۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می اید' به 'میآید') |
جز (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'میگردد') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
1-مفهوم" رای" ، اعتقاد به چیزی از روی سعی و تلاش است . | 1-مفهوم" رای" ، اعتقاد به چیزی از روی سعی و تلاش است . | ||
ایشان می فرماید : مراد ا ز رای ، اعتقاد از روی سعی و تلاش شخصی بوده و گاهی بر سخن و دیدگاهی که بر اساس هوای نفس و استحسان اظهار شده است نیز اطلاق | ایشان می فرماید : مراد ا ز رای ، اعتقاد از روی سعی و تلاش شخصی بوده و گاهی بر سخن و دیدگاهی که بر اساس هوای نفس و استحسان اظهار شده است نیز اطلاق میگردد اما در روایات ناهیه از تفسیر به رای هیچگاه از اجتهاد و تلاش مطلق در جهت تفسیر و فهمیدن قران نهی نشده است تا مستلزم توقف فهم قران بر تفسیر اهلبیت ع باشد بعلاوه انکه برداشت مذکور- فهم ناپذیرقران برای عموم و اختصاص ان به اهلبیت ع -منافات با سائر ایات و روایات است که قران را برای عموم مردم فهم پذیر می داند . | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
امام فرمود : تو را به الله تبارک و تعالی قسم می دهم ایا می دانی – و می پذیری – که چه بسا فردی با زاد و راحله اش به قصد زیارت بیت الله الحرام می رود اما گرفتار راهزنان | امام فرمود : تو را به الله تبارک و تعالی قسم می دهم ایا می دانی – و می پذیری – که چه بسا فردی با زاد و راحله اش به قصد زیارت بیت الله الحرام می رود اما گرفتار راهزنان میگردد و سرمایه اش نابود میگردد ؟ قتاده اظهار داشت : اری . امام ع – بعد از انکه خطای قتاده را در قالب نمونه مذکور بدو تفهیم نمود- فرمود : وای بر تو قتاده اگر قران را براساس نظرشخصی ات و یا بر اساس اراء دیگران تفسیر نمائی خود و دیگران را هلاک نموده ای . تفسیر صحیح ایه مذکوراین است که : فردی که با زاد و راحله اش به قصد زیارت بیت الله الحرام اقدام نماید و نیز عارف به حقوق ما اهلبیت ع باشد در قیامت از عذاب جهنم ایمن خواهد بود . قتاده اظهار داشت بخدا قسم تاکنون بدینگونه قران را تفسیر ننموده ام . امام ع فرمود : وای بر تو قران را فقط کسانی می فهمند – و قادر به تفسیر ان هستند - که مخاطب اصلی ان باشند . . | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
میرزای قمی: | میرزای قمی: | ||
ایشان دررد تمسک اخباریین به روایت" من خوطب به " بر اختصاص فهم قران به پیامبرص " می نویسد: بر اساس روایت مذکور -من خوطب به-فهم قران اختصاص به پیامبر نداشته بلکه تمام کسانی که در مجلس وحی حاضر بوده و نیز تمام مردم زمان ان حضرت را شامل | ایشان دررد تمسک اخباریین به روایت" من خوطب به " بر اختصاص فهم قران به پیامبرص " می نویسد: بر اساس روایت مذکور -من خوطب به-فهم قران اختصاص به پیامبر نداشته بلکه تمام کسانی که در مجلس وحی حاضر بوده و نیز تمام مردم زمان ان حضرت را شامل میگردد . | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
==2-دلیل عقلی قائلین بر فهم ناپذیری قران : خطاپذیری عقل== | ==2-دلیل عقلی قائلین بر فهم ناپذیری قران : خطاپذیری عقل== | ||
مهمترین دلیل قائلین بر عدم امکان تفسیر قران خطا پذیری عقل می باشد . اینان معتقدند عدم احاطه عقل به مسائل گوناگون و امکان خطاپذیری ان موجب سلب اعتماد به احکام و برداشتهای عقلی | مهمترین دلیل قائلین بر عدم امکان تفسیر قران خطا پذیری عقل می باشد . اینان معتقدند عدم احاطه عقل به مسائل گوناگون و امکان خطاپذیری ان موجب سلب اعتماد به احکام و برداشتهای عقلی میگردد . | ||
باید گفت دلیل مذکور – خطاپذیری عقل – را به دو گونه می توان تقریر کرد : | باید گفت دلیل مذکور – خطاپذیری عقل – را به دو گونه می توان تقریر کرد : | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۹: | ||
ایشان بعد از بیان مقدماتی – نسبتا طولانی – چنین نتیجه می گیرد که تنها راه برای اجتناب از خطا در استنباطات دینی تمسک به گفتار اهل بیت ع می باشد چون در تمسک به گفتار انان – بدلیل عصمت شان - قطعا طریق صواب را پیموده و مایه اطمینان خواهد بود در حالی که با تمسک به غیر انان چنین اطمینانی حاصل | ایشان بعد از بیان مقدماتی – نسبتا طولانی – چنین نتیجه می گیرد که تنها راه برای اجتناب از خطا در استنباطات دینی تمسک به گفتار اهل بیت ع می باشد چون در تمسک به گفتار انان – بدلیل عصمت شان - قطعا طریق صواب را پیموده و مایه اطمینان خواهد بود در حالی که با تمسک به غیر انان چنین اطمینانی حاصل نمیگردد . | ||
ایشان در ادامه نکاتی را در زمینه دلیل برعصمت ائمه ع و عدم جواز اعتماد به ادله ظنی بیان می کنند . | ایشان در ادامه نکاتی را در زمینه دلیل برعصمت ائمه ع و عدم جواز اعتماد به ادله ظنی بیان می کنند . | ||
خط ۲۷۸: | خط ۲۷۸: | ||
گفتار اخباریین و پیروان برخی از مذاهب کلامی نظیر ماتریدیه که به نفی حجیت عقل بر | گفتار اخباریین و پیروان برخی از مذاهب کلامی نظیر ماتریدیه که به نفی حجیت عقل بر میگردد مورد اعتراض برخی از عالمان قرار گرفته است که در اینجا گفتار برخی از انان را بیان می کنیم : | ||
علامه محمد تقی حکیم | علامه محمد تقی حکیم |