confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوبکر الدُقّی آورده است: «از اقران ابوعلی رودباری بود و غیر او.» | همچنین جامی در نفحات الانس در شرح حال ابوبکر الدُقّی آورده است: «از اقران ابوعلی رودباری بود و غیر او.» | ||
قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمدّالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش. صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود. | قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمدّالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش. صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود.»<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، شرح فارسی: شیخ الامام ابوعلی الحسن احمد العثمانی، ناشر، جا: تا، ص 43</ref> جامی نیز در نفحات الانس در شرح حال ابوالقاسم نصرآبادی آورده است: «شبلی و واسطی را دیده بود، و با ابوعلی رودباری و مرتعش و ابوبکر طاهر ابهری، و غیر ایشان صحبت داشته.» | ||
=برخی از گفتههای ابوعلی رودباری= | =برخی از گفتههای ابوعلی رودباری= | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
و گفت: حقیقت خوف آن است که با خدای از غیر خدای نترسی. | و گفت: حقیقت خوف آن است که با خدای از غیر خدای نترسی. | ||
و گفت: محبّت آن بُوَد که خویش را جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو (عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه آورده است: «ابوعلی رودباری گفته است: «مالَمْ تَخْرُجْ مِنْ کُلیَّتِکَ لَمْ تْدخُلْ فی حَدِّالْمَحَبَّةِ.». | و گفت: محبّت آن بُوَد که خویش را جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو (عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه آورده است: «ابوعلی رودباری گفته است: «مالَمْ تَخْرُجْ مِنْ کُلیَّتِکَ لَمْ تْدخُلْ فی حَدِّالْمَحَبَّةِ.».»<ref>علی بن عثمان جلّابی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش: فریدون آسیابی عشقی زنجانی، ناشر، جا: تا، ص 145</ref>) | ||
و گفت: توحید استقامت دل است با ثبات با مفارقت تعطیل و انکار. | و گفت: توحید استقامت دل است با ثبات با مفارقت تعطیل و انکار. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
و گفت: هر که را در راه توحید نظر افتد برنهاد خود آن توحید او را از آتش برهاند. | و گفت: هر که را در راه توحید نظر افتد برنهاد خود آن توحید او را از آتش برهاند. | ||
و گفت: چون دل خالی گردد از چپ و راست و نفس از چپ و راست و روح از چپ و راست از دل حکمت پدید آید و از | و گفت: چون دل خالی گردد از چپ و راست و نفس از چپ و راست و روح از چپ و راست از دل حکمت پدید آید و از نفس خدمت و از روح مکاشفت و بعد از این سه چیز، دیدن صنایع او و مطالعهٔ سرایر او و مطالعهٔ حقایق او. | ||
و گفت: علامت اینچه گفتم چه بود آن که ننگری از چپ و راست. | و گفت: علامت اینچه گفتم چه بود آن که ننگری از چپ و راست. |