۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'میآید') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==دلیل روی گردانی از مکتب معتزله== | ==دلیل روی گردانی از مکتب معتزله== | ||
اعتزال اشعری از مکتب معتزله به روایت های گوناگونی گره خورده است، اما | اعتزال اشعری از مکتب معتزله به روایت های گوناگونی گره خورده است، اما آنچه معروف است این که میان اشعری و استادش ابوعلی جبایی معتزلی، مناظره معروفی در گرفت. اشعری در این مناظره توانست بر استادش غالب شود و این موضوع باعث شد وی از عقاید معتزله رویگردان شود و چون از قبل با مبانی این مکتب آشنایی کامل و نیز در فن مناظره مهارت داشت، با تمام وجود، به مخالفت با معتزله و رد عقاید آنان کمر همت بست. روایتی که ابنندیم به عنوان قدیمیترین مورخ نقل میکند این است که اشعری در یکی از شبهای جمعه به مسجد جامع بصره رفته و تغییر اعتقادی و توبه خود را اعلام کرده و گفته است که معتزله را رسوا خواهد کرد.<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص۲۳۱</ref> | ||
ابن عساکر نیز نقل میکند که اشعری در مسجد گفته است که از راه دلایل عقلی نتوانسته است به حقیقت برسد و سرانجام به هدایت الهی و بازخوانی کتاب و سنت، باطل بودن عقاید معتزله را در یافته است.<ref>ابن عساکر علی، تبیین الکذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، ص۳۹</ref> علاوه درباره انگیزه تحول فکری اشعری نقل های دیگری نیز وجود دارد که در برخی از آن ها گفته شده است که اشعری ادعا کرده است که دلیل روی گردانی اش از معتزله ناشی از الهامات و رویاهای قابل اعتناء بوده است. <ref>ر ک، ابن عساکر، ص۳۸ – ۴۳، ۹۱؛ ابن جوزی، ج۶، ص۳۳۳؛ سبکی، ج۳، ص۳۴۷-۳۴۹</ref> | ابن عساکر نیز نقل میکند که اشعری در مسجد گفته است که از راه دلایل عقلی نتوانسته است به حقیقت برسد و سرانجام به هدایت الهی و بازخوانی کتاب و سنت، باطل بودن عقاید معتزله را در یافته است.<ref>ابن عساکر علی، تبیین الکذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، ص۳۹</ref> علاوه درباره انگیزه تحول فکری اشعری نقل های دیگری نیز وجود دارد که در برخی از آن ها گفته شده است که اشعری ادعا کرده است که دلیل روی گردانی اش از معتزله ناشی از الهامات و رویاهای قابل اعتناء بوده است. <ref>ر ک، ابن عساکر، ص۳۸ – ۴۳، ۹۱؛ ابن جوزی، ج۶، ص۳۳۳؛ سبکی، ج۳، ص۳۴۷-۳۴۹</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
'''شناخت ضروری و اکتسابی''' | '''شناخت ضروری و اکتسابی''' | ||
ابوالحسن اشعری شناخت را به دو نوع ضروری و اکتسابی تقسیم میکند. شناخت اکتسابی شناختی است که از راه تفکر و استدلال عقلی تحصیل شود و شناخت ضروری تمام شناخت هایی است که از مسیر غیر نظری به دست بیاید چه آن شناخت حسی باشد یا از راه علم به بدیهیات به دست آید و یا به وسیله اخبار قابل اعتماد به دست آید.<ref>ابن فورک، ص۱۳، ۱۵، ۱۷</ref>اشعری معتقد است که تلاش برای شناخت خداوند بر انسان واجب است. و اما شناختی که موجب | ابوالحسن اشعری شناخت را به دو نوع ضروری و اکتسابی تقسیم میکند. شناخت اکتسابی شناختی است که از راه تفکر و استدلال عقلی تحصیل شود و شناخت ضروری تمام شناخت هایی است که از مسیر غیر نظری به دست بیاید چه آن شناخت حسی باشد یا از راه علم به بدیهیات به دست آید و یا به وسیله اخبار قابل اعتماد به دست آید.<ref>ابن فورک، ص۱۳، ۱۵، ۱۷</ref>اشعری معتقد است که تلاش برای شناخت خداوند بر انسان واجب است. و اما شناختی که موجب تعبد شود منوط به معرفت اکتسابی است و معرفت اکتسابی از مسیر استدلال عقلی به دست میآید در نتیجه باید گفت که شناخت خدا تقلیدی نیست.<ref>اشعری، رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام، ص۲؛ ابن فورک، ص۱۵، ۲۵۱-۲۵۲؛ نسفی، ج۱ ص۲۸–۲۹</ref> | ||
'''واجب بودن شناخت خدا''' | '''واجب بودن شناخت خدا''' | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
'''شناخت از راه اخبار مورد اعتماد''' | '''شناخت از راه اخبار مورد اعتماد''' | ||
اشاعره معتقدند معرفتی که از راه موثق به دست آید مثلا ناشی از | اشاعره معتقدند معرفتی که از راه موثق به دست آید مثلا ناشی از دریافتهای حسی باشد معرفتی ضروری است. دادههای حسی جای شکی برای انسان باقی نمیگذارد به گونهای که میتواند منشا استدلال باشد بر همین مبنا آن چه از اخبار معتبر نصیب انسان میشود می تواند در حکم شناخت حسی باشد.<ref>ابن فورک، ص۲۸۷</ref> در حالی که پیامبر صلوات الله علیه خبر داده است که اگر در دعوت او و نشانههایش اندیشه نکنند دچار عذاب الهی خواهند شد، زیرا با شناختی که انسانها از راستگویی حضرت دارند، اندیشه کردن در نشانههای پیامبری او بر آنان واجب میشود و نتیجه این تعقل، ایمان به غیب و تسلیم بی چون و چرا در برابر احکام شرع خواهد بود.<ref>ابن فورک، ص۲۳، ۲۸۵</ref> بنا بر این، تکلیف انسان در دیدگاه اشعری، این گونه آغاز میشود. | ||
'''استدلال از شاهد به غایب ''' | '''استدلال از شاهد به غایب ''' | ||
در نگاه ابوالحسن اشعری، استدلال عقلی در عقاید دینی، مانند استدلال از شاهد به غایب یعنی محسوس به | در نگاه ابوالحسن اشعری، استدلال عقلی در عقاید دینی، مانند استدلال از شاهد به غایب یعنی محسوس به نامحسوس است. به این معنا که انسان در مسیر استدلال عقلی، احکام مربوط به امور دنیا را که از نوع محسوس است به موضوعات مشابهی در جهان ناشناخته سریان میدهد.<ref>ابن فورک، ص۲۸۶</ref> | ||
البته اشعری اعتبار قیاس را | البته اشعری اعتبار قیاس را میپذیرد و در برهانهای خویش نیز از برخی مفاهیم عقلی استفاده میکند و نتایج عقلی را مانعی برای التزام به نصوص دینی نمیداند. ولی گستره اعتبار عقل را محدود می کند و به عقل آن بها را نمیدهد که معتزلیان داده اند. با این وجود، توجه اشعری به لوازم منطقی آراء کلامی در مواردی به تفاوت عقیده او با اصحاب حدیث انجامیده است. این ویژگی وی را اغلب در موضعی میان اصحاب حدیث و جریان عقلگرا قرار میدهد. <ref>انواری محمدجواد، اشعری، در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۵۴</ref> | ||
==اشاره به برخی از آراء و عقاید== | ==اشاره به برخی از آراء و عقاید== |