن ها را به پوست بهار اول فرستادند و سپس به لادن فرستادند و به هند فرستادند و حدود دو ماه در بندردابول از سرزمین هند ماندند و شکوه زیادی به آنجا رسانیدند. پس از آن در ماه رمضان سال ۶۱۸ ه .خ دوباره به یمن سفر کردند و به دهفار (که اکنون سلله نامیده می شود) وارد شدند و ۱۸ روز در آنجا زندگی کردند و شیخ در دفاع از او و مقبره اش با آن معروف درگذشت. سپس ابو جدید به یمن بازگشت و به شهر زُبید رفت، سپس به سمت معدن رفت و مدتی در روستای المنجیف از آثار سررد راهی شد و سپس به مکه راه یافت و در آنجا درگذشت.