پرش به محتوا

مدخلی بر مبانی تفسیری فریقین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد'
جز (جایگزینی متن - 'می رساند' به 'می‌رساند')
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد')
خط ۵: خط ۵:


1- زرکشی   
1- زرکشی   
ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القرآن البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قرآن نخست به ذکر مقدمه ای  پرداخته و می نویسد :  
ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القرآن البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قرآن نخست به ذکر مقدمه ای  پرداخته و می‌نویسد :  
هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین  افکار متعالی و دقیق مولف ، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند.<ref>البرهان فی علوم القرآن البرهان - ج 1 - ص 13 - 15</ref>
هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین  افکار متعالی و دقیق مولف ، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند.<ref>البرهان فی علوم القرآن البرهان - ج 1 - ص 13 - 15</ref>


    
    
ایشان بعد از ذکر این مقدمه به  علت نیاز قرآن  به تفسیر پرداخته و می نویسد :
ایشان بعد از ذکر این مقدمه به  علت نیاز قرآن  به تفسیر پرداخته و می‌نویسد :
هر چند زبان قرآن عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می باشد اما بجهت انکه مشتمل بر اندیشه های متعالی و نکات دقیق می باشد نیازمند تفسیر می باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرآنی به تبیین ان می پرداخت . <ref>همان</ref>  
هر چند زبان قرآن عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می باشد اما بجهت انکه مشتمل بر اندیشه های متعالی و نکات دقیق می باشد نیازمند تفسیر می باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرآنی به تبیین ان می پرداخت . <ref>همان</ref>  




ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقرآن  می نویسد :  
ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقرآن  می‌نویسد :  




خط ۲۲: خط ۲۲:
2- محمد بن صالح بن محمد العثیمین (معاصر)  
2- محمد بن صالح بن محمد العثیمین (معاصر)  
ایشان  در کتاب :" أصول فی التفسیر "یادگیری تفسیر قرآن را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات ، روایات و نیز سیره صحابه را  در اثبات  ان ذکر می کند :  
ایشان  در کتاب :" أصول فی التفسیر "یادگیری تفسیر قرآن را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات ، روایات و نیز سیره صحابه را  در اثبات  ان ذکر می کند :  
ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به ایات قرآنی می نویسد :  
ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به ایات قرآنی می‌نویسد :  
وتعلم التفسیر واجب لقوله تعالى : (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالى : (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) (محمد:24)
وتعلم التفسیر واجب لقوله تعالى : (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالى : (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) (محمد:24)
ایشان در تبیین دلالت ایه نخست-  کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ...-:  بر لزوم  تعلم تفسیر قرآن می نویسد :  
ایشان در تبیین دلالت ایه نخست-  کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ...-:  بر لزوم  تعلم تفسیر قرآن می‌نویسد :  
مفاد ایه مذکور ان است که حکمت نزول قرآن تدبر در ایات جهت متاثر شدن از ان می باشد بنابراین بدون تدبردر ایات و فهم دقیق انها هدف مذکور از نزول محقق نمی‌گردد .    <ref>أصول فی التفسیر ص  21-22</ref>   
مفاد ایه مذکور ان است که حکمت نزول قرآن تدبر در ایات جهت متاثر شدن از ان می باشد بنابراین بدون تدبردر ایات و فهم دقیق انها هدف مذکور از نزول محقق نمی‌گردد .    <ref>أصول فی التفسیر ص  21-22</ref>   
ایشان در بیان دلالت  ایه دوم - أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می نویسد :  
ایشان در بیان دلالت  ایه دوم - أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می‌نویسد :  
درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در ایات فاصله می گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب انان را بجهت انکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قرآن می داند .<ref>همان</ref>   
درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در ایات فاصله می گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب انان را بجهت انکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قرآن می داند .<ref>همان</ref>   




ایشان در زمینه سیره سلف  - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قرآن می نویسد :  
ایشان در زمینه سیره سلف  - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قرآن می‌نویسد :  
سیره سلف بر این بود که در جهت اموزش و یادگیری الفاظ و معانی قرآن اقدام می کردند چون عمل به قرآن بدون فهم مراد الهی ممکن نیست .  
سیره سلف بر این بود که در جهت اموزش و یادگیری الفاظ و معانی قرآن اقدام می کردند چون عمل به قرآن بدون فهم مراد الهی ممکن نیست .  
انگاه در زمینه سیره نبوی  در تعلیم قرآن به مسلمانان از برخی صحابه نقل می کند که یادگیری انان از قرآن بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده ایه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که اموزش های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی‌رساندند اقدام به تعلیم ایات دیگر نمی کردند  .<ref>همان</ref>  
انگاه در زمینه سیره نبوی  در تعلیم قرآن به مسلمانان از برخی صحابه نقل می کند که یادگیری انان از قرآن بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده ایه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که اموزش های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی‌رساندند اقدام به تعلیم ایات دیگر نمی کردند  .<ref>همان</ref>  
خط ۴۵: خط ۴۵:
   
   
در اینجا بخشهائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می کنیم :   
در اینجا بخشهائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می کنیم :   
ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قرآن به  اموری خارج از قرآن می نویسد:  
ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قرآن به  اموری خارج از قرآن می‌نویسد:  
قرآن کتابی جاودان برای همه انسانها بوده که انها را بسوی مقاصد عالی هدایت می کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می داند . از طرفی قرآن در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می داند بنابر این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد . <ref>القرآن فی الاسلام  ص 52-68</ref>   
قرآن کتابی جاودان برای همه انسانها بوده که انها را بسوی مقاصد عالی هدایت می کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می داند . از طرفی قرآن در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می داند بنابر این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد . <ref>القرآن فی الاسلام  ص 52-68</ref>   
ایشان  استغناء  قرآن  در تفسیر ، به اموری خارج از قرآن  را لازمه ایاتی نظیر ایه : أفلا یتدبرون القرآن و...نیزدانسته  ودر رد سخن کسانی که تفسیر قرآن را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قرآن می دانند می نویسد:  
ایشان  استغناء  قرآن  در تفسیر ، به اموری خارج از قرآن  را لازمه ایاتی نظیر ایه : أفلا یتدبرون القرآن و...نیزدانسته  ودر رد سخن کسانی که تفسیر قرآن را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قرآن می دانند می‌نویسد:  
اگر چنین بود- بشری بودن قرآن -  قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقرآن  مرتفع می‌گردد . بعلاوه بر اساس ایه مذکور لازمه نیاز قرآن در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی رسید بدلیل انکه در موارد احتمال ناهماهنگی در ایات قرآن نمی توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان  به عصمت پیامبر ص-  به تفسیر ان حضرت ارجاع داد.<ref>همان</ref>
اگر چنین بود- بشری بودن قرآن -  قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقرآن  مرتفع می‌گردد . بعلاوه بر اساس ایه مذکور لازمه نیاز قرآن در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی رسید بدلیل انکه در موارد احتمال ناهماهنگی در ایات قرآن نمی توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان  به عصمت پیامبر ص-  به تفسیر ان حضرت ارجاع داد.<ref>همان</ref>


خط ۶۵: خط ۶۵:
==طبقات مفسران فریقین==  
==طبقات مفسران فریقین==  
1-طبقات مفسران اهل سنت  
1-طبقات مفسران اهل سنت  
علامه  در مباحث مربوط به تطور علم تفسیر ، تحت عنوان : علم التفسیر وطبقات المفسرین ، به تبیین طبقات مفسران فریقین می پردازد . ایشان مفسران اهل سنت را در شش طبقه قرار داده و نسبت به طبقه اول می نویسد :   
علامه  در مباحث مربوط به تطور علم تفسیر ، تحت عنوان : علم التفسیر وطبقات المفسرین ، به تبیین طبقات مفسران فریقین می پردازد . ایشان مفسران اهل سنت را در شش طبقه قرار داده و نسبت به طبقه اول می‌نویسد :   
جمعی از صحابه نظیر ابی بن کعب و ...بعد از رحلت نبی اکرم ص به تفسیر قرآن مشغول شدند .<ref>القرآن فی الاسلام ص-53</ref>  
جمعی از صحابه نظیر ابی بن کعب و ...بعد از رحلت نبی اکرم ص به تفسیر قرآن مشغول شدند .<ref>القرآن فی الاسلام ص-53</ref>  


   
   
ایشان منهج صحابه را در تفسیر قرآن ، بیان روایات نبوی در ذیل ایات  دانسته و معتقدند که اسناد و دلالات بسیاری از انها مبتلا به ضعف است .<ref>همان</ref>
ایشان منهج صحابه را در تفسیر قرآن ، بیان روایات نبوی در ذیل ایات  دانسته و معتقدند که اسناد و دلالات بسیاری از انها مبتلا به ضعف است .<ref>همان</ref>
.ایشان در تبیین ضعف روایات تفسیری و عدم اعتبارانها می نویسد :  
.ایشان در تبیین ضعف روایات تفسیری و عدم اعتبارانها می‌نویسد :  
از انجا که برخی از روایات تفسیری موجود بدون اسناد به رسول ص می باشند مفسرین اهل سنت در قرون بعد چنین پنداشتند که صحابه بدلیل انکه علمشان را از پیامبر ص گرفته اند از اینرو روایات مذکور مستند به ان حضرت خواهد بود در حالی که این ادعا فاقد دلیل می باشد بعلاوه انکه بسیاری از این روایات تفسیری در زمینه شان نزول ایات بوده و مشتمل بر داستانهائی است که از عالمان یهود نقل شده است . از طرفی در برخی از روایاتی که ازامثال ابن عباس نقل شده است استشهاد به اشعار عربی شده است که این امور بیانگر ان است که استناد چنین روایاتی به پیامبر ص قابل اثبات نمی باشد .<ref>القرآن فی الاسلام ص54-53</ref>  
از انجا که برخی از روایات تفسیری موجود بدون اسناد به رسول ص می باشند مفسرین اهل سنت در قرون بعد چنین پنداشتند که صحابه بدلیل انکه علمشان را از پیامبر ص گرفته اند از اینرو روایات مذکور مستند به ان حضرت خواهد بود در حالی که این ادعا فاقد دلیل می باشد بعلاوه انکه بسیاری از این روایات تفسیری در زمینه شان نزول ایات بوده و مشتمل بر داستانهائی است که از عالمان یهود نقل شده است . از طرفی در برخی از روایاتی که ازامثال ابن عباس نقل شده است استشهاد به اشعار عربی شده است که این امور بیانگر ان است که استناد چنین روایاتی به پیامبر ص قابل اثبات نمی باشد .<ref>القرآن فی الاسلام ص54-53</ref>  


    
    
ایشان بعد از طبقه اول مفسران اهل سنت – صحابه –- اشاره کرده و نسبت به طبقه دوم – تابعین – که شاگردان صحابه بودند  می نویسد :  
ایشان بعد از طبقه اول مفسران اهل سنت – صحابه –- اشاره کرده و نسبت به طبقه دوم – تابعین – که شاگردان صحابه بودند  می‌نویسد :  
تابعین که طبقه دوم از مفسرین اهل سنت را تشکیل می دهند عبارتند از :  مجاهد وسعید بن جبیر وعکرمة وضحاک، حسن بصری وعطاء بن أبی رباح وعطاء بن أبی مسلم وأبی العالیة ومحمد بن کعب القرطی وقتادة وعطیة وزید بن أسلم وطاوس الیمانی.
تابعین که طبقه دوم از مفسرین اهل سنت را تشکیل می دهند عبارتند از :  مجاهد وسعید بن جبیر وعکرمة وضحاک، حسن بصری وعطاء بن أبی رباح وعطاء بن أبی مسلم وأبی العالیة ومحمد بن کعب القرطی وقتادة وعطیة وزید بن أسلم وطاوس الیمانی.




