confirmed
۶٬۰۰۴
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''يزيديه''' (از فرق غلاة) از فرق «غلاة» هستند. ==پراکندگی جغرافیایی== برخی از...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''يزيديه''' | '''يزيديه''' از فرق «[[غلاة]]» هستند. | ||
==پراکندگی جغرافیایی== | ==پراکندگی جغرافیایی== | ||
برخی از | این فرقه در نقاط مختلف حضور دارند. برخی از آنها که غالبا چادر نشین هستند، در كردستان ايران و عراق زندگى می كنند و برخی دیگر در ناحيه مغرب موصل در سنجار سکونت دارند و تعدادی هم در ديار بكر، حلب، ارمنستان و اطراف تفليس بسر می برند و جمعیت آن ها به حدود صد هزار نفر می رسد. | ||
==وجه تسمیه== | ==وجه تسمیه== | ||
در وجه تسميه ايشان آرای مختلفی بیان شده است. برخى آنان را منسوب به يزيد بن معاويه دانستند و برخى به يزيد بن ابى انيسه خارجى. ولى دين ايشان | در وجه تسميه ايشان آرای مختلفی بیان شده است. برخى آنان را منسوب به [[يزيد بن معاويه]] دانستند و برخى به يزيد بن ابى انيسه خارجى. ولى در واقع دين ايشان قديمی است به طوری که پيش از ظهور [[اسلام]] وجود داشته و تحت تأثير اديان [[زرتشتى]] و [[مانوى]] قرار گرفته است. بنابر این، یزیدیه ظاهرا می بایستی منسوب به «ايزد يا يزته زرتشتى» باشند. | ||
== | ==تاریخچه== | ||
یزیدیه تحت تأثير عقايد مهرپرستى و مذهب يهود بخصوص | یزیدیه تحت تأثير عقايد مهرپرستى و [[مذهب يهود]] بخصوص [[نصارا]] و فرقه اى از آن به نام [[نسطورى]] واقع گشتند و پس از اسلام نيز تحت تاثیر افکار صوفیان بودند. ثنويت زردشتى نيز از عقايد بنيادى ايشان بود. يكى از مشايخ تصوفى آنان بعد از اسلام، شيخ عدى بن مسافر اموى بوده كه عوام يزيديه او را شيخ عادى می نامیدند و به دست وی مسلمان شدند. آن ها پس از پذيرفتن اسلام، عقايد موروثى را كه از اجداد خود سينه به سينه نقل كرده بودند ظاهر نموده و به اصل [[مجوسى]] خود بازگشتند و كم كم معتقد به امامت يزيد و سپس به الوهيت او شده و خدايان ديگرى را با او شريك كردند، زيرا ايشان در اصل يزتى بودند و روى همین تشابه اسمى، يزيد بن معاويه را از قديسان خود شمردند. نخستين دانشمندى كه توجه محققان را به اين طايفه معطوف داشت احمد تيمور ياشا (1288- 1348 ه.ق) دانشمند مصرى بود كه در تاريخ مربوط به آن قوم، كتابى به نام «اليزيديه و منشأ نحلتهم» نوشت. وى می گويد: اين طايفه به هيچ وجه نامى در تاريخ نداشتند و اولين بار كه نام شان تاريخى شد، در قرن ششم هجرى قمری هنگامى بود كه شيخ عدى بن مسافر اموى به ميان ايشان رفت و آنان را به اسلام دعوت كرد و طريقه اى به نام «عدويه» در بين آن قوم به وجود آورد. | ||
==شیخ عدی== | ==شرح حال شیخ عدی== | ||
مورّخان متفق اند كه شيخ عدى مردى صالح و باتقوا بود و برخى نسب او را به مروان بن حكم | مورّخان متفق اند كه شيخ عدى مردى صالح و باتقوا بود و برخى نسب او را به [[مروان بن حكم]] می رسانند و در امويت او اتفاق دارند. | ||
عنوان رسمى و مذهبى او چنين است: شرف الدين ابو الفضائل عدى بن مسافر بن اسماعيل بن موسى بن مروان بن حسن بن مروان | عنوان رسمى و مذهبى او چنين است: شرف الدين ابو الفضائل عدى بن مسافر بن اسماعيل بن موسى بن مروان بن حسن بن مروان. | ||
اين مرد در قريه بيتقاراز بلوك بعلبك در سوريه به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل | اين مرد در قريه بيتقاراز بلوك بعلبك در [[سوريه]] به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل است، ساکن و مشهور به شيخ عدى حكارى شد و در بين سال هاى 555 تا 558 هجرى قمری در حالى كه نزديك به نود سال داشت، در گذشت و در زاويه خود در حكاريه مدفون گرديد. مقبره او در نزديكى اربيل كه سابقا دير نسطوريان نصرانى بوده، واقع شده است. بر روى سنگ قبر او این جمله مشاهده می شود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خالق السماء و الارض، اخفض، هذه المنزل محل الشيخ العدى الحكارى، شيخ اليزيديه. يعنى به نام خداوند بخشاينده مهربان، آفريدگار زمين و آسمان، سر فرود آر كه اينجا آرامگاه شيخ عدى حكارى، شيخ يزيديه است. | ||
از قول عبد القاهر گيلانى نقل شده است که اگر نبوت با رياضت و مجاهدت ممكن بود به كسى برسد، به شيخ عدى بن مسافر می رسيد. | |||
ابو سعيد محمد بن عبد الكريم سمعانى (در گذشته در 562 هجری قمری) در كتاب «الانساب» نوشته است: جماعت بسيارى را در عراق و در كوهستان حلوان و نواحى آن ديدم كه يزيدى بودند | ابو سعيد محمد بن عبد الكريم سمعانى (در گذشته در 562 هجری قمری) در كتاب «الانساب» نوشته است: جماعت بسيارى را در عراق و در كوهستان حلوان و نواحى آن ديدم كه يزيدى بودند و در ديههاى آنجا به سبک زاهدانه ای زندگی می کردند و گلى به نام (حال) می خوردند. مردم گل را براى تبرك از مرقد شيخ عدى بر مىداشتند و آن را با نان خمير مى کردند و به صورت قرص در آورده و در برخی از اوقات مىخورند. اسم آن نان برات بود. این رفتار شبیه به رفتار شیعیان است که از تربت سيد الشهدا [[حسين بن على (ع)]] تبرك مىجويند و آن را می خورند. ابو فراس كتابى به نام «الرد على الرافضه و اليزيديه» در سال 725 هجرى تأليف كرد و آنان را «عدويه» خوانده است. لحمن در «بهجة الاسرار» می نويسد: نخستين كسى كه جانشين عدى شد و بر طايفه «عدويه» به رياست برگزیده شد، برادرزاده او ابو البركات صخر بن مسافر بود. | ||
==عقايد يزيديه== | ==عقايد يزيديه== | ||
===نزول خدایان در هر سال=== | ===نزول خدایان در هر سال=== | ||
«يزيديه» در كتاب «مصحف رش» كه دومين كتاب دينى آنان است چنين عقيده دارند که از طوفان تا امروز هفت هزار سال گذشته و هر سال يك خدا نازل شده است که هر کدام قوانين و شريعت هايى نيز آوردهاند و سپس به آسمان | «يزيديه» در كتاب «مصحف رش» كه دومين كتاب دينى آنان است چنين عقيده دارند که از طوفان(نوح) تا امروز هفت هزار سال گذشته و در این مدت هر سال يك خدا نازل شده است که هر کدام قوانين و شريعت هايى نيز آوردهاند و سپس به آسمان بازگشته اند. اين خدايان بدان جهت بر ما نازل می گشتند كه جايگاه هاى مقدسی در محل اقامت وجود داشته و در اين زمان خداوند بيش از گذشته بر ما نازل می شد و با زبان كردى سخن می گفت و به سوى [[محمد (ص)]] پيامبر اسلاميان كرنش می کرد. | ||
===معاویه خادم حضرت محمد(ص | ===معاویه خادم حضرت محمد(ص=== | ||
محمد (ص) خادمى داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم | محمد (ص) خادمى داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم نمی رود و می خواهد سر از اسرار او درآورد. | ||
محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى | محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى می توانست سرتراشى كند. معاويه به آرامى آمد، ولى با شدت سر محمد (ص) را تراشید به طور که خون از سر ایشان جاری شد، چون معاويه خون را ديد، آن را با زبان خود لیسید تا مبادا خون حضرت (ص) روى زمين بچكد. محمد (ص) به معاويه گفت: اين چه كاری بود كردى؟ معاويه گفت: ترسيدم خون تو بر زمين بريزد. محمد (ص) به او گفت: خطا كردى و تو امتى را به دنبال خود می کشاند و امت من لقب ترا ممی گیرند. | ||
معاويه گفت: پس من وارد عالم | معاويه گفت: پس من وارد عالم نمی شوم و ازدواج نمی کنم. پس از مدتى خداوند كژدم هايى را بر او مسلط كرد تا او را بگزند و مسموم کنند. پزشكان براى دفع سم، زن گرفتن را بر معاويه تجويز كردند. معاويه ناچار شد زن بگيرد و زنى كه برايش آوردند پيرزنى هشتادساله بود تا آبستن نشود، ولى معاويه با او نزديكى كرد و بامداد روز بعد آن پيرزن بيست و پنجساله شد و اين امر به قدرت خداوند روى داد و يزيد را كه خداى ما است به دنيا آورد. ظاهرا نسبت اخير ايشان به يزيد براى آن است كه شيخ عدى از خاندان اموى بود. | ||
====خلق پرنده ای به نام انقز=== | ====خلق پرنده ای به نام انقز=== | ||
یزیدیه معتقد بودند که خداوند در ابتدای خلقت، درّ سفيدى را از سر خود به وجود آورد و پرنده اى را خلق كرد كه نامش انقز بود و آن درّ سفيد گرانبها را بر پشت آن پرنده گذاشت تا چهل هزار سال در آنجا بماند. | |||
===آفریدن هفت فرشته=== | ===آفریدن هفت فرشته=== | ||
پس از | خداوند پس از گذشت چهل هزار سال هفت [[فرشته]] را آفرید. | ||
روز يكشنبه عزرائيل را خلق كرد و او همان | روز يكشنبه [[عزرائيل]] را خلق كرد و او همان طاووس ملک رئيس همه [[ملائكه]] است. | ||
روز دوشنبه دردائيل را خلق كرد كه شيخ حسن است. | روز دوشنبه [[دردائيل]] را خلق كرد كه شيخ حسن است. | ||
روز سه شنبه اسرافيل را خلق نمود و او شيخ شمس الدين مىباشد. | روز سه شنبه [[اسرافيل]] را خلق نمود و او شيخ شمس الدين مىباشد. | ||
روز چهار شنبه ميكائيل را بيافريد و او شيخ | روز چهار شنبه [[ميكائيل]] را بيافريد و او شيخ ابوبكر است. | ||
روز پنجشنبه جبرائيل را خلق كرد و او سجادين است. | روز پنجشنبه [[جبرائيل]] را خلق كرد و او سجادين است. | ||
روز جمعه شنائيل را بيافريد و او ناصر الدين مىباشد. | روز جمعه [[شنائيل]] را بيافريد و او ناصر الدين مىباشد. | ||
روز شنبه فرشته هفتم نورائيل را خلق فرمود و او فخر الدين است. | روز شنبه فرشته هفتم [[نورائيل]] را خلق فرمود و او فخر الدين است. | ||
===خلق آسمان های هفت گانه=== | ===خلق آسمان های هفت گانه=== | ||
خداوند بعد از خلق اين | خداوند بعد از خلق اين شيوخ، آسمان هاى هفتگانه را آفريد و انديشه را خلق كرد و با همان انديشه صورت پرندگان و وحوش را خلق فرمود. | ||
===آفرینش آدم و حوا=== | ===آفرینش آدم و حوا=== | ||
خداوند اراده كرد كه جهان را بيافريند و به فرشتگان اعلام نمود و گفت: من آدم و | خداوند اراده كرد كه جهان را بيافريند و به فرشتگان اعلام نمود و گفت: من [[آدم]] و [[حوّا]] را خلق می کنم و بشر را از آنان می آفرینم. ذريّه آدم بر روى زمين خواهد ماند و ملت طاووس ملك يا ملت «يزيديه» را بعد از آن نگاه می دارم. | ||
===خلق آدم از عناصر اربعه=== | ===خلق آدم از عناصر اربعه=== | ||
خداوند در زمين مقدس بر كوه ليلش تجلى نمود و به جبرائيل امر كرد | خداوند در زمين مقدس بر كوه ليلش تجلى نمود و به جبرائيل امر كرد تا ذرّاتى را از اطراف و چهار گوشه زمين جمع كند و از آن ذرّات [[عناصر اربعه]] آب و خاك و آتش را خلق كرد و در آن روح دميد و آدم را از آن خلق كرد. | ||
===فریب آدم و اخراج از بهشت=== | ===فریب آدم و اخراج از بهشت=== | ||
خداوند به جبرئيل امر كرد تا آدم را پس از | خداوند به جبرئيل امر كرد تا آدم را پس از آفرینش، داخل فردوس كنند و به او اجازه داد كه از هر چه بخواهد از ميوه هاى فردوس تناول كند جز از شجره گندم كه او را از خوردن آن منع كرد. پس از يكصد سال طاووس ملك از خدا پرسيد كه چگونه نسل آدم زياد می گردد. خدا به او گفت: كار بشر و نسل او را به تو واگذار می كنم. طاووس ملك آمد و از آدم پرسيد آيا از گندم خورده اى؟ آدم گفت: خدا مرا منع كرده است. طاووس ملك گفت: بخور که چيز خوبى است و براى تو خير دارد. آدم از آن خورد و پس از آن يكصد سال توبه و استغفار نمود و خداوند به جبرئيل امر كرد كه به زمين برود و حوا را از دو پهلوى آدم خلق كند. | ||
آدم از آن خورد و پس از آن يكصد سال توبه و استغفار نمود و | |||
===وجود دو طوفان=== | ===وجود دو طوفان=== | ||
يزيديان به دو نوع طوفان قايل | يزيديان به دو نوع طوفان قايل بودند. يكى در محل عين سفنى كه قريه و محل اقامت مشايخ ايشان در شهرستان شيخان در نزديكى موصل بود. در آنجا بود كه [[كشتى نوح]] حركت كرد و تا بالاى كوه سنجار رسيد و روی [[كوه جودى]] متوقف شد. طوفان دوم بعدا به وجود آمد تا كسانى را كه بر امت يزيدى تعدى كرده بودند، غرق كند. بنابراين، [[حضرت نوح]] پدر يزیديه در طوفان اوّل است. | ||
===خشم خدا بر طاووس ملک=== | ===خشم خدا بر طاووس ملک=== | ||
یزیدیان معتقدند که پروردگار عالم روزى بر طاووس ملك خشمگين شد و او را از بهشت بيرون كرد، ولى طاووس در روز قيامت با پروردگار آشتى خواهد كرد. | یزیدیان معتقدند که پروردگار عالم روزى بر طاووس ملك خشمگين شد و او را از بهشت بيرون كرد، ولى طاووس در [[روز قيامت]] با پروردگار آشتى خواهد كرد. | ||
===وجود دو نیروی خیر و شر=== | ===وجود دو نیروی خیر و شر=== | ||
«يزيديه» معتقدند كه عالم از دو نيروى خير و | «يزيديه» معتقدند كه عالم از دو نيروى خير و شرّ به وجود آمده است. خير همان خداوند است كه بر شرّ غلبه كرده و شرّ همان شيطان است كه نامش اهريمن است. طاووس ملک ظاهرا تمثل اهريمن است که او را به شكل طاووس تصوير مىكنند. | ||
===اعتقاد به قرآن=== | ===اعتقاد به قرآن=== | ||
يزيديان متشرع از خانواده شيخ حسن همواره قرآن را نزد خود نگه می دارند و آن را مقدس شمرده مورد احترام قرار می دهند و معتقدند كه هيچ امر باطلى در مقابل | يزيديان متشرع از خانواده شيخ حسن همواره [[قرآن]] را نزد خود نگه می دارند و آن را مقدس شمرده مورد احترام قرار می دهند و معتقدند كه هيچ امر باطلى در مقابل آن، نمی تواند عرض اندام بكند. | ||
==عقیده به تناسخ== | ==عقیده به تناسخ== | ||
«يزيديه» معتقد به | «يزيديه» معتقد به [[تناسخ]] اند و به [[نسخ]] و [[مسخ]] و [[رسخ]] و [[فسخ]] قايل اند. | ||
==کتاب های یزیدیان== | ==کتاب های یزیدیان== | ||
یزیدیه دارای دو کتاب مقدس هستند که یکی از آن «جلوه» و دومى «مصحف رش» يعنى كتاب سياه نام دارد که پس از شيخ عدى نوشته شده است | یزیدیه دارای دو کتاب مقدس هستند که یکی از آن «جلوه» و دومى «مصحف رش» يعنى كتاب سياه نام دارد که پس از شيخ عدى نوشته شده است. (رش) كلمه كردى و به معناى سياه است. | ||
===ویژگی های کتاب های «جلوه» و | ===ویژگی های کتاب های «جلوه» و «رش=== | ||
در كتاب «جلوه» مطالب درهم و برهمى درباره قديم بودن خدا مثل قدرت و علم و وعد و وعيد و تناسخ ارواح وجود دارد. | در كتاب «جلوه» مطالب درهم و برهمى درباره قديم بودن خدا مثل قدرت و علم و وعد و وعيد و تناسخ ارواح وجود دارد. | ||
در كتاب «رش» در باب خدايان و مراتب آن ها بحث می شود. | در كتاب «رش» در باب خدايان و مراتب آن ها بحث می شود. در اين كتاب آمده است: رئيس خدايان در طى هفت هزار سال شريعت هايى را به وجود آورده است. | ||
==وجود دو پیشوا== | ==وجود دو پیشوا== | ||
طايفه يزيديه دو پيشوا دارند: يكى پيشواى زمانى است | طايفه يزيديه دو پيشوا دارند: يكى پيشواى زمانى است که نسبت او به يزيد بن معاويه مىرسد و او را مير شيخان مىنامند. | ||
رئيس دوم | رئيس دوم آن ها روحانى و از سلاله شيخ فخر الدين است كه نماينده سلطه روحى است و او را «بابا شيخ» مىنامند. | ||
==آداب و رسوم== | ==آداب و رسوم== | ||
از امورى كه بر يزيديان واجب است، كتمان عقايد و اسرار | از امورى كه بر يزيديان واجب است، كتمان عقايد و اسرار مربوط به خودشان است كه می بایست آن را از بيگانگان پنهان و مخفى نگاه دارند. | ||
===دو نوع روزه=== | ===دو نوع روزه=== | ||
يزيديه دو نوع روزه دارند: روزه عمومى و روزه خصوصى. | يزيديه به دو نوع روزه اعتقاد دارند: روزه عمومى و روزه خصوصى. | ||
در روزهاى سه | در روزهاى سه شنبه، چهار شنبه و پنجشنبه اوّل هر ماه كانون يعنى در كوتاه ترين روزهاى سال، سه روز متوالى از خوردن و آشاميدن و دخانيات خوددارى می کنند. امّا روزه مخصوص عبارت از روزه هشتاد روزه است و مردم دين دار نيمى را در بيستم كانون اوّل و نيم ديگر را در بيستم تموز می گیرند و در اين مدت رؤساى روحانى به مقبره شيخ عدى می روند و در آنجا سه روز روزه می گیرند. | ||
===تفسیر نوع روزه=== | ===تفسیر نوع روزه=== | ||
عوام يزيديان معتقدند كه: حكم روزه كه در قرآن آمده حكمى است كه مسلمانان | عوام يزيديان معتقدند كه: حكم روزه كه در قرآن آمده حكمى است كه مسلمانان معناى آن را نفهميدند و قرآن به زبان كردى گفته سه روز ولی مسلمانان سى روز فهميده اند | ||
===نحوه نماز=== | ===نحوه نماز=== | ||
در امر نماز هر يزيدى متدين هنگام طلوع و غروب به طرف مشرق و مغرب توجه نموده و زمين را مانند زرتشتيان | در امر نماز هر يزيدى متدين هنگام طلوع و غروب به طرف مشرق و مغرب توجه نموده و زمين را مانند زرتشتيان می بوسند و با زبان خود كه آميخته اى از عربى، كردى و فارسى است، دعا می خوانند. | ||
===کعبه مخصوص=== | ===کعبه مخصوص=== | ||
«يزيديان» براى خود | «يزيديان» براى خود كعبه اى دارند كه به زيارتش می روند و در مواقع مخصوص سال در آن جشن می گیرند و كعبه ايشان مرقد شيخ عدى است. | ||
==محرمات== | ==محرمات== | ||
یزیدیان برخی از چیزها را برای خود حرام کردند که از اين قرار | یزیدیان برخی از چیزها را برای خود حرام کردند که از اين قرار می باشد: كاهو، كلم، لوبيا، و سبزي هايى كه با كود انسانى تغذيه شده باشد خصوصا از كاهو نفرت بسيار دارند. گوشت خوك و ماهى و آهو را نيز حرام می دانند. براى شيوخ ايشان خوردن گوشت خروس هم حرام است، زيرا طاووس ملک را گاهى به شكل خروس تجسم مىكنند. | ||
==مبدأ سال== | ==مبدأ سال== | ||
مبدأ سال يزيديه اوّل ماه نيسان شرقى و چهارده نيسان غربى كه روز چهارشنبه اوّل ماه ايار است كه عيد | مبدأ سال يزيديه اوّل ماه نيسان شرقى و چهارده نيسان غربى كه روز چهارشنبه اوّل ماه ايار است كه عيد می باشد و اگر اتفاقا اوّل نيسان روز پنجشنبه باشد، عيد آنان روز چهارشنبه هفتم ماه خواهد بود. | ||
==ایام عید== | ==ایام عید== | ||
يزيديه عيدى به نام چارچار در تابستان دارند كه بعضى آنها را عيد شيخ عدى و بعضى عيد كبير | يزيديه عيدى به نام چارچار در تابستان دارند كه بعضى آنها را عيد شيخ عدى و بعضى عيد كبير می نامند و مدت آن پنج روز است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 471 با ویرایش، جابجایی و اصلاح گسترده جملات.</ref> <ref>تیمور احمد پاشا، اليزيدية و منشأ نحلتهم، قاهره، سال 1352 هجری قمری</ref> <ref>حسنی عبدالرزاق، يزيديه و شيطانپرستها، ترجمه سيد جعفر غضبان.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |