۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=چکيده= | =چکيده= | ||
مسئله [[وحدت اسلامى]] از ارزشهاى | مسئله [[وحدت اسلامی|وحدت اسلامى]] از ارزشهاى اساسىاى است که سهم عظيمى از معارف و آموزههاى اسلامى را به خود اختصاص داده و همواره در طول تاريخ پر فراز و نشيب اسلام از آن، به سان بسيارى ديگر از ارزشها، تعاريف و قرائتهاى گوناگونى ارائه شدهاست. <br> | ||
با اين حال، در عصر اموى و عباسى شاهد يک سلسله جريانهاى مخالف مىباشيم که از آن به ناهمسازگرايى (در مقابل وحدت يا همسازگرايى) تعبير مىشود، به گونهاى که رشد فزاينده اين جريان را در اين برهه در قالب بهرهگيرى از دستاويزهاى قومى و مذهبى به منظور جبران مشروعيت و مقبوليّت از دست رفته، مشاهده مىکنيم. از اين رو، در اين جستار به ارتباط موجود ميان جوشش و گسترش ناهمسازگرىها يا افول و خمودگى آنها با ميزان مشروعيت، سلامت، اعتدال و تسامح حاکميّتها (از آغاز اسلام تا پايان عصر عبّاسى) پرداخته شدهاست. اميد که بتواند گام مؤثرى در جهت تبيين پارهاى از واقعيّتهاى تاريخى باشد. <br> | با اين حال، در عصر اموى و عباسى شاهد يک سلسله جريانهاى مخالف مىباشيم که از آن به ناهمسازگرايى (در مقابل وحدت يا همسازگرايى) تعبير مىشود، به گونهاى که رشد فزاينده اين جريان را در اين برهه در قالب بهرهگيرى از دستاويزهاى قومى و مذهبى به منظور جبران مشروعيت و مقبوليّت از دست رفته، مشاهده مىکنيم. از اين رو، در اين جستار به ارتباط موجود ميان جوشش و گسترش ناهمسازگرىها يا افول و خمودگى آنها با ميزان مشروعيت، سلامت، اعتدال و تسامح حاکميّتها (از آغاز اسلام تا پايان عصر عبّاسى) پرداخته شدهاست. اميد که بتواند گام مؤثرى در جهت تبيين پارهاى از واقعيّتهاى تاريخى باشد. <br> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
=الف ـ ريشههاى ناهمسازگرى و آموزههاى همسازگرايانه= | =الف ـ ريشههاى ناهمسازگرى و آموزههاى همسازگرايانه= | ||
موضوع وحدت اسلامى يا به تعبيرى همسازگرى مسلمانان که مانند همزادِ آن، يعنى ناهمسازگرى مسلمانان، بيش از هر چيز در قالب اختلاف هاى مذهبى نمود يافتهاست، از مؤلّفههاى مهم و داراى قدمتى به فراخناى تاريخ با عظمت اسلام است. سرزمين حجاز، که به سان برزخى ميان عربستان صحرايى و عربستان خوشبخت <ref>ر.ك.: على اكبر فياض، تاريخ اسلام، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374)، ج 6، ص 4.</ref> فاصله شده، ديارى آکنده از اقسام ستيزه جويىها و منازعه طلبىها بودهاست و فقط نياز به تداوم بقا مىتوانست به عنوان تنها عامل همساز گرا در اين منطقه، اين ستيزهاى مستمر را تعديل کند. اين ستيزهاى متمادى که دست مايه حکايات «ايّام العرب» نيز | موضوع وحدت اسلامى يا به تعبيرى همسازگرى مسلمانان که مانند همزادِ آن، يعنى ناهمسازگرى مسلمانان، بيش از هر چيز در قالب اختلاف هاى مذهبى نمود يافتهاست، از مؤلّفههاى مهم و داراى قدمتى به فراخناى تاريخ با عظمت اسلام است. سرزمين حجاز، که به سان برزخى ميان عربستان صحرايى و عربستان خوشبخت <ref>ر.ك.: على اكبر فياض، تاريخ اسلام، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374)، ج 6، ص 4.</ref> فاصله شده، ديارى آکنده از اقسام ستيزه جويىها و منازعه طلبىها بودهاست و فقط نياز به تداوم بقا مىتوانست به عنوان تنها عامل همساز گرا در اين منطقه، اين ستيزهاى مستمر را تعديل کند.<ref>همان، ص7.</ref> اين ستيزهاى متمادى که دست مايه حکايات «ايّام العرب» نيز گرديدهاست <ref>ر.ک.: برتولد اشپولر، جهان اسلام (دوران خلافت)، ترجمه قمر آريان (تهران، انتشارات اميركبير، 1354)، ص 20.</ref>، غالباً آبشخورى معيشتى داشته و به تدريج پيرايههاى قومى و قبيلهاى به خود گرفتهاست. مىتوان از حروب فجار به عنوان يکى از منازعههاى مشهورى نام برد که ميان قريش و بنى اسد بن خزيمه از سويى و بنى قيس بن عيلان از سوى ديگر به وقوع پيوسته و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)نيز آن را درک نمودهاست.<ref>ابن واضح يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، 2 جلد (چاپ هشتم: تهران)، ج 1، ص 370ـ371.</ref><br> | ||
از دلايل عمده گرايش يثربيان به آموزههاى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، به تنگ آمدن آنها از ستيزههاى بى پايان داخلى بود. | از دلايل عمده گرايش يثربيان به آموزههاى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، به تنگ آمدن آنها از ستيزههاى بى پايان داخلى بود.<ref>اسحق بن محمد همدانى، سيرت رسول الله (تهران، نشر مركز، 1373)، ص 212; ابن واضح يعقوبى، همان، ص 396 و محمد حسنين هيكل، زندگانى محمد، ترجمه ابوالقاسم پاينده (تهران، انتشارات سوره، 1375)، ص 281 ـ 282.</ref> دامنه اين ناهمسازگرىها از رقابت موجود ميان دو بطن، مانند بنىهاشم و بنى امّيه تا ستيزههاى ميان دو شعب (مجموعه چند قبيله)، مانند بنى عدنان و بنى قحطان متغيّر بودهاست.<ref>در مورد اصطلاح شعب، قبيله وغيره ر.ک.: محمد ابراهيم آيتى، تاريخ پيامبر اسلام، با تجديد نظر و اضافات ابوالقاسم گرجى، (چاپ ششم: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376)، ص 20.</ref> علاوه بر آموزههاى قرآن کريم و سنت که با اشاره به ناهمسازگرىهاى اعرابِ جاهلى، مؤمنان را مکّرر از دامن زدن به ستيزهجويى و تفرقه پرهيز دادهاند،<ref>انفال / 63 و آل عمران / 103.</ref> پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز با تشبيه روابط اعضاى جامعه مؤمنان به مسئوليت اعضاى يک پيکر نسبت به يک ديگر، جماعت و وحدت را مايه رحمت و وحدت ستيزى را مُرادف با کُفر دانسته و همواره بر لزوم همراهى با توده امّت تأکيد داشتهاند.<ref>صحيح بخارى، ص 37 و صحيح مسلم، ص 66 به نقل از: كتاب وحدت، گردآورى و تنظيم اداره پژوهش و نگارش، (تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1362)، ص 146.</ref> ايشان هم چنين برترى جويىهاى قومى و قبيلهاى را که در واقع منشأ ناهمسازگرىهاست، باطل اعلام کرده، رسوبات ذهنى تفکرات دوران جاهليّت را ملغا مىنمايد. <br> | ||
امّا، همانگونه که خودِ پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز پيش بينى مىنمود، پس از وفات ايشان نه تنها آموزههاىهمسازگرايانه به کنارى نهاده شد، بلکه احاديثى در اصالت تبعيض هاى قومى و قبيلهاى جعل گرديد و عوامل وحدت گريز و وحدت ستيز طبقاتى و قومى عصر جاهليّت از اغمايى که هيمنه حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله)بر آن تحميل کرده بود، درآمد و مجدّداً در شريان هاى روابط اجتماعى عربستان دويد. اين ناهمسازگرىها که از نخستين نيم سده ترويج اسلام در جامعه اسلامى روى نمودهاست، انديشوران جهان اسلام را به انديشه درباره منشأ و عوامل تحقّقِ آنها وا داشتهاست. | امّا، همانگونه که خودِ پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز پيش بينى مىنمود، پس از وفات ايشان نه تنها آموزههاىهمسازگرايانه به کنارى نهاده شد، بلکه احاديثى در اصالت تبعيض هاى قومى و قبيلهاى جعل گرديد و عوامل وحدت گريز و وحدت ستيز طبقاتى و قومى عصر جاهليّت از اغمايى که هيمنه حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله)بر آن تحميل کرده بود، درآمد و مجدّداً در شريان هاى روابط اجتماعى عربستان دويد. اين ناهمسازگرىها که از نخستين نيم سده ترويج اسلام در جامعه اسلامى روى نمودهاست، انديشوران جهان اسلام را به انديشه درباره منشأ و عوامل تحقّقِ آنها وا داشتهاست. |
ویرایش