۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'نمی شود' به 'نمیشود') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
به نظر می رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت می گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ] | به نظر می رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت می گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ] | ||
آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می گوییم: «من قصد کرده ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق | آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می گوییم: «من قصد کرده ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمیشود. چون گاه می گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت می گیرد، اطلاق می شود. | ||
نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت می گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن. | نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت می گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود. | این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود. | ||
آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی | آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمیشود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش های درونی است. | ||
مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روان شناختی می نویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روان شناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار می دهند. نظر و عنایت دیگری که فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه علم اخلاق قرار می گیرد و متصف به ارزش های اخلاقی - منفی یا مثبت - می شود. | مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روان شناختی می نویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روان شناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار می دهند. نظر و عنایت دیگری که فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه علم اخلاق قرار می گیرد و متصف به ارزش های اخلاقی - منفی یا مثبت - می شود. | ||
نیت، به معنایی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود، متصف به ارزش های اخلاقی | نیت، به معنایی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود، متصف به ارزش های اخلاقی نمیشود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر کار است، نه به معنای انگیزه و دافع که متصف به حسن و قبح اخلاقی می شود. در این جا ممکن است گفته شود که نیت روان شناختی یعنی توجه و عنایتی که بر خود فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت می کند و یاهمان اراده است. بنابراین، «نیت» یک معنا بیش تر ندارد و آن همان «نیت» اخلاقی است. | ||
دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «کلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمی گذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام می نهند: «و الذی نرکز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی النفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الاراده بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الاراده مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری، و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین</ref> | دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «کلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمی گذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام می نهند: «و الذی نرکز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی النفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الاراده بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الاراده مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری، و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین</ref> |