۸۷٬۹۳۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
منبع : دانشنامه ی اسلامی | منبع : [[دانشنامه ی اسلامی]] | ||
== معاد == | ==معاد== | ||
کلمه معاد از ریشه (ع و د) و بر وزن مفعل می باشد. اسم زمان و مکان و در زبان عربی بر این وزن بکار می رود. (عود) به معنای بازگشت است. بنابراین معنای لغوی (معاد) زمان یا مکان بازگشت است. معمولاً لفظ معاد در معنای اصطلاحی بکار برده می شود که منظور بازگشت به زندگانی پس از مرگ است. یعنی مرگ نقطه ی پایانی زندگانی انسان نیست، بلکه روزگاری انسان باید در محکمه عدل الهی حاضر شود و به پاسخ گویی بپردازد. بنابراین در اصطلاح، معاد به معنای بازگشت به عالم آخرت و زندگانی پس از مرگ است. | کلمه معاد از ریشه (ع و د) و بر وزن مفعل می باشد. اسم زمان و مکان و در زبان عربی بر این وزن بکار می رود. (عود) به معنای بازگشت است. بنابراین معنای لغوی (معاد) زمان یا مکان بازگشت است. معمولاً لفظ معاد در معنای اصطلاحی بکار برده می شود که منظور بازگشت به زندگانی پس از مرگ است. یعنی مرگ نقطه ی پایانی زندگانی انسان نیست، بلکه روزگاری انسان باید در محکمه عدل الهی حاضر شود و به پاسخ گویی بپردازد. بنابراین در اصطلاح، معاد به معنای بازگشت به عالم آخرت و زندگانی پس از مرگ است. | ||
آیه ۸ سوره علق با موضوع معاد | آیه ۸ سوره علق با موضوع معاد | ||
== ترکیب انسان از روح و بدن == | ==ترکیب انسان از روح و بدن== | ||
از نظر اسلام بدن و روح دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند. بدن به واسطه مرگ، خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح این گونه نیست بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است، بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامی که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ)، بدن از کار میافتد و «روح» همچنان به حیات خود ادامه میدهد. | از نظر اسلام بدن و روح دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند. بدن به واسطه مرگ، خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح این گونه نیست بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است، بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامی که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ)، بدن از کار میافتد و «روح» همچنان به حیات خود ادامه میدهد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== بحث در حقیقت روح از نظر دیگران: == | ==بحث در حقیقت روح از نظر دیگران:== | ||
کنجکاوى عقلى نیز نظریه قرآن کریم را درباره روح، تأیید میکند. هر یک از ما افراد انسان از خود حقیقتى را درک مینماید که از آن به «من» تعبیر میکند و این درک، پیوسته در انسان موجود است حتى گاهى سر و دست و پا و سایر اعضا حتى همه بدن خود را فراموش میکند ولى تا خود هست، خود «من» از درک او بیرون نمیرود. این (مشهود) چنان که مشهود است قابل انقسام و تجزى نیست و با این که بدن انسان پیوسته در تغییر و تبدیل است و امکنه مختلف براى خود اتخاذ میکند و زمانهاى گوناگون بر وى میگذرد، حقیقت نامبرده «من» ثابت است و در واقعیت خود تغییر و تبدیل نمیپذیرد و روشن است که اگر مادى بود خواص مادیت را که انقسام و تغییر زمان و مکان میباشد، میپذیرفت. | کنجکاوى عقلى نیز نظریه قرآن کریم را درباره روح، تأیید میکند. هر یک از ما افراد انسان از خود حقیقتى را درک مینماید که از آن به «من» تعبیر میکند و این درک، پیوسته در انسان موجود است حتى گاهى سر و دست و پا و سایر اعضا حتى همه بدن خود را فراموش میکند ولى تا خود هست، خود «من» از درک او بیرون نمیرود. این (مشهود) چنان که مشهود است قابل انقسام و تجزى نیست و با این که بدن انسان پیوسته در تغییر و تبدیل است و امکنه مختلف براى خود اتخاذ میکند و زمانهاى گوناگون بر وى میگذرد، حقیقت نامبرده «من» ثابت است و در واقعیت خود تغییر و تبدیل نمیپذیرد و روشن است که اگر مادى بود خواص مادیت را که انقسام و تغییر زمان و مکان میباشد، میپذیرفت. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نظیر این بیان در خاصه درک و شعور «علم» که از خواص «روح» است جارى میباشد و بدیهى است که اگر علم خاصه مادى بود به تبع ماده انقسام و تجزى و زمان و مکان را میپذیرفت. البته این بحث عقلى دامنه دراز و پرسشها و پاسخهاى بسیارى به دنبال خود دارد که از گنجایش این کتاب بیرون است و این مقدار از آن بحث در اینجا به عنوان اشاره گذاشته شد و براى استقصاى بحث باید به کتب فلسفى اسلامی مراجعه نمود. | نظیر این بیان در خاصه درک و شعور «علم» که از خواص «روح» است جارى میباشد و بدیهى است که اگر علم خاصه مادى بود به تبع ماده انقسام و تجزى و زمان و مکان را میپذیرفت. البته این بحث عقلى دامنه دراز و پرسشها و پاسخهاى بسیارى به دنبال خود دارد که از گنجایش این کتاب بیرون است و این مقدار از آن بحث در اینجا به عنوان اشاره گذاشته شد و براى استقصاى بحث باید به کتب فلسفى اسلامی مراجعه نمود. | ||
== مرگ از نظر اسلام == | ==مرگ از نظر اسلام== | ||
در عین این که نظر سطحى، مرگ انسان را نابودى وى فرض میکند و زندگى انسان را تنها همین زندگى چند روزه که در میان زایش و درگذشت محدود میباشد، میپندارد، اسلام مرگ را انتقال انسان از یک مرحله زندگى به مرحله دیگرى تفسیر مینماید. به نظر اسلام، انسان زندگانى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدایى روح از بدن میباشد، وى را وارد مرحله دیگرى از حیات میکند که کامروایى و ناکامی در آن بر پایه نیکوکارى و بدکارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار میباشد. | در عین این که نظر سطحى، مرگ انسان را نابودى وى فرض میکند و زندگى انسان را تنها همین زندگى چند روزه که در میان زایش و درگذشت محدود میباشد، میپندارد، اسلام مرگ را انتقال انسان از یک مرحله زندگى به مرحله دیگرى تفسیر مینماید. به نظر اسلام، انسان زندگانى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدایى روح از بدن میباشد، وى را وارد مرحله دیگرى از حیات میکند که کامروایى و ناکامی در آن بر پایه نیکوکارى و بدکارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار میباشد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
== برزخ == | ==برزخ== | ||
طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده میشود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی، یک زندگانى محدود و موقتى دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است.[۶] | طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده میشود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی، یک زندگانى محدود و موقتى دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است.[۶] | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== روز قیامت == | ==روز قیامت== | ||
در میان کتب آسمانى، قرآن کریم تنها کتابى است که از روز «رستاخیز» به تفصیل سخن رانده و در عین این که تورات نامی از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون، روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند، گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است. و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد. | در میان کتب آسمانى، قرآن کریم تنها کتابى است که از روز «رستاخیز» به تفصیل سخن رانده و در عین این که تورات نامی از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون، روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند، گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است. و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده، میفرماید: «اَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاَّتِ اَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوالصّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ وَ خَلَقَ اللّهُ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزى کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ وَهُمْ لایظْلَمُونَ»؛[۱۲] آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداختهاند، گمان میبرند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دادهاند قرار خواهیم داد؟ به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمی است که میکنند! خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى این که هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بىاین که به مردم ستم شود. | و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده، میفرماید: «اَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاَّتِ اَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوالصّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ وَ خَلَقَ اللّهُ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزى کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ وَهُمْ لایظْلَمُونَ»؛[۱۲] آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداختهاند، گمان میبرند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دادهاند قرار خواهیم داد؟ به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمی است که میکنند! خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى این که هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بىاین که به مردم ستم شود. | ||
== بیان دیگر از قیامت == | ==بیان دیگر از قیامت== | ||
در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم کتاب اشاره کردیم که معارف اسلامی در قرآن کریم، از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم میشود. بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه میباشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک میشود. | در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم کتاب اشاره کردیم که معارف اسلامی در قرآن کریم، از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم میشود. بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه میباشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک میشود. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
سوره مومنون، آیه ۱۲-۱۴. | سوره مومنون، آیه ۱۲-۱۴. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
بحار چاپ کمپانی، ج۱۴، ص۷۹. | بحار چاپ کمپانی، ج۱۴، ص۷۹. | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
شیعه در اسلام، علامه طباطبایی. | شیعه در اسلام، علامه طباطبایی. | ||
اصول عقاید و دستورات دینی، علامه طباطبایی. | اصول عقاید و دستورات دینی، علامه طباطبایی. |