ایشان طبقه سوم مفسرین اهل سنت را بعنوان شاگردان تابعین دانسته ودر معرفی انان ونیز منهج تفسیری شان می نویسد :  
ایشان طبقه سوم مفسرین اهل سنت را بعنوان شاگردان تابعین دانسته ودر معرفی انان ونیز منهج تفسیری شان می‌نویسد :  
اینان که شاگردان تابعین می باشند منهج تفسیری شان بر نقل روایات تفسیری از پیامبر ص یا از صحابه بود ؛هر چند گاهی نیز این روایات را بدون اسناد و درقالب اراء خویش بیان می کردند در حالی که متاخرین – در اثر عدم اگاهی - با انها  معامله حدیث نبوی می کرد ند. <ref>القرآن فی الاسلام ص55</ref>   
اینان که شاگردان تابعین می باشند منهج تفسیری شان بر نقل روایات تفسیری از پیامبر ص یا از صحابه بود ؛هر چند گاهی نیز این روایات را بدون اسناد و درقالب اراء خویش بیان می کردند در حالی که متاخرین – در اثر عدم اگاهی - با انها  معامله حدیث نبوی می کرد ند. <ref>القرآن فی الاسلام ص55</ref>   


   
   
ایشان مولفین علم تفسیر را طبقه چهارم مفسران اهل سنت  دانسته و در معرفی منهج تفسیری شان می نویسد :   
ایشان مولفین علم تفسیر را طبقه چهارم مفسران اهل سنت  دانسته و در معرفی منهج تفسیری شان می‌نویسد :   
روش تفسیری اینان نقل اقوال صحابه و تابعین در کتب تفسیری شان بوده و عده کمی از انان نظیر ابن طبری گاه دیدگاه خویش را در کیفیت جمع روایات تفسیری بیان نموده اند .<ref>القرآن فی الاسلام ص 56</ref>   
روش تفسیری اینان نقل اقوال صحابه و تابعین در کتب تفسیری شان بوده و عده کمی از انان نظیر ابن طبری گاه دیدگاه خویش را در کیفیت جمع روایات تفسیری بیان نموده اند .<ref>القرآن فی الاسلام ص 56</ref>   
ایشان طبقه چهارم  را مبدا طبقات  بعدی – متاخرین – دانسته ومی نویسد : ومن هذه الطبقة تبدأ طبقات المفسرین المتأخرین .
ایشان طبقه چهارم  را مبدا طبقات  بعدی – متاخرین – دانسته ومی‌نویسد : ومن هذه الطبقة تبدأ طبقات المفسرین المتأخرین .
ایشان طبقه پنجم مفسرین اهل سنت را عالمانی می داند که احادیث تفسیری  را در کتب شان  با حذف استاد ذکر کرده و به ذکر اقوال و اراء دیگران  اکتفا می کنند:  
ایشان طبقه پنجم مفسرین اهل سنت را عالمانی می داند که احادیث تفسیری  را در کتب شان  با حذف استاد ذکر کرده و به ذکر اقوال و اراء دیگران  اکتفا می کنند:  
( الطبقة الخامسة ) المفسرون الذین نقلوا الأحادیث فی تفاسیرهم بحذف الأسانید واکتفوا بنقل الأقوال والآراء .
( الطبقة الخامسة ) المفسرون الذین نقلوا الأحادیث فی تفاسیرهم بحذف الأسانید واکتفوا بنقل الأقوال والآراء .
ایشان  بنقل از سیوطی می نویسد : اغاز  ورود  روایات جعلی  و  زمینه  اختلاط احادیث صحیح با احادیث دروغین از این مرحله اغاز شده است :  
ایشان  بنقل از سیوطی می‌نویسد : اغاز  ورود  روایات جعلی  و  زمینه  اختلاط احادیث صحیح با احادیث دروغین از این مرحله اغاز شده است :  
قال السیوطی : فدخل من هنا الدخیل والتبس الصحیح بالعلیل....
قال السیوطی : فدخل من هنا الدخیل والتبس الصحیح بالعلیل....




ایشان در معرفی طبقه ششم مفسرین اهل سنت می نویسد :  
ایشان در معرفی طبقه ششم مفسرین اهل سنت می‌نویسد :  
اینان کسانی هستند که بعد از پیدایش علوم گوناگون نظیر :  ادبیات، کلام ، عرفان  به تدوین تفسیر پرداختند از اینرو هر یک به تناسب تخصص علمی شان به تفسیر قرآن پرداختند . <ref>القرآن فی الاسلام ص 58</ref>  
اینان کسانی هستند که بعد از پیدایش علوم گوناگون نظیر :  ادبیات، کلام ، عرفان  به تدوین تفسیر پرداختند از اینرو هر یک به تناسب تخصص علمی شان به تفسیر قرآن پرداختند . <ref>القرآن فی الاسلام ص 58</ref>  




ایشان در بیان نقد طبقه ششم از مفسران اهل سنت  می نویسد :  
ایشان در بیان نقد طبقه ششم از مفسران اهل سنت  می‌نویسد :  
اینان هر چند توانستند با تفاسیر علمی شان علم تفسیر را از جمود خارج نموده و تحولی در این علم ایجاد کنند اما انصاف ان است که بسیاری از مطالبی که انان بعنوان تفسیر قرآن گفته اند  معانی قرآن نبوده بلکه به ان  تحمیل گردیده است .<ref>همان ص 59</ref>     
اینان هر چند توانستند با تفاسیر علمی شان علم تفسیر را از جمود خارج نموده و تحولی در این علم ایجاد کنند اما انصاف ان است که بسیاری از مطالبی که انان بعنوان تفسیر قرآن گفته اند  معانی قرآن نبوده بلکه به ان  تحمیل گردیده است .<ref>همان ص 59</ref>     
ایشان معتقد است روش تفسیری اهل سنت تا قبل از طبقه ششم بر ان بود که به روایات تفسیری مشتمل بر احادیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین اعتماد نموده و هر نوع مخالفت با ان را اجتهاد در مقابل نص می دانستند .  این امر سبب پیدایش طبقه ششم از مفسرین گردید.<ref>همان</ref>  
ایشان معتقد است روش تفسیری اهل سنت تا قبل از طبقه ششم بر ان بود که به روایات تفسیری مشتمل بر احادیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین اعتماد نموده و هر نوع مخالفت با ان را اجتهاد در مقابل نص می دانستند .  این امر سبب پیدایش طبقه ششم از مفسرین گردید.<ref>همان</ref>  
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
2-طبقات مفسران امامیه  
2-طبقات مفسران امامیه  
علامه  معتقد است روش تفسیری شیعه با اهل سنت در متفاوت بوده از اینرو طبقات مفسرین امامیه نیز با طبقات مفسرین اهل سنت متفاوت خواهد بود .  بدین معنا که شیعه در تفسیر قرآن فقط روایات پیامبر و اهل بیتش ع را حجت دانسته و اقوال صحابه و تابعین را در صورتی که مشتمل بر روایت نبوی نباشد حجت نمی داند .<ref>همان ص 59-60</ref>   
علامه  معتقد است روش تفسیری شیعه با اهل سنت در متفاوت بوده از اینرو طبقات مفسرین امامیه نیز با طبقات مفسرین اهل سنت متفاوت خواهد بود .  بدین معنا که شیعه در تفسیر قرآن فقط روایات پیامبر و اهل بیتش ع را حجت دانسته و اقوال صحابه و تابعین را در صورتی که مشتمل بر روایت نبوی نباشد حجت نمی داند .<ref>همان ص 59-60</ref>   
ایشان انگاه به  تبیین  طبقات مفسرین شیعه و  منهج  تفسیری انان پرداخته و در معرفی طبقه اول می نویسد :  
ایشان انگاه به  تبیین  طبقات مفسرین شیعه و  منهج  تفسیری انان پرداخته و در معرفی طبقه اول می‌نویسد :  
طبقه نخست کسانی هستند  که روایات تفسیری را از پیامبر ص و اهل بیت ع نقل نموده اند .<ref>همان ص 60</ref>  
طبقه نخست کسانی هستند  که روایات تفسیری را از پیامبر ص و اهل بیت ع نقل نموده اند .<ref>همان ص 60</ref>  




ایشان طبقه  دوم مفسرین امامیه را مولفان کتب تفسیری دانسته و در بیان مقایسه منهج تفسیری طبقه دوم مفسرین شیعه با طبقه چهارم اهل سنت می نویسد :  
ایشان طبقه  دوم مفسرین امامیه را مولفان کتب تفسیری دانسته و در بیان مقایسه منهج تفسیری طبقه دوم مفسرین شیعه با طبقه چهارم اهل سنت می‌نویسد :  
روش تفسیری این دو طبقه  با یکدیگر مشابه می باشد بدین معنا که هر دو طبقه به نقل احادیث در کتب تفسیری شان اکتفا نموده و اراء خویش را در ذیل انها بیان نکرده اند.<ref>همان ص 60-61</ref> .   
روش تفسیری این دو طبقه  با یکدیگر مشابه می باشد بدین معنا که هر دو طبقه به نقل احادیث در کتب تفسیری شان اکتفا نموده و اراء خویش را در ذیل انها بیان نکرده اند.<ref>همان ص 60-61</ref> .   
ایشان در ادامه به عدم ضبط دقیق قاصله زمانی ایندو طبقه می نویسد : از انجا که عصر ائمه ع حدود سیصد سال بطول انجامید و روش مفسرین طبقه دوم امامیه در تمامی این مدت اکتفا به نقل احادیث و اجتناب از ارائه نظریات خویش بود از اینرو تبیین فاصله زمانی دقیق  این طبقه با طبقه چهارم مفسران اهل سنت امری دشوار می باشد .   
ایشان در ادامه به عدم ضبط دقیق قاصله زمانی ایندو طبقه می‌نویسد : از انجا که عصر ائمه ع حدود سیصد سال بطول انجامید و روش مفسرین طبقه دوم امامیه در تمامی این مدت اکتفا به نقل احادیث و اجتناب از ارائه نظریات خویش بود از اینرو تبیین فاصله زمانی دقیق  این طبقه با طبقه چهارم مفسران اهل سنت امری دشوار می باشد .   
ایشان طبقه سوم  مفسرین شیعه را عالمانی می داند که با تخصص های علمی خاص شان نظیر ادبیات ، کلام ، حدیث و ... به تفسیر قرآن می پرداختند. <ref>همان ص61</ref>
ایشان طبقه سوم  مفسرین شیعه را عالمانی می داند که با تخصص های علمی خاص شان نظیر ادبیات ، کلام ، حدیث و ... به تفسیر قرآن می پرداختند. <ref>همان ص61</ref>
نتیجه انکه طبقات مفسرین بین فر یقین بدلیل اختلاف در مبانی و مناهج تفسیری شان متفاوت می باشد .  
نتیجه انکه طبقات مفسرین بین فر یقین بدلیل اختلاف در مبانی و مناهج تفسیری شان متفاوت می باشد .  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۶۵۹

ویرایش