۲۲٬۰۶۹
ویرایش
(افزودن تصویر) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
|دین | |دین | ||
|اسلام | |اسلام | ||
|- | |- | ||
|استادان | |استادان | ||
خط ۵۰: | خط ۴۷: | ||
وی در این باره میگوید: | وی در این باره میگوید: | ||
«و چون در اوایل جوانی از بحث و فضلیات و شرعیات فارغ شده بود و از آن بحث ها و بحث اصول کلام هیچ تحقیقی نگشود تصور افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود مردم را به معرفت رساند و از این ترددها باز رهاند.<br> | «و چون در اوایل جوانی از بحث و فضلیات و شرعیات فارغ شده بود و از آن بحث ها و بحث اصول کلام هیچ تحقیقی نگشود تصور افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود مردم را به معرفت رساند و از این ترددها باز رهاند.<br> | ||
مدتی در تحصیل آن علوم صرف شد و استحضار آن به جایی رسید که بهتر از آن صورت نبندد و چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند و معلوم گشت که معرفت مطلوب از طور عقل برتر است چه در آن علوم هرچند حکما از تشبیه به صور و اجرام خلاص یافتهاند، در تشبیه به ارواح افتادهاند. تا وقتی که صحبت متصوفه و ارباب ریاضت و مجاهده اختیار افتاد و توفیق حق دستگیر شد…»<ref>نفحات الانس؛ ص ۴۸۷.</ref><br> | مدتی در تحصیل آن علوم صرف شد و استحضار آن به جایی رسید که بهتر از آن صورت نبندد و چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند و معلوم گشت که معرفت مطلوب از طور عقل برتر است چه در آن علوم هرچند حکما از تشبیه به صور و اجرام خلاص یافتهاند، در تشبیه به ارواح افتادهاند. تا وقتی که صحبت متصوفه و ارباب ریاضت و مجاهده اختیار افتاد و توفیق حق دستگیر شد…»<ref>نفحات الانس؛ ص ۴۸۷.</ref>.<br> | ||
از این اشارات بر میآید که وی بر علوم رسمی و رایج روزگار خود احاطه پیدا کرد و ابتدا علوم ادبی را فرا گرفت سپس شرعیات یا علوم اسلامی را آموخت و از آن پس به کسب اصول فقه و اصول کلام پرداخت و سپس علوم عقلی را فرا گرفت اما هیچیک از این علوم او را اقناع نکرد و وی به دنبال گمشده خود پای در طریقت گذاشت. | از این اشارات بر میآید که وی بر علوم رسمی و رایج روزگار خود احاطه پیدا کرد و ابتدا علوم ادبی را فرا گرفت سپس شرعیات یا علوم اسلامی را آموخت و از آن پس به کسب اصول فقه و اصول کلام پرداخت و سپس علوم عقلی را فرا گرفت اما هیچیک از این علوم او را اقناع نکرد و وی به دنبال گمشده خود پای در طریقت گذاشت. | ||
کمال الدین در این راه با عزالدین محمود هم درس و همراه شد و مانند او در شمار شاگردان نورالدین عبدالصمد نطنزی درآمد<ref>نفحات الانس؛ ص ۴۸۱.</ref> بعد از درگذشت نورالدین صحبت مشایخ دیگری چون شمس الدین کیشی، نورالدین ابرقوهی، صدرالدین روزبهان ثانی، ظهیرالدین بزغش شیرازی و نورالدین عبدالرحمان اسفراینی را دریافت <ref>ترجمه اصطلاحات الصوفیه؛ ص ۲۴.</ref><br> | کمال الدین در این راه با عزالدین محمود هم درس و همراه شد و مانند او در شمار شاگردان نورالدین عبدالصمد نطنزی درآمد<ref>نفحات الانس؛ ص ۴۸۱.</ref> بعد از درگذشت نورالدین صحبت مشایخ دیگری چون شمس الدین کیشی، نورالدین ابرقوهی، صدرالدین روزبهان ثانی، ظهیرالدین بزغش شیرازی و نورالدین عبدالرحمان اسفراینی را دریافت <ref>ترجمه اصطلاحات الصوفیه؛ ص ۲۴.</ref>.<br> | ||
تمایلات [[شیعی]] کمال الدین عبدالرزاق که از آثارش پیداست موجب شده عده ای او را از بزرگان امامیه بدانند<ref>تحفة الاخوان؛ مقدمه-۱۸.</ref> در مقابل صاحب روضات الجنات معتقد است که تشیع وی خالی از نظر نیست زیرا در کلماتش مدح خلفا و تعظیم آنها دیده میشود<ref>روضات الجنات. ص ۱۱.</ref>. | تمایلات [[شیعی]] کمال الدین عبدالرزاق که از آثارش پیداست موجب شده عده ای او را از بزرگان امامیه بدانند<ref>تحفة الاخوان؛ مقدمه-۱۸.</ref> در مقابل صاحب روضات الجنات معتقد است که تشیع وی خالی از نظر نیست زیرا در کلماتش مدح خلفا و تعظیم آنها دیده میشود<ref>روضات الجنات. ص ۱۱.</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۶: | ||
دیگر از مریدان [[نجمالدّین بابا کمال خجندی]] است که [[مولانا]] یا به واسطه [[شمس]] و یا بدون واسطه از او استفاده برد. نیز سوّمین اینان که بزرگترین شاخه سلسله کبرویه از پس او پدید آمد علی بن سعید بن عبدالجلیل لالای غزنوی معروف به شیخ [[رضیالدّین علی لالا]] است که از یکصد و بیست و چهار شیخ خرقه ستاند و معاصر معروف کاشانی، علاءالدوله سمنانی بهواسطه شیخ نورالدّین عبدالرحمن اسفراینی کسرقی که از شیخ جمالالدّین احمد ذاکر جورفانی فیضیاب شده بود بدو میپیوندد.<br> | دیگر از مریدان [[نجمالدّین بابا کمال خجندی]] است که [[مولانا]] یا به واسطه [[شمس]] و یا بدون واسطه از او استفاده برد. نیز سوّمین اینان که بزرگترین شاخه سلسله کبرویه از پس او پدید آمد علی بن سعید بن عبدالجلیل لالای غزنوی معروف به شیخ [[رضیالدّین علی لالا]] است که از یکصد و بیست و چهار شیخ خرقه ستاند و معاصر معروف کاشانی، علاءالدوله سمنانی بهواسطه شیخ نورالدّین عبدالرحمن اسفراینی کسرقی که از شیخ جمالالدّین احمد ذاکر جورفانی فیضیاب شده بود بدو میپیوندد.<br> | ||
نیز در همین دسته است شیخ [[سعدالدین حموی]] که [[عزیزالدین نسفی]] از جمله مریدانش بوده و شیخ [[نجمالدین رازی]] | نیز در همین دسته است شیخ [[سعدالدین حموی]] که [[عزیزالدین نسفی]] از جمله مریدانش بوده و شیخ [[نجمالدین رازی]] و شیخ [[سیفالدین باخزری]] که نجمالدین در شمار معشوقانش میدانست و نیز [[عینالزمان گیلی]] که در میان مریدان نجمالدّین دانشمندترین آنها بوده است و از پس اولین اربعینی که به امر او نشسته بود لقب عینالزمان یافت. اما اندیشههای سهروردی در قالب سلسله سهروردیه- یکی از سلاسل دوازده یا چهاردهگانه طرق معروفیه- انتشار یافت در تعالیم چند تن از شاگردان و تابعانش مکانتی والا پیدا کرد.<br> | ||
هر چند در همین روزگار پارهای از [[صوفیان]] و مورّخان از انحطاط [[تصوف]] و رنگ باختن آن شکوهها داشتند اما میتوان همین دوران را به واسطه امتزاج عناصر مختلف تصوف که در عالیترین حدّ خود تجلّی کرده بود دوران طلایی تصوف خواند. امتزاج قوانین سلوک عملی و رسوم ویژه خانقاهیان از سویی و باریکبینیهای ظریف نوادری همچون ابن عربی و ابن فارض از سویی دیگر باعث پدید آمدن این دوران طلایی شد. | |||
هر چند در همین روزگار پارهای از صوفیان و مورّخان از انحطاط | |||
=پانویس= | =پانویس= |