پرش به محتوا

بررسی نظریه قرائات سبعه در قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می فرماید' به 'می‌فرماید'
جز (جایگزینی متن - 'کرده اند' به 'کرده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می فرماید' به 'می‌فرماید')
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


   
   
ایه الله خوئی نیز در زمینه اتفاق مسلمانان نسبت به لزوم تواتر در ثبوت قرآن می فرماید:  
ایه الله خوئی نیز در زمینه اتفاق مسلمانان نسبت به لزوم تواتر در ثبوت قرآن می‌فرماید:  
همه مسلمانان باقطع نظراز مذاهب و فرق مختلفشان معتقدند که تواتز تنها طریق اثبات قرآن است  بنابر این با خبر واحد  نمی‌توان قرآن بودن ایه یا سوره ای را ثابت نمود . <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص 123... قد أطبق المسلمون بجمیع نحلهم ومذاهبهم على أن ثبوت القرآن ینحصر طریقه بالتواتر.... وعلى ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا .</ref>
همه مسلمانان باقطع نظراز مذاهب و فرق مختلفشان معتقدند که تواتز تنها طریق اثبات قرآن است  بنابر این با خبر واحد  نمی‌توان قرآن بودن ایه یا سوره ای را ثابت نمود . <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص 123... قد أطبق المسلمون بجمیع نحلهم ومذاهبهم على أن ثبوت القرآن ینحصر طریقه بالتواتر.... وعلى ذلک فما کان نقله بطریق الآحاد لا یکون من القرآن قطعا .</ref>


خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:


   
   
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان  در عدم ملازمه بین ایندو می فرماید:  
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان  در عدم ملازمه بین ایندو می‌فرماید:  
از امور مسلم و قطعی ان است که تواتر قرآن ، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی‌باشد . زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می گوید: برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده‌اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات ، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه ای وجود ندارد .<ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال: یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلى عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزى هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد على من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم على الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
از امور مسلم و قطعی ان است که تواتر قرآن ، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی‌باشد . زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می گوید: برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده‌اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات ، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه ای وجود ندارد .<ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال: یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلى عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزى هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد على من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم على الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
</ref>
</ref>
خط ۲۴۰: خط ۲۴۰:




مرحوم خوئی در بیان دلیل دوم قائلین به تواتر قرائات می فرماید:  
مرحوم خوئی در بیان دلیل دوم قائلین به تواتر قرائات می‌فرماید:  


اهتمام صحابه و تابعین به قرائت و حفظ قرآن ، مقتضی تواتر قرائات این کتاب اسمانی خواهد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158 بود الثانی: ان اهتمام الصحابة والتابعین بالقرآن یقضی بتواتر قراءته ، وإن ذلک واضح لمن أنصف نفسه وعدل .</ref>
اهتمام صحابه و تابعین به قرائت و حفظ قرآن ، مقتضی تواتر قرائات این کتاب اسمانی خواهد. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158 بود الثانی: ان اهتمام الصحابة والتابعین بالقرآن یقضی بتواتر قراءته ، وإن ذلک واضح لمن أنصف نفسه وعدل .</ref>
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:




ایشان در ادامه  با  بیان اینکه حصر قرائات به هفت نفر در قرن  سوم  صورت گرفته است می فرماید: قبل از قرن سوم اثری از قرائات سبع در تاریخ دیده نمی‌شود بنابر این لازمه چنین امری ان است که یا تواتر همه قرائات را بپذیریم یا اینکه در موارد اختلاف هیچ قرائتی را متواتر ندانیم . بدیهی است دیدگاه اول باطل و دیدگاه دوم متعین خواهد بود .<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158....إن هذا الدلیل إنما یثبت تواتر نفس القرآن ، لا تواتر کیفیة قراءته ، وخصوصا مع کون القراءة عند جمع منهم مبتنیة على الاجتهاد ، أو على السماع ولو من الواحد . ... ، ولولا ذلک لکان مقتضى هذا الدلیل أن تکون جمیع القراءات متواترة ، ولا وجه لتخصیص الحکم بالسبع  أو العشر أن حصر القراءات فی السبع إنما حدث فی القرن الثالث الهجری ، ولم یکن له قبل هذا الزمان عین ولا أثر ، ولازم ذلک أن  نلتزم إما بتواتر الجمیع من غیر تفرقة بین القراءات ، وإما بعدم تواتر شئ منها فی مورد الاختلاف ، والأول باطل قطعا فیکون الثانی هو المتعین</ref>
ایشان در ادامه  با  بیان اینکه حصر قرائات به هفت نفر در قرن  سوم  صورت گرفته است می‌فرماید: قبل از قرن سوم اثری از قرائات سبع در تاریخ دیده نمی‌شود بنابر این لازمه چنین امری ان است که یا تواتر همه قرائات را بپذیریم یا اینکه در موارد اختلاف هیچ قرائتی را متواتر ندانیم . بدیهی است دیدگاه اول باطل و دیدگاه دوم متعین خواهد بود .<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 158....إن هذا الدلیل إنما یثبت تواتر نفس القرآن ، لا تواتر کیفیة قراءته ، وخصوصا مع کون القراءة عند جمع منهم مبتنیة على الاجتهاد ، أو على السماع ولو من الواحد . ... ، ولولا ذلک لکان مقتضى هذا الدلیل أن تکون جمیع القراءات متواترة ، ولا وجه لتخصیص الحکم بالسبع  أو العشر أن حصر القراءات فی السبع إنما حدث فی القرن الثالث الهجری ، ولم یکن له قبل هذا الزمان عین ولا أثر ، ولازم ذلک أن  نلتزم إما بتواتر الجمیع من غیر تفرقة بین القراءات ، وإما بعدم تواتر شئ منها فی مورد الاختلاف ، والأول باطل قطعا فیکون الثانی هو المتعین</ref>


   
   
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:


    
    
ایه الله خوئی درتبیین  دلیل سوم بر اثبات تواتر قرائات سبعه  می فرماید:  
ایه الله خوئی درتبیین  دلیل سوم بر اثبات تواتر قرائات سبعه  می‌فرماید:  
هر گاه قرائات سبعه را متواتر ندانیم قرآن نیز از تواتر خارج می‌گردد و از انجا که تالی باطل است مقدم نیز همانند ان باطل خواهد بود . توضیح انکه قرآن از طریق حفاظ و قراء معروف بما رسیده است بنابر این اگر قرائات اینان را متواتر ندانیم تواتر قرآن نیز مخدوش می‌گردد .  
هر گاه قرائات سبعه را متواتر ندانیم قرآن نیز از تواتر خارج می‌گردد و از انجا که تالی باطل است مقدم نیز همانند ان باطل خواهد بود . توضیح انکه قرآن از طریق حفاظ و قراء معروف بما رسیده است بنابر این اگر قرائات اینان را متواتر ندانیم تواتر قرآن نیز مخدوش می‌گردد .  


خط ۲۶۹: خط ۲۶۹:




ایه الله خوئی در تبیین این دلیل که -ابن حاجب ان را نقل نموده است - می فرماید:  
ایه الله خوئی در تبیین این دلیل که -ابن حاجب ان را نقل نموده است - می‌فرماید:  
هرگاه تواتر قرائات را نپذیریم لازمه اش این است که برخی از کلمات قرآن از تواتر خارج گردد نظیر "ملک و مالک "– در سوره حمد-  و ...؛ از طرفی تخصیص تواتر به یک از اندو  ، ترجیح بلامرجح و باطل خواهد  بود.  <ref>i همان:الرابع: ان القراءات لو لم تکن متواترة لکان بعض القرآن غیر متواتر مثل " ملک " و " مالک " ونحوهما ، فإن تخصیص أحدهما تحکم باطل . وهذا الدلیل ذکره ابن الحاجب وتبعه جماعة من بعده .</ref>
هرگاه تواتر قرائات را نپذیریم لازمه اش این است که برخی از کلمات قرآن از تواتر خارج گردد نظیر "ملک و مالک "– در سوره حمد-  و ...؛ از طرفی تخصیص تواتر به یک از اندو  ، ترجیح بلامرجح و باطل خواهد  بود.  <ref>i همان:الرابع: ان القراءات لو لم تکن متواترة لکان بعض القرآن غیر متواتر مثل " ملک " و " مالک " ونحوهما ، فإن تخصیص أحدهما تحکم باطل . وهذا الدلیل ذکره ابن الحاجب وتبعه جماعة من بعده .</ref>


خط ۳۰۴: خط ۳۰۴:




ایشان در بیان دلیل دوم می فرماید:  
ایشان در بیان دلیل دوم می‌فرماید:  




خط ۳۱۳: خط ۳۱۳:




ایشان در تبیین دلیل سوم می فرماید:  
ایشان در تبیین دلیل سوم می‌فرماید:  


اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر ان است  که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت  تواتر "قرائات عن النبی ص" می‌باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود . <ref>همان الثالث: اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتى لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم على الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر ان است  که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت  تواتر "قرائات عن النبی ص" می‌باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود . <ref>همان الثالث: اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتى لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم على الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
خط ۳۲۰: خط ۳۲۰:




ایشان در تبیین دلیل مذکور می فرماید:  
ایشان در تبیین دلیل مذکور می‌فرماید:  
نوع استدلال و احتجاج قراء سبعه به صحت قرائت خویش بیانگر ان است که قرائتشان بر مبنای اجتهاد شخصی شان بوده است  در نتیجه چنین اجتهادی تنها بر ای صاحبانش حجیت داشته و برای دیگران فاقد حجیت خواهد بود .<ref>همان الرابع: احتجاج کل قارئ من هؤلاء على صحة قراءته ، واحتجاج تابعیه على ذلک أیضا ، وإعراضه عن قراءة غیره دلیل قطعی على أن القراءات تستند إلى اجتهاد القراء وآرائهم ، لأنها لو کانت متواترة عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یحتج فی إثبات صحتها إلى الاستدلال والاحتجاج</ref>   
نوع استدلال و احتجاج قراء سبعه به صحت قرائت خویش بیانگر ان است که قرائتشان بر مبنای اجتهاد شخصی شان بوده است  در نتیجه چنین اجتهادی تنها بر ای صاحبانش حجیت داشته و برای دیگران فاقد حجیت خواهد بود .<ref>همان الرابع: احتجاج کل قارئ من هؤلاء على صحة قراءته ، واحتجاج تابعیه على ذلک أیضا ، وإعراضه عن قراءة غیره دلیل قطعی على أن القراءات تستند إلى اجتهاد القراء وآرائهم ، لأنها لو کانت متواترة عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یحتج فی إثبات صحتها إلى الاستدلال والاحتجاج</ref>   


خط ۳۷۳: خط ۳۷۳:


    
    
ایشان در ادامه نسبت به لزوم قرائت سوره کامل بعد از حمد درنماز می فرماید:
ایشان در ادامه نسبت به لزوم قرائت سوره کامل بعد از حمد درنماز می‌فرماید:




خط ۴۰۳: خط ۴۰۳:
نظیر روایات فوق در منابع مختلف روائی اهل سنت ذکر شده است .<ref>جامع البیان عن تاویل ایه القرآن ج 1ص 29 فتح الباری ج 9ص 23 صحیح مسلم ج 2ص 204 مسند احمد ج 5ص 122</ref>
نظیر روایات فوق در منابع مختلف روائی اهل سنت ذکر شده است .<ref>جامع البیان عن تاویل ایه القرآن ج 1ص 29 فتح الباری ج 9ص 23 صحیح مسلم ج 2ص 204 مسند احمد ج 5ص 122</ref>
   
   
ایه الله خوئی بعد از ذکر روایات مذکور می فرماید:  
ایه الله خوئی بعد از ذکر روایات مذکور می‌فرماید:  




خط ۵۰۳: خط ۵۰۳:


1-مخالفت احادیث مذکور- نزول قرآن علی  سبعه احرف-  با روایات صحیحه ای که از ائمه معصومین  علیهم السلام وارد شده است:   
1-مخالفت احادیث مذکور- نزول قرآن علی  سبعه احرف-  با روایات صحیحه ای که از ائمه معصومین  علیهم السلام وارد شده است:   
ایشان در این رابطه می‌نویسد: مفاد این احادیث با صحیحه زراره که نزول قرآن را بر حرف واحد دانسته و منشا اختلاف در قرائات را راویان می داند مخالف است . در روایتی دیگر امام صادق ع قول به نزول قرآن بر سبعه احرف را به دشمنان اسلام نسبت داده و انرا دروغ می داند و اظهار می فرماید: ...ولکنه – قرآن -  نزل على حرف واحد من عند الواحد قرآن. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177 وهی مخالفة لصحیحة زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال:" إن القرآن واحد نزل من عند واحد ، ولکن الاختلاف یجئ من قبل الرواة " وقد سأل الفضیل بن یسار أبا عبدالله علیه السلام فقال: إن الناس یقولون: إن القرآن نزل على سبعة أحرف . فقال أبو عبدالله علیه السلام: " کذبوا - أعداء الله - ولکنه نزل على حرف واحد من عند الواحد "</ref>
ایشان در این رابطه می‌نویسد: مفاد این احادیث با صحیحه زراره که نزول قرآن را بر حرف واحد دانسته و منشا اختلاف در قرائات را راویان می داند مخالف است . در روایتی دیگر امام صادق ع قول به نزول قرآن بر سبعه احرف را به دشمنان اسلام نسبت داده و انرا دروغ می داند و اظهار می‌فرماید: ...ولکنه – قرآن -  نزل على حرف واحد من عند الواحد قرآن. <ref>البیان فی تفسیر القرآن  ص177 وهی مخالفة لصحیحة زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال:" إن القرآن واحد نزل من عند واحد ، ولکن الاختلاف یجئ من قبل الرواة " وقد سأل الفضیل بن یسار أبا عبدالله علیه السلام فقال: إن الناس یقولون: إن القرآن نزل على سبعة أحرف . فقال أبو عبدالله علیه السلام: " کذبوا - أعداء الله - ولکنه نزل على حرف واحد من عند الواحد "</ref>




خط ۵۱۴: خط ۵۱۴:




ایشان  در تبیین  ایراد  مذکور می فرماید :
ایشان  در تبیین  ایراد  مذکور می‌فرماید :
علاوه بر تعارض روایات سبعه احرف با روایات صحیحه دیگر در متن روایات مذکور نیز تناقض دیده می‌شود بدین معنا که از برخی روایات بدست می‌آید که نزول قرآن به سبعه احرف بعد از استزاده پیامبرص  و بتدریج صورت گرفته است در حالی که از برخی دیگر بدست می‌آید این امر- نزول قرآن به سبعه احرف- در مرتبه سوم استزاده پیامبرص ، یکباره  بوده است و در برخی دیگر نیز  امده است که این امر یکباره و در مرتبه چهارم درخواست پیامبرص صورت گرفته است .   
علاوه بر تعارض روایات سبعه احرف با روایات صحیحه دیگر در متن روایات مذکور نیز تناقض دیده می‌شود بدین معنا که از برخی روایات بدست می‌آید که نزول قرآن به سبعه احرف بعد از استزاده پیامبرص  و بتدریج صورت گرفته است در حالی که از برخی دیگر بدست می‌آید این امر- نزول قرآن به سبعه احرف- در مرتبه سوم استزاده پیامبرص ، یکباره  بوده است و در برخی دیگر نیز  امده است که این امر یکباره و در مرتبه چهارم درخواست پیامبرص صورت گرفته است .   


خط ۵۳۹: خط ۵۳۹:




ایه الله خوئی در این رابطه می فرماید در تفسیر سبعه احرف هفت معنا بیان شده است:  
ایه الله خوئی در این رابطه می‌فرماید در تفسیر سبعه احرف هفت معنا بیان شده است:  




خط ۵۶۷: خط ۵۶۷:


1-نامعقول  بودن معنای مذکور در بیشتر سور و ایات قرآن  
1-نامعقول  بودن معنای مذکور در بیشتر سور و ایات قرآن  
ایه الله خوئی  درتبیین  اشکال مذکور می فرماید:  
ایه الله خوئی  درتبیین  اشکال مذکور می‌فرماید:  
شاید بتوان معنای مذکور را در برخی از ایات قرآن تصور نمود اما در بیشتر ایات قرآن این معنا متصور نخواهد بود . <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 180أولا: ان هذا إنما یتم فی بعض معانی القرآن ، التی یمکن أن یعبر عنها بألفاظ سبعة متقاربة  ومن الضروری أن أکثر القرآن لا یتم فیه ذلک ، فکیف تتصور هذه الحروف السبعة التی نزل بها القرآن ؟ .</ref>
شاید بتوان معنای مذکور را در برخی از ایات قرآن تصور نمود اما در بیشتر ایات قرآن این معنا متصور نخواهد بود . <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 180أولا: ان هذا إنما یتم فی بعض معانی القرآن ، التی یمکن أن یعبر عنها بألفاظ سبعة متقاربة  ومن الضروری أن أکثر القرآن لا یتم فیه ذلک ، فکیف تتصور هذه الحروف السبعة التی نزل بها القرآن ؟ .</ref>


خط ۵۷۳: خط ۵۷۳:
2- وجه اول ، سبب نابودی اساس  قرآن می‌گردد:  
2- وجه اول ، سبب نابودی اساس  قرآن می‌گردد:  


ایشان در بیان ایراد مذکور می فرماید:  
ایشان در بیان ایراد مذکور می‌فرماید:  
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه ان تغییر دهند قطعا  این امر بتدریج سبب هدم قرآن می‌گردد . بعنوان نمونه: ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند: یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، على طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه ان تغییر دهند قطعا  این امر بتدریج سبب هدم قرآن می‌گردد . بعنوان نمونه: ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند: یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، على طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "


خط ۵۸۳: خط ۵۸۳:


      
      
ایشان درادامه ایراد وجه نخست -معنای "نزول قرآن علی سبعه احرف "- می فرماید:  
ایشان درادامه ایراد وجه نخست -معنای "نزول قرآن علی سبعه احرف "- می‌فرماید:  




خط ۵۹۵: خط ۵۹۵:


   
   
ایشان در پایان نقد احتمال نخست می فرماید: سستی وجه نخست بحدی است که متاخرین از اهل سنت بطور کلی انرا مردود می‌دانند و برخی بهمین جهت روایات سبعه احرف را از جمله روایات مشکل و متشابه می‌دانند .
ایشان در پایان نقد احتمال نخست می‌فرماید: سستی وجه نخست بحدی است که متاخرین از اهل سنت بطور کلی انرا مردود می‌دانند و برخی بهمین جهت روایات سبعه احرف را از جمله روایات مشکل و متشابه می‌دانند .


    
    
خط ۶۰۱: خط ۶۰۱:




ایه الله خوئی در تبیین وجه دوم می فرماید:  
ایه الله خوئی در تبیین وجه دوم می‌فرماید:  




خط ۶۱۰: خط ۶۱۰:
اشکال به  وجه دوم  
اشکال به  وجه دوم  


ایشان در نقد وجه دوم – الابواب السبعه -  می فرماید:
ایشان در نقد وجه دوم – الابواب السبعه -  می‌فرماید:


1-احتمال دوم بر خلاف ظاهر روایات "نزول قرآن بر سبعه احرف" است:  
1-احتمال دوم بر خلاف ظاهر روایات "نزول قرآن بر سبعه احرف" است:  
خط ۶۱۹: خط ۶۱۹:




ایشان در این رابطه می فرماید:  
ایشان در این رابطه می‌فرماید:  




خط ۶۴۱: خط ۶۴۱:
    
    
وجه سوم:  الأبواب السبعة بمعنى آخر  
وجه سوم:  الأبواب السبعة بمعنى آخر  
ایه الله خوئی در تبیین وجه سوم  می فرماید: بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می‌باشد: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل .  
ایه الله خوئی در تبیین وجه سوم  می‌فرماید: بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می‌باشد: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل .  
ایشان در نقد  وجه سوم می فرماید: نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می‌باشد:  وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی . <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل على ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال:" بلغنی أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم قال: انزل القرآن على سبعة أحرف: أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>
ایشان در نقد  وجه سوم می‌فرماید: نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می‌باشد:  وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی . <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل على ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال:" بلغنی أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم قال: انزل القرآن على سبعة أحرف: أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>




وجه چهارم:  اللغات الفصیحة  
وجه چهارم:  اللغات الفصیحة  
ایشان در بیان  وجه چهارم  می فرماید:  
ایشان در بیان  وجه چهارم  می‌فرماید:  
مراد از سبعه احرف ، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش ، برخی به لغة هذیل ، وبرخی  به لغة هوازن ، برخی به لغة یمن ، برخی  به لغة کنانة ، برخی به لغة تمیم ، وبعضی دیگر  به لغة ثقیف می‌باشد.<ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلى جماعة ، منهم: البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>
مراد از سبعه احرف ، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش ، برخی به لغة هذیل ، وبرخی  به لغة هوازن ، برخی به لغة یمن ، برخی  به لغة کنانة ، برخی به لغة تمیم ، وبعضی دیگر  به لغة ثقیف می‌باشد.<ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلى جماعة ، منهم: البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>


خط ۶۷۰: خط ۶۷۰:
   
   
وجه پنجم: لغات مضر
وجه پنجم: لغات مضر
ایشان در تبیین  وجه پنجم می فرماید:  
ایشان در تبیین  وجه پنجم می‌فرماید:  
مراد از سبعه احرف لغات هفتگانه ازلغات مضر است که در قرآن بصورت پراکنده ذکر شده است : لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس .
مراد از سبعه احرف لغات هفتگانه ازلغات مضر است که در قرآن بصورت پراکنده ذکر شده است : لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس .
ایشان در نقد این وجه می فرماید: تمام نقدهای وجه چهارم به این وجه نیز وارد است .<ref>هما ن ص 187 إن الأحرف السبعة هی سبع لغات من لغات مضر خاصة . وإنها متفرقة فی القرآن ، وهی لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس . ویرد علیه جمیع ما أوردناه على الوجه الرابع
ایشان در نقد این وجه می‌فرماید: تمام نقدهای وجه چهارم به این وجه نیز وارد است .<ref>هما ن ص 187 إن الأحرف السبعة هی سبع لغات من لغات مضر خاصة . وإنها متفرقة فی القرآن ، وهی لغات قریش ، وأسد ، وکنانة ، وهذیل ، وتمیم ، وضبة ، وقیس . ویرد علیه جمیع ما أوردناه على الوجه الرابع
</ref>
</ref>
   
   
وجه ششم: الاختلاف فی القراءات  
وجه ششم: الاختلاف فی القراءات  


ایه الله خوئی در تبیین  وجه ششم می فرماید:  
ایه الله خوئی در تبیین  وجه ششم می‌فرماید:  
برخی معتقدند مراد از حروف سبعه اختلافات هفتگانه در قرائات بشرح ذیل می‌باشد:   
برخی معتقدند مراد از حروف سبعه اختلافات هفتگانه در قرائات بشرح ذیل می‌باشد:   
-اختلاف در حرکت بدون تغییر در معنا و صورت نظیر هن اطهر لکم به ضم اطهر و فتح ان  
-اختلاف در حرکت بدون تغییر در معنا و صورت نظیر هن اطهر لکم به ضم اطهر و فتح ان  
خط ۶۹۷: خط ۶۹۷:


   
   
ایشان می فرماید: اولا دلیلی بر اثبات وجه نخست وجود ندارد بویژه انکه مخاطبین روایات مذکور شناختی نسبت به انواع اختلاف در قرائات نداشتند .<ref>همان ص 187: 1-أن ذلک قول لا دلیل علیه ، ولا سیما أن المخاطبین فی تلک الرویات لم یکونوا یعرفون من ذلک شیئا</ref>  
ایشان می‌فرماید: اولا دلیلی بر اثبات وجه نخست وجود ندارد بویژه انکه مخاطبین روایات مذکور شناختی نسبت به انواع اختلاف در قرائات نداشتند .<ref>همان ص 187: 1-أن ذلک قول لا دلیل علیه ، ولا سیما أن المخاطبین فی تلک الرویات لم یکونوا یعرفون من ذلک شیئا</ref>  




خط ۷۲۴: خط ۷۲۴:




ایشان در تبیین این وجه می فرماید:  
ایشان در تبیین این وجه می‌فرماید:  
مراد از سبعه احرف اختلاف قرائات بمعنای ذیل می‌باشد:  
مراد از سبعه احرف اختلاف قرائات بمعنای ذیل می‌باشد:  
اختلاف أسماء از جهت إفراد ، وتثنیة ، وجمع ، وتذکیر ، وتأنیث .  
اختلاف أسماء از جهت إفراد ، وتثنیة ، وجمع ، وتذکیر ، وتأنیث .  
خط ۷۳۶: خط ۷۳۶:
نقد وجه هفتم:  
نقد وجه هفتم:  


ایشان در نقد وجه هفتم می فرماید:  
ایشان در نقد وجه هفتم می‌فرماید:  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه: اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می‌باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا: أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه: اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می‌باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا: أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  


خط ۷۵۱: خط ۷۵۱:
    
    
وجه هشتم: مراد از سبعه احرف در روایات  بیان کثرت است:  
وجه هشتم: مراد از سبعه احرف در روایات  بیان کثرت است:  
ایشان در تبیین وجه هشتم می فرماید:  
ایشان در تبیین وجه هشتم می‌فرماید:  
این قول که به قاضی عیاض و تابعینش نسبت داده شده است بیانگر ان است که همانطور که از لفظ سبعین و سبعمائه کثرت دهها و صدها اراده شده است مراد از سبعه احرف در روایات نیز بیان کثرت می‌باشد.  
این قول که به قاضی عیاض و تابعینش نسبت داده شده است بیانگر ان است که همانطور که از لفظ سبعین و سبعمائه کثرت دهها و صدها اراده شده است مراد از سبعه احرف در روایات نیز بیان کثرت می‌باشد.  


خط ۷۶۴: خط ۷۶۴:
نقد وجه نهم:  
نقد وجه نهم:  


ایشان در نقد وجه مذکور می فرماید:  
ایشان در نقد وجه مذکور می‌فرماید:  


اگر مراد از قرائات سبعه ، قرائات قراء سبعه معروف ا ست بطلانش در مبحث تواتر قرائات اثبات گردید.  <ref>رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 160-164 ؛ ضمنا در رساله حاضر در مبحث "تبیین موضوع" قسمت 7"-1-لزوم تفکیک  بین قرائات سبعه و روایات سبع احرف" ، وجه نهم مورد نقد قرار گرفته است .</ref>   
اگر مراد از قرائات سبعه ، قرائات قراء سبعه معروف ا ست بطلانش در مبحث تواتر قرائات اثبات گردید.  <ref>رک به:  البیان فی تفسیر القرآن ص 160-164 ؛ ضمنا در رساله حاضر در مبحث "تبیین موضوع" قسمت 7"-1-لزوم تفکیک  بین قرائات سبعه و روایات سبع احرف" ، وجه نهم مورد نقد قرار گرفته است .</ref>   
خط ۷۷۳: خط ۷۷۳:
وجه دهم: لهجه های گوناگون
وجه دهم: لهجه های گوناگون
   
   
ایشان در تبیین وجه مذکور می فرماید:  
ایشان در تبیین وجه مذکور می‌فرماید:  
این قول که مختار رافعی است بیانگر ان است که اقوام مختلف عرب از لهجه های گوناگونی برخورد بوده و برخی از انها در تلفظ حروف خاص با یکدیگر اختلاف دارند از اینرو جهت تسهیل بر امت لهجه های گوناگون بر اساس روایات مذکور مشروعیت داشته و ایرادی به ان وارد نیست .<ref>همان ص 192 إن الأحرف السبع یراد بها اللهجات المختلفة فی لفظ واحد ، اختاره الرافعی فی کتابه.وتوضیح القول: أن لکل قوم من العرب لهجة خاصة فی تأدیة بعض الکلمات ، ولذلک نرى العرب یختلفون فی تأدیة الکلمة الواحدة حسب اختلاف لهجاتهم فالقاف فی کلمة " یقول " مثلا یبدلها العراقی بالکاف الفارسیة ، ویبدلها الشامی بالهمزة ، وقد أنزل القرآن على جمیع هذه اللهجات للتوسعة على الأمة ، لان الالتزام بلهجة خاصة من هذه اللهجات فیه تضییق على القبائل الأخرى التی لم تألف هذه اللهجة ، والتعبیر بالسبع إنما هو رمز إلى ما ألفوه من معنى الکمال فی هذه اللفظة ، فلا ینافی ذلک کثرة اللهجات العربیة ، وزیادتها على السبع</ref>
این قول که مختار رافعی است بیانگر ان است که اقوام مختلف عرب از لهجه های گوناگونی برخورد بوده و برخی از انها در تلفظ حروف خاص با یکدیگر اختلاف دارند از اینرو جهت تسهیل بر امت لهجه های گوناگون بر اساس روایات مذکور مشروعیت داشته و ایرادی به ان وارد نیست .<ref>همان ص 192 إن الأحرف السبع یراد بها اللهجات المختلفة فی لفظ واحد ، اختاره الرافعی فی کتابه.وتوضیح القول: أن لکل قوم من العرب لهجة خاصة فی تأدیة بعض الکلمات ، ولذلک نرى العرب یختلفون فی تأدیة الکلمة الواحدة حسب اختلاف لهجاتهم فالقاف فی کلمة " یقول " مثلا یبدلها العراقی بالکاف الفارسیة ، ویبدلها الشامی بالهمزة ، وقد أنزل القرآن على جمیع هذه اللهجات للتوسعة على الأمة ، لان الالتزام بلهجة خاصة من هذه اللهجات فیه تضییق على القبائل الأخرى التی لم تألف هذه اللهجة ، والتعبیر بالسبع إنما هو رمز إلى ما ألفوه من معنى الکمال فی هذه اللفظة ، فلا ینافی ذلک کثرة اللهجات العربیة ، وزیادتها على السبع</ref>
   
   
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش