۸٬۱۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
شلمغانیه پیروان ابو جعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن العزاقر، از فرق غلاة شیعه بودند. در تکمله تاریخ طبری نام وی ابن ابی العزاقر آمده است. مسعودى در «التنبیه و الاشراف» و شیخ طوسى در کتاب «الغیبه» گفته اند که نام وى محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى بوده است. | '''شلمغانیه''' پیروان ابو جعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن العزاقر، از فرق [[غلاة]] [[شیعه]] بودند. در تکمله تاریخ طبری نام وی ابن ابی العزاقر آمده است. مسعودى در «التنبیه و الاشراف» و شیخ طوسى در کتاب «الغیبه» گفته اند که نام وى محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى بوده است. [[ابو المظفر اسفراینى]] در «التبصیر فى الدین» از او به عنوان ابو العذافر یاد کرده و ابن حزم نام او را محمد بن على السلمعان الکاتب نوشته است. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257 با ویرایش</ref> | ||
ابو المظفر اسفراینى در «التبصیر فى الدین» از او به عنوان ابو العذافر یاد کرده و ابن حزم نام او را محمد بن على السلمعان الکاتب نوشته است. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257 با ویرایش</ref> | |||
=زندگینامه= | |||
محمد بن علی بن ابیالعَزاقِر مشهور به شَلمَغانی، متولد روستای شلمغان واقع در حومه شهر واسط و یکی از قاریان قرآن در آن دیار بود. | محمد بن علی بن ابیالعَزاقِر مشهور به شَلمَغانی، متولد روستای شلمغان واقع در حومه شهر واسط و یکی از قاریان قرآن در آن دیار بود. | ||
<ref>جاسم حسین؛ تاریخ سیاسی غیبت امام زمان، ص ۲۰۱</ref> و پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه عباسیان پیوست و به عنوان دبیر (کاتب) به خدمت مشغول گشت. <ref>یاقوت حموی؛ معجم البلدان، ج۵، ص ۲۸۸</ref> وی از فقهای امامیه بود و آثار فراوانی درباره عقاید و فقه شیعه نوشت. آثار تا قبل از آن که از تشیع روی برگرداند، مورد توجه امامیه بود. <ref>شیخ طوسی؛ الغیبه، صص ۱۵۸و۲۲۱ | <ref>جاسم حسین؛ تاریخ سیاسی غیبت امام زمان، ص ۲۰۱</ref> و پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه عباسیان پیوست و به عنوان دبیر (کاتب) به خدمت مشغول گشت. <ref>یاقوت حموی؛ معجم البلدان، ج۵، ص ۲۸۸</ref> وی از فقهای امامیه بود و آثار فراوانی درباره عقاید و فقه شیعه نوشت. آثار تا قبل از آن که از تشیع روی برگرداند، مورد توجه امامیه بود. <ref>شیخ طوسی؛ الغیبه، صص ۱۵۸و۲۲۱ | ||
</ref> | </ref> | ||
=انحراف شلمغانی= | |||
شلمغانی در ابتدا از یاران امام حسن عسکری(ع) و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد بود و در غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی میکرد؛ اما گفتهاند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروهها و فرقهها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان(عج) نمود و ادعا می کرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس مینامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی(ع) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی بهدار آویخته شد. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257</ref> | شلمغانی در ابتدا از یاران امام حسن عسکری(ع) و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد بود و در غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی میکرد؛ اما گفتهاند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروهها و فرقهها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان(عج) نمود و ادعا می کرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس مینامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی(ع) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی بهدار آویخته شد. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257</ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
محسن براى پیشگیرى از دشمنان خود و مطالبه بقایاى مالیات، شلمغانى را در دیوان وزارت وارد کرد و به تدبیر او گروهى از دشمنان خویش را به جرم نپرداختن مالیات کشت. اما ابن الفرات و پسرش محسن نتوانستند سوء ظن خلیفه را نسبت به خویش از بابت رابطه با قرامطه رفع کنند، سرانجام خلیفه آنان را در سال 312 ه به قتل رسانید. شلمغانى پس از این واقعه فرار کرد و تا حدود سال 320 ه در موصل و اطراف آن مى زیست، چون دید اوضاع آرام است، ادعاهای جدیدی را مطرح کرد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 260 | محسن براى پیشگیرى از دشمنان خود و مطالبه بقایاى مالیات، شلمغانى را در دیوان وزارت وارد کرد و به تدبیر او گروهى از دشمنان خویش را به جرم نپرداختن مالیات کشت. اما ابن الفرات و پسرش محسن نتوانستند سوء ظن خلیفه را نسبت به خویش از بابت رابطه با قرامطه رفع کنند، سرانجام خلیفه آنان را در سال 312 ه به قتل رسانید. شلمغانى پس از این واقعه فرار کرد و تا حدود سال 320 ه در موصل و اطراف آن مى زیست، چون دید اوضاع آرام است، ادعاهای جدیدی را مطرح کرد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 260 | ||
</ref> | </ref> | ||
=عقاید= | |||
موسس این مکتب دعوى «حلول» خداوند در خود مىکرد و خویشتن را روح القدس مى خواند و کتابى به نام «الحاسة السادسه» یعنى حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او مى سپردند به امید این که نور وى در ایشان حلول کند. ابو ریحان بیرونى در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبت ها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود عقایدى سخیف به ابن ابى العزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر مى گفت خدا در وى «حلول» کرده و با او یکى شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا می کرد. | موسس این مکتب دعوى «حلول» خداوند در خود مىکرد و خویشتن را روح القدس مى خواند و کتابى به نام «الحاسة السادسه» یعنى حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او مى سپردند به امید این که نور وى در ایشان حلول کند. ابو ریحان بیرونى در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبت ها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود عقایدى سخیف به ابن ابى العزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر مى گفت خدا در وى «حلول» کرده و با او یکى شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا می کرد. | ||
ابن ابى العزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنى مى گفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آن ها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برترى آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولى است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود. | ابن ابى العزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنى مى گفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آن ها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برترى آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولى است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۶: | ||
شلمغانیه، از فرزندان على (ع) و بنى عباس بیزارى می جویند و هر دو طائفه از ایشان را ستمگر می دانند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262</ref> | شلمغانیه، از فرزندان على (ع) و بنى عباس بیزارى می جویند و هر دو طائفه از ایشان را ستمگر می دانند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262</ref> | ||
=آثار= | |||
نجاشى در کتاب رجال خود هفده کتاب از ابن ابى العزاقر ذکر کرده که از آن جملهاند: «ماهیة العصمه»، «کتاب الاوصیاء»، «کتاب المعارف»، «کتاب الایضاح»، «کتاب الانوار»، «کتاب التسلیم»، «کتاب البلاء و المشیة» «کتاب نظم القرآن». یکى از کتب او «کتاب العصا» است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 261</ref> | نجاشى در کتاب رجال خود هفده کتاب از ابن ابى العزاقر ذکر کرده که از آن جملهاند: «ماهیة العصمه»، «کتاب الاوصیاء»، «کتاب المعارف»، «کتاب الایضاح»، «کتاب الانوار»، «کتاب التسلیم»، «کتاب البلاء و المشیة» «کتاب نظم القرآن». یکى از کتب او «کتاب العصا» است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 261</ref> | ||
=سر انجام شلمغانیه= | |||
به قول ابن اثیر، عزاقریه تا سال 340 ه وجود داشتند و در آن سال به ابو محمد حسن بن محمد مهلبى وزیر معز الدوله دیلمى خبر دادند که مردى معروف به بصرى در گذشته است و ادعا مىکرد که روح ابو جعفر ابو العزاقر در او حلول کرده و از وى مال بسیارى به جاى مانده است و پیروانش معتقد به الوهیت وى هستند و گفتند: روح پیغمبر در او حلول کرده است. | به قول ابن اثیر، عزاقریه تا سال 340 ه وجود داشتند و در آن سال به ابو محمد حسن بن محمد مهلبى وزیر معز الدوله دیلمى خبر دادند که مردى معروف به بصرى در گذشته است و ادعا مىکرد که روح ابو جعفر ابو العزاقر در او حلول کرده و از وى مال بسیارى به جاى مانده است و پیروانش معتقد به الوهیت وى هستند و گفتند: روح پیغمبر در او حلول کرده است. | ||
همچنین جوانى از ایشان ادعا مى کرد که روح على (ع) در وى حلول کرده و زنى مدعى شد که روح فاطمه (س) در او حلول کرده است. م<ref>شکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262 با ویرایش و جابجایی و اصلاح عبارات.</ref> <ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، لیدن ، ج 1، ص 235.</ref> <ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 314.</ref> <ref>شیخ طوسی، الغيبه، چاپ سنگی، سال 1323 هجری قمری، ص 263.</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الفرق بين الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الكوثرى، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 159.</ref> <ref>نجاشی ، رجال، بمبئى، سال 1317 هجری قمری، ص 268.</ref> <ref>مامقانی عبد الله، تنقيح المقال فی علم احوال الرجال، نجف، ج 3، ص 157.</ref> <ref>ابو ریحان بیرونی، آثار الباقية عن القرون الخالية، چاپ لايپزيك، سال 1923 میلادی، ص 214.</ref> <ref>التنبيه على حدوث التصحيف، ص 69- 71.</ref> <ref>ابن اثیر، الكامل فی التاریخ،ليدن، ج 8، ص 495.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، يادنامه ابو ریحان بيرونى، ص 379- 416.</ref> | همچنین جوانى از ایشان ادعا مى کرد که روح على (ع) در وى حلول کرده و زنى مدعى شد که روح فاطمه (س) در او حلول کرده است. م<ref>شکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262 با ویرایش و جابجایی و اصلاح عبارات.</ref> <ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، لیدن ، ج 1، ص 235.</ref> <ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 314.</ref> <ref>شیخ طوسی، الغيبه، چاپ سنگی، سال 1323 هجری قمری، ص 263.</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الفرق بين الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الكوثرى، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 159.</ref> <ref>نجاشی ، رجال، بمبئى، سال 1317 هجری قمری، ص 268.</ref> <ref>مامقانی عبد الله، تنقيح المقال فی علم احوال الرجال، نجف، ج 3، ص 157.</ref> <ref>ابو ریحان بیرونی، آثار الباقية عن القرون الخالية، چاپ لايپزيك، سال 1923 میلادی، ص 214.</ref> <ref>التنبيه على حدوث التصحيف، ص 69- 71.</ref> <ref>ابن اثیر، الكامل فی التاریخ،ليدن، ج 8، ص 495.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، يادنامه ابو ریحان بيرونى، ص 379- 416.</ref> | ||
=پانویس= | |||
[[رده: کلام ]] | [[رده: کلام ]] | ||
[[رده: فرق و مذاهب کلامی ]] | [[رده: فرق و مذاهب کلامی ]] | ||
<references /> | <references /> |