۸۷٬۸۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ضیاء الدین' به 'ضیاءالدین') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
میرزاى شیرازى در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانى را وداع گفت. آخوند مدتى پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوى منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانى بر آن گذاشت و زار زار گریست. | میرزاى شیرازى در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانى را وداع گفت. آخوند مدتى پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوى منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانى بر آن گذاشت و زار زار گریست. | ||
<br> | <br> | ||
آخوند از موفقترین استادان تاریخ حوزههاى علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشتهاند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانى]]، شیخ [[ابوالقاسم قمى]]، سید [[ابوالقاسم کاشانى]]، میرزا [[احمد خراسانى]]، سید [[محمد تقى خوانسارى]]، سید [[جمال الدین گلپایگانى]]، شیخ [[محمد جواد بلاغى]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمى]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ | آخوند از موفقترین استادان تاریخ حوزههاى علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشتهاند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانى]]، شیخ [[ابوالقاسم قمى]]، سید [[ابوالقاسم کاشانى]]، میرزا [[احمد خراسانى]]، سید [[محمد تقى خوانسارى]]، سید [[جمال الدین گلپایگانى]]، شیخ [[محمد جواد بلاغى]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمى]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ضیاءالدین عراقى]]، شیخ [[عبدالکریم حائرى]]، سید [[عبداللَه بهبهانى]]، سید [[عبدالهادى شیرازى]]، شیخ [[محمد على کاظمى]]، شیخ [[محمد حسین نائینى]]، آقا [[بزرگ تهرانى]]، حاج آقا [[حسین بروجردى]] و سید [[محمود شاهرودى]].<ref>آخوند خراسانى آفتاب نیمه شب، محمد رضا سماک امانى، ص۹۷.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتورى عثمانى]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمهاى بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وى، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یکى از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیلهایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعى، نظر پیشواى [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکى بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمى بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوالپرسى با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدتها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مىگفت.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref> | آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتورى عثمانى]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمهاى بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وى، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یکى از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیلهایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعى، نظر پیشواى [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکى بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمى بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوالپرسى با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدتها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مىگفت.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref> |