۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می نمود' به 'مینمود') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'مینویسد') |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
بازگشتی که کوله باری از دانش و تجربه ومعلومات و خرمنی از نور را به همراه داشت و شهید این همه را به مدد توفیقات الهی وتلاش های خستگی ناپذیر خویش کسب کرده و برای هموطنان خود به ارمغان آورده بود. دراین تاریخ آوازه دانش و مقام بلند شهید ثانی در بیشتر سرزمین های اسلامی پیچیده بود و مردم جبل عامل مشتاق دیدار با او بودند، بویژه مردم جبع که برای ورود او لحظه شماری کرده ، بی صبرانه در انتظار مقدم فقیه و پیشوای بزرگ و هموطن خود بودند و درآن روز استقبال باشکوهی از وی به عمل آوردند. | بازگشتی که کوله باری از دانش و تجربه ومعلومات و خرمنی از نور را به همراه داشت و شهید این همه را به مدد توفیقات الهی وتلاش های خستگی ناپذیر خویش کسب کرده و برای هموطنان خود به ارمغان آورده بود. دراین تاریخ آوازه دانش و مقام بلند شهید ثانی در بیشتر سرزمین های اسلامی پیچیده بود و مردم جبل عامل مشتاق دیدار با او بودند، بویژه مردم جبع که برای ورود او لحظه شماری کرده ، بی صبرانه در انتظار مقدم فقیه و پیشوای بزرگ و هموطن خود بودند و درآن روز استقبال باشکوهی از وی به عمل آوردند. | ||
بن عودی شاگرد دانشمند شهید | بن عودی شاگرد دانشمند شهید مینویسد: بازگشت شهید ثانی به وطن مانند باران رحمتی بود که از آسمان نازل شده باشد. او با آمدن خود دل های مرده از جهل را با دانش وسیعی که اندوخته بود، زنده کرد. صاحبان علم و فضل دور او را گرفته ، دانشمندان آن دیار همچون تشنگانی که بر سرچشمه پاک و زلالی رسیده باشند به سوی او هجوم آوردند تا جان و روح خویش را ازسرچشمه پاک و زلال دانش گوارای وی سیراب سازند. گویی درهای دانش پیش از آمدن شهید بسته بود و با آمدن او این درها گشوده گشت و بازار کساد دانش از نو رونق گرفت وفعالیت و جنب و جوش خویش را باز یافت. | ||
فروغ دانش و معنویت او همه جا را روشن ساخت و زنگار جهل و نادانی و بی خبری را از دلها زدود. <ref>اعیان الشیعه ، سید محسن امین عاملی ، ج 7، ص 149</ref> | فروغ دانش و معنویت او همه جا را روشن ساخت و زنگار جهل و نادانی و بی خبری را از دلها زدود. <ref>اعیان الشیعه ، سید محسن امین عاملی ، ج 7، ص 149</ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
در نظر علما و بزرگانشهید ثانی مانند شهید اول که هر دو از مردم جبل عامل واقع در جنوب لبنان بوده اند، از نوابغ نامی و مفاخر فقهاء و مجتهدین شیعه، و هر دو به جامعیت در علوم و فنون اسلامی مشهور هستند، و هر دو نیز به جرم تشیع در راه دین به شهادت رسیدند، با این فرق که دانشمندان ما، شهید ثانی را با در نظر گرفتن جهات مختلف زندگانی و آثار وجودیش بیش از شهید اول ستوده و درباره اش سخن گفته اند. سخن کوتاه و جامع دانشمند معروف [[سید محمد باقر خوانساری]] مؤلف بزرگوار "روضات الجنات" که در آغاز شرح حال شهید آورده و دانشمندان بعد از او عیناً از وی نقل کرده اند، زبان گویای این موضوع است. | در نظر علما و بزرگانشهید ثانی مانند شهید اول که هر دو از مردم جبل عامل واقع در جنوب لبنان بوده اند، از نوابغ نامی و مفاخر فقهاء و مجتهدین شیعه، و هر دو به جامعیت در علوم و فنون اسلامی مشهور هستند، و هر دو نیز به جرم تشیع در راه دین به شهادت رسیدند، با این فرق که دانشمندان ما، شهید ثانی را با در نظر گرفتن جهات مختلف زندگانی و آثار وجودیش بیش از شهید اول ستوده و درباره اش سخن گفته اند. سخن کوتاه و جامع دانشمند معروف [[سید محمد باقر خوانساری]] مؤلف بزرگوار "روضات الجنات" که در آغاز شرح حال شهید آورده و دانشمندان بعد از او عیناً از وی نقل کرده اند، زبان گویای این موضوع است. | ||
مؤلف روضات | مؤلف روضات مینویسد: تا این زمان که سال 1263 قمری است هیچکس از علمای بزرگ را به یاد ندارم که در بزرگواری، وسعت فکر، مقام بلند، خوش فهمی، تصمیم و اراده، حسن سلیقه، شیوه ی معتدل، برنامه ی منظم تحصیلی، استادان بسیار، ظرافت طبع، کارهای بدیع، معنویت کلام و تصنیفات جامع و کامل به پایه ی شهید ثانی رسیده باشد، بلکه می توان گفت: شهید از لحاظ اخلاق و ملکات فاضله در حدود مقام معصوم بوده است! | ||
وی از لحاظ مقام علمی همچون نقطه ای بود که دائره معارف وعلوم را در برگرفته، و مرکزی بود که کره ی فضایل ارباب فضیلت آن را احاطه کرده بود. ... <ref>روضات الجنات، ص286</ref> | وی از لحاظ مقام علمی همچون نقطه ای بود که دائره معارف وعلوم را در برگرفته، و مرکزی بود که کره ی فضایل ارباب فضیلت آن را احاطه کرده بود. ... <ref>روضات الجنات، ص286</ref> | ||
[[شیخ حُر عاملی]] دانشمند نامی و هموطن او در کتاب امل الآمل که قسمت اول آن راجع به زندگانی علمای جبل عامل است، | [[شیخ حُر عاملی]] دانشمند نامی و هموطن او در کتاب امل الآمل که قسمت اول آن راجع به زندگانی علمای جبل عامل است، مینویسد: شیخ اجل زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی، شهید ثانی، شخصیت وی از لحاظ وثوق و علم و فضل و زهد و عبادت و ورع و تحقیق و تبحر و جلالت قدر و عظمت شأن و جمیع فضایل و کمالات مشهورتر از آنست که ذکر شود، و خوبی ها و اوصاف حمیده اش بیشتر از آنست که به شمارش آید، مصنفاتش نیز مشهور می باشد. از جماعت بسیاری از علماء خاصه و عامه در شام و مصر و [[بغداد]] و قسطنطنیه و غیره روایت کرده است. <ref> امل الآمل، جلد 1، ص85</ref> | ||
سید مصطفی تفرشی از او بدین گونه یاد می کند: چهره ای درخشان از چهره های درخشنده طائفه شیعه و علمای موثق آنهاست، محفوظاتش زیاد و نوشته هایش پاکیزه است. او راست شاگردانی بزرگ، و کتابهای نفیس و نیکو، به جرم تشیع در سال 966 در قسطنطنیه به شهادت رسید. <ref>نقد الرجال، ص145</ref> | سید مصطفی تفرشی از او بدین گونه یاد می کند: چهره ای درخشان از چهره های درخشنده طائفه شیعه و علمای موثق آنهاست، محفوظاتش زیاد و نوشته هایش پاکیزه است. او راست شاگردانی بزرگ، و کتابهای نفیس و نیکو، به جرم تشیع در سال 966 در قسطنطنیه به شهادت رسید. <ref>نقد الرجال، ص145</ref> | ||
آنگاه مؤلف امل الآمل | آنگاه مؤلف امل الآمل مینویسد: او فقیهی [[محدث]]، [[نحوی]]، [[مُقْری]]، [[متکلم]]، حکیم، جامع فنون علم بود، و نخستین دانشمند شیعه است که در علم [[درایة الحدیث]] کتاب نوشته است. | ||
=خصوصیات اخلاقى شهید ثانی= | =خصوصیات اخلاقى شهید ثانی= | ||
خط ۳۵۱: | خط ۳۵۱: | ||
وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را کشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی که در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید. | وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را کشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی که در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید. | ||
در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> | در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> مینویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یکی از خانه های مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند! <ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref> | ||
به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می کنم من شهید دوم باشم! | به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می کنم من شهید دوم باشم! |