۸۷٬۷۹۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال') |
||
خط ۳۵۵: | خط ۳۵۵: | ||
به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می کنم من شهید دوم باشم! | به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می کنم من شهید دوم باشم! | ||
و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه ی شهید ثانی نقل می کند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن | و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه ی شهید ثانی نقل می کند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است. | ||
=پانویس= | =پانویس= |