پرش به محتوا

پسیخانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ آوریل ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می گویند' به 'می‌گویند'
جز (جایگزینی متن - 'می دادند' به 'می‌دادند')
جز (جایگزینی متن - 'می گویند' به 'می‌گویند')
خط ۲۰: خط ۲۰:
[[مسلمانان]] این گروه را «[[ملاحده]]» و دین ایشان را الحاد خوانده‏ اند، زیرا که خداوند، رستاخیز،  بهشت و دوزخ و آن جهان را نمى ‏شناختند و انسان کامل را مى‏ پرستیدند و بیشتر آن را به نام مرکب مبین مى ‏خواندند و مى ‏گفتند که هرچه اکنون پدید آمده و صورت و پیکرى دارد، ذرات پدیدآورنده‏ اش همیشه در این جهان است و هر زمان به صورت پیکرى در مى ‏آید، گاه صورت سنگ و خاک مى ‏گیرد و گاه به پیکر گیاه و جانور و مردم نمودار مى ‏شود و از خوى و کردار و دیدار کنونى هر چیز مى ‏توان پى برد که پیش از این در چه پیکر و صورتى بوده است. این پى ‏بردن ایشان را احصا، و احصاکننده را «محصى» مى‏ خواندند. محمود مانند فضل خود را [[مهدى موعود]] مى‏ خواند که [[پیغمبر اسلام]] به آمدن وى مژده داده است.
[[مسلمانان]] این گروه را «[[ملاحده]]» و دین ایشان را الحاد خوانده‏ اند، زیرا که خداوند، رستاخیز،  بهشت و دوزخ و آن جهان را نمى ‏شناختند و انسان کامل را مى‏ پرستیدند و بیشتر آن را به نام مرکب مبین مى ‏خواندند و مى ‏گفتند که هرچه اکنون پدید آمده و صورت و پیکرى دارد، ذرات پدیدآورنده‏ اش همیشه در این جهان است و هر زمان به صورت پیکرى در مى ‏آید، گاه صورت سنگ و خاک مى ‏گیرد و گاه به پیکر گیاه و جانور و مردم نمودار مى ‏شود و از خوى و کردار و دیدار کنونى هر چیز مى ‏توان پى برد که پیش از این در چه پیکر و صورتى بوده است. این پى ‏بردن ایشان را احصا، و احصاکننده را «محصى» مى‏ خواندند. محمود مانند فضل خود را [[مهدى موعود]] مى‏ خواند که [[پیغمبر اسلام]] به آمدن وى مژده داده است.
او مى‏‌گفت که دین اسلام برافتاد و زمان عرب به پایان رسید و از این پس دین، دینى است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد که نخستین ایشان خود اوست.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117</ref>از جمله اصول اعتقادی پسیخانیان یکى آن است که موجود جز مرکب و محسوس نیست. علاوه ایشان منکر وحدت و بساطت هستند و تصور را، کواذب (دروغ) مى‏ دانند.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 120 با ویرایش</ref>
او مى‏‌گفت که دین اسلام برافتاد و زمان عرب به پایان رسید و از این پس دین، دینى است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد که نخستین ایشان خود اوست.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117</ref>از جمله اصول اعتقادی پسیخانیان یکى آن است که موجود جز مرکب و محسوس نیست. علاوه ایشان منکر وحدت و بساطت هستند و تصور را، کواذب (دروغ) مى‏ دانند.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 120 با ویرایش</ref>
در کتاب «دبستان المذاهب» آمده است که محمود پسیخانى خود را واحد مى ‏خواند و این که حضرت محمد (ص) به حضرت على (ع) گفته: «انا و على من نور واحد و لحمک لحمى و جسمک جسمى» اشارت بدان است که صفوت و قوّت اجزا و اجساد همه انبیاء و اولیا به هم آمد و از آن جسد محمد (ص) و على (ع) به وجود آمد و از آن پیکر،  محمود سرشته گشت. به عقیده محمود پسیخانى، خدا نمونه قدرت و نیرویى برتر و فراتر از انسان نیست، بلکه در نظر او، خدا نمونه نیروهاى «خود انسان» است که بشر مى‏ کوشد تا در زندگى خود به آن ها دست یازدد.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص  118 با ویرایش</ref> محمود دهدارى که از دشمنان سرسخت پسیخانیان بود مى‏ نویسد: طایفه دوم از منکران وجود «واجب الوجود» ملاحده‏ تناسخیه ‏اند که خود را «نقطویه» مى ‏خوانند. آنان خویشتن را خدا مى ‏دانند و مى ‏گویند که انسان تا خود را نشناخته بنده است و چون خود را شناخت،  خدا خواهد بود. کلمه ایشان این است که می گویند: لا اله الا المرکب المبین و مراد ایشان از «مرکب مبین» انسان است.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش </ref>
در کتاب «دبستان المذاهب» آمده است که محمود پسیخانى خود را واحد مى ‏خواند و این که حضرت محمد (ص) به حضرت على (ع) گفته: «انا و على من نور واحد و لحمک لحمى و جسمک جسمى» اشارت بدان است که صفوت و قوّت اجزا و اجساد همه انبیاء و اولیا به هم آمد و از آن جسد محمد (ص) و على (ع) به وجود آمد و از آن پیکر،  محمود سرشته گشت. به عقیده محمود پسیخانى، خدا نمونه قدرت و نیرویى برتر و فراتر از انسان نیست، بلکه در نظر او، خدا نمونه نیروهاى «خود انسان» است که بشر مى‏ کوشد تا در زندگى خود به آن ها دست یازدد.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص  118 با ویرایش</ref> محمود دهدارى که از دشمنان سرسخت پسیخانیان بود مى‏ نویسد: طایفه دوم از منکران وجود «واجب الوجود» ملاحده‏ تناسخیه ‏اند که خود را «نقطویه» مى ‏خوانند. آنان خویشتن را خدا مى ‏دانند و مى ‏گویند که انسان تا خود را نشناخته بنده است و چون خود را شناخت،  خدا خواهد بود. کلمه ایشان این است که می‌گویند: لا اله الا المرکب المبین و مراد ایشان از «مرکب مبین» انسان است.<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش </ref>
بسیارى از شاعران و اندیشمندان پسیخانى به جهت گریز از تعقیب و شکنجه دشمنان و پادشاهان به هندوستان و نواحى دیگر گریختند و جلاى وطن کردند.
بسیارى از شاعران و اندیشمندان پسیخانى به جهت گریز از تعقیب و شکنجه دشمنان و پادشاهان به هندوستان و نواحى دیگر گریختند و جلاى وطن کردند.


Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش