۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'میدهد') |
جز (جایگزینی متن - 'نمی شود' به 'نمیشود') |
||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
هنگامیکه منصور عباسی عبدالله بن حسن و گروهی از خویشانش را در زندان هاشمیه به زندان انداخت و پسران عبدالله یعنی محمد و ابراهیم را کشبت. داود را نیز دستگیر کرد و او را به نیز با غل و زنجیر به عراق(زندان هاشمیه کوفه) برد. | هنگامیکه منصور عباسی عبدالله بن حسن و گروهی از خویشانش را در زندان هاشمیه به زندان انداخت و پسران عبدالله یعنی محمد و ابراهیم را کشبت. داود را نیز دستگیر کرد و او را به نیز با غل و زنجیر به عراق(زندان هاشمیه کوفه) برد. | ||
مادر داود نقل می کند: پس از دستگیری داود مدتی از او خبر نداشتم و دائم به درگاه خدا برای نجاتش دعا و زاری می کردن و از برادران متدین و اهل عبادت خود می خواستم تا برای نجات او دعا کنند ولی اجابتی در دعای خود نمی دیدم. روزی به عیادت امام صادق(ع) که بیمار شده بود رفتم و از حال ایشان جویا شدمو برای سلامتی آن حضرت که، دعا کردم.آن حضرت نیز از داو احوال پرسی کرد و من که در کودکی به آن حضرت شیر داده بودم، گفتم:«آقای من داود کجاست؟! زمان زیادی است که از من جدا شده و در عراق زندانی است. ایشان فرمود : «چرا دعای استفتاح نمی خوانی که درهای آسمان با آن گشوده می شود و صاحبش همان لحظه اجابت را می یابد و خداوند پاداشی کمتر از بهشت برای صاحبش ندارد .؟»عرض کردم :«ای پسر راستگویان این دعا چگونه است؟»فرمود:«ای مادر داود ماه رجب نزدیک شده که ماهی است که دعا در آن قبول میشود .سه روز ایام البیض (13؛14 ؛15) را روزه بگیر و ردر پانزدهم به هنگام ظهر غسل کن و هشت رکعت نماز بخوان و در آن قنوت ها و رکوع و سجود ها را به نحو خوب و کامل ادا کن،سپس نماز ظهر را بخوان و بعد از آن دو رکعیت دیگر نماز بخوان و پس از این دو رکعت صدبار بگو«یا قاضی الحاجات»سپس هشت رکعت نماز بخوان و در هر رکعت بعد از حمد سه سوره توحید و یکبار سوره کوثر بخوان و سپس نماز عصر را بگزار و باید لباست به هنگام نماز لباس پاکیزه ای باشد و سعی کن با کسی دراین مدت سخن نگویی.پس از نماز عصردر حالیکه پاکیزه ترین لباس هایت را پوشیده ای در خانه ای پاکیزه بر حصیری پاک بنشین و تلاش کن تا با کسی هم سخن نشوی.سپس رو به قبله کن و سوره حمد صدبار و توحید صدبار و آیه الکرسی را دهبار بخوان و سپس سوره های انعام و بنین اسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجده را تا آخر حم عسق و حم دخان و فتح و واقعه و سوره ملک و قلم و سوره انشقاق را تا آخر قرآن بخوان و اگر نمی توانی از روی قرآن بخوانی، هزار مرتبه سوره توحید بخوان و پس ازآن دعایی را بخوان و سربه سجده بگذار و.... ام داود میگوید:متن دستورالعملی که آن حضرت داده بود، نوشتم و صبرکردم تا ماه رجب رسید، پس از انجام دستور العملی که امام به من آموخته بود همان شب خوابیدم و در خواب پیامبراکرم و انبیاء الهی را و ملائکه را دیدم که میفرمود مژده بادتای ام داود که همهاین افرادی که میبینی برای حاجتت شفاعت کرده اند و به تو بشارت روا شدن نیازت را میدهند و خداوند تو را و فرزندت را حفظ میکند و او را به تو باز میگرداند. ام داود میگوید وقتی بیدار شدم، تنها به اندازه طی شدن مسافت میان مدینه و عراق برای یک سوار چابک انتظار کشیدم تااینکه داود بن حسن نزدم آمد و از حالش پرسیدم و او گفت: در زندان در تنگ ترین سلول ها و سنگین ترین غل و زنجیر ها بودم تا روز نیمه شعبان، هنگامیکه شب شد در خواب دیدم که گویا زمین برای من نگهداشته شده و تو را بر روی حصیری که بر آن نماز میخوانی دیدم که مردانی در کنارت هستند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان بر زمین است و تسبیح خدا میگویند. یکی از آنان که صورتی نیکو و لباسی پاکیزه و بوی خوشی داشت و خیال کردم جدم رسول الله است به من گفت : مژدهای پسر پیرزن نیکوکار که خدا دعای مادرت را در حق تو اجابت کرد. هنگامیکه بیدار شدم قاصدان منصور عباسی در دل شب بردر زندان بودند که دستور او را مبنی بر آزاد کردن من و نیکی کردن به من ابلاغ کردند و ده هزار درهم نقره به من دادند و سوار شتری تندرو کردند تا به سرعت به مدینه برسم. | مادر داود نقل می کند: پس از دستگیری داود مدتی از او خبر نداشتم و دائم به درگاه خدا برای نجاتش دعا و زاری می کردن و از برادران متدین و اهل عبادت خود می خواستم تا برای نجات او دعا کنند ولی اجابتی در دعای خود نمی دیدم. روزی به عیادت امام صادق(ع) که بیمار شده بود رفتم و از حال ایشان جویا شدمو برای سلامتی آن حضرت که، دعا کردم.آن حضرت نیز از داو احوال پرسی کرد و من که در کودکی به آن حضرت شیر داده بودم، گفتم:«آقای من داود کجاست؟! زمان زیادی است که از من جدا شده و در عراق زندانی است. ایشان فرمود : «چرا دعای استفتاح نمی خوانی که درهای آسمان با آن گشوده می شود و صاحبش همان لحظه اجابت را می یابد و خداوند پاداشی کمتر از بهشت برای صاحبش ندارد .؟»عرض کردم :«ای پسر راستگویان این دعا چگونه است؟»فرمود:«ای مادر داود ماه رجب نزدیک شده که ماهی است که دعا در آن قبول میشود .سه روز ایام البیض (13؛14 ؛15) را روزه بگیر و ردر پانزدهم به هنگام ظهر غسل کن و هشت رکعت نماز بخوان و در آن قنوت ها و رکوع و سجود ها را به نحو خوب و کامل ادا کن،سپس نماز ظهر را بخوان و بعد از آن دو رکعیت دیگر نماز بخوان و پس از این دو رکعت صدبار بگو«یا قاضی الحاجات»سپس هشت رکعت نماز بخوان و در هر رکعت بعد از حمد سه سوره توحید و یکبار سوره کوثر بخوان و سپس نماز عصر را بگزار و باید لباست به هنگام نماز لباس پاکیزه ای باشد و سعی کن با کسی دراین مدت سخن نگویی.پس از نماز عصردر حالیکه پاکیزه ترین لباس هایت را پوشیده ای در خانه ای پاکیزه بر حصیری پاک بنشین و تلاش کن تا با کسی هم سخن نشوی.سپس رو به قبله کن و سوره حمد صدبار و توحید صدبار و آیه الکرسی را دهبار بخوان و سپس سوره های انعام و بنین اسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجده را تا آخر حم عسق و حم دخان و فتح و واقعه و سوره ملک و قلم و سوره انشقاق را تا آخر قرآن بخوان و اگر نمی توانی از روی قرآن بخوانی، هزار مرتبه سوره توحید بخوان و پس ازآن دعایی را بخوان و سربه سجده بگذار و.... ام داود میگوید:متن دستورالعملی که آن حضرت داده بود، نوشتم و صبرکردم تا ماه رجب رسید، پس از انجام دستور العملی که امام به من آموخته بود همان شب خوابیدم و در خواب پیامبراکرم و انبیاء الهی را و ملائکه را دیدم که میفرمود مژده بادتای ام داود که همهاین افرادی که میبینی برای حاجتت شفاعت کرده اند و به تو بشارت روا شدن نیازت را میدهند و خداوند تو را و فرزندت را حفظ میکند و او را به تو باز میگرداند. ام داود میگوید وقتی بیدار شدم، تنها به اندازه طی شدن مسافت میان مدینه و عراق برای یک سوار چابک انتظار کشیدم تااینکه داود بن حسن نزدم آمد و از حالش پرسیدم و او گفت: در زندان در تنگ ترین سلول ها و سنگین ترین غل و زنجیر ها بودم تا روز نیمه شعبان، هنگامیکه شب شد در خواب دیدم که گویا زمین برای من نگهداشته شده و تو را بر روی حصیری که بر آن نماز میخوانی دیدم که مردانی در کنارت هستند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان بر زمین است و تسبیح خدا میگویند. یکی از آنان که صورتی نیکو و لباسی پاکیزه و بوی خوشی داشت و خیال کردم جدم رسول الله است به من گفت : مژدهای پسر پیرزن نیکوکار که خدا دعای مادرت را در حق تو اجابت کرد. هنگامیکه بیدار شدم قاصدان منصور عباسی در دل شب بردر زندان بودند که دستور او را مبنی بر آزاد کردن من و نیکی کردن به من ابلاغ کردند و ده هزار درهم نقره به من دادند و سوار شتری تندرو کردند تا به سرعت به مدینه برسم. | ||
ام داود میگوید نزد امام صادق رفتم و امام فرمود: منصور عباسی امیرمومنان علی را در خواب دید که به او فرمود: پسرم را آزاد کن و الا تو را در آتش میاندازم و دید انگار که زیر پایش آتش است. دراین حالت منصور نگران بیدار شد. ام داود میگوید به امام صادق گفتم:ای آقای من آیا این دعا را در غیر ماه رجب نیز میتوان خواند؟ فرمود:بله در روز عرفه و اگراین عرفه در روز جمعه بود، صاحبش ازاین دعا فارغ | ام داود میگوید نزد امام صادق رفتم و امام فرمود: منصور عباسی امیرمومنان علی را در خواب دید که به او فرمود: پسرم را آزاد کن و الا تو را در آتش میاندازم و دید انگار که زیر پایش آتش است. دراین حالت منصور نگران بیدار شد. ام داود میگوید به امام صادق گفتم:ای آقای من آیا این دعا را در غیر ماه رجب نیز میتوان خواند؟ فرمود:بله در روز عرفه و اگراین عرفه در روز جمعه بود، صاحبش ازاین دعا فارغ نمیشود مگراینکه خداوند او را بیامرزد و درهر ماه دیگر نیز اگر بخواهداین دعا را بخواند درایام البیض روزه بگیرد و همانگونه که گفتماین اعمال را انجام دهد. | ||
خاندان و نسل داود | خاندان و نسل داود | ||
داود با ام کلثوم دختر امام زین العابدین ازدواج کرد و از او دو دختر به نامهای ملیکه(که همسر پسرعمویش حسن بن جعفر شد) و حماده(که همسر مردی اموی شد) و دو پسر به نامهای سلیمان و عبدالله عفیف داشت که نسلش از آنها باقی ماند و د رمناطق مختلفی چون حجاز و بخصوص شهر مدینه و هند، نوبه و نصیبین منتشر شد. | داود با ام کلثوم دختر امام زین العابدین ازدواج کرد و از او دو دختر به نامهای ملیکه(که همسر پسرعمویش حسن بن جعفر شد) و حماده(که همسر مردی اموی شد) و دو پسر به نامهای سلیمان و عبدالله عفیف داشت که نسلش از آنها باقی ماند و د رمناطق مختلفی چون حجاز و بخصوص شهر مدینه و هند، نوبه و نصیبین منتشر شد. |