پرش به محتوا

تأملی در ناهمسازگاری‌ها و پیشینه تلاش‌های همسازگرایانه در جهان اسلام (از آغاز اسلام تا پایان عصر عباسی) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴: خط ۶۴:


نتيجه سقيفه بنى ساعده، موجب نارضايتى بخش قابل ملاحظه‌اى از انصار و نيز پير بنى اميّه (ابوسفيان بن حرب) شد که انتقال قدرت از قوم «بنى عبد مناف» به طايفه کوچک «بنى تميم» را بر نمى‌تافت و تنها على بن ابيطالب را سزاوار جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) معرفى مى‌نمود.<ref>ابن واضح يعقوبى، همان، ج 1، ص 522ـ523.</ref><br>
نتيجه سقيفه بنى ساعده، موجب نارضايتى بخش قابل ملاحظه‌اى از انصار و نيز پير بنى اميّه (ابوسفيان بن حرب) شد که انتقال قدرت از قوم «بنى عبد مناف» به طايفه کوچک «بنى تميم» را بر نمى‌تافت و تنها على بن ابيطالب را سزاوار جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) معرفى مى‌نمود.<ref>ابن واضح يعقوبى، همان، ج 1، ص 522ـ523.</ref><br>
اين در حالى است که على بن ابيطالب(عليه‌السلام) با در نظر داشتن مصالح برتر از پذيرش دعوت ابوسفيان و نيز ديگرانى که از او خواهان صدور اجازه براى رويارويى با حاکميّت جديد بودند، ممانعت ورزيد. <br>
اين در حالى است که على بن ابيطالب(عليه‌السلام) با در نظر داشتن مصالح برتر از پذيرش دعوت ابوسفيان و نيز ديگرانى که از او خواهان صدور اجازه براى رويارويى با حاکميّت جديد بودند، ممانعت ورزيد. <ref>محمد بن جرير طبرى، تاريخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاينده، (چاپ چهارم: تهران، انتشارات اساطير، 1375)، ج4، ص 1336.</ref><br>
قطع نظر از باورهاى شيعى، که على(عليه‌السلام) را جانشين بلافصل پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برمى‌شمرَد، جايگاه ويژه او در ميان خاندان و اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) وى را به عنوان شخصيتى مطرح براى تصدّى خلافت اسلامى معرّفى مى‌نمود. با وجود اين، او با حفظ حقّ اعتراض خود به اصول مشروعيّت خلافت ابوبکر و دو جانشين بعد از او، نه تنها حاکميّت را از فيض وجود خود محروم نساخت، بلکه از مشورت و همکارى با آنان دريغ نورزيد. وى در پاسخ به پرسش عدّه‌اى از ياران درباره موضع خود نسبت به خلفاى پيشين، مسئله حفظ اسلام را به عنوان مصحلتى مقدّم بر خلافت برمى‌شمرد. از اين رو، او در دوران خلفاى سه گانه در جمعه و جماعت شرکت کرده، با خلفا پيوند خانوادگى برقرار نموده و خود، افراد خانواده و يارانش قبول مسئوليت مى‌کنند. وى همواره مورد مشورت خلفا، به ويژه عمر بن خطّاب، قرار گرفته و از آرايش تقدير شده‌است.<br>
قطع نظر از باورهاى شيعى، که على(عليه‌السلام) را جانشين بلافصل پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برمى‌شمرَد، جايگاه ويژه او در ميان خاندان و اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) وى را به عنوان شخصيتى مطرح براى تصدّى خلافت اسلامى معرّفى مى‌نمود. با وجود اين، او با حفظ حقّ اعتراض خود به اصول مشروعيّت خلافت ابوبکر و دو جانشين بعد از او، نه تنها حاکميّت را از فيض وجود خود محروم نساخت، بلکه از مشورت و همکارى با آنان دريغ نورزيد. وى در پاسخ به پرسش عدّه‌اى از ياران درباره موضع خود نسبت به خلفاى پيشين، مسئله حفظ اسلام را به عنوان مصحلتى مقدّم بر خلافت برمى‌شمرد.<ref>ابراهيم بن محمد ثقفى، ص 159 ـ 162.</ref> از اين رو، او در دوران خلفاى سه گانه در جمعه و جماعت شرکت کرده، با خلفا پيوند خانوادگى برقرار نموده <ref>ابن واضح يعقوبى، همان، ج 2، ص 35.</ref> و خود، افراد خانواده و يارانش قبول مسئوليت مى‌کنند.<ref>محمد بن جرير طبرى، همان، ص 1632 ـ 1633 و ج 5، ص 1872.</ref> وى همواره مورد مشورت خلفا، به ويژه عمر بن خطّاب، قرار گرفته و از آرايش تقدير شده‌است.<ref>سيوطى، همان، ص 170 ـ 171.</ref><br>
مصاديق فراوانى به چشم مى‌خورد که حاکى از نقش بارز على(عليه‌السلام) در همکارى و همراهى با خلفاى پيش از خود در مسائل پيچيده حکومتى به منظور پيشرفت و بقاى اسلام است، به گونه‌اى که او را مى‌توان عقلانيّت منفصل از حاکميّت در عهد خلافت پيش از خود نام نهاد. به عنوان مثال ابوبکر براى لشکرکشى به روم با على(عليه‌السلام) مشورت مى‌کند و او مى‌فرمايد اين کار انجام شود. سپس ابوبکر مى‌گويد که نويد نيک دادى و اين چنين ابوبکر ظفر يافت. هم چنين وى به هنگام مشورت با عمر بن خطّاب به او مى‌فرمايد که خود به جنگ ايرانيان برود و همين امر اسباب موفقيّت عمر را فراهم ساخت. <br>
مصاديق فراوانى به چشم مى‌خورد که حاکى از نقش بارز على(عليه‌السلام) در همکارى و همراهى با خلفاى پيش از خود در مسائل پيچيده حکومتى به منظور پيشرفت و بقاى اسلام است، به گونه‌اى که او را مى‌توان عقلانيّت منفصل از حاکميّت در عهد خلافت پيش از خود نام نهاد. به عنوان مثال ابوبکر براى لشکرکشى به روم با على(عليه‌السلام) مشورت مى‌کند و او مى‌فرمايد اين کار انجام شود. سپس ابوبکر مى‌گويد که نويد نيک دادى و اين چنين ابوبکر ظفر يافت.<ref>ابن واضح يعقوبى، همان، ص 11.</ref>  هم چنين وى به هنگام مشورت با عمر بن خطّاب به او مى‌فرمايد که خود به جنگ ايرانيان برود و همين امر اسباب موفقيّت عمر را فراهم ساخت. <br>
على بن ابيطالب(عليه‌السلام) در دوران تصدّى خلافت با اين که از اصول باورهاى خود حتّى ذرّه‌اى کوتاه نيامد، حاضر به چانه زنى با دو رقيب خود در شوراى خلافت عمر بن خطاب، يعنى عبدالله بن زبير و طلحة بن عبيدالله نشد؛ تن به گروکشى مقتدرترين امير دو خليفه پيش از خود، يعنى معاوية بن أبى سفيان نداد؛ سياست ابداعى خليفه دوّم در تخصيص سهميه بيت المال بر أساس امتيازهاى معنوى و اجتماعى را بر هم زده، نظام تسويه را برقرار نمود؛ برترى جويى‌هاى عرب بر موالى را ناديده گرفت؛ تسليم جزم انديشى و مرعوب تقدسّ خشک و خشن خوارج که شرط همراهى با او را توبه و تجديد شهادتين اعلام نمودند، نگرديد؛  و سياست حکومتى‌اش همواره مبتنى بر تساهل و مدارا بود، به طورى که مى‌توان از او به عنوان بارزترين الگو و نماد همسازگرى در جهت حفظ کيان اسلام ياد کرد. بى ترديد در عصر حاضر نيز کسانى که در طريق تعامل با ناهمسازگرى‌ها، به انديشه وحدت اسلامى دل بسته‌اند روش و منش آن بزرگوار را فراروى خود قرار داده‌اند. <br>
على بن ابيطالب(عليه‌السلام) در دوران تصدّى خلافت با اين که از اصول باورهاى خود حتّى ذرّه‌اى کوتاه نيامد، حاضر به چانه زنى با دو رقيب خود در شوراى خلافت عمر بن خطاب، يعنى عبدالله بن زبير و طلحة بن عبيدالله نشد؛ تن به گروکشى مقتدرترين امير دو خليفه پيش از خود، يعنى معاوية بن أبى سفيان نداد؛ سياست ابداعى خليفه دوّم در تخصيص سهميه بيت المال بر أساس امتيازهاى معنوى و اجتماعى را بر هم زده، نظام تسويه را برقرار نمود؛ برترى جويى‌هاى عرب بر موالى را ناديده گرفت؛ تسليم جزم انديشى و مرعوب تقدسّ خشک و خشن خوارج که شرط همراهى با او را توبه و تجديد شهادتين اعلام نمودند، نگرديد؛  و سياست حکومتى‌اش همواره مبتنى بر تساهل و مدارا بود، به طورى که مى‌توان از او به عنوان بارزترين الگو و نماد همسازگرى در جهت حفظ کيان اسلام ياد کرد. بى ترديد در عصر حاضر نيز کسانى که در طريق تعامل با ناهمسازگرى‌ها، به انديشه وحدت اسلامى دل بسته‌اند روش و منش آن بزرگوار را فراروى خود قرار داده‌اند. <br>


۱٬۷۴۱

ویرایش