۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می دانست' به 'مىدانست') |
جز (جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفتهاند') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
مادر بزرگوار وی لیلا دختر [[ابی مره]] است. لیلا برای امام حسین (ع)پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به [[رسول خدا(ص)]] ، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار [[رسول خدا]] را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم»؛ به همین جهت [[روز عاشورا]] وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، [[امام حسین]] چهره به آسمان گرفت و گفت «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّكَ نَظَرْنا اِلی...». | مادر بزرگوار وی لیلا دختر [[ابی مره]] است. لیلا برای امام حسین (ع)پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به [[رسول خدا(ص)]] ، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار [[رسول خدا]] را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم»؛ به همین جهت [[روز عاشورا]] وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، [[امام حسین]] چهره به آسمان گرفت و گفت «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّكَ نَظَرْنا اِلی...». | ||
حضرت علی اکبر (ع) در کربلا حدود 25 سال داشت. برخی راویان سن وی را 18 سال و 20 سال هم | حضرت علی اکبر (ع) در کربلا حدود 25 سال داشت. برخی راویان سن وی را 18 سال و 20 سال هم گفتهاند . او اولین [[شهید]] [[عاشورا]] از [[بنی هاشم]] بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر (ع) و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است . | ||
وقتی امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت، روی اسب چشمان او را خوابی ربود و پس از بیداری «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و سه بار این جمله و حمد الهی را تکرار کرد. حضرت علی اکبر وقتی سبب این حمد را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سواری می گوید این کاروان به سوی مرگ میرود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. حضرت علی اکبر گفت: «فاننا اذن لا نبالی ان نموت محقین» پس باکی از مرگ در راه حق نداریم! | وقتی امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت، روی اسب چشمان او را خوابی ربود و پس از بیداری «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و سه بار این جمله و حمد الهی را تکرار کرد. حضرت علی اکبر وقتی سبب این حمد را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سواری می گوید این کاروان به سوی مرگ میرود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. حضرت علی اکبر گفت: «فاننا اذن لا نبالی ان نموت محقین» پس باکی از مرگ در راه حق نداریم! |