۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می دانست' به 'مىدانست') |
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وی شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان علی (ع) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم [[علوی]] گذاشت. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت، دانش و حکمت های فراوانی به وی آموخت، حتی برخی اسرار را که به هر کس نمیتوان گفت و آگاهی از حوادث آینده و بلاها و فتنه های زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) [[امیر المؤمنین]] میدانند. <ref>سفینة البحار، ج 2، ص 524</ref> | وی شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان علی (ع) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم [[علوی]] گذاشت. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت، دانش و حکمت های فراوانی به وی آموخت، حتی برخی اسرار را که به هر کس نمیتوان گفت و آگاهی از حوادث آینده و بلاها و فتنه های زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) [[امیر المؤمنین]] میدانند. <ref>سفینة البحار، ج 2، ص 524</ref> | ||
گاهی میثم تمّار، گوشه ای از آموخته ها و رازهایی را که از امام خود | گاهی میثم تمّار، گوشه ای از آموخته ها و رازهایی را که از امام خود فراگرفته بود، با مردم در میان می گذاشت و مایه شگفتی آنان می شد. این نوع علوم و آگاهی ها را (علم مَنایا و بلایا) می نامند. میثم تمار، رازدار بود و جز به ضرورت و هنگام نیاز، آنچه را از مولایش فراگرفته بود، فاش نمی ساخت. | ||
وی در کوفه می زیست و میان او و امام علی(ع)، صمیمیتی خاص وجود داشت. حضرت گاهی به مغازه خرما فروشی او میرفت و هم صحبتش می شد و در این دیدارها از [[قرآن]] و حکمت های دینی به او می آموخت. <ref>همان، ص 525</ref> | وی در کوفه می زیست و میان او و امام علی(ع)، صمیمیتی خاص وجود داشت. حضرت گاهی به مغازه خرما فروشی او میرفت و هم صحبتش می شد و در این دیدارها از [[قرآن]] و حکمت های دینی به او می آموخت. <ref>همان، ص 525</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
2 ـ '''تفسیر قرآن''': | 2 ـ '''تفسیر قرآن''': | ||
از آموخته های دیگر میثم تمّار از علی بن ابیطالب(ع)، علم قرآن و معارف کتاب الهی بود. روزی میثم با [[ابن عباس]] ـ که او نیز از شاگردان علی(ع) در [[تفسیر قرآن]] بود ـ در مدینه دیدار کرد و به او گفت: آنچه از تفسیر قرآن می خواهی بپرس. من تمام قرآن و تأویل آن را نزد علی(ع) | از آموخته های دیگر میثم تمّار از علی بن ابیطالب(ع)، علم قرآن و معارف کتاب الهی بود. روزی میثم با [[ابن عباس]] ـ که او نیز از شاگردان علی(ع) در [[تفسیر قرآن]] بود ـ در مدینه دیدار کرد و به او گفت: آنچه از تفسیر قرآن می خواهی بپرس. من تمام قرآن و تأویل آن را نزد علی(ع) فراگرفته ام. ابن عباس، کاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در تفسیر قرآن بنویسد. میثم در باره جزئیات شهادت خویش، طبق آنچه از امیر مؤمنان شنیده بود، با ابن عباس صحبت کرد و او را شگفت زده نمود. <ref>سفینة البحار، همان، ص 524</ref> | ||
3 ـ '''راوی حدیث''': | 3 ـ '''راوی حدیث''': | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
4 ـ '''علم به اسرار''': | 4 ـ '''علم به اسرار''': | ||
همچنان که پیشتر اشاره شد، او علم (بلایا و منایا) داشت; یعنی از حوادث آینده و نحوه مرگ و میر افراد و فتنه هایی که بعداً قرار بود اتفاق بیفتد، خبر داشت. هم نامه سربسته می خواند و هم راز نشنیده میگفت و آن همه را از مولایش امام علی(ع) | همچنان که پیشتر اشاره شد، او علم (بلایا و منایا) داشت; یعنی از حوادث آینده و نحوه مرگ و میر افراد و فتنه هایی که بعداً قرار بود اتفاق بیفتد، خبر داشت. هم نامه سربسته می خواند و هم راز نشنیده میگفت و آن همه را از مولایش امام علی(ع)فراگرفته بود; مثلاً شهادت خود را پیش گویی می کرد، خبر مرگ معاویه را یک هفته قبل از آن به ابو خالد گفته بود، [[قیام مختار]] را در کوفه نیز پیش گویی کرده بود، <ref> رجال کشّی، ص 80; بحار الانوار، ج 42، ص 125</ref> از حادثه جان گداز [[کربلا]] هم خبر داشت، با آن که خودش سالها پیش از آن واقعه به شهادت رسید. | ||
روزی به زنی به نام (جبله مکّی) گفته بود: این امت، پسر دختر پیامبرشان را در دهم [[محرم]] می کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک میدانند; این داستانی است که مولایم امیر مؤمنان(ع)به من خبر داده و فرموده است که همه چیز بر [[حسین بن علی(ع)]] خواهد گریست. <ref>بحار الانوار، ج 45، ص 202; در ادامه همین روایت آمده است که میثم، نشانه ای هم به جبله گفته بود. وی می گوید: یک روز از خانه بیرون آمدم، دیدم خورشید که بر دیوارها می تابد، همچون پارچه ای است که به رنگ سرخ، رنگ آمیزی شده باشد. صیحه ای کشیدم و گفتم: به خدا سوگند، سرورمان حسین بن علی(ع) کشته شد. و همان گونه بود که او از میثم شنیده بود.</ref> | روزی به زنی به نام (جبله مکّی) گفته بود: این امت، پسر دختر پیامبرشان را در دهم [[محرم]] می کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک میدانند; این داستانی است که مولایم امیر مؤمنان(ع)به من خبر داده و فرموده است که همه چیز بر [[حسین بن علی(ع)]] خواهد گریست. <ref>بحار الانوار، ج 45، ص 202; در ادامه همین روایت آمده است که میثم، نشانه ای هم به جبله گفته بود. وی می گوید: یک روز از خانه بیرون آمدم، دیدم خورشید که بر دیوارها می تابد، همچون پارچه ای است که به رنگ سرخ، رنگ آمیزی شده باشد. صیحه ای کشیدم و گفتم: به خدا سوگند، سرورمان حسین بن علی(ع) کشته شد. و همان گونه بود که او از میثم شنیده بود.</ref> |