۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىشدند ' به 'میشدند') |
جز (جایگزینی متن - 'مىگفتند' به 'میگفتند') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
مدینه خودش یکى از مراکز بود، کوفه یکى از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود. بصره مرکز دیگرى بود. بعدها که در همان زمانِ امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزى هم به تدریج در آن نواحى تشکیل شد، و هر شهرى از شهرهاى اسلامى خودش مرکزى بود. | مدینه خودش یکى از مراکز بود، کوفه یکى از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود. بصره مرکز دیگرى بود. بعدها که در همان زمانِ امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزى هم به تدریج در آن نواحى تشکیل شد، و هر شهرى از شهرهاى اسلامى خودش مرکزى بود. | ||
میگفتند فلان فقیه نظرش این است، فلان فقیه دیگر نظرش آن است. اینها شاگرد این مکتب بودند، آنها شاگرد آن مکتب؛ و یک جنگ عقایدى هم در زمینه مسائل فقهى پیدا شده بود. | |||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
جریان دیگرى که مربوط به این زمان است (همه، جریانهاى افراط و تفریطى است) جریان خشکهمقدسى متصوفه است. متصوفه هم در زمان امام صادق طلوع کردند، یعنى ما طلوع متصوفه را به طورى که اینها یک طبقهاى را به وجود آوردند و طرفداران زیادى پیدا کردند و در کمال آزادى حرفهاى خودشان را | جریان دیگرى که مربوط به این زمان است (همه، جریانهاى افراط و تفریطى است) جریان خشکهمقدسى متصوفه است. متصوفه هم در زمان امام صادق طلوع کردند، یعنى ما طلوع متصوفه را به طورى که اینها یک طبقهاى را به وجود آوردند و طرفداران زیادى پیدا کردند و در کمال آزادى حرفهاى خودشان را میگفتند در زمان امام صادق مىبینیم. اینها باز از آن طرفِ خشکهمقدسى افتاده بودند. اینها به عنوان نحلهاى در مقابل اسلام سخن نمیگفتند، بلکه اصلًا میگفتند حقیقت اسلام آن است که ما مىگوییم. | ||
اینها یک روش خشکهمقدسى عجیبى پیشنهاد مىکردند و | اینها یک روش خشکهمقدسى عجیبى پیشنهاد مىکردند و میگفتند اسلام نیز همین را مىگوید و همین، یک زاهدمآبى غیر قابل تحملى!. | ||
خوارج و مُرجئه نیز هر یک نحله اى بودند. | خوارج و مُرجئه نیز هر یک نحله اى بودند. | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
برخى مسأله تسامح و تساهل نسبت به اهل کتاب را به حساب خلفا گذاشته اند که «سعه صدر خلفا ایجاب مىکرد که در دربار آنها مسلمان و مسیحى و یهودى و مجوسى و غیره با همدیگر بجوشند و از یکدیگر استفاده کنند» ولى این سعه صدر خلفا نبود، دستور خود پیغمبر بود. | برخى مسأله تسامح و تساهل نسبت به اهل کتاب را به حساب خلفا گذاشته اند که «سعه صدر خلفا ایجاب مىکرد که در دربار آنها مسلمان و مسیحى و یهودى و مجوسى و غیره با همدیگر بجوشند و از یکدیگر استفاده کنند» ولى این سعه صدر خلفا نبود، دستور خود پیغمبر بود. | ||
حتى جرجى زیدان این مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سید رضى را نقل میکند که سید رضى- که مردى است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوقالعادهاى است و برادر سید مرتضى است- وقتى که دانشمند معاصرش «ابواسحاق صابى» <ref>ابواسحاق صابى مسلمان نبود، صابئى بود( درباره مذهب صابئین خیلى حرف است. برخى گفتهاند مذهب صابئى ریشه مجوسى داشته ولى یک نحله مسیحى است. امروز راجع به این مذهب خیلى بحثهاست که ریشه آن چیست) و بسیار دانشمند و مرد مؤدبى بود، و چون ادیب بود خیلى علاقهمند به ادبیّت قرآن بود و خیلى هم به آیات قرآن استشهاد مىکرد. ماه رمضان چیزى نمىخورد. | حتى جرجى زیدان این مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سید رضى را نقل میکند که سید رضى- که مردى است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوقالعادهاى است و برادر سید مرتضى است- وقتى که دانشمند معاصرش «ابواسحاق صابى» <ref>ابواسحاق صابى مسلمان نبود، صابئى بود( درباره مذهب صابئین خیلى حرف است. برخى گفتهاند مذهب صابئى ریشه مجوسى داشته ولى یک نحله مسیحى است. امروز راجع به این مذهب خیلى بحثهاست که ریشه آن چیست) و بسیار دانشمند و مرد مؤدبى بود، و چون ادیب بود خیلى علاقهمند به ادبیّت قرآن بود و خیلى هم به آیات قرآن استشهاد مىکرد. ماه رمضان چیزى نمىخورد. میگفتند تو که مسلمان نیستى چرا چیزى نمىخورى؟ مىگفت: ادب اقتضا میکند که من با مردم زمان خودم هماهنگى داشته باشم.</ref> وفات یافت قصیدهاى در مدح او گفت: | ||
أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَیْتَ کَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادى | أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَیْتَ کَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادى | ||