۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'چهره ها' به 'چهرهها') |
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'دادهاند') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
امیرمومنان املاک و مزارع کشاورزی بسیاری را با دستان خود درمناطق مختلف حجاز مانند ینبع و وادیالقری و فقیرین و مناطق دیگر آباد و درآمد همه آنها را در راه خدا و برای رسیدگی به خویشاوندان و نیازمندان آل علی وقف کرد و تولیت آن را به فرزندان حضرت فاطمه(س) یعنی امام حسن(ع)و پس ازاو امام حسین(ع) و بعد از آن حضرت کسی که ایشان تعیین کنند واگذارفرمود <ref>الکافی ، ج7، ص: 50؛شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج15 ؛ ص146.</ref> پس از شهادت امام حسین(ع) میان شاخههای حسنی و حسینی بر سر تولیت اختلاف شد و امام سجاد(ع) که بزرگ حسینیان بود به نفع سادات حسنی از ادعای خود دست برداشت. <ref>مناهل الضرب، ص167، سراج الانساب، ص36</ref> پس از آن حضرت این اختلاف زنده شد و زید بن علی به عنوان نماینده امام باقر(ع) با جعفر پسر حسن مثنی به پیگیری و دادخواهی درباره اختلاف خود به حاکم وقت مدینه خالد بن عبدالملک مراجعه میکردند. <ref>الکامل، ج5، ص:231</ref> دراین اثنا بااینکه گزارش ها از تلاش عبدالله بن حسن برای حفظ احترام زید به عنوان یکی از شخصیتهای بزرگتر بنی هاشم گزارش شده مانند اینکه هر وقت جلسه دادرسی تمام میشد و عبدالله و زید باز میگشتند، عبدالله بن حسن به سرعت به سمت مرکب جناب زید میرفت و برای او رکاب میگرفت. <ref>تیسیر المطالب فی أمالی أبیطالب، ص: 164</ref> بااین حال گفتگوهای تندی میاناین دو بزرگوار نقل شده است. <ref>نور الأبصار، الشبلنجی ، ص:383 ؛الکامل، ج5، ص:231؛ أنساب الأشراف، ج2، ص:199 و ج3، ص:231</ref> | امیرمومنان املاک و مزارع کشاورزی بسیاری را با دستان خود درمناطق مختلف حجاز مانند ینبع و وادیالقری و فقیرین و مناطق دیگر آباد و درآمد همه آنها را در راه خدا و برای رسیدگی به خویشاوندان و نیازمندان آل علی وقف کرد و تولیت آن را به فرزندان حضرت فاطمه(س) یعنی امام حسن(ع)و پس ازاو امام حسین(ع) و بعد از آن حضرت کسی که ایشان تعیین کنند واگذارفرمود <ref>الکافی ، ج7، ص: 50؛شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج15 ؛ ص146.</ref> پس از شهادت امام حسین(ع) میان شاخههای حسنی و حسینی بر سر تولیت اختلاف شد و امام سجاد(ع) که بزرگ حسینیان بود به نفع سادات حسنی از ادعای خود دست برداشت. <ref>مناهل الضرب، ص167، سراج الانساب، ص36</ref> پس از آن حضرت این اختلاف زنده شد و زید بن علی به عنوان نماینده امام باقر(ع) با جعفر پسر حسن مثنی به پیگیری و دادخواهی درباره اختلاف خود به حاکم وقت مدینه خالد بن عبدالملک مراجعه میکردند. <ref>الکامل، ج5، ص:231</ref> دراین اثنا بااینکه گزارش ها از تلاش عبدالله بن حسن برای حفظ احترام زید به عنوان یکی از شخصیتهای بزرگتر بنی هاشم گزارش شده مانند اینکه هر وقت جلسه دادرسی تمام میشد و عبدالله و زید باز میگشتند، عبدالله بن حسن به سرعت به سمت مرکب جناب زید میرفت و برای او رکاب میگرفت. <ref>تیسیر المطالب فی أمالی أبیطالب، ص: 164</ref> بااین حال گفتگوهای تندی میاناین دو بزرگوار نقل شده است. <ref>نور الأبصار، الشبلنجی ، ص:383 ؛الکامل، ج5، ص:231؛ أنساب الأشراف، ج2، ص:199 و ج3، ص:231</ref> | ||
==زندان و شهادت عبدالله== | ==زندان و شهادت عبدالله== | ||
پس از اینکه عبدالله از تحویل پسران خود خودداری کرد به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی،<ref>تاریخ بغداد ج9، ص440</ref> یا 72 سالگی یا 75 <ref>تاریخ دمشق ، ج27، ص تاریخ بغداد، ج9، ص: 440 تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:94</ref> یا 92 سالگی به شهادت رسید <ref>أنساب الأشراف، البلاذری ، ج3، ص:89</ref> . کیفیت شهادتاین بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد واین عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارشهای دیگر از خفه شدن، زیر آوار سقف زندان ماندن و مسموم شدن، مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر | پس از اینکه عبدالله از تحویل پسران خود خودداری کرد به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی،<ref>تاریخ بغداد ج9، ص440</ref> یا 72 سالگی یا 75 <ref>تاریخ دمشق ، ج27، ص تاریخ بغداد، ج9، ص: 440 تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:94</ref> یا 92 سالگی به شهادت رسید <ref>أنساب الأشراف، البلاذری ، ج3، ص:89</ref> . کیفیت شهادتاین بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد واین عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارشهای دیگر از خفه شدن، زیر آوار سقف زندان ماندن و مسموم شدن، مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر دادهاند.<ref>تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321</ref> شاید گزارش تنوخی مکملاین روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه، به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند.<ref>فرج بعد الشدة، تنوخى، ج3، ص: 365</ref> | ||
ابوالفرج اصفهانی از عبدالرحمن بن عمران نقل میکندکه گوید من به همراه جمعی نزد ابوالازهر در هاشمیه میرفتیم و میدانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی میشد که نامهای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد و به سمت سیاهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن منصور برای او نوشته بود: در فرمانی که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: میدانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه میکند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: درباره علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت. <ref>مقاتلالطالبیین، ص:202</ref> | ابوالفرج اصفهانی از عبدالرحمن بن عمران نقل میکندکه گوید من به همراه جمعی نزد ابوالازهر در هاشمیه میرفتیم و میدانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی میشد که نامهای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد و به سمت سیاهچال زندان رفت. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن منصور برای او نوشته بود: در فرمانی که به تو مورد مذله دادم شتاب نما.» شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: میدانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه میکند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: درباره علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت. <ref>مقاتلالطالبیین، ص:202</ref> | ||
==همسران عبدالله محض== | ==همسران عبدالله محض== | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
نسل جعفر از وی باقیماند و فرزندان بسیار در نقاط مختلف از او برجای ماندند. <ref>جمهرة أنساب العرب، ص 44</ref> او یکی از راویان و شاگردان امام صادق و شخصیتهای مولف شیعه و دارای تالیفاتی است که نجاشی رجالی معروف شیعه وثاقت او را گواهی داده است.<ref>رجال النجاشی ، ص:46</ref> او در واقعه فخ مانند امام کاظم (ع) از از معدود هاشمیانی است که از شرکت و همراهی قیام عذرخواهی کرد. <ref>عمدة الطالب، ص:165؛ بحار الأنوار، ج48، ص:163</ref> نسل وی از پسرانش عبداللّه و جعفر الغدار و محمد السیلق باقی ماند که به سیلقیون معروفند <ref>عمدة الطالب، ص:165</ref> اوداماد عمویش داود بن حسن بود. <ref>المجدی، ص:271</ref> | نسل جعفر از وی باقیماند و فرزندان بسیار در نقاط مختلف از او برجای ماندند. <ref>جمهرة أنساب العرب، ص 44</ref> او یکی از راویان و شاگردان امام صادق و شخصیتهای مولف شیعه و دارای تالیفاتی است که نجاشی رجالی معروف شیعه وثاقت او را گواهی داده است.<ref>رجال النجاشی ، ص:46</ref> او در واقعه فخ مانند امام کاظم (ع) از از معدود هاشمیانی است که از شرکت و همراهی قیام عذرخواهی کرد. <ref>عمدة الطالب، ص:165؛ بحار الأنوار، ج48، ص:163</ref> نسل وی از پسرانش عبداللّه و جعفر الغدار و محمد السیلق باقی ماند که به سیلقیون معروفند <ref>عمدة الطالب، ص:165</ref> اوداماد عمویش داود بن حسن بود. <ref>المجدی، ص:271</ref> | ||
==3. حسن بن حسن بن حسن بن علی علیه السلام(حسن مثلث)== | ==3. حسن بن حسن بن حسن بن علی علیه السلام(حسن مثلث)== | ||
لقب مثلث را به خاطر سه بار تکرار نام حسن در یاد کردن از او که همنام پدر و جدش بود نسب شناسان به وی | لقب مثلث را به خاطر سه بار تکرار نام حسن در یاد کردن از او که همنام پدر و جدش بود نسب شناسان به وی دادهاند و در زمان خود به این نام مشهور نبود. <ref>الشجرة المبارکة، الفخرالرازی ، ص:36</ref> با توجه بهاینکه او به هنگام وفات 68 ساله بود، تولد او را میتوان در سال 77 هجری دانست که هفت سال از عبدالله محض کوچکتر بود. او انسانی متعبد و فاضل و با ورع بود و درامر به معروف و نهی از منکر مذهب خاندانش را داشت معرفی کردهاند. <ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج15 ؛ ص290</ref> او از تابعیانی است که از جابر بن عبدالله انصاری روایت نقل کرده <ref>مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ الخاتمةج7 ؛ ص246 ؛ رجال الطوسی ؛ ص130</ref> حسن از پدر و مادر بزرگوارش روایاتی را نقل کرده و همنیطور عدهای از محدثان مانند عبید بن وسیم جمال و عمر بن شبیب مسلمی و عمرو بن مرزوق. از او روایت دارند. <ref>تاریخ الإسلام، الذهبی ، ج9، ص:107 المنتظم، ابن الجوزی ، ج8، ص:90</ref> | ||
. | . | ||
حسن را زبان گویای اهل بیت خوانده اند. <ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج4؛ ص31</ref> | حسن را زبان گویای اهل بیت خوانده اند. <ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج4؛ ص31</ref> | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==3.1.علی بن الحسن مثلث== | ==3.1.علی بن الحسن مثلث== | ||
علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی (ع). ملقب به سجاد به معنای بسیار سجده کننده) و الاغر (درخشان پیشانی) و علی الخیر به خاطر فضیلت و تلاشش در عبادت و بندگی اش برای خدا . مشهور بود که در مدینه زوجی عابدتر از علی بن الحسن مثلث و همسرش زینب دختر عبدالله بن حسن نیست.<ref>تاریخ الإسلام، ج9 226</ref> و به خاطر عبادت به آنها زوج صالح میگفتند. <ref>مقاتلالطالبیین، ص:174</ref> وی را زینالعابدین و ذوالثفنات نیز لقب | علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی (ع). ملقب به سجاد به معنای بسیار سجده کننده) و الاغر (درخشان پیشانی) و علی الخیر به خاطر فضیلت و تلاشش در عبادت و بندگی اش برای خدا . مشهور بود که در مدینه زوجی عابدتر از علی بن الحسن مثلث و همسرش زینب دختر عبدالله بن حسن نیست.<ref>تاریخ الإسلام، ج9 226</ref> و به خاطر عبادت به آنها زوج صالح میگفتند. <ref>مقاتلالطالبیین، ص:174</ref> وی را زینالعابدین و ذوالثفنات نیز لقب دادهاند.<ref>تحفة الأزهار ، ج1، ص:221</ref> وى برادرزاده و داماد عبداللَّه محض وکنیهاش ابوالحسن ومادرش ام عبداللَّه دختر عامر کلابى بود. | ||
به نقل ابوالفرج، سفاح به پدر علی (حسن مثلث چشمهاى)در «ذو خشب» کشیده بود و نام آن چشمه «چشمهى مروان» بود. حسن پسرش على را گاه و بیگاه برای سر کشى آن مزرعه میفرستاد. | به نقل ابوالفرج، سفاح به پدر علی (حسن مثلث چشمهاى)در «ذو خشب» کشیده بود و نام آن چشمه «چشمهى مروان» بود. حسن پسرش على را گاه و بیگاه برای سر کشى آن مزرعه میفرستاد. | ||
على از پدرش اطاعت میکرد و بهسرکشى آنجا میرفت اما برای احتیاط در حلال و حرام آب آشامیدنى را از مدینه با خودش میبرد ولی آب از چشمهى مروان نمی نوشید.<ref>المجدی، ابن الصوفی ، ص:254 </ref> | على از پدرش اطاعت میکرد و بهسرکشى آنجا میرفت اما برای احتیاط در حلال و حرام آب آشامیدنى را از مدینه با خودش میبرد ولی آب از چشمهى مروان نمی نوشید.<ref>المجدی، ابن الصوفی ، ص:254 </ref> |