۸۷٬۵۶۷
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'می دارد' به 'میدارد') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
اگر از خارج مرزها، دشمنانی بخواهند به سرزمین بادیهنشینان وارد شوند و یا به آن حمله نمایند، امر دفاع و حمایت از این سرزمین، مصداق نمییابد مگر این که در میان بادیهنشینان، عصبیتی به حد کفایت، موجود باشد. در این صورت، یعنی با وجود عصبیت مکفی، شکوه و قدرت بادیهنشینان، در دفع هجمه دشمن، فزونی مییابد و بیم آنان، در دل متجاوزان میافتد، و سرانجام آنها را بر دشمنان پیروز میگرداند، اما آنانی که در سرزمینشان عصبت فروکاسته است، هر گاه آسمان سرزمینشان تیره و تار شود و مصیبتی چون حمله مهاجمان پیش آید، هر یک از بادیهنشینان از بیم و وحشت خواری شکست، رهایی خود به تنهایی میجوید و به گوشهای برای نجات میگریزد، ولی در نهایت، طعمه قبایل و ملتهای مهاجمی میشود که درصدد بلعیدن آنها برآمدهاند و به سرزمینشان حملهور شده اند. نتیجه این که: وجود عصبیت در نبرد مرگ و زندگی و در زد و خورد، ضروری است و این ضرورت، به دلیل وجود خوی ستمگری و تجاوزگری انسانها، ضرورتی اجتنابناپذیر در دفاع و رفع خطر است.<ref>(پیشین، ص240)</ref>.<br> | اگر از خارج مرزها، دشمنانی بخواهند به سرزمین بادیهنشینان وارد شوند و یا به آن حمله نمایند، امر دفاع و حمایت از این سرزمین، مصداق نمییابد مگر این که در میان بادیهنشینان، عصبیتی به حد کفایت، موجود باشد. در این صورت، یعنی با وجود عصبیت مکفی، شکوه و قدرت بادیهنشینان، در دفع هجمه دشمن، فزونی مییابد و بیم آنان، در دل متجاوزان میافتد، و سرانجام آنها را بر دشمنان پیروز میگرداند، اما آنانی که در سرزمینشان عصبت فروکاسته است، هر گاه آسمان سرزمینشان تیره و تار شود و مصیبتی چون حمله مهاجمان پیش آید، هر یک از بادیهنشینان از بیم و وحشت خواری شکست، رهایی خود به تنهایی میجوید و به گوشهای برای نجات میگریزد، ولی در نهایت، طعمه قبایل و ملتهای مهاجمی میشود که درصدد بلعیدن آنها برآمدهاند و به سرزمینشان حملهور شده اند. نتیجه این که: وجود عصبیت در نبرد مرگ و زندگی و در زد و خورد، ضروری است و این ضرورت، به دلیل وجود خوی ستمگری و تجاوزگری انسانها، ضرورتی اجتنابناپذیر در دفاع و رفع خطر است.<ref>(پیشین، ص240)</ref>.<br> | ||
پی بردن به اثرات بیعصبیتی یا کمعصبیتی، گاه از راه پیجویی آثار عصبیت در گفتار ابنخلدون، میسر و مقدور است، از این رو، باید به پژواکها و بازتابهای حیات و ممات عصبیت در اندیشه او پرداخت. او در این باره بر آن است که: بزرگی و شرف حقیقی و ریشهدار، از آن صاحبان و مالکان عصبیت است و در این میان، آنان، یعنی خداوندان و بزرگان عصبیت، بزرگی و شرف بیشتری دارند. چنین عصبیتی، به کار حمایت و دفاع از سرزمین و حتی به کمک توسعهطلبی آن، میآید. همچنین، آدمیان در هر اجتماعی، به حاکم یا نیروی فرمانروایی، نیازمندند تا آنان را از تجاوز دشمنان باز دارد و این ممکن نمیشود، مگر آن که قوه حاکمه یا نیروی حکمرانی در پرتو قدرت عصبیت شکل گیرد و سایه عصبیت بر آن حاکم باشد. چنانچه، چنین قوهای شکل گیرد، صاحبان عصبیت، به پایگاهی دست مییابند و به مرحلهای میرسند که درنگ را جایز نمیشمارند، و توقف را بر نمیتابند تا این که به قدرتی برتر دست یابند و غلبه و سلطه بیشتری پیدا کنند، زیرا رسیدن به قوه برتر که در پرتو عصبیت فزونتر به دست میآید، همواره مطلوب انسان بوده و ریشه در خواستهها و تمایلات | پی بردن به اثرات بیعصبیتی یا کمعصبیتی، گاه از راه پیجویی آثار عصبیت در گفتار ابنخلدون، میسر و مقدور است، از این رو، باید به پژواکها و بازتابهای حیات و ممات عصبیت در اندیشه او پرداخت. او در این باره بر آن است که: بزرگی و شرف حقیقی و ریشهدار، از آن صاحبان و مالکان عصبیت است و در این میان، آنان، یعنی خداوندان و بزرگان عصبیت، بزرگی و شرف بیشتری دارند. چنین عصبیتی، به کار حمایت و دفاع از سرزمین و حتی به کمک توسعهطلبی آن، میآید. همچنین، آدمیان در هر اجتماعی، به حاکم یا نیروی فرمانروایی، نیازمندند تا آنان را از تجاوز دشمنان باز دارد و این ممکن نمیشود، مگر آن که قوه حاکمه یا نیروی حکمرانی در پرتو قدرت عصبیت شکل گیرد و سایه عصبیت بر آن حاکم باشد. چنانچه، چنین قوهای شکل گیرد، صاحبان عصبیت، به پایگاهی دست مییابند و به مرحلهای میرسند که درنگ را جایز نمیشمارند، و توقف را بر نمیتابند تا این که به قدرتی برتر دست یابند و غلبه و سلطه بیشتری پیدا کنند، زیرا رسیدن به قوه برتر که در پرتو عصبیت فزونتر به دست میآید، همواره مطلوب انسان بوده و ریشه در خواستهها و تمایلات آدمیدارد و چون ریشه در درون انسان دارد، به امری اجتنابناپذیر مبدل شده که هر کس که میزان بیشتری از آن را فراهم آورد، در مرتبه بالاتر قرار داشته و از شکوه بیشتری در حیات اجتماعی بهرهمند است. <ref>(پیشین، ص266)</ref>.<br> | ||
از مفهوم عصبیت فروکاسته چگونه میتوان به مفهوم انحطاط ابنخلدونی دست یافت؟<br> | از مفهوم عصبیت فروکاسته چگونه میتوان به مفهوم انحطاط ابنخلدونی دست یافت؟<br> |