۸۷٬۸۳۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محمد الباقر' به 'محمدالباقر') |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
=تولد و تربیت= | =تولد و تربیت= | ||
او در سال ۷۰۵ ه.ق در تریم، حضرموت به دنیا آمد و مادرش فاطمه بنت سعد بالیث است.<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس | او در سال ۷۰۵ ه.ق در تریم، حضرموت به دنیا آمد و مادرش فاطمه بنت سعد بالیث است.<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة، السعودیة: عالم المعرفة. صفحة 82. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 2 ینایر 2020.</ref> خردسال بود که پدرش درگذشت و عمویش عبدالله باعلوی کفالت او را بر عهده گرفت. او نیمی از قرآن را حفظ کرد و طریقه و راه و روش خانواده و سلف خود را از خانواده اش آموخت. علاوه بر آن مبانی علوم فقه، حدیث، تصوف و قرآن را از تعدادی از بزرگان زمان خود فرا گرفت. در جوانی به مکه و مدینه رفت و در آنجا از گروهی از علما و فقها کسب علم کرد و در راه بازگشت با شیخ علی بن عبدالله الطواشی آشنا شد.<ref>الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1081.</ref> | ||
=زندگی در سرزمین یَبحُر= | =زندگی در سرزمین یَبحُر= | ||
محمد مولی الدویله مانند بسیاری از اجدادش تمایل به زندگی در بادیه داشت؛ بنابراین مکانی به نام «یَبحُر» را انتخاب کرد که نزدیک به مقبره پیامبرخدا حضرت هود است.<ref>السقاف, عبدالرحمن بن | محمد مولی الدویله مانند بسیاری از اجدادش تمایل به زندگی در بادیه داشت؛ بنابراین مکانی به نام «یَبحُر» را انتخاب کرد که نزدیک به مقبره پیامبرخدا حضرت هود است.<ref>السقاف, عبدالرحمن بن عبید الله (1425 هـ). إدام القوت فی ذکر بلدان حضرموت. بیروت، لبنان: دار المنهاج. صفحة 1013.</ref> در آنجا خانهای ساخت و ساکن شد. بسیاری از آشنایان او در اطرافش خانه ساختند تا اینکه تبدیل به یک روستای آباد شد. پس از زمانی نزدیک روستای او روستای دیگری ساخته شد، به روستای آول «یَبحُر الدویله» گفته شد و معنای «دویله» به قول مردم حضرموت «عتیقه» یا «قدیمی» است و سپس خود او را «مولی الدویله» یعنی صاحب روستای قدیمی نامیدند. | ||
=از سخنان او= | =از سخنان او= | ||
محمد مولی الدویله می گوید: «من سه ویژگی از خودم می دانم، اولی: از مرگ متنفر نیستم، هر که از مرگ متنفر باشد از ملاقات با خدا متنفر است.» دوم اینکه من از فقر نمیترسم، چون میدانم آنچه خدا دارد نزدیکتر از دست من است. سوم اینکه: از مهمانداشتن بدم نمیآید، حتی اگر چیزی نداشته باشم.»<ref> | محمد مولی الدویله می گوید: «من سه ویژگی از خودم می دانم، اولی: از مرگ متنفر نیستم، هر که از مرگ متنفر باشد از ملاقات با خدا متنفر است.» دوم اینکه من از فقر نمیترسم، چون میدانم آنچه خدا دارد نزدیکتر از دست من است. سوم اینکه: از مهمانداشتن بدم نمیآید، حتی اگر چیزی نداشته باشم.»<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 179.</ref> | ||
گفته شده است که او می خواست امام جماعت مسجد باعلوی معروف تریم شود ولی نگذاشتند و گفتند که او بادیه نشینی است که برای امامت مناسب نیست. پس از آنکه مردم نماز خواندند، او شروع به سخن در مورد یکی از سوره های قرآن کرد و بسیار نغز سخن گفت. اینگونه بود که مردم دریافتند علم او از هدیهای از جانب خداوند است. | گفته شده است که او می خواست امام جماعت مسجد باعلوی معروف تریم شود ولی نگذاشتند و گفتند که او بادیه نشینی است که برای امامت مناسب نیست. پس از آنکه مردم نماز خواندند، او شروع به سخن در مورد یکی از سوره های قرآن کرد و بسیار نغز سخن گفت. اینگونه بود که مردم دریافتند علم او از هدیهای از جانب خداوند است. | ||
=موضعگیری او= | =موضعگیری او= | ||
سلطان یمن در آن زمان یک لشکر نظامی را به سوی احمد بن یمانی سلطان حضرموت فرستاد تا بندر الشحر را از او بگیرد و محمد مولی الدویله و احمد بن یمانی در بندر بودند. احمد بن یمانی که نمی توانست با آنها روبه رو شود، از آنها خواست تا صبر کنند تا نماز جمعه را بخواند و بندر را ترک کند. ولی لشکر نپذیرفت و گفتند همین حالا باید شهر را ترک کنی. محمد مولی الدویله به او گفت که به آنها حمله کند. پس احمد یمانی حرف او را گوش کرد و به لشکر یورش برد. لشکر یمنی از این یورش ترسید و عقب نشینی و فرار کردند.<ref> | سلطان یمن در آن زمان یک لشکر نظامی را به سوی احمد بن یمانی سلطان حضرموت فرستاد تا بندر الشحر را از او بگیرد و محمد مولی الدویله و احمد بن یمانی در بندر بودند. احمد بن یمانی که نمی توانست با آنها روبه رو شود، از آنها خواست تا صبر کنند تا نماز جمعه را بخواند و بندر را ترک کند. ولی لشکر نپذیرفت و گفتند همین حالا باید شهر را ترک کنی. محمد مولی الدویله به او گفت که به آنها حمله کند. پس احمد یمانی حرف او را گوش کرد و به لشکر یورش برد. لشکر یمنی از این یورش ترسید و عقب نشینی و فرار کردند.<ref>الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الأول (الطبعة الثانیة). صفحة 395.</ref> | ||
=فرزندان= | =فرزندان= | ||
او چهار پسر به نام های علوی، علی، عبدالله، عبدالرحمن السقاف و دختری به نام علویه داشت.<ref>خرد, محمد بن | او چهار پسر به نام های علوی، علی، عبدالله، عبدالرحمن السقاف و دختری به نام علویه داشت.<ref>خرد, محمد بن علی (2002 م). غرر البهاء الضوی ودرر الجمال البدیع البهی (PDF). القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 253.</ref> | ||
=وفات= | =وفات= | ||
وی روز دوشنبه دهم شبان در سال ۷۶۵ ه .ق درگذشت و در قبرستان زنبل به خاک سپرده شد.<ref>السقاف, عبیدالله بن محمد (1356 هـ). | وی روز دوشنبه دهم شبان در سال ۷۶۵ ه .ق درگذشت و در قبرستان زنبل به خاک سپرده شد.<ref>السقاف, عبیدالله بن محمد (1356 هـ). تاریخ الشعراء الحضرمیین. الجزء الأول. القاهرة، مصر: مطبعة حجازی. صفحة 71.</ref> | ||
=منبع= | =منبع= |