۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
منبع : [ | منبع : [[دانشنامه ی اسلامی]] | ||
== امربه معروف و نهى ازمنکر == | ==امربه معروف و نهى ازمنکر== | ||
== دو فریضه اساسى براى نظارت عمومى در جامعه اسلامى == | ==دو فریضه اساسى براى نظارت عمومى در جامعه اسلامى== | ||
امر بهمعروف دراصطلاح بهمعناى فرمان دادن به هر کارى است که حُسن آن از نظر عقل و شرع شناخته شده است و نهى از منکر به معناى باز داشتن از هر کارى است که حُسن آن از منظر عقل و شرع ناشناخته است یا عقل یا شرع به قُبح آن حکم مىکند .(1) در منابع، تعبیراتى گوناگون در تعریف امر به معروف و نهى از منکر شده؛ ولى از مجموع آنها همین معنا قابل استنباط است .(2) امر به معروف و نهى از منکر دو فرع مهم از فروع دین و از ضروریات اسلام به شمار مىرود و با توجه به اینکه احکامى مشترک دارند و غالبا در آیات و روایات در کنار هم آمدهاند، هر دو موضوع در یک مقاله طرح شده است. این دو واجب مربوط به حوزه عمل و از همینرو جایگاه اصلى آن علم فقه است، با این حال براى اولین بار موضوع امر به معروف و نهى از منکر به وسیله معتزله به علم کلام نیز راه یافت. (3) | امر بهمعروف دراصطلاح بهمعناى فرمان دادن به هر کارى است که حُسن آن از نظر عقل و شرع شناخته شده است و نهى از منکر به معناى باز داشتن از هر کارى است که حُسن آن از منظر عقل و شرع ناشناخته است یا عقل یا شرع به قُبح آن حکم مىکند .(1) در منابع، تعبیراتى گوناگون در تعریف امر به معروف و نهى از منکر شده؛ ولى از مجموع آنها همین معنا قابل استنباط است .(2) امر به معروف و نهى از منکر دو فرع مهم از فروع دین و از ضروریات اسلام به شمار مىرود و با توجه به اینکه احکامى مشترک دارند و غالبا در آیات و روایات در کنار هم آمدهاند، هر دو موضوع در یک مقاله طرح شده است. این دو واجب مربوط به حوزه عمل و از همینرو جایگاه اصلى آن علم فقه است، با این حال براى اولین بار موضوع امر به معروف و نهى از منکر به وسیله معتزله به علم کلام نیز راه یافت. (3) | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
برخلاف منابع شیعه، روایات این باب در منابع روایى اهل سنت کم شمار است؛ همچنین پیگیرى این موضوع در آثار فقهى اهل سنت نشان مىدهد که میان گرایشات سیاسى مذاهب به حکومتها و محدودسازى امر به معروف و نهى از منکر در حوزه وظایف عمومى ارتباط وجود دارد. جریان محدود سازى امر به معروف و نهى از منکر که به طور مشترک در مذاهب گوناگون اهل سنت از اصحاب رأى و اصحاب حدیث دیده مىشود در واقع به معناى محدود کردن این دو امر در حوزه وظایف فردى است و در مواردى که از احکام حکومتى سخن به میان آمده، بحث امر به معروف و نهى از منکر نیز به طور گسترده مطرح شده است .(14) | برخلاف منابع شیعه، روایات این باب در منابع روایى اهل سنت کم شمار است؛ همچنین پیگیرى این موضوع در آثار فقهى اهل سنت نشان مىدهد که میان گرایشات سیاسى مذاهب به حکومتها و محدودسازى امر به معروف و نهى از منکر در حوزه وظایف عمومى ارتباط وجود دارد. جریان محدود سازى امر به معروف و نهى از منکر که به طور مشترک در مذاهب گوناگون اهل سنت از اصحاب رأى و اصحاب حدیث دیده مىشود در واقع به معناى محدود کردن این دو امر در حوزه وظایف فردى است و در مواردى که از احکام حکومتى سخن به میان آمده، بحث امر به معروف و نهى از منکر نیز به طور گسترده مطرح شده است .(14) | ||
1. بصائر ذوىالتمييز، ج4، ص57، 120؛ التحقيق، ج12، ص 239؛ مصطلحات الفقه، ص 88 ـ 89 . | 1. بصائر ذوىالتمييز، ج4، ص57، 120؛ التحقيق، ج12، ص 239؛ مصطلحات الفقه، ص 88 ـ 89 | ||
. | |||
2. التعريفات، ص 50 . | 2. التعريفات، ص 50 . | ||
3. فصل الاعتزال، ص 139؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 201 ـ 203. | 3. فصل الاعتزال، ص 139؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 201 ـ 203. | ||
4. فصل الاعتزال، ص 139؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 201 ـ 203. | 4. فصل الاعتزال، ص 139؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 201 ـ 203. | ||
5. كشف المراد، ص 340. | 5. كشف المراد، ص 340. | ||
6. الكشاف، ج 1، ص 397؛ الاقتصاد، ص 148؛ شرايعالاسلام، ج 1، ص 341. | |||
6. الكشاف، ج 1، ص 397؛ الاقتصاد، ص 148؛ شرايعالاسلام، ج 1، ص 341 | |||
. | |||
7. الجوامع الفقهيه، ص 697 ؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 363. | 7. الجوامع الفقهيه، ص 697 ؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 363. | ||
8. جواهرالكلام، ج 21، ص 381؛ آلاء الرحمن، ج 1، ص 325. | 8. جواهرالكلام، ج 21، ص 381؛ آلاء الرحمن، ج 1، ص 325. | ||
9. تحرير الوسيله، ج 1، ص 465. | 9. تحرير الوسيله، ج 1، ص 465. | ||
10. آذرخشى ديگر، ص 161. | 10. آذرخشى ديگر، ص 161. | ||
11. بحارالانوار، ج 100، ص 71. | |||
11. بحارالانوار، ج 100، ص 71 | |||
. | |||
12. نهج البلاغه، حكمت 374. | 12. نهج البلاغه، حكمت 374. | ||
13. وسائل الشيعه، ج 11، ص 395. | 13. وسائل الشيعه، ج 11، ص 395. | ||
14. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 205. | 14. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 205. | ||
== وجوب امر به معروف و نهى از منکر == | ==وجوب امر به معروف و نهى از منکر== | ||
خط ۸۶: | خط ۱۰۲: | ||
== اهمیت امر به معروف و نهى از منکر == | ==اهمیت امر به معروف و نهى از منکر== | ||
امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم از اهمیت ویژهاى برخوردار است. گاه از این دو فریضه در کنار ایمان به خدا و آخرت یاد شده: « یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ » ( آلعمران / 3، 114 ) و گاه پیشتر از برپاداشتن نماز و زکات ویژگى مردان و زنان با ایمان شمرده شده است: « المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ویُقیمونَ الصَّلوةَ و یُؤتونَ الزَّکوةَ ». ( توبه / 9، 71 ) در برابر، از جمله ویژگیهاى منافقان، امر به منکر و نهى از معروف یاد شده است: « المُنـفِقونَ والمُنـفِقـتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمُنکَرِ و یَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ». ( توبه / 9، 67 ) | |||
قرآن کریم امر به معروف و نهى از منکر را سنت خداوند دانسته و براساس روایتى از پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آمران به معروف و ناهیان از منکر جانشینان خداوند در عمل به این وظیفهاند :(1) « اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسـنِ وایتاىءِ ذِى القُربى و یَنهى عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ والبَغىِ » ( نحل / 16، 90 ) و تورات و انجیل بهجاآوردن این دو واجب را از اوصاف پیامبر این امت برشمرده است .(2) ( اعراف / 7، 157 ) عمل کردن به این دو فریضه شاخص امت اسلامى و رمز برترى آنان بر سایر امتها معرفى شده است: « کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِالمُنکَرِ » ( آلعمران / 3، 110 ) و مسلمانان مأمور شدهاند که بدین منظور گروه و تشکیلاتى توانمند فراهم آورند تا به رستگارى نایل آیند: « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و اُولکَ هُمُ المُفلِحون » ( آلعمران / 3، 104 ) و به هنگام برخوردارى از قدرت و حاکمیت از این تفضل الهى در جهت بسط امر به معروف و نهى از منکر بهره گیرند: « اَلَّذینَ اِن مَکَّنّـهُم فِى الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ واَمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنکَرِ ». ( حجّ / 22، 41 ) از آیات قرآن کریم مىتوان استفاده کرد که سرنوشت ترک کنندگان نهى از منکر با سرنوشت مرتکبان منکر گره خورده است و هلاکت و خسران فرجام شوم آنان است. ( اعراف / 7، 163 ـ 166 ) | |||
1. مجمع البيان، ج 2، ص 807 . | 1. مجمع البيان، ج 2، ص 807 . | ||
2. همان، ج 4، ص 750. | 2. همان، ج 4، ص 750. | ||
== پیشینه امر به معروف و نهى از منکر در ادیان آسمانى == | ==پیشینه امر به معروف و نهى از منکر در ادیان آسمانى== | ||
امر به معروف و نهى از منکر در شریعت اسلامى در قیاس با ادیان دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است و از همینرو یکى از اوصاف پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در تورات امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است: « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنههُم عَنِ المُنکَرِ ». ( اعراف / 7، 157 ) شاید اهمیت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از آن روست که این دین براى همه مردم در تمامى اعصار تشریع شده ( سبأ / 34، 28؛ آلعمران / 3، 19 ) و آخرین شریعت الهى است ( احزاب / 33، 40 )، ازاینرو لازم است همه مؤمنان، به ویژه دانشمندان در بسط و حفظ شریعت بکوشند و با عمل به این دو فریضه، جانشین خدا و پیامبران بر روى زمین باشند و اسلام را جاودانه کنند. با این همه، این دو فریضه ویژه اسلام نیست و در شرایع پیشین نیز واجب بوده، گرچه محدوده آن به گستردگى اسلام نبوده است. | |||
بر پایه روایتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مراد از « الَّذیِن یأمُروُنَ بِالقِسْطِ » در آیه 21 آلعمران / 3 گروهى از بنىاسرائیلاند که قاتلان پیامبران را امر به معروف و نهى از منکر کردند و در این راه به شهادت رسیدند :(1) « اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم »؛ همچنین جمعى از « ربّانیون » [ دانشمندان مسیحى ] و « احبار » [ علماى یهود ] که از گفتار گناهآلود و حرام خوارگى نهى نمىکردند نکوهش شدهاند: « لَولا یَنههُمُ الرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَصنَعون ». ( مائده / 5، 63 ) شمارى از بنىاسرائیل بر اثر کفر و ترک نهى از منکر از سوى داود و عیسى علیهماالسلام لعنت شدند: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ و عیسَى ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا وکانوا یَعتَدون * کانوا لا یَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلوهُ ». ( مائده / 5، 78 ـ 79 ) | |||
از گزارش داستان اصحاب * سبت در قرآن کریم بر مىآید که گروهى از بنىاسرائیل که نهى از منکر نمىکردند به همراه مرتکبان منکر هلاک شدند و تنها گروهى نجات یافتند که نهى از منکر کردند: « اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ ». ( اعراف / 7، 165 ) در آیه 116 هود / 11 بنىاسرائیل را عتاب مىکند که چرا در نسلهاى پیشین شما جز گروهى اندک، خردمندانى نبودند که مردم را از فساد باز دارند: « فَلَولا کَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِکُم اولوا بَقِیَّةٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِیلاً مِمَّن اَنجَینا مِنهُم ». از نصایح لقمان به فرزندش نیز استفاده مىشود که امر به معروف در شرایع پیشین واجب بوده است: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ». ( لقمان / 31، 17 ) | |||
1. جامع البيان، مج 3، ج 3، ص 294؛ مجمع البيان، ج 2، ص 720. | 1. جامع البيان، مج 3، ج 3، ص 294؛ مجمع البيان، ج 2، ص 720. | ||
== شرایط امر به معروف و نهى از منکر == | ==شرایط امر به معروف و نهى از منکر== | ||
این دو فریضه را موکول به 4 شرط کردهاند؛ یعنى باید امر و نهى کننده 1. معروف و منکر را بشناسد. 2. احتمال تأثیر دهد. 3. مخاطب را مصرّ بر گناه بیابد. 4. بر امر و نهى مفسدهاى همچون ضرر مالى و جانى مترتب نباشد .(1) در خصوص شرط نخست برخى فقها با تمسک به اطلاق آیات و روایات و نیز تأکید موجود در این ادله گفتهاند: شناخت معروف و منکر واجب است و کسى که بر اثر عدم آگاهى از معروف و منکر نمىتواند امر به معروف و نهى از منکر کند گناهکار است .(2) این گروه از فقها اصطلاحا شناخت معروف و منکر را شرط واجب دانستهاند ( مانند شرط طهارت براى نماز )؛ ولى بیشتر فقها آن را شرط وجوب دانسته و کسب آن را واجب نمىدانند (3) ( مانند شرط استطاعت براى حجّ ). بنا به نظر اخیر تنها عالم به معروف و منکر وظیفه امر و نهى را بر عهده دارد. | این دو فریضه را موکول به 4 شرط کردهاند؛ یعنى باید امر و نهى کننده 1. معروف و منکر را بشناسد. 2. احتمال تأثیر دهد. 3. مخاطب را مصرّ بر گناه بیابد. 4. بر امر و نهى مفسدهاى همچون ضرر مالى و جانى مترتب نباشد .(1) در خصوص شرط نخست برخى فقها با تمسک به اطلاق آیات و روایات و نیز تأکید موجود در این ادله گفتهاند: شناخت معروف و منکر واجب است و کسى که بر اثر عدم آگاهى از معروف و منکر نمىتواند امر به معروف و نهى از منکر کند گناهکار است .(2) این گروه از فقها اصطلاحا شناخت معروف و منکر را شرط واجب دانستهاند ( مانند شرط طهارت براى نماز )؛ ولى بیشتر فقها آن را شرط وجوب دانسته و کسب آن را واجب نمىدانند (3) ( مانند شرط استطاعت براى حجّ ). بنا به نظر اخیر تنها عالم به معروف و منکر وظیفه امر و نهى را بر عهده دارد. | ||
قائلان به این نظر به ادلهاى از جمله روایتى از امام صادق علیهالسلام استناد کردهاند. در این روایت، امام علیهالسلام وجوب امر به معروف و نهى از منکر را مشروط به قدرت و علم کرده است و آنگاه در تأیید این نظر به آیات « و لتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَر » ( آلعمران / 3، 104 ) و نیز « و مِن قَومِ موسى اُمَّةٌ یَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ یَعدِلون » ( اعراف / 7، 159 ) استناد فرموده، با این استدلال که در این دو آیه خداوند وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را تنها بر عهده گروهى خاص: « اُمَّةٌ » نهاده و بر همگان واجب نکرده است .(4) درباره شرط دوم، فقیهان این نکته را یادآور شدهاند که ممکن است در مواردى امر به معروف و نهى از منکر بر مخاطب تأثیر نداشته باشد؛ ولى آثار جانبى دیگرى همچون آشکار شدن بدعتها و پیشگیرى از مشتبه شدن معروف و منکر داشته باشد که در این صورت نیز باید حقیقت را آشکار کرد و سکوت و کتمان جایز نیست :(5) « اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَیِّنـتِ والهُدى مِن بَعدِ ما بَیَّنّـهُ لِلنّاسِ فِى الکِتـبِ اُولکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ ویَلعَنُهُمُ اللّـعِنون ». ( بقره / 2، 159، 173 ) | |||
خط ۱۲۳: | خط ۱۴۶: | ||
برخى بر شرطهاى چهارگانه فوق شرط عدالت را نیز افزودهاند؛ یعنى امر و نهى کننده خود نیز باید واجبات را انجام دهد و از محرمات بپرهیزد. آنان براى لزوم این شرط افزون بر روایات، به شمارى از آیات نیز استدلال کردهاند ؛(21) از جمله آیاتى که به نکوهش کسانى پرداخته که دیگران را به نیکى فرا مىخوانند؛ ولى خویشتن را فراموش کرده و به گفته خود عمل نمىکنند: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَکُم » ( بقره / 2، 44 )، « لِمَ تَقولونَما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 2 )، « کَبُرَ مَقتـًا عِندَ اللّهِ اَن تَقولوا ما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 3 )؛ ولى فقها و مفسران این شرط را نپذیرفته و گفتهاند که سرزنش در این آیات بر اثر امر به نیکیها نیست، بلکه به سبب ترک واجب و ارتکاب منکر است و در آیه 2 صفّ / 61 شاید نکوهش از این جهت است که آنان برخلاف ادعاى خود برخى کارها را انجام نمىدادند ،(22) بنابراین بر مرتکب منکر نیز واجب است که از منکر نهى کند، زیرا بر عهده او دو واجب است: یکى ترک ارتکاب حرام و دیگرى نهى از منکر و با ترک یک واجب، واجب دیگر از او برداشته نمىشود .(23) البته تردیدى نیست که پذیرش نهى کسى که خود به منکر آلوده است، دشوار است .(24) | برخى بر شرطهاى چهارگانه فوق شرط عدالت را نیز افزودهاند؛ یعنى امر و نهى کننده خود نیز باید واجبات را انجام دهد و از محرمات بپرهیزد. آنان براى لزوم این شرط افزون بر روایات، به شمارى از آیات نیز استدلال کردهاند ؛(21) از جمله آیاتى که به نکوهش کسانى پرداخته که دیگران را به نیکى فرا مىخوانند؛ ولى خویشتن را فراموش کرده و به گفته خود عمل نمىکنند: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَکُم » ( بقره / 2، 44 )، « لِمَ تَقولونَما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 2 )، « کَبُرَ مَقتـًا عِندَ اللّهِ اَن تَقولوا ما لا تَفعَلون » ( صفّ / 61، 3 )؛ ولى فقها و مفسران این شرط را نپذیرفته و گفتهاند که سرزنش در این آیات بر اثر امر به نیکیها نیست، بلکه به سبب ترک واجب و ارتکاب منکر است و در آیه 2 صفّ / 61 شاید نکوهش از این جهت است که آنان برخلاف ادعاى خود برخى کارها را انجام نمىدادند ،(22) بنابراین بر مرتکب منکر نیز واجب است که از منکر نهى کند، زیرا بر عهده او دو واجب است: یکى ترک ارتکاب حرام و دیگرى نهى از منکر و با ترک یک واجب، واجب دیگر از او برداشته نمىشود .(23) البته تردیدى نیست که پذیرش نهى کسى که خود به منکر آلوده است، دشوار است .(24) | ||
1. شرائع الاسلام، ج 1، ص 342. | 1. شرائع الاسلام، ج 1، ص 342. | ||
2. امر به معروف و نهى از منكر، ص 127 ـ 128. | 2. امر به معروف و نهى از منكر، ص 127 ـ 128. | ||
3. جواهرالكلام، ج 21، ص 366. | 3. جواهرالكلام، ج 21، ص 366. | ||
4. وسائل الشيعه، ج 6 ، ص 126. | 4. وسائل الشيعه، ج 6 ، ص 126. | ||
5. تحريرالوسيله، ج 1، ص 456. | 5. تحريرالوسيله، ج 1، ص 456. | ||
6. اعانة الطالبين، ج 4، ص 184؛ مغنى المحتاج، ج 4، ص 211. | |||
6. اعانة الطالبين، ج 4، ص 184؛ مغنى المحتاج، ج 4، ص 211 | |||
. | |||
7. شرايع الاسلام، ج 1، ص 342؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 371؛ اعانة الطالبين، ج 4، ص 184. | 7. شرايع الاسلام، ج 1، ص 342؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 371؛ اعانة الطالبين، ج 4، ص 184. | ||
8. تفسير قرطبى، ج 7، ص 184. | 8. تفسير قرطبى، ج 7، ص 184. | ||
9. مجمع البيان، ج 2، ص 516 . | 9. مجمع البيان، ج 2، ص 516 . | ||
10. الكاشف، ج2، ص124؛ تحريرالوسيله، ج1، ص465. | 10. الكاشف، ج2، ص124؛ تحريرالوسيله، ج1، ص465. | ||
11. امر به معروف و نهى از منكر، ص 200. | 11. امر به معروف و نهى از منكر، ص 200. | ||
12. جامعالبيان، مج3، ج3، ص 294؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 720. | 12. جامعالبيان، مج3، ج3، ص 294؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 720. | ||
13. مجمع البيان، ج 2، ص 423. | 13. مجمع البيان، ج 2، ص 423. | ||
14. همان، ص 535 . | 14. همان، ص 535 . | ||
15. الصافى، ج4، ص145؛ تفسير قرطبى، ج 14، ص 47؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 . | 15. الصافى، ج4، ص145؛ تفسير قرطبى، ج 14، ص 47؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 . | ||
16. مجمع،البيان، ج 8 ، ص 658 . | |||
16. مجمع،البيان، ج 8 ، ص 658 | |||
. | |||
17. القواعد والفوائد، ص206؛ تفسير قرطبى، ج4، ص31. | 17. القواعد والفوائد، ص206؛ تفسير قرطبى، ج4، ص31. | ||
18. نهج البلاغه، حكمت 375؛ الكافى، ج 5 ، ص 52 . | 18. نهج البلاغه، حكمت 375؛ الكافى، ج 5 ، ص 52 . | ||
19. امر به معروف و نهى از منكر، ص 192 ـ 193. | 19. امر به معروف و نهى از منكر، ص 192 ـ 193. | ||
20. مجمع البيان، ج 2، ص 538 . | 20. مجمع البيان، ج 2، ص 538 . | ||
21. مستدرك الوسائل، ج 12، ص 203؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 31. | 21. مستدرك الوسائل، ج 12، ص 203؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 31. | ||
22. احكامالقرآن، ابنعربى، ج1، ص266؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 373؛ تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 164. | 22. احكامالقرآن، ابنعربى، ج1، ص266؛ جواهرالكلام، ج 21، ص 373؛ تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 164. | ||
23. الكشاف، ج 1، ص 398. | 23. الكشاف، ج 1، ص 398. | ||
24. احكام القرآن، ابن عربى، ص 266. | 24. احكام القرآن، ابن عربى، ص 266. | ||
== مراتب امر به معروف و نهى از منکر == | ==مراتب امر به معروف و نهى از منکر== | ||
این دو فریضه داراى مراتب سه گانه قلبى، زبانى و عملى است. از این مراحل به « انکار قلبى » « انکار زبانى » و « انکار با دست » تعبیر مىشود .(1) همین مراحل در برخى روایات نیز آمده است. بر پایه روایتى امام باقر علیهالسلام فرمود: با دلهاى خود منکر را ناخوش دارید و با زبانهاى خود از آن باز دارید و با دست خود بر پیشانى کسانى که مرتکب آن مىشوند بکوبید و در راه خدا از سرزنش هیچکس بیم نداشته باشید .(2) دانشوران در تفسیرِ انکار قلبى بر یک نظر نیستند. تفاسیر مختلف را مىتوان در سه نظر جمعبندى کرد: 1. اعتقاد به وجوب واجبات و حرمت محرمات .(3) 2. راضى نبودن به گناه .(4) 3. اظهار کراهت قلبى از گناه .(5) | این دو فریضه داراى مراتب سه گانه قلبى، زبانى و عملى است. از این مراحل به « انکار قلبى » « انکار زبانى » و « انکار با دست » تعبیر مىشود .(1) همین مراحل در برخى روایات نیز آمده است. بر پایه روایتى امام باقر علیهالسلام فرمود: با دلهاى خود منکر را ناخوش دارید و با زبانهاى خود از آن باز دارید و با دست خود بر پیشانى کسانى که مرتکب آن مىشوند بکوبید و در راه خدا از سرزنش هیچکس بیم نداشته باشید .(2) دانشوران در تفسیرِ انکار قلبى بر یک نظر نیستند. تفاسیر مختلف را مىتوان در سه نظر جمعبندى کرد: 1. اعتقاد به وجوب واجبات و حرمت محرمات .(3) 2. راضى نبودن به گناه .(4) 3. اظهار کراهت قلبى از گناه .(5) | ||
خط ۱۸۰: | خط ۲۲۸: | ||
14. مجمع البيان، ج 3، ص 195. | 14. مجمع البيان، ج 3، ص 195. | ||
== مسیولیت حکومت اسلامى == | ==مسیولیت حکومت اسلامى== | ||
بدون تردید در کنار وظیفه عمومى مردم در انجام دادن این دو فریضه مهم جامه عمل پوشاندن به مرتبه سوم امر به معروف و برخى از درجات این مرتبه، نیازمند قدرت، تشکیلات و حکومت است، زیرا اگر همه آحاد جامعه بدون اذن حاکم اسلامى به این مرحله عمل کنند برخوردهاى اجتماعى موجب هرج و مرج شده و نظم و امنیت جامعه اسلامى خدشهدار مىشود، بنابراین، جامعه نیازمند تشکیلاتى مقتدر است که صلاحیت قصاص و اجراى حدود و تعزیرات را داشته باشد. البته همچنانکه آحاد جامعه وظیفه دارند به دو مرحله نخست ( انکار قلبى و زبانى ) قیام کنند نسبت به ایجاد چنین تشکیلات قدرتمندى نیز وظیفه دارند. | بدون تردید در کنار وظیفه عمومى مردم در انجام دادن این دو فریضه مهم جامه عمل پوشاندن به مرتبه سوم امر به معروف و برخى از درجات این مرتبه، نیازمند قدرت، تشکیلات و حکومت است، زیرا اگر همه آحاد جامعه بدون اذن حاکم اسلامى به این مرحله عمل کنند برخوردهاى اجتماعى موجب هرج و مرج شده و نظم و امنیت جامعه اسلامى خدشهدار مىشود، بنابراین، جامعه نیازمند تشکیلاتى مقتدر است که صلاحیت قصاص و اجراى حدود و تعزیرات را داشته باشد. البته همچنانکه آحاد جامعه وظیفه دارند به دو مرحله نخست ( انکار قلبى و زبانى ) قیام کنند نسبت به ایجاد چنین تشکیلات قدرتمندى نیز وظیفه دارند. | ||
خط ۱۹۳: | خط ۲۴۱: | ||
در احادیث بسیارى نیز امر به معروف و نهى از منکر مشروط به داشتن قدرت شده است .(6) در اجراى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر، از سوى حاکمان مسلمان در برخى از کشورهاى اسلامى تشکیلاتى با عنوان « اداره حِسْبه » تأسیس کردهاند. این تشکیلات، نظارت و بازرسى و ارشاد و هدایت مردم در جامعه اسلامى را بر عهده داشته و آنها را در امور اجتماعى به رعایت موازین اسلامى و عدل و انصاف دعوت کرده و از منکر و حرام و ستم به دیگران باز مىداشته است .(7) در صدر اسلام این وظیفه را خلفا شخصا بر عهده داشتند ،(8) چنانکه بر پایه روایتى على علیهالسلام هر بامداد از دارالحکومه بیرون مىآمد و در بازارهاى کوفه بازرگانان و فروشندگان را به بردبارى، گشادهرویى و انصاف فرا مىخواند و آنان را از سوگند، دروغ، ستم و کمفروشى باز مىداشت .(9) | در احادیث بسیارى نیز امر به معروف و نهى از منکر مشروط به داشتن قدرت شده است .(6) در اجراى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر، از سوى حاکمان مسلمان در برخى از کشورهاى اسلامى تشکیلاتى با عنوان « اداره حِسْبه » تأسیس کردهاند. این تشکیلات، نظارت و بازرسى و ارشاد و هدایت مردم در جامعه اسلامى را بر عهده داشته و آنها را در امور اجتماعى به رعایت موازین اسلامى و عدل و انصاف دعوت کرده و از منکر و حرام و ستم به دیگران باز مىداشته است .(7) در صدر اسلام این وظیفه را خلفا شخصا بر عهده داشتند ،(8) چنانکه بر پایه روایتى على علیهالسلام هر بامداد از دارالحکومه بیرون مىآمد و در بازارهاى کوفه بازرگانان و فروشندگان را به بردبارى، گشادهرویى و انصاف فرا مىخواند و آنان را از سوگند، دروغ، ستم و کمفروشى باز مىداشت .(9) | ||
1. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | 1. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | ||
2. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | 2. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | ||
3. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | 3. دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227. | ||
4. الدرالمنثور، ج 2، ص 294. | 4. الدرالمنثور، ج 2، ص 294. | ||
5. تفسير قرطبى، ج 4، ص 31. | 5. تفسير قرطبى، ج 4، ص 31. | ||
6. الكافى، ج5 ، ص59 ؛ وسائلالشيعه، ج11، ص400. | 6. الكافى، ج5 ، ص59 ؛ وسائلالشيعه، ج11، ص400. | ||
7. معالم القربه، ص 23 ، 61 . | 7. معالم القربه، ص 23 ، 61 . | ||
8. التراتيب الاداريه، ج 1، ص 286. | 8. التراتيب الاداريه، ج 1، ص 286. | ||
9. الكافى، ج 5 ، ص 151؛ النهايه، ص 371. | 9. الكافى، ج 5 ، ص 151؛ النهايه، ص 371. | ||
== ولایت در امر به معروف و نهى از منکر == | ==ولایت در امر به معروف و نهى از منکر== | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۸۷: | ||
== آثار ترک امر به معروف و نهى از منکر == | ==آثار ترک امر به معروف و نهى از منکر== | ||
1. دورى از رحمت خدا | 1. دورى از رحمت خدا | ||
خط ۲۵۶: | خط ۳۱۳: | ||
کسانى که در برابر انجام منکر هیچگونه واکنشى نشان ندهند مانند گناهکاران و در گناه آنها شریکاند، از همینرو از مؤمنان خواسته شده که هرگاه تمسخر آیات قرآن را شنیدند با کافران همنشین نشوند. در غیر این صورت در گناه همانند آنها خواهند بود: « و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِى الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى یَخوضوا فى حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم ...». ( نساء / 4، 140 ) مفسران از این آیه استفاده کردهاند که سکوت و همنشینى با فاسقان موجب شریک شدن در گناه آنان مىشود ؛(1) همچنین در ذیل آیه 63 مائده / 5 گفتهاند که ترک کننده نهى از منکر مانند کسى است که مرتکب منکر شود .(2) | کسانى که در برابر انجام منکر هیچگونه واکنشى نشان ندهند مانند گناهکاران و در گناه آنها شریکاند، از همینرو از مؤمنان خواسته شده که هرگاه تمسخر آیات قرآن را شنیدند با کافران همنشین نشوند. در غیر این صورت در گناه همانند آنها خواهند بود: « و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِى الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى یَخوضوا فى حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم ...». ( نساء / 4، 140 ) مفسران از این آیه استفاده کردهاند که سکوت و همنشینى با فاسقان موجب شریک شدن در گناه آنان مىشود ؛(1) همچنین در ذیل آیه 63 مائده / 5 گفتهاند که ترک کننده نهى از منکر مانند کسى است که مرتکب منکر شود .(2) | ||
1. جامعالبيان، مج 4، ج 5 ، ص 443. | 1. جامعالبيان، مج 4، ج 5 ، ص 443. | ||
2. تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 153. | 2. تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 153. | ||
آداب امر به معروف و نهى از منکر | آداب امر به معروف و نهى از منکر | ||
1. شروع از خویشتن | 1. شروع از خویشتن | ||
هرچند امر به معروف و نهى از منکر مشروط به عدالت نیست؛ ولى چون در امر به معروف و نهى از منکر نوعى برترى لازم است، اگر آمر به معروف و ناهى از منکر خود ساخته نباشد، از نظر اخلاقى صلاحیت انجام دادن چنین کارى را ندارد و امر و نهى او صورى و بدون تأثیر جدى خواهد بود. از آیه « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیر ...» نیز شاید بتوان استفاده کرد که باید گروههایى مهذّب و خود ساخته به این مهم اقدام کنند، چنانکه از آیه 6 تحریم / 66: « قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا » شروع از خویشتن استفاده مىشود. شاید بتوان از آیه 44 بقره / 2 استفاده کرد که التزام به اوامر و نواهى پیش از امر و نهى دیگران شرط عقلى است: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ اَفَلا تَعقِلون ». برخى روایات نیز بر همین نکته تأکید کرده که شما باید ابتدا به خویشتن بپردازید، آنگاه دیگران را از گناه باز دارید .(1) البته اینگونه اوامر حمل بر استحباب شده است، زیرا وجوب امر به معروف و نهى از منکر و التزام به معروف و ترک منکر دو واجب مستقل است. | هرچند امر به معروف و نهى از منکر مشروط به عدالت نیست؛ ولى چون در امر به معروف و نهى از منکر نوعى برترى لازم است، اگر آمر به معروف و ناهى از منکر خود ساخته نباشد، از نظر اخلاقى صلاحیت انجام دادن چنین کارى را ندارد و امر و نهى او صورى و بدون تأثیر جدى خواهد بود. از آیه « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیر ...» نیز شاید بتوان استفاده کرد که باید گروههایى مهذّب و خود ساخته به این مهم اقدام کنند، چنانکه از آیه 6 تحریم / 66: « قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا » شروع از خویشتن استفاده مىشود. شاید بتوان از آیه 44 بقره / 2 استفاده کرد که التزام به اوامر و نواهى پیش از امر و نهى دیگران شرط عقلى است: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ اَفَلا تَعقِلون ». برخى روایات نیز بر همین نکته تأکید کرده که شما باید ابتدا به خویشتن بپردازید، آنگاه دیگران را از گناه باز دارید .(1) البته اینگونه اوامر حمل بر استحباب شده است، زیرا وجوب امر به معروف و نهى از منکر و التزام به معروف و ترک منکر دو واجب مستقل است. | ||
1. نهج البلاغه، خطبه 129؛ نورالثقلين، ج 1، ص 75. | 1. نهج البلاغه، خطبه 129؛ نورالثقلين، ج 1، ص 75. | ||
2. مقدم داشتن خویشان | 2. مقدم داشتن خویشان | ||
« یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ ». ( تحریم / 66، 6 ) برخى، از این آیه استفاده کردهاند که سزاوار است در امر به معروف و نهى از منکر از خانواده آغاز شود .(1) شاید بتوان اولویت شروع از خانواده را از آیات « وکانَ یَأمُرُ اَهلَهُ بِالصَّلوةِ والزَّکوة » ( مریم / 19، 55 ) و « یـاَیُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِکَ وبَناتِکَ ونِساءِ المُؤمِنین » ( احزاب / 33، 59 ) استفاده کرد و پس از خانواده، نوبت به اقوام دورتر مىرسد: « واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین ». ( شعراء / 26، 214 ) | « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ ». ( تحریم / 66، 6 ) | ||
برخى، از این آیه استفاده کردهاند که سزاوار است در امر به معروف و نهى از منکر از خانواده آغاز شود .(1) شاید بتوان اولویت شروع از خانواده را از آیات « وکانَ یَأمُرُ اَهلَهُ بِالصَّلوةِ والزَّکوة » ( مریم / 19، 55 ) و « یـاَیُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِکَ وبَناتِکَ ونِساءِ المُؤمِنین » ( احزاب / 33، 59 ) استفاده کرد و پس از خانواده، نوبت به اقوام دورتر مىرسد: « واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین ». ( شعراء / 26، 214 ) | |||
1. مسالك الافهام، ج 2، ص 381. | 1. مسالك الافهام، ج 2، ص 381. | ||
3. شکیبایى | 3. شکیبایى | ||
لقمان در نصایح خود به فرزندش او را به برپا داشتن نماز و امر به معروف و نهى از منکر و شکیبایى در برابر مشکلات فرا مىخواند: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ...». ( لقمان / 31، 17 ) بر پایه روایتى از على علیهالسلام مقصود صبر * بر مشقت و مشکلاتى است که از امر به معروف و نهى از منکر ناشى مىشود ،(1) زیرا ممکن است همان تهمتهایى که به پیامبران زدند، مانند جنون ( حجر / 15، 6 )، سحر ( مدثّر / 74، 24 )، سفاهت ( اعراف / 7، 66 ) و ضلالت ( اعراف / 7، 61 ) به امر و نهىکنندگان نیز بزنند. به گفته برخى مفسران سفارش به حق و صبر در آیه 3 عصر / 103 به امر به معروف و نهى از منکر اشاره دارد :(2) « والعَصر * اِنَّ الاِنسـنَ لَفى خُسر * اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ وتَواصَوا بِالحَقِّ وتَواصَوا بِالصَّبر ». | لقمان در نصایح خود به فرزندش او را به برپا داشتن نماز و امر به معروف و نهى از منکر و شکیبایى در برابر مشکلات فرا مىخواند: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ...». ( لقمان / 31، 17 ) بر پایه روایتى از على علیهالسلام مقصود صبر * بر مشقت و مشکلاتى است که از امر به معروف و نهى از منکر ناشى مىشود ،(1) زیرا ممکن است همان تهمتهایى که به پیامبران زدند، مانند جنون ( حجر / 15، 6 )، سحر ( مدثّر / 74، 24 )، سفاهت ( اعراف / 7، 66 ) و ضلالت ( اعراف / 7، 61 ) به امر و نهىکنندگان نیز بزنند. به گفته برخى مفسران سفارش به حق و صبر در آیه 3 عصر / 103 به امر به معروف و نهى از منکر اشاره دارد :(2) « والعَصر * اِنَّ الاِنسـنَ لَفى خُسر * اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ وتَواصَوا بِالحَقِّ وتَواصَوا بِالصَّبر ». | ||
1. مجمع البيان، ج 8 ، ص 500 ؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 . | 1. مجمع البيان، ج 8 ، ص 500 ؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 . | ||
2. مجمعالبيان، ج 10، ص 815 ؛ الميزان، ج 20، ص 357. | 2. مجمعالبيان، ج 10، ص 815 ؛ الميزان، ج 20، ص 357. | ||
4. شفقت و مهربانى | 4. شفقت و مهربانى | ||
هرگاه امر به معروف و نهى از منکر همراه با شفقت و از سر خیرخواهى باشد اثر بیشترى دارد، چنانکه لقمان فرزندش را با تعبیر « یا بنىّ » که حکایت از مهربانى دارد مخاطب مىسازد (1) و مؤمن آلفرعون هنگامى که موسى را امر به معروف ( خروج از شهر ) مىکند مىگوید: «... اِنّى لَکَ مِنَ النّـصِحین ». ( قصص / 28، 20 ) | هرگاه امر به معروف و نهى از منکر همراه با شفقت و از سر خیرخواهى باشد اثر بیشترى دارد، چنانکه لقمان فرزندش را با تعبیر « یا بنىّ » که حکایت از مهربانى دارد مخاطب مىسازد (1) و مؤمن آلفرعون هنگامى که موسى را امر به معروف ( خروج از شهر ) مىکند مىگوید: «... اِنّى لَکَ مِنَ النّـصِحین ». ( قصص / 28، 20 ) | ||
1. مجمع البيان، ج 8 ، ص 499. | 1. مجمع البيان، ج 8 ، ص 499. | ||
5 . پیشنهاد جایگزین منکر | 5 . پیشنهاد جایگزین منکر | ||
در مواردى که نیازى انسان را به سوى منکر سوق داده وقتى از منکر نهى مىشود مناسب است کار مباحى که مىتواند نیاز او را برطرف سازد، به عنوان جایگزین منکر، معرفى شود، از همینرو هنگامى که حضرت لوط علیهالسلام قوم خود را از کار ناشایست آنان نهى کرد، به آنان پیشنهاد داد تا با دختران او ازدواج کنند: « قالَ یـقَومِ هـؤُلاءِ بَناتى هُنَّ اَطهَرُ لَکُم فاتَّقُوا اللّهَ ولا تُخزونِ فى ضَیفى ». ( هود / 11، 78 ) | در مواردى که نیازى انسان را به سوى منکر سوق داده وقتى از منکر نهى مىشود مناسب است کار مباحى که مىتواند نیاز او را برطرف سازد، به عنوان جایگزین منکر، معرفى شود، از همینرو هنگامى که حضرت لوط علیهالسلام قوم خود را از کار ناشایست آنان نهى کرد، به آنان پیشنهاد داد تا با دختران او ازدواج کنند: « قالَ یـقَومِ هـؤُلاءِ بَناتى هُنَّ اَطهَرُ لَکُم فاتَّقُوا اللّهَ ولا تُخزونِ فى ضَیفى ». ( هود / 11، 78 ) | ||
6 . گفتار نیکو و نرم | 6 . گفتار نیکو و نرم | ||
شایسته است که امر به معروف و نهى از منکر با سخن نیکو باشد :(1) « و قولوا لِلنّاسِ حُسنـًا » ( بقره / 2، 83 )؛ همچنین از آیه 44 طه: « فَقولا لَهُ قَولاً لَیِّنـًا » لزوم ملایمت و نرمى در گفتار به هنگام امر به معروف و نهى از منکر استفاده شده است .(2) | شایسته است که امر به معروف و نهى از منکر با سخن نیکو باشد :(1) « و قولوا لِلنّاسِ حُسنـًا » ( بقره / 2، 83 )؛ همچنین از آیه 44 طه: « فَقولا لَهُ قَولاً لَیِّنـًا » لزوم ملایمت و نرمى در گفتار به هنگام امر به معروف و نهى از منکر استفاده شده است .(2) | ||
1. روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 488. | |||
1. روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 488 | |||
. | |||
2. مجمع البيان، ج 7، ص 20؛ تفسير قرطبى، ج 11، ص 134. | 2. مجمع البيان، ج 7، ص 20؛ تفسير قرطبى، ج 11، ص 134. | ||
امر به منکر و نهى از معروف | امر به منکر و نهى از معروف | ||
قرآن کریم به جامعه اسلامى هشدار داده است که دو گروه، اشاعه معروف و برچیده شدن منکر در اجتماع را تهدید مىکنند: | |||
دسته نخست ابلیس و سایر شیاطیناند که جامعه را به زشتى و گناه سوق مىدهند: « اِنَّما یَأ مُرُکُم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون » ( بقره / 2، 169 )، « الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ و فَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم »( بقره / 2، 268 )؛ همچنین به مؤمنان هشدار داده است که پاى بر جاى گامهاى شیطان ننهید که او به فحشا و منکر فرمان مىدهد: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَر ». ( نور / 24، 21 ) | |||
دسته دوم منافقاناند که در جامعه اسلامى زندگى مىکنند و متظاهر به ایماناند و جامعه اسلامى آنان را به عنوان مؤمنانى پایبند به ارزشها مىشناسد، در حالى که آنان در باطن کفر مىورزند: « المُنـفِقونَ والمُنـفِقـتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمُنکَرِ ویَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ». ( توبه / 9، 67 ) روشن است که مقصود آیه این نیست که منافقان به مردم بگویند: کار بد بکنید و کار خوب نکنید، زیرا چنین امر و نهیى هیچگونه اثرى ندارد، بلکه مقصود این است که به مصادیق منکر امر مىکنند؛ یعنى مردم را بهکارهایى فرا مىخوانند که درواقع منکر است؛ ولى آنها را به عنوان معروف و کارهاى خوب معرفى مىکنند، همچنانکه شیطان نیز کردار زشت مردم را زیبا جلوه مىدهد: « و اِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم » ( انفال / 8، 48 )، « اَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ فَرَءاهُ حَسَنـًا ». ( فاطر / 35، 8 ) | |||
== مصادیق قرآنى معروف و منکر == | |||
==مصادیق قرآنى معروف و منکر== | |||
خط ۲۹۰: | خط ۳۷۴: | ||
برخى از امور « منکر » در قرآن عبارت است از: 1. کفر. 2. کشتن پیامبران و عدالتخواهان و مخالفت با راهنمایان دین. 3. محرم اسرار قرار دادن کافران. 4. جهل و نادانى. 5. نفاق. 6. دوستى با کافران. 7. ضعف در اراده و تصمیم در راه هدف. 8. اصرار بر گناه. 9. سستى. 10. تأسّف و اندوه بیجا. 11. ظلم. 12. ارتجاع و عقب گرد. 13. کرنش در برابر دشمن. 14. ضعف نشان دادن در برابر دشمن. 15. اطاعت از کافران. 16. کشمکش و نزاع. 17. فرار از جهاد. 18. پندار سپرى شدن زمان دین. 19. توجه به تبلیغات باطل. 20. خیانت نسبت به بیت المال. 21. بخل. 22. رضایت به ظلم و گناه. 23. کتمان حق. 24. فروختن دین و حق به دنیا. 25. انکار وجود روح و جهان آخرت. 26. ترسیدن از دوستان شیطان. 27. گمان بر اینکه شکست ظاهرى، با حق ناسازگار است. 28. انفاق در راه باطل و تقویت باطل. 29. تمایل دلها از حق به سوى باطل. 30. فتنهجویى و بدعتگذارى. 31. حسد و ریاستطلبى. 32. نقشههاى باطل براى مبارزه با حق. 33. پوشاندن حق به وسیله باطل. 34. بازیچه قرار دادن دین. 35. باز داشتن مردم از راه خدا. 36. تبهکارى. 37. دروغگویى. 38. خیانت. 39. ایجاد اختلاف. 40. پیروى از باطل. 41. بیمارى قلب ( روح ). 42. ترسو بودن. 43. فساد حاکمان و زمامداران خودسر. 44. قطع پیوند خویشاوندى. 45. عدم تدبر در قرآن. 46. مخالفت با پیامبر صلىاللهعلیهوآله. باطل کردن عمل نیک. 48. پشت کردن بهدین .(3) | برخى از امور « منکر » در قرآن عبارت است از: 1. کفر. 2. کشتن پیامبران و عدالتخواهان و مخالفت با راهنمایان دین. 3. محرم اسرار قرار دادن کافران. 4. جهل و نادانى. 5. نفاق. 6. دوستى با کافران. 7. ضعف در اراده و تصمیم در راه هدف. 8. اصرار بر گناه. 9. سستى. 10. تأسّف و اندوه بیجا. 11. ظلم. 12. ارتجاع و عقب گرد. 13. کرنش در برابر دشمن. 14. ضعف نشان دادن در برابر دشمن. 15. اطاعت از کافران. 16. کشمکش و نزاع. 17. فرار از جهاد. 18. پندار سپرى شدن زمان دین. 19. توجه به تبلیغات باطل. 20. خیانت نسبت به بیت المال. 21. بخل. 22. رضایت به ظلم و گناه. 23. کتمان حق. 24. فروختن دین و حق به دنیا. 25. انکار وجود روح و جهان آخرت. 26. ترسیدن از دوستان شیطان. 27. گمان بر اینکه شکست ظاهرى، با حق ناسازگار است. 28. انفاق در راه باطل و تقویت باطل. 29. تمایل دلها از حق به سوى باطل. 30. فتنهجویى و بدعتگذارى. 31. حسد و ریاستطلبى. 32. نقشههاى باطل براى مبارزه با حق. 33. پوشاندن حق به وسیله باطل. 34. بازیچه قرار دادن دین. 35. باز داشتن مردم از راه خدا. 36. تبهکارى. 37. دروغگویى. 38. خیانت. 39. ایجاد اختلاف. 40. پیروى از باطل. 41. بیمارى قلب ( روح ). 42. ترسو بودن. 43. فساد حاکمان و زمامداران خودسر. 44. قطع پیوند خویشاوندى. 45. عدم تدبر در قرآن. 46. مخالفت با پیامبر صلىاللهعلیهوآله. باطل کردن عمل نیک. 48. پشت کردن بهدین .(3) | ||
1. امر به معروف و نهى از منكر، ص 83 ـ 84 ؛ منهاجالصالحين، ج 1، ص 420. | |||
2. امر به معروف و نهى از منكر، ص 86 . | 2. امر به معروف و نهى از منكر، ص 86 . | ||
3. همان، ص 89 . | 3. همان، ص 89 . | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
آذرخشى دیگر از آسمان کربلا؛ | آذرخشى دیگر از آسمان کربلا؛ | ||
آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن؛ | آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن؛ | ||
احکام القرآن، ابن العربى؛ | احکام القرآن، ابن العربى؛ | ||
احکام القرآن، جصاص؛ اربعین؛ | احکام القرآن، جصاص؛ اربعین؛ | ||
اعانة الطالبین على حل الفاظ فتح المعین؛ | اعانة الطالبین على حل الفاظ فتح المعین؛ | ||
امر به معروف و نهى از منکر؛ | امر به معروف و نهى از منکر؛ | ||
انوارالتنزیل و اسرار التأویل، | |||
انوارالتنزیل و اسرار التأویل، | |||
بیضاوى | |||
؛ | |||
بحارالانوار؛ | بحارالانوار؛ | ||
بصائر ذوى التمییز فى لطائف الکتاب | |||
تحریرالوسیله؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ | بصائر ذوى التمییز فى لطائف الکتاب العزیز | ||
؛ | |||
تحریرالوسیله؛ | |||
التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ | |||
التراتیب الاداریه (نظام الحکومة النبویه)؛ | التراتیب الاداریه (نظام الحکومة النبویه)؛ | ||
التعریفات؛ | التعریفات؛ | ||
تفسیر الصافى؛ | تفسیر الصافى؛ | ||
التفسیر الکاشف؛ | التفسیر الکاشف؛ | ||
التفسیر الکبیر؛ | التفسیر الکبیر؛ | ||
تفسیر نورالثقلین؛ | تفسیر نورالثقلین؛ | ||
جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ | جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ | ||
الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ | |||
الجوامع الفقهیه؛ | الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ | ||
جواهرالکلام فى شرح شرایع الاسلام؛ | |||
دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه؛ | الجوامع الفقهیه؛ | ||
جواهرالکلام فى شرح شرایع الاسلام؛ | |||
دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه؛ | |||
دائرة المعارف بزرگ اسلامى؛ | دائرة المعارف بزرگ اسلامى؛ | ||
الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ | الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ | ||
روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ | روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ | ||
روض الجنان و | |||
روض الجنان و روحالجنان | |||
؛ | |||
زبدهالبیان فى براهین احکام القرآن؛ | زبدهالبیان فى براهین احکام القرآن؛ | ||
شرایعالاسلام فى مسائل الحلال والحرام؛ | شرایعالاسلام فى مسائل الحلال والحرام؛ | ||
فضل الاعتزال و طبقات المعتزله؛ | فضل الاعتزال و طبقات المعتزله؛ | ||
فقه القرآن، راوندى؛ | فقه القرآن، راوندى؛ | ||
القواعد و الفوائد؛ الکشاف؛ کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد؛ | القواعد و الفوائد؛ | ||
کفایة الاحکام (کفایة الفقه)؛ | |||
مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ | الکشاف؛ کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد؛ | ||
کفایة الاحکام | |||
(کفایة الفقه)؛ | |||
مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ | |||
مختلف الشیعة فى احکام الشریعه؛ | مختلف الشیعة فى احکام الشریعه؛ | ||
مسالک الافهام الى آیات الاحکام؛ | مسالک الافهام الى آیات الاحکام؛ | ||
مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ | مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ | ||
معالم القربه فى احکام الحسبه؛ | معالم القربه فى احکام الحسبه؛ | ||
مغنى المحتاج الى معرفة معانى الفاظ المنهاج؛ | |||
منتهى المطلب؛ | منتهى المطلب؛ | ||
منهاج الصالحین، سیستانى؛ | منهاج الصالحین، سیستانى؛ | ||
المیزان فى تفسیر القرآن؛ | المیزان فى تفسیر القرآن؛ | ||
النهایة فى مجردالفقه و الفتاوى؛ | |||
النهایة فى مجردالفقه و الفتاوى؛ | |||
نهجالبلاغه، | نهجالبلاغه، | ||
وسائل الشیعه. | |||
پدیدآور | پدیدآور | ||
على خراسانى | على خراسانى |
ویرایش