پرش به محتوا

حلاجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ آوریل ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند'
جز (جایگزینی متن - 'کرده اند' به 'کرده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱: خط ۱:


{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
'''حلّاجیه‏''' پیروان حسین بن منصور حلّاج صوفى هستند که ادعاهای غلو آمیزی در باره وی مطرح کرده‌اند. [[شیخ مفید]] این گروه را اباحه گر و معتقد به [[حلول]] دانسته و آنان را گمراه تر از [[مجوس]] معرفی می کند. <ref>ر. ک. دانش نامه جهان اسلام.</ref>
'''حلّاجیه‏''' پیروان حسین بن منصور حلّاج صوفى هستند که ادعاهای غلو آمیزی در باره وی مطرح کرده‌اند. [[شیخ مفید]] این گروه را اباحه گر و معتقد به [[حلول]] دانسته و آنان را گمراه تر از [[مجوس]] معرفی می‌کند. <ref>ر. ک. دانش نامه جهان اسلام.</ref>
</div>
</div>


خط ۱۷: خط ۱۷:


=عقاید=
=عقاید=
حلّاج به اداى فرایض دین اعتقاد نداشت و از نظر کلامى خداوند را منزه از حدود خلق یعنى طول و عرض مى ‏دانست و مى‏‌گفت روح ناطقه غیر مخلوق است و متحد با روح خداوند مى‏ باشد و حلول لاهوت در ناسوت است، و از این جهت چون قایل به «حلول» روح خداوندى در انسان بود، دعوى انا الحقى مى‏ کرد.وى مى ‏گفت از طریق «شوق» و «ریاضت» ممکن است که اراده صوفى با اراده خداوند متحد گردد و هر گونه رنج و عذابى را تحمل کند و آن را «عین الجمع» مى‏ خواند. او سخنان غریب مى‏‌گفت و کتاب هاى عجیب تصنیف کرد که از آن جمله: «طس الازل» و «قرآن القرآن» و «کبریت الاحمر» و اشعارى نیز در «وحدت وجود» از او باقى است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی،چاپ دوم، ص 163</ref>و اما برخی دیگر از عقاید حلاج به فهرست زیر است. نقل شده است که در پنجاه سالگی می‌گفت که هنوز هیچ مذهبی را بر نگزیده ام اما از  هر مذهبی چیزی برگرفته ام. <ref>عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۵۸۷.</ref>معتقد بود که همه [[ادیان الهی]] و غیر الهی بر حق است و [[ترسا]] و [[جهودی]] و [[مسلمان]]  و دین های دیگر؛ فقط لقب و نام است یعنی پوسته ای است که مغز همه آن ها یکی است و هیچ  اختلافی بین آن ها وجود ندارد. <ref> ساعی، علی بن انجب، اخبار الحلاج، ص۶۹-۷۰.</ref> جملاتی که در پی می‌آید، عقاید سخیف و کفر گویی او را ثابت می کند. انا الحق، و ما فی الجبه الا الله، به دین خداوند کافر شدم و این کفر نزد من از واجبات است در حالی که نزد مسلمانان قبیح است، در نامه ای به دوستش چنین نوشته بود: من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان که در دادگاه بر او عرضه کردند و او منکر نشد. برخی مریدانش او را اینگونه خطاب می‌کردند: ای حقیقت ذات وای نهایت خواسته‌ها، گواهی می‌دهم بر اینکه تو همان کسی هستی که در هر زمان به صورتی در می‌آیی و در زمان ما به صورت حلاج درآمدهای و ما به تو پناه می‌بریم و به رحمت تو امیدواریم. ‌ای دانای پنهانی ها،  شخصی به او گفت که ادعای پیامبری داری؟ حلاج گفت اف بر شما باد! که قدر مرا تنزل دادی! کسی که خانه ما را نظافت کند و نماز بخواند و بر او طواف کند و نیز صدقه دهد، از [[حج]] بی‌ نیاز می‌شود. معتقد به [[تناسخ]] و حلیت فحشاء بوده است.<ref> ر. ک. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ص۱۱۳</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، نشر دارالآفاق الجدیده، سال ۱۹۷۷ میلادی، چاپ دوم، ص۲۴۸</ref> <ref>افغانی ابو عبدالله شمس الدین بن محمد،  جهود علماء الحنفیة فی ابطال عقائد القبوریة، نشر دار الصمیعی، چاپ دوم، سال ۱۴۱۶ هجری قمری و  ۱۹۹۶ میلادی، ج۳، ص۱۳۳۵</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، ۱۳۸۵، ص۳۲۴</ref>  <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، سال ۱۳۸۵شمسی، ص۳۲۸.</ref>
حلّاج به اداى فرایض دین اعتقاد نداشت و از نظر کلامى خداوند را منزه از حدود خلق یعنى طول و عرض مى ‏دانست و مى‏‌گفت روح ناطقه غیر مخلوق است و متحد با روح خداوند مى‏ باشد و حلول لاهوت در ناسوت است، و از این جهت چون قایل به «حلول» روح خداوندى در انسان بود، دعوى انا الحقى مى‏ کرد.وى مى ‏گفت از طریق «شوق» و «ریاضت» ممکن است که اراده صوفى با اراده خداوند متحد گردد و هر گونه رنج و عذابى را تحمل کند و آن را «عین الجمع» مى‏ خواند. او سخنان غریب مى‏‌گفت و کتاب هاى عجیب تصنیف کرد که از آن جمله: «طس الازل» و «قرآن القرآن» و «کبریت الاحمر» و اشعارى نیز در «وحدت وجود» از او باقى است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی،چاپ دوم، ص 163</ref>و اما برخی دیگر از عقاید حلاج به فهرست زیر است. نقل شده است که در پنجاه سالگی می‌گفت که هنوز هیچ مذهبی را بر نگزیده ام اما از  هر مذهبی چیزی برگرفته ام. <ref>عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۵۸۷.</ref>معتقد بود که همه [[ادیان الهی]] و غیر الهی بر حق است و [[ترسا]] و [[جهودی]] و [[مسلمان]]  و دین های دیگر؛ فقط لقب و نام است یعنی پوسته ای است که مغز همه آن ها یکی است و هیچ  اختلافی بین آن ها وجود ندارد. <ref> ساعی، علی بن انجب، اخبار الحلاج، ص۶۹-۷۰.</ref> جملاتی که در پی می‌آید، عقاید سخیف و کفر گویی او را ثابت می‌کند. انا الحق، و ما فی الجبه الا الله، به دین خداوند کافر شدم و این کفر نزد من از واجبات است در حالی که نزد مسلمانان قبیح است، در نامه ای به دوستش چنین نوشته بود: من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان که در دادگاه بر او عرضه کردند و او منکر نشد. برخی مریدانش او را اینگونه خطاب می‌کردند: ای حقیقت ذات وای نهایت خواسته‌ها، گواهی می‌دهم بر اینکه تو همان کسی هستی که در هر زمان به صورتی در می‌آیی و در زمان ما به صورت حلاج درآمدهای و ما به تو پناه می‌بریم و به رحمت تو امیدواریم. ‌ای دانای پنهانی ها،  شخصی به او گفت که ادعای پیامبری داری؟ حلاج گفت اف بر شما باد! که قدر مرا تنزل دادی! کسی که خانه ما را نظافت کند و نماز بخواند و بر او طواف کند و نیز صدقه دهد، از [[حج]] بی‌ نیاز می‌شود. معتقد به [[تناسخ]] و حلیت فحشاء بوده است.<ref> ر. ک. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ص۱۱۳</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، نشر دارالآفاق الجدیده، سال ۱۹۷۷ میلادی، چاپ دوم، ص۲۴۸</ref> <ref>افغانی ابو عبدالله شمس الدین بن محمد،  جهود علماء الحنفیة فی ابطال عقائد القبوریة، نشر دار الصمیعی، چاپ دوم، سال ۱۴۱۶ هجری قمری و  ۱۹۹۶ میلادی، ج۳، ص۱۳۳۵</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، ۱۳۸۵، ص۳۲۴</ref>  <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، سال ۱۳۸۵شمسی، ص۳۲۸.</ref>


=پانویس=
=پانویس=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش