۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می نمود' به 'مینمود') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
یکی از مبانی مهم اعتقادی [[وهابیت]] و [[جریانهای تکفیری]] انکار شفاعت است . اینان معتقدند : شفاعت با توحید در [[عبادت]] منافات دارد و اعتقاد به آن نوعى شرک است. | یکی از مبانی مهم اعتقادی [[وهابیت]] و [[جریانهای تکفیری]] انکار شفاعت است. اینان معتقدند: شفاعت با توحید در [[عبادت]] منافات دارد و اعتقاد به آن نوعى شرک است. | ||
در این مقاله مبنای مذکور مورد نقد قرار گرفته و عدم منافات آن با قرآن سنت و عقل تبیین شده است . | در این مقاله مبنای مذکور مورد نقد قرار گرفته و عدم منافات آن با قرآن سنت و عقل تبیین شده است. | ||
==اصول و مبانی جریانها و شخصیتهای تکفیری و وهابیت در انکار شفاعت== | ==اصول و مبانی جریانها و شخصیتهای تکفیری و وهابیت در انکار شفاعت== | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین مینویسد: | محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین مینویسد: | ||
طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است :قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول می شود که خداوند از انها راضی باشد که انها هم اهل توحید هستند : ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس ایه شریفه ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه خداوند فقط از کسانی راضی است که اهل توحید باشند . از اینرو باید طلب شفاعت از پیامبر به این صورت نمود که : اللهم لاتحرمنی شفاعته اللهم شفعه فی | طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است:قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول می شود که خداوند از انها راضی باشد که انها هم اهل توحید هستند: ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس ایه شریفه ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه خداوند فقط از کسانی راضی است که اهل توحید باشند. از اینرو باید طلب شفاعت از پیامبر به این صورت نمود که: اللهم لاتحرمنی شفاعته اللهم شفعه فی | ||
ایشان ادامه میدهد : اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده : فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه انکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا می توان گفت که حال که خداوند به انان حق شفاعت داده پس من از انان طلب شفاعت کنم . <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref> | ایشان ادامه میدهد: اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده: فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه انکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا می توان گفت که حال که خداوند به انان حق شفاعت داده پس من از انان طلب شفاعت کنم. <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref> | ||
در رساله" القواعد الاربع " محمدبن عبدالوهاب نیز امده است : رهایى از شرک تنها به شناسایى چهار قاعده ممکن است: | در رساله" القواعد الاربع " محمدبن عبدالوهاب نیز امده است : رهایى از شرک تنها به شناسایى چهار قاعده ممکن است: | ||
1- کفارى که پیامبر ص با آنها نبرد کرد اقرار داشتند به اینکه:خداوند خالق و رازق و تدبیر کننده جهان هستى است چنان که قرآن مىگوید:" قل من یرزقکم من السماء و الأرض ... و من یدبر الأمر فسیقولون الله": (سوره یونس آیه 31) ولى این اقرار و اعتراف هرگز آنها را در زمره مسلمانان قرار نداد. | 1- کفارى که پیامبر ص با آنها نبرد کرد اقرار داشتند به اینکه:خداوند خالق و رازق و تدبیر کننده جهان هستى است چنان که قرآن مىگوید:" قل من یرزقکم من السماء و الأرض... و من یدبر الأمر فسیقولون الله": (سوره یونس آیه 31) ولى این اقرار و اعتراف هرگز آنها را در زمره مسلمانان قرار نداد. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
4- مشرکان عصر ما در مسیر شرک از مشرکان زمان جاهلیت بدترند!، زیرا آنها به هنگام آرامش، عبادت بتها مىکردند ولى در شدت و سختى به مقتضاى" فإذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین": (سوره عنکبوت: 65) تنها خدا را مىخواندند، ولى مشرکان زمان ما در حالت آرامش و سختى هر دو متوسل به غیر خدا مىشوند"!<ref>القواعد الاربع ص1-3</ref> | 4- مشرکان عصر ما در مسیر شرک از مشرکان زمان جاهلیت بدترند!، زیرا آنها به هنگام آرامش، عبادت بتها مىکردند ولى در شدت و سختى به مقتضاى" فإذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین": (سوره عنکبوت: 65) تنها خدا را مىخواندند، ولى مشرکان زمان ما در حالت آرامش و سختى هر دو متوسل به غیر خدا مىشوند"!<ref>القواعد الاربع ص1-3</ref> . | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==نقد دیدگاه وهابیت در مساله شفاعت== | ==نقد دیدگاه وهابیت در مساله شفاعت== | ||
در تفسیر نمونه امده است : ... از سخنان مؤسس این مسلک (محمد بن عبدالوهاب) ... چنین نتیجه گیرى مىتوان کرد که آنها در نسبت شرک به طرفداران شفاعت در حقیقت روى دو مطلب زیاد تکیه مىکنند: | در تفسیر نمونه امده است:... از سخنان مؤسس این مسلک (محمد بن عبدالوهاب)... چنین نتیجه گیرى مىتوان کرد که آنها در نسبت شرک به طرفداران شفاعت در حقیقت روى دو مطلب زیاد تکیه مىکنند: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
2- نهى صریح قرآن از عبادت و پرستش غیر خدا و اینکه نام کسانى را همراه نام خدا ببریم،" فلا تدعوا مع الله احد" (سوره جن آیه 18) و اینکه تقاضاى شفاعت یک نوع عبادت است. | 2- نهى صریح قرآن از عبادت و پرستش غیر خدا و اینکه نام کسانى را همراه نام خدا ببریم،" فلا تدعوا مع الله احد" (سوره جن آیه 18) و اینکه تقاضاى شفاعت یک نوع عبادت است. | ||
انگاه در نقد دیدگاه مذکور امده است : | انگاه در نقد دیدگاه مذکور امده است: | ||
در قسمت اول باید گفت که در این مقایسه مرتکب اشتباه بزرگى شده زیرا: | در قسمت اول باید گفت که در این مقایسه مرتکب اشتباه بزرگى شده زیرا: | ||
اولا- قرآن صریحا مقام شفاعت را براى جمعى از نیکان و صلحا و انبیا و فرشتگان اثبات کرده است، ... منتها آن را منوط به" اذن الهى" دانسته است، بسیار غیر منطقى و مضحک است که ما بگوئیم خدا چنین مقامى را به او داده ولى ما را از مطالبه اعمال این موقعیت، هر چند مشروط به اذن خدا نمائیم نهى کرده است. | اولا- قرآن صریحا مقام شفاعت را براى جمعى از نیکان و صلحا و انبیا و فرشتگان اثبات کرده است،... منتها آن را منوط به" اذن الهى" دانسته است، بسیار غیر منطقى و مضحک است که ما بگوئیم خدا چنین مقامى را به او داده ولى ما را از مطالبه اعمال این موقعیت، هر چند مشروط به اذن خدا نمائیم نهى کرده است. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
آنچه ممکن است مورد ایراد واقع گردد همان است که خود" ابن تیمیه" در رساله" زیارة القبور" متعرض آن شده است: | آنچه ممکن است مورد ایراد واقع گردد همان است که خود" ابن تیمیه" در رساله" زیارة القبور" متعرض آن شده است: | ||
" حاجتى را که بنده از خدا مىخواهد اگر چیزى باشد که جز از خداوند صادر نمىشود هر گاه آن را از مخلوق بخواهد مشرک است، همانند عبادت کنندگان ملائکه و بتهاى سنگ و چوبى و کسانى که مسیح و مادرش را به عنوان معبود برگزیده بودند، مثل اینکه به مخلوق زنده یا مرده بگوید گناه مرا ببخش، یا مرا بر دشمنم پیروز کن، یا بیماریم را شفا ده! ... | " حاجتى را که بنده از خدا مىخواهد اگر چیزى باشد که جز از خداوند صادر نمىشود هر گاه آن را از مخلوق بخواهد مشرک است، همانند عبادت کنندگان ملائکه و بتهاى سنگ و چوبى و کسانى که مسیح و مادرش را به عنوان معبود برگزیده بودند، مثل اینکه به مخلوق زنده یا مرده بگوید گناه مرا ببخش، یا مرا بر دشمنم پیروز کن، یا بیماریم را شفا ده!... | ||
و اگر از امورى باشد که بندگان نیز قادر بر انجام آن هستند در این صورت مانعى ندارد که تقاضاى آن را از انسانى کند، منتها شرایطى دارد، زیرا تقاضاى مخلوق از مخلوق دیگر گاه جائز است و گاه حرام ... پیامبر ص به ابن عباس فرموده هنگامى که چیزى مىخواهى از خدا بخواه، و هنگامى که یارى مىطلبى از خدا یارى بطلب، تا آنجا که پیامبر ص به گروهى از یارانش توصیه فرمود هرگز چیزى از مردم نخواهند، آنها در عمل به این توصیه تا آنجا پیش رفتند که اگر تازیانه از دست یکى مىافتاد (و سوار بر مرکب بود) به کسى نمىگفت این تازیانه را به من بده، این همان تقاضاى مکروه است، و اما تقاضاى جائز آن است که انسان از برادر مؤمنش طلب دعا کند"! «1». | و اگر از امورى باشد که بندگان نیز قادر بر انجام آن هستند در این صورت مانعى ندارد که تقاضاى آن را از انسانى کند، منتها شرایطى دارد، زیرا تقاضاى مخلوق از مخلوق دیگر گاه جائز است و گاه حرام... پیامبر ص به ابن عباس فرموده هنگامى که چیزى مىخواهى از خدا بخواه، و هنگامى که یارى مىطلبى از خدا یارى بطلب، تا آنجا که پیامبر ص به گروهى از یارانش توصیه فرمود هرگز چیزى از مردم نخواهند، آنها در عمل به این توصیه تا آنجا پیش رفتند که اگر تازیانه از دست یکى مىافتاد (و سوار بر مرکب بود) به کسى نمىگفت این تازیانه را به من بده، این همان تقاضاى مکروه است، و اما تقاضاى جائز آن است که انسان از برادر مؤمنش طلب دعا کند"! «1». | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در ادامه این بحث در تفسیر نمونه آمده است : غرض از اصرار و تاکید روى این بحث آنست که تحریف و مسخ مفهوم شفاعت نه تنها بهانهاى به دست خردهگیران بر مذهب داده است بلکه سبب تفسیرها و نتیجهگیریهاى نادرست از ناحیه بعضى از طوائف اسلامى شده و عاملى براى تفرقه و پراکندگى صفوف گردیده است. | در ادامه این بحث در تفسیر نمونه آمده است: غرض از اصرار و تاکید روى این بحث آنست که تحریف و مسخ مفهوم شفاعت نه تنها بهانهاى به دست خردهگیران بر مذهب داده است بلکه سبب تفسیرها و نتیجهگیریهاى نادرست از ناحیه بعضى از طوائف اسلامى شده و عاملى براى تفرقه و پراکندگى صفوف گردیده است. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
==نقد شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و منکرین شفاعت== | ==نقد شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و منکرین شفاعت== | ||
شهید مطهری در بیان ایراد وهابیت نسبت به شفاعت می فرماید : این همان اشکالى است که وهّابیها مطرح مىکنند و جمعى وهّابى مسلک در میان شیعه نیز فریفته آن شده اند .<ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: 243</ref> | شهید مطهری در بیان ایراد وهابیت نسبت به شفاعت می فرماید: این همان اشکالى است که وهّابیها مطرح مىکنند و جمعى وهّابى مسلک در میان شیعه نیز فریفته آن شده اند.<ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: 243</ref> | ||
ایشان نخست به تبیین شفاعت از منظر دین پرداخته و انرا جزئی از قانون الهی و نظام اسباب و مسببات می داند. | ایشان نخست به تبیین شفاعت از منظر دین پرداخته و انرا جزئی از قانون الهی و نظام اسباب و مسببات می داند. | ||
ایشان تحت عنوان شفاعت مغفرت یعنی وساطت در مغفرت و عفو و بخشیدن گناهان می گوید : | ایشان تحت عنوان شفاعت مغفرت یعنی وساطت در مغفرت و عفو و بخشیدن گناهان می گوید: | ||
نه تنها ایرادى بر آن وارد نیست بلکه از معارف عالى و گرانقدر اسلام است و مبناى خاصى دارد که عمق معارف اسلامى را مىرساند. | نه تنها ایرادى بر آن وارد نیست بلکه از معارف عالى و گرانقدر اسلام است و مبناى خاصى دارد که عمق معارف اسلامى را مىرساند. | ||
ایشان در ادامه تحت عنوان جاذبه رحمت به تبیین نکته فوق پرداخته و مینویسد : | ایشان در ادامه تحت عنوان جاذبه رحمت به تبیین نکته فوق پرداخته و مینویسد: | ||
... براى نیل به سعادت، علاوه بر جریان اعمال و گامهایى که خود انسان برمىدارد، یک جریان دیگرى نیز همیشه در جهان است و آن جریان رحمت سابقه پروردگار است. در متون دینى آمده است: یا من سبقت رحمته غضبه.«اى کسى که رحمت او بر غضبش تقدّم دارد» | ... براى نیل به سعادت، علاوه بر جریان اعمال و گامهایى که خود انسان برمىدارد، یک جریان دیگرى نیز همیشه در جهان است و آن جریان رحمت سابقه پروردگار است. در متون دینى آمده است: یا من سبقت رحمته غضبه.«اى کسى که رحمت او بر غضبش تقدّم دارد» | ||
به هر حال این واقعیتى است که در نظام هستى، اصالت از آن رحمت و سعادت و رستگارى است و کفرها و فسقها و شرور، عارضى و غیر اصیل مىباشند و همواره آنچه که عارضى است به سبب جاذبه رحمت تا حدى که ممکن است برطرف مىگردد. | به هر حال این واقعیتى است که در نظام هستى، اصالت از آن رحمت و سعادت و رستگارى است و کفرها و فسقها و شرور، عارضى و غیر اصیل مىباشند و همواره آنچه که عارضى است به سبب جاذبه رحمت تا حدى که ممکن است برطرف مىگردد. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
ایشان ادامه میدهد : در نظام هستى، یکى از جلوههاى رحمت الهى، نمود تطهیر است. دستگاه آفرینش داراى خصیصه شستشو و تطهیر است. اینکه دریاها و گیاهان، گاز انیدرید کربنیک هوا را مىگیرند و جوّ را تصفیه مىکنند یکى از مظاهر تطهیر است. اگر هوایى که به وسیله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختى آلوده شده است به وسیله پالایشگاه گیاه و دریا پاک نمىشد، جوّ زمین در مدت کوتاهى صلاحیت زیستن را از دست مىداد؛ زیرا تنفس در آن غیر ممکن مىگشت. تجزیه لاشههاى حیواناتى که مىمیرند، و همچنین تجزیه زوائدى که از موجودات زنده دفع مىگردد یک نمونه دیگر از پالایش و تطهیر آفرینش است. | ایشان ادامه میدهد: در نظام هستى، یکى از جلوههاى رحمت الهى، نمود تطهیر است. دستگاه آفرینش داراى خصیصه شستشو و تطهیر است. اینکه دریاها و گیاهان، گاز انیدرید کربنیک هوا را مىگیرند و جوّ را تصفیه مىکنند یکى از مظاهر تطهیر است. اگر هوایى که به وسیله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختى آلوده شده است به وسیله پالایشگاه گیاه و دریا پاک نمىشد، جوّ زمین در مدت کوتاهى صلاحیت زیستن را از دست مىداد؛ زیرا تنفس در آن غیر ممکن مىگشت. تجزیه لاشههاى حیواناتى که مىمیرند، و همچنین تجزیه زوائدى که از موجودات زنده دفع مىگردد یک نمونه دیگر از پالایش و تطهیر آفرینش است. | ||
ایشان در ادامه به جریان قانون تطهیر و مغفرت در معنویات اشاره کرده و مینویسد : | ایشان در ادامه به جریان قانون تطهیر و مغفرت در معنویات اشاره کرده و مینویسد: | ||
همینگونه که در مادیات و قوانین عالم طبیعت، مظاهرى از تطهیر و تصفیه وجود دارد، در معنویات هم مصادیقى از براى تطهیر و شستشو یافت مىشود. مغفرت و محو عوارض سوء گناه از این قبیل است. «مغفرت» عبارت است از شستشو دادن دلها و روانها- تا حدى که قابل شستشو باشند- از عوارض و آثار گناهان. | همینگونه که در مادیات و قوانین عالم طبیعت، مظاهرى از تطهیر و تصفیه وجود دارد، در معنویات هم مصادیقى از براى تطهیر و شستشو یافت مىشود. مغفرت و محو عوارض سوء گناه از این قبیل است. «مغفرت» عبارت است از شستشو دادن دلها و روانها- تا حدى که قابل شستشو باشند- از عوارض و آثار گناهان. | ||
البته بعضى از دلها قابلیت خود را از براى پاکیزه شدن آنچنان از دست مىدهند که دیگر با هیچ آبى تطهیر نمىپذیرند. آنها گویى تبدیل به عین نجاست شدهاند. کفر و شرک نسبت به خدا وقتى که در دل استقرار پیدا کند، دل را از قابلیت تطهیر خارج مىسازد. استقرار کفر در دل، در لسان قرآن کریم «مهر زده شدن دل» و «طبع و ختم الهى» نامیده شده است. | البته بعضى از دلها قابلیت خود را از براى پاکیزه شدن آنچنان از دست مىدهند که دیگر با هیچ آبى تطهیر نمىپذیرند. آنها گویى تبدیل به عین نجاست شدهاند. کفر و شرک نسبت به خدا وقتى که در دل استقرار پیدا کند، دل را از قابلیت تطهیر خارج مىسازد. استقرار کفر در دل، در لسان قرآن کریم «مهر زده شدن دل» و «طبع و ختم الهى» نامیده شده است. | ||
ایشان در تبیین اصل مغفرت و رحمت در معنویات می گوید : | ایشان در تبیین اصل مغفرت و رحمت در معنویات می گوید: | ||
اصل مغفرت، یک پدیده استثنائى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از اینجا دانسته مىشود که مغفرت الهى، عامّ است و همه موجودات را- در حدود امکان و قابلیت آنها- فرا مىگیرد. | اصل مغفرت، یک پدیده استثنائى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از اینجا دانسته مىشود که مغفرت الهى، عامّ است و همه موجودات را- در حدود امکان و قابلیت آنها- فرا مىگیرد. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
ایشان در ادامه به تبیین رابطه شفاعت و مغفرت پرداخته و مینویسد : | ایشان در ادامه به تبیین رابطه شفاعت و مغفرت پرداخته و مینویسد: | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
ایشان در ادامه به عقلانی بودن شفاعت اشاره نموده و می فرماید : | ایشان در ادامه به عقلانی بودن شفاعت اشاره نموده و می فرماید: | ||
اگر فرضا هیچ دلیل نقلى بر شفاعت در دست نبود ناچار بودیم از راه عقل و براهین قاطعى از قبیل برهان امکان اشرف و نظام داشتن هستى به آن قائل شویم. | اگر فرضا هیچ دلیل نقلى بر شفاعت در دست نبود ناچار بودیم از راه عقل و براهین قاطعى از قبیل برهان امکان اشرف و نظام داشتن هستى به آن قائل شویم. | ||
وقتى کسى وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانى محکم عقلى، او را ناچار مىسازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجراى یک عقل کلّى یا یک نفس کلّى یعنى عقل و نفسى که داراى مقام ولایت کلیه الهیه است صورت گیرد؛ امکان ندارد که فیض الهى بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد. | وقتى کسى وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانى محکم عقلى، او را ناچار مىسازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجراى یک عقل کلّى یا یک نفس کلّى یعنى عقل و نفسى که داراى مقام ولایت کلیه الهیه است صورت گیرد؛ امکان ندارد که فیض الهى بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
ایشان در زمینه شرایط شفاعت می فرماید : | ایشان در زمینه شرایط شفاعت می فرماید: | ||
با توجه به اینکه شفاعت همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمتهاست نسبت داده مىشود با نام «مغفرت» خوانده مىشود و هنگامى که به وسائط و مجارى رحمت منسوب مىگردد نام «شفاعت» به خود مىگیرد، واضح مىگردد که هر شرطى براى شمول مغفرت هست براى شمول شفاعت نیز هست. ...قرآن کریم سعه رحمت پروردگار را از زبان حاملین عرش چنین بیان میکند: | با توجه به اینکه شفاعت همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمتهاست نسبت داده مىشود با نام «مغفرت» خوانده مىشود و هنگامى که به وسائط و مجارى رحمت منسوب مىگردد نام «شفاعت» به خود مىگیرد، واضح مىگردد که هر شرطى براى شمول مغفرت هست براى شمول شفاعت نیز هست....قرآن کریم سعه رحمت پروردگار را از زبان حاملین عرش چنین بیان میکند: | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
ایشان در ادامه به دیدگاه وهابیت در زمینه شفاعت پرداخته و می فرماید : | ایشان در ادامه به دیدگاه وهابیت در زمینه شفاعت پرداخته و می فرماید: | ||
اعراب زمان جاهلیت نیز درباره بتهایى که شریک خداوند قرار مىدادند ... مىگفتند که آفرینش، منحصرا در دست خداست و کسى با او در این کار شریک نیست، ولى در اداره جهان، بتها با او شرکت دارند. شرک اعراب جاهلیت، شرک در «خالق» نبود، شرک در «رب» بود. | اعراب زمان جاهلیت نیز درباره بتهایى که شریک خداوند قرار مىدادند... مىگفتند که آفرینش، منحصرا در دست خداست و کسى با او در این کار شریک نیست، ولى در اداره جهان، بتها با او شرکت دارند. شرک اعراب جاهلیت، شرک در «خالق» نبود، شرک در «رب» بود. | ||
مىدانیم که در میان افراد بشر گاهى کسى مؤسسهاى را بوجود مىآورد ولى اداره آن را به دیگرى واگذار مىنماید، یا در اداره آن مؤسسه، خودش با دیگران بطور مشترک دست درکار مىشود. عقیده مشرکین درباره خدا و جهان و در اداره جهان به این شکل بود. قرآن کریم بسختى با آن مبارزه کرد و مکرّر اعلام نمود که براى خدا شریکى نیست نه در خالقیّت و نه در ربوبیّت؛ او به تنهایى، هم پدید آورنده جهان است و هم تدبیر کننده آن؛ ملک و پادشاهى جهان اختصاص به او دارد و او ربّ العالمین است. | مىدانیم که در میان افراد بشر گاهى کسى مؤسسهاى را بوجود مىآورد ولى اداره آن را به دیگرى واگذار مىنماید، یا در اداره آن مؤسسه، خودش با دیگران بطور مشترک دست درکار مىشود. عقیده مشرکین درباره خدا و جهان و در اداره جهان به این شکل بود. قرآن کریم بسختى با آن مبارزه کرد و مکرّر اعلام نمود که براى خدا شریکى نیست نه در خالقیّت و نه در ربوبیّت؛ او به تنهایى، هم پدید آورنده جهان است و هم تدبیر کننده آن؛ ملک و پادشاهى جهان اختصاص به او دارد و او ربّ العالمین است. | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
اگر در میان مسلمانان هم کسى چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبى، سلطنتى دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست درکار است، چیزى جز شرک نخواهد بود. <ref>مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص:258- 254</ref> | اگر در میان مسلمانان هم کسى چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبى، سلطنتى دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست درکار است، چیزى جز شرک نخواهد بود. <ref>مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص:258- 254</ref> | ||
نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل« اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» می باشد . | نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل« اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» می باشد. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
انگاه در ادامه می گوید : | انگاه در ادامه می گوید: | ||
این آیه ممکن است تنها ناظر به شفاعتى باشد که در قیامت صورت مىگیرد وبه اصطلاح مربوط به «قوس صعودى» باشد، ممکن هم هست که شامل مطلق واسطهها و وساطتهاى رحمت باشد، یعنى شامل «قوس نزولى» هم باشد؛ به عبارت دیگر ممکن است شامل تمام نظام سببى و مسبّبى جهان باشد؛ به هر حال از آن جهت که به شفاعت اخروى مربوط است، به این معنى است که مجرم بدون خواست خدا قدرت شفیع برانگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: -261-262</ref> | این آیه ممکن است تنها ناظر به شفاعتى باشد که در قیامت صورت مىگیرد وبه اصطلاح مربوط به «قوس صعودى» باشد، ممکن هم هست که شامل مطلق واسطهها و وساطتهاى رحمت باشد، یعنى شامل «قوس نزولى» هم باشد؛ به عبارت دیگر ممکن است شامل تمام نظام سببى و مسبّبى جهان باشد؛ به هر حال از آن جهت که به شفاعت اخروى مربوط است، به این معنى است که مجرم بدون خواست خدا قدرت شفیع برانگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: -261-262</ref> | ||
از دقت در گفتار ایشان در این زمینه بخوبی فرق بین شفاعت مشروع و حقیقی از شفاعت باطل و نیز ضعف دیدگاه وهابیت در انکار شفاعت غیر خداوند روشن میگردد . | از دقت در گفتار ایشان در این زمینه بخوبی فرق بین شفاعت مشروع و حقیقی از شفاعت باطل و نیز ضعف دیدگاه وهابیت در انکار شفاعت غیر خداوند روشن میگردد. | ||
ایشان تحت عنوان «شفاعت از آن خدا است» می فرماید : | ایشان تحت عنوان «شفاعت از آن خدا است» می فرماید: | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
</ref> | </ref> | ||
==دیدگاه مفسران فریقین نسبت به مفاد ایه : و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا» جن :18== | ==دیدگاه مفسران فریقین نسبت به مفاد ایه: و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا» جن:18== | ||
از آنجا که یکی از مهمترین ادله جریانهای تکفیری در مشرک دانستن قائلین به شفاعت و توسل تمسک به آیه شریفه می باشد از اینرو دیدگاه مفسرین فریقین را نسبت به ان بیان می کنیم : | از آنجا که یکی از مهمترین ادله جریانهای تکفیری در مشرک دانستن قائلین به شفاعت و توسل تمسک به آیه شریفه می باشد از اینرو دیدگاه مفسرین فریقین را نسبت به ان بیان می کنیم: | ||
===علامه طباطبائی :=== | ===علامه طباطبائی:=== | ||
مراد از مساجد در ایه شریفه مواضع(سبعه) سجود است و صدر ایه بمنزله علت فقره بعدی است . از طرفی کلمه دعاء در فلاتدعوا بمعنای عبادت است بدلیل ایه شریفه : «و قال ربکم ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: المؤمن 60. که در ان از دعا بعنوان عبادت یاد شده است . | مراد از مساجد در ایه شریفه مواضع(سبعه) سجود است و صدر ایه بمنزله علت فقره بعدی است. از طرفی کلمه دعاء در فلاتدعوا بمعنای عبادت است بدلیل ایه شریفه: «و قال ربکم ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: المؤمن 60. که در ان از دعا بعنوان عبادت یاد شده است. | ||
بنابراین معنای ایه عبارتست از اینکه : احدى غیر الله را عبادت نکنید ،(با خداوند احدی را پرستش نکنید) براى اینکه مواضع سجده تنها مختص به او است. <ref>المیزان ج 20ص 52</ref> | بنابراین معنای ایه عبارتست از اینکه: احدى غیر الله را عبادت نکنید ،(با خداوند احدی را پرستش نکنید) براى اینکه مواضع سجده تنها مختص به او است. <ref>المیزان ج 20ص 52</ref> | ||
===ایه الله مکارم شیرازی=== | ===ایه الله مکارم شیرازی=== | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
</ref> | </ref> | ||
ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به ایه مذکور در نفی توسل و شفاعت اشاره نموده و مینویسد : | ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به ایه مذکور در نفی توسل و شفاعت اشاره نموده و مینویسد: | ||
آنها (وهابیت ) مىگویند: مطابق این آیه قرآن دستور مىدهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولى انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطى به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفى شرک، یعنى چیزى را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است. | آنها (وهابیت ) مىگویند: مطابق این آیه قرآن دستور مىدهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولى انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطى به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفى شرک، یعنى چیزى را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است. | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
===فخر رازی=== | ===فخر رازی=== | ||
ایشان می گوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در ایه مذکور مواضع و مکانهائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است . و از انجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت مینمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref> | ایشان می گوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در ایه مذکور مواضع و مکانهائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است. و از انجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت مینمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref> | ||
===سید قطب=== | ===سید قطب=== | ||
ایشان در تفسیر فی ظلال القرآن مینویسد : سجده یا مواضع سجده که همان مساجد می باشد مختص خداوند بوده و توحید خالص ان است که عبادت مختص خداوند صورت گیرد. <ref>فى ظلال القرآن ج6 3738</ref> | ایشان در تفسیر فی ظلال القرآن مینویسد: سجده یا مواضع سجده که همان مساجد می باشد مختص خداوند بوده و توحید خالص ان است که عبادت مختص خداوند صورت گیرد. <ref>فى ظلال القرآن ج6 3738</ref> | ||
===وهبه زحیلی=== | ===وهبه زحیلی=== | ||
ایشان نیز در معنای ایه مذکور مینویسد : ایه مذکور عطف به ایه نخست سوره جن (: قل أوحی إلی... )بوده و معنای ایه این است که پیامبر فرمود : بمن وحی شده است که مساجد مختص خداوند است بنابر این غیر خداوند را نباید در ان عبادت نمود و نباید کسی را شریک خداوند قرار داد. <ref>تفسیر الوسیط ج 3ص 2757</ref> | ایشان نیز در معنای ایه مذکور مینویسد: ایه مذکور عطف به ایه نخست سوره جن (: قل أوحی إلی... )بوده و معنای ایه این است که پیامبر فرمود: بمن وحی شده است که مساجد مختص خداوند است بنابر این غیر خداوند را نباید در ان عبادت نمود و نباید کسی را شریک خداوند قرار داد. <ref>تفسیر الوسیط ج 3ص 2757</ref> | ||
نتیجه آنکه ایه مذکور و نظائر ان بیانگر نفی شرک در عبادت و ربوبیت بوده و ارتباطی با اعتقاد قائلین به شفاعت اولیای الیه ندارد بدلیل انکه مخاطب این ایات مشرکینی هستند که قائل به ربوبیت بتها بوده و معتقد بودند که با پرستش انها در عرض عبادت خداوند می تواننند از طریق راضی کردن انها به خواسته های شان نائل گردند . | نتیجه آنکه ایه مذکور و نظائر ان بیانگر نفی شرک در عبادت و ربوبیت بوده و ارتباطی با اعتقاد قائلین به شفاعت اولیای الیه ندارد بدلیل انکه مخاطب این ایات مشرکینی هستند که قائل به ربوبیت بتها بوده و معتقد بودند که با پرستش انها در عرض عبادت خداوند می تواننند از طریق راضی کردن انها به خواسته های شان نائل گردند. | ||
بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد . از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل ، اولیای الهی را انسانهای مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که انان مجرای فیض الهی هستند بگونه ای که انان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابر این معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه انان را در عرض خداوند ندانسته بلکه انان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود انان را در مسیر هدایت انسانها قرار داده است . | بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد. از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل ، اولیای الهی را انسانهای مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که انان مجرای فیض الهی هستند بگونه ای که انان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابر این معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه انان را در عرض خداوند ندانسته بلکه انان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود انان را در مسیر هدایت انسانها قرار داده است. | ||
لازم به ذکر است نکات ذکر شده علاوه بر نفی دیدگاه وهابیت درمساله شفاعت در مسائل مشابه ان نظیر توسل استغاثه انابه و....جاری خواهد بود . | لازم به ذکر است نکات ذکر شده علاوه بر نفی دیدگاه وهابیت درمساله شفاعت در مسائل مشابه ان نظیر توسل استغاثه انابه و....جاری خواهد بود. | ||
بدین معنا که در انابه یا استغاثه به اولیای الهی هیچگاه انان مورد عبادت و پرستش قرار نمی گیرند بلکه به انان فقط بعنوان انسانهای مقربی نگریسته می شود که خداوند انان را در مسیر جریان فیض خویش بر بندگان قرار داده است . | بدین معنا که در انابه یا استغاثه به اولیای الهی هیچگاه انان مورد عبادت و پرستش قرار نمی گیرند بلکه به انان فقط بعنوان انسانهای مقربی نگریسته می شود که خداوند انان را در مسیر جریان فیض خویش بر بندگان قرار داده است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |