۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
جز (جایگزینی متن - 'ابو ' به 'ابو') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از اینها بالاتر نحله هاى فقهى بود. مردم مىآمدند مسأله مىپرسیدند، همینطور که الآن مىآیند مسأله مىپرسند. طبقاتى به وجود آمده بودند- در مراکز مختلف- به نام «فقها» که باید جواب مسائل مردم را مىدادند: این حلال است، آن حرام است، این پاک است، آن نجس است، این معامله صحیح است، آن معامله باطل است. | از اینها بالاتر نحله هاى فقهى بود. مردم مىآمدند مسأله مىپرسیدند، همینطور که الآن مىآیند مسأله مىپرسند. طبقاتى به وجود آمده بودند- در مراکز مختلف- به نام «فقها» که باید جواب مسائل مردم را مىدادند: این حلال است، آن حرام است، این پاک است، آن نجس است، این معامله صحیح است، آن معامله باطل است. | ||
مدینه خودش یکى از مراکز بود، کوفه یکى از مراکز بود که | مدینه خودش یکى از مراکز بود، کوفه یکى از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود. بصره مرکز دیگرى بود. بعدها که در همان زمانِ امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزى هم به تدریج در آن نواحى تشکیل شد، و هر شهرى از شهرهاى اسلامى خودش مرکزى بود. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
تمام امامهاى اهل تسنن یا بلاواسطه و یا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردى کرده اند. | تمام امامهاى اهل تسنن یا بلاواسطه و یا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردى کرده اند. | ||
در رأس ائمه اهل تسنن | در رأس ائمه اهل تسنن ابوحنیفه است، و نوشته اند ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بوده، و این جمله را ما در کتابهاى خود آنها مىخوانیم که گفته اند او گفت: «لَوْ لَا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعْمانُ» اگر آن دو سال نبود نعمان از بین رفته بود. | ||
(نعمان اسم | (نعمان اسم ابوحنیفه است. اسمش «نعمان بن ثابت بن زوطىّ بن مرزبان» است؛ اجدادش ایرانى هستند.) | ||
مالک بن انس که امام دیگر اهل تسنن است نیز معاصر امام صادق است. او هم نزد امام مىآمد و به شاگردى امام افتخار مىکرد. | مالک بن انس که امام دیگر اهل تسنن است نیز معاصر امام صادق است. او هم نزد امام مىآمد و به شاگردى امام افتخار مىکرد. | ||
شافعى در دوره بعد بوده ولى او شاگردى کرده شاگردان | شافعى در دوره بعد بوده ولى او شاگردى کرده شاگردان ابوحنیفه را و خود مالک بن انس را. احمد حنبل نیز سلسله نسبش در شاگردى در یک جهت به امام مىرسد. و همینطور دیگران. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
تعبیرش راجع به امام صادق چنین است: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذى مَلَأَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ» جعفر بن محمد که دنیا را علم و فقاهت او پر کرد «وَ یُقالُ انَّ ابا حَنیفَةَ مِنْ تَلامِذَتِهِ وَ کَذلِکَ سُفْیانُ الثُّورىُّ» و گفته مىشود | تعبیرش راجع به امام صادق چنین است: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذى مَلَأَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ» جعفر بن محمد که دنیا را علم و فقاهت او پر کرد «وَ یُقالُ انَّ ابا حَنیفَةَ مِنْ تَلامِذَتِهِ وَ کَذلِکَ سُفْیانُ الثُّورىُّ» و گفته مىشود ابوحنیفه و سفیان ثورى- که یکى از فقها و متصوفه بزرگ آن عصر بوده- از شاگردان او بودهاند. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
بعد مىگوید: «وَ یُعْتَبَرُ فِى الْواقِعِ هُوَ اوَّلُ مَنْ اسَّسَ الْمَدارِسَ الْفَلْسَفِیَّةَ الْمَشْهورَةَ فِى الْاسْلامِ» و در حقیقت اول کسى که مدارس عقلى را در دنیاى اسلام تأسیس کرد او بود. «وَ لَمْ یَکُنْ یَحْضُرُ حَلْقَتَهُ الْعِلْمِیَّةَ أُولئِکَ الَّذینَ اصْبَحوا مُؤَسِّسِى الْمَذاهِبِ الْفِقْهِیَّةِ فَحَسْبُ بَلْ کانَ یَحْضُرُها طُلّابُ الْفَلْسَفَةِ وَ المُتَفَلْسِفونَ مِنْ انْحاءِ الْواسِعَة.» مىگوید: شاگردانش تنها فقهاى بزرگ مثل | بعد مىگوید: «وَ یُعْتَبَرُ فِى الْواقِعِ هُوَ اوَّلُ مَنْ اسَّسَ الْمَدارِسَ الْفَلْسَفِیَّةَ الْمَشْهورَةَ فِى الْاسْلامِ» و در حقیقت اول کسى که مدارس عقلى را در دنیاى اسلام تأسیس کرد او بود. «وَ لَمْ یَکُنْ یَحْضُرُ حَلْقَتَهُ الْعِلْمِیَّةَ أُولئِکَ الَّذینَ اصْبَحوا مُؤَسِّسِى الْمَذاهِبِ الْفِقْهِیَّةِ فَحَسْبُ بَلْ کانَ یَحْضُرُها طُلّابُ الْفَلْسَفَةِ وَ المُتَفَلْسِفونَ مِنْ انْحاءِ الْواسِعَة.» مىگوید: شاگردانش تنها فقهاى بزرگ مثل ابوحنیفه نبودند، طلاب علوم عقلى هم بودند. | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۸۱: | ||
حتى جرجى زیدان این مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سید رضى را نقل مىکند که سید رضى- که مردى است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوقالعادهاى است و برادر سید مرتضى است- وقتى که دانشمند معاصرش | حتى جرجى زیدان این مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سید رضى را نقل مىکند که سید رضى- که مردى است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوقالعادهاى است و برادر سید مرتضى است- وقتى که دانشمند معاصرش «ابواسحاق صابى» <ref>ابواسحاق صابى مسلمان نبود، صابئى بود( درباره مذهب صابئین خیلى حرف است. برخى گفتهاند مذهب صابئى ریشه مجوسى داشته ولى یک نحله مسیحى است. امروز راجع به این مذهب خیلى بحثهاست که ریشه آن چیست) و بسیار دانشمند و مرد مؤدبى بود، و چون ادیب بود خیلى علاقهمند به ادبیّت قرآن بود و خیلى هم به آیات قرآن استشهاد مىکرد. ماه رمضان چیزى نمىخورد. مىگفتند تو که مسلمان نیستى چرا چیزى نمىخورى؟ مىگفت: ادب اقتضا مىکند که من با مردم زمان خودم هماهنگى داشته باشم.</ref> وفات یافت قصیدهاى در مدح او گفت : | ||
أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَیْتَ کَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادى | أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَیْتَ کَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادى | ||