پرش به محتوا

شلمغانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ آوریل ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می کرد' به 'می‌کرد'
جز (جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفته‏‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می کرد' به 'می‌کرد')
خط ۷: خط ۷:


=انحراف شلمغانی=
=انحراف شلمغانی=
شلمغانی در ابتدا از یاران امام حسن عسکری(ع) و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد  بود و در  غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی می‌کرد؛ اما گفته‌اند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروه‌ها و فرقه‌ها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان(عج) نمود و ادعا می کرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس می‌نامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی(ع) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی به‌دار آویخته شد. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد،  فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257</ref><ref>
شلمغانی در ابتدا از یاران امام حسن عسکری(ع) و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد  بود و در  غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی می‌کرد؛ اما گفته‌اند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروه‌ها و فرقه‌ها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان(عج) نمود و ادعا می‌کرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس می‌نامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی(ع) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی به‌دار آویخته شد. <ref>ر. ک. مشکور محمد جواد،  فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257</ref><ref>
https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D9%84%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C</ref> نجاشى در کتاب رجال خود انحراف او را چنین روایت می کند:
https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D9%84%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C</ref> نجاشى در کتاب رجال خود انحراف او را چنین روایت می کند:
ابوجعفر محمد بن على شلمغانى از پیشروان مذهب امامیه بود، اما حسادتش بر مقام ابوالقاسم حسین بن روح وى را بر آن داشت که مذهب امامیه را ترک کند و در آیین کشیشان در آید. این رفتار او موجب شد تا از طرف امام زمان توقیعاتی علیه او صادر شود و سرانجام به امر سلطان (دولت) به دار آویخته شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر  آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 259</ref>
ابوجعفر محمد بن على شلمغانى از پیشروان مذهب امامیه بود، اما حسادتش بر مقام ابوالقاسم حسین بن روح وى را بر آن داشت که مذهب امامیه را ترک کند و در آیین کشیشان در آید. این رفتار او موجب شد تا از طرف امام زمان توقیعاتی علیه او صادر شود و سرانجام به امر سلطان (دولت) به دار آویخته شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر  آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 259</ref>
همچنین اضافه کرده اند که حسین بن روح پیش از افتادن به زندان مدتى پنهان مى‏ زیست و چون اعتمادى کامل به ابن ابى العزاقر داشت، او را به نیابت خود برگزید، و شلمغانى واسطه بین او و شیعیان شد و توقیعات حضرت مهدى غایب به توسط حسین بن روح به دست شلمغانى صادر مى ‏شد و مردم براى رفع حوایج و حل مشکلات به او رجوع مى ‏کردند. در آن زمان شلمغانى ادعاهای باطلی را ترویج می کرد و این گونه بود که از مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه منحرف شد. حسین بن روح در زندان از انحرافش مطلع شد و از همانجا در ماه ذیحجه سال 312 هجری قمری، توقیعى در لعن ابن ابى العزاقر به شیخ ابو على محمد بن همام اسکافى بغدادى که از بزرگان شیعه بود فرستاد و از وى تبرى جست.
همچنین اضافه کرده اند که حسین بن روح پیش از افتادن به زندان مدتى پنهان مى‏ زیست و چون اعتمادى کامل به ابن ابى العزاقر داشت، او را به نیابت خود برگزید، و شلمغانى واسطه بین او و شیعیان شد و توقیعات حضرت مهدى غایب به توسط حسین بن روح به دست شلمغانى صادر مى ‏شد و مردم براى رفع حوایج و حل مشکلات به او رجوع مى ‏کردند. در آن زمان شلمغانى ادعاهای باطلی را ترویج می‌کرد و این گونه بود که از مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه منحرف شد. حسین بن روح در زندان از انحرافش مطلع شد و از همانجا در ماه ذیحجه سال 312 هجری قمری، توقیعى در لعن ابن ابى العزاقر به شیخ ابو على محمد بن همام اسکافى بغدادى که از بزرگان شیعه بود فرستاد و از وى تبرى جست.
پس از آن ابن ابى العزاقر که به سبب دوستى که با محسن پسر ابوالحسن على بن محمد فرات وزیر المقتدر بالله عباسى داشت، در دستگاه وزارت درآمد و به کتابت و دبیرى پرداخت. در این هنگام قرامطه که طایفه‏ اى از اسماعیلیه بودند بر کاروان حاجیان زده و گروهى را به قتل رساندند.
پس از آن ابن ابى العزاقر که به سبب دوستى که با محسن پسر ابوالحسن على بن محمد فرات وزیر المقتدر بالله عباسى داشت، در دستگاه وزارت درآمد و به کتابت و دبیرى پرداخت. در این هنگام قرامطه که طایفه‏ اى از اسماعیلیه بودند بر کاروان حاجیان زده و گروهى را به قتل رساندند.
مردم بغداد که از ابوالحسن على بن محمد فرات و پسرش محسن راضى نبودند، آنان را متهم به دستیارى با قرامطه کردند.
مردم بغداد که از ابوالحسن على بن محمد فرات و پسرش محسن راضى نبودند، آنان را متهم به دستیارى با قرامطه کردند.
خط ۱۶: خط ۱۶:
</ref>
</ref>
=عقاید=
=عقاید=
موسس  این مکتب دعوى «حلول» خداوند در خود مى‏‌کرد و خویشتن را روح القدس مى ‏خواند و کتابى به نام «الحاسة السادسه» یعنى حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او مى ‏سپردند به امید این که نور وى در ایشان حلول کند. ابوریحان بیرونى در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبت ها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود  عقایدى سخیف به ابن ابى العزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر مى ‏گفت خدا در وى «حلول» کرده و با او یکى شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا می کرد.
موسس  این مکتب دعوى «حلول» خداوند در خود مى‏‌کرد و خویشتن را روح القدس مى ‏خواند و کتابى به نام «الحاسة السادسه» یعنى حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او مى ‏سپردند به امید این که نور وى در ایشان حلول کند. ابوریحان بیرونى در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبت ها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود  عقایدى سخیف به ابن ابى العزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر مى ‏گفت خدا در وى «حلول» کرده و با او یکى شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا می‌کرد.
ابن ابى العزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنى مى‏‌گفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آن ها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برترى آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولى است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود.
ابن ابى العزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنى مى‏‌گفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آن ها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برترى آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولى است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود.
وی معتقد بود که هفت آدم وجود دارد که از  آدم نخستین شروع شده و به آدم هفتمین منتهى مى ‏گشت و می‌گفت که روح خدا را در موسى (ع) و فرعون و محمد (ص) و على (ع) و ابوبکر و معاویه تنزل داد. یاقوت حموی در «معجم الادباء» درباره ادعای او می گوید که: «وى مانند حلاج حلولى بود و پیروانش ادعا مى ‏کردند که او خداى ایشان است و می‌گفتند که روح خدا نخست در آدم سپس در شیث و پس از آن در هر یک از پیغمبران و انبیا حلول کرد تا این که به بدن امام حسن عسکرى (ع) حلول کرد و سر انجام وارد بدن ابن ابى العزاقر شد.
وی معتقد بود که هفت آدم وجود دارد که از  آدم نخستین شروع شده و به آدم هفتمین منتهى مى ‏گشت و می‌گفت که روح خدا را در موسى (ع) و فرعون و محمد (ص) و على (ع) و ابوبکر و معاویه تنزل داد. یاقوت حموی در «معجم الادباء» درباره ادعای او می گوید که: «وى مانند حلاج حلولى بود و پیروانش ادعا مى ‏کردند که او خداى ایشان است و می‌گفتند که روح خدا نخست در آدم سپس در شیث و پس از آن در هر یک از پیغمبران و انبیا حلول کرد تا این که به بدن امام حسن عسکرى (ع) حلول کرد و سر انجام وارد بدن ابن ابى العزاقر شد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۱۷۷

ویرایش