۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'میگفت') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
حولا بنت بهلول فقط دست هایش را باز کرد و به سمت صورت قاضی دراز کرد و انگشتانش را جدا نمود و به صورت محمد بن یحیی بن حمزه اشاره کرد و فریاد زد: | حولا بنت بهلول فقط دست هایش را باز کرد و به سمت صورت قاضی دراز کرد و انگشتانش را جدا نمود و به صورت محمد بن یحیی بن حمزه اشاره کرد و فریاد زد: | ||
صورتت سیاه باد.. سخام در [[زبان عربی]] معانی متعددی دارد مانند سیاهی، بغض، خشم، تعفن و بدبختی. | صورتت سیاه باد.. سخام در [[زبان عربی]] معانی متعددی دارد مانند سیاهی، بغض، خشم، تعفن و بدبختی. | ||
منظور در اینجا این بود که خدا صورتت را سیاه کند، که استعاره ای از خشم و نفرت است.اعراب | منظور در اینجا این بود که خدا صورتت را سیاه کند، که استعاره ای از خشم و نفرت است.اعراب میگفتند که اگر خشمگین شوند و از کسی متنفر باشند، خداوند صورتش را سیاه کند، یعنی غضبش را بر او فرو می فرستد. | ||
او به قاضی گفت که چون از عقیده معتزلی او اطلاع دارد و منتظر است که او در مورد عقیده او با او موافقت کند تا به او اجازه شهادت دهد. | او به قاضی گفت که چون از عقیده معتزلی او اطلاع دارد و منتظر است که او در مورد عقیده او با او موافقت کند تا به او اجازه شهادت دهد. |