۸۸٬۱۷۱
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) جز (Mohsenmadani صفحهٔ یزیدیه( از فرق غلاة) را به یزیدیه (از فرق غلاة) منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==پراکندگی جغرافیایی== | ==پراکندگی جغرافیایی== | ||
این فرقه در نقاط مختلف حضور دارند. برخی از آنها که غالبا چادر نشین هستند، در كردستان ايران و عراق زندگى | این فرقه در نقاط مختلف حضور دارند. برخی از آنها که غالبا چادر نشین هستند، در كردستان ايران و عراق زندگى میكنند و برخی دیگر در ناحيه مغرب موصل در سنجار سکونت دارند و تعدادی هم در ديار بكر، حلب، ارمنستان و اطراف تفليس بسر میبرند و جمعیت آنها به حدود صد هزار نفر میرسد. | ||
==وجه تسمیه== | ==وجه تسمیه== | ||
در وجه تسميه ايشان آرای مختلفی بیان شده است. برخى آنان را منسوب به [[يزيد بن معاويه]] دانستند و برخى به يزيد بن ابى انيسه خارجى. ولى در واقع دين ايشان قديمی است به طوری که | در وجه تسميه ايشان آرای مختلفی بیان شده است. برخى آنان را منسوب به [[يزيد بن معاويه]] دانستند و برخى به يزيد بن ابى انيسه خارجى. ولى در واقع دين ايشان قديمی است به طوری که پيش از ظهور [[اسلام]] وجود داشته و تحت تأثير اديان [[زرتشتى]] و [[مانوى]] قرار گرفته است. بنابراین، یزیدیه ظاهرا میبایستی منسوب به «ايزد يا يزته زرتشتى» باشند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
یزیدیه تحت تأثير عقايد مهرپرستى و [[مذهب يهود]] بخصوص [[نصارا]] و فرقه اى از آن به نام [[نسطورى]] واقع گشتند و پس از اسلام نيز تحت تاثیر افکار صوفیان بودند. ثنويت زردشتى نيز از عقايد بنيادى ايشان بود. يكى از مشايخ تصوفى آنان بعد از اسلام، شيخ عدى بن مسافر اموى بوده كه عوام يزيديه او را شيخ عادى | یزیدیه تحت تأثير عقايد مهرپرستى و [[مذهب يهود]] بخصوص [[نصارا]] و فرقه اى از آن به نام [[نسطورى]] واقع گشتند و پس از اسلام نيز تحت تاثیر افکار صوفیان بودند. ثنويت زردشتى نيز از عقايد بنيادى ايشان بود. يكى از مشايخ تصوفى آنان بعد از اسلام، شيخ عدى بن مسافر اموى بوده كه عوام يزيديه او را شيخ عادى مینامیدند و به دست وی مسلمان شدند. آنها پس از پذيرفتن اسلام، عقايد موروثى را كه از اجداد خود سينه به سينه نقل كرده بودند ظاهر نموده و به اصل [[مجوسى]] خود بازگشتند و كم كم معتقد به امامت يزيد و سپس به الوهيت او شده و خدايان ديگرى را با او شريك كردند، زيرا ايشان در اصل يزتى بودند و روى همین تشابه اسمى، يزيد بن معاويه را از قديسان خود شمردند. نخستين دانشمندى كه توجه محققان را به اين طايفه معطوف داشت احمد تيمور ياشا (1288- 1348 ه.ق) دانشمند مصرى بود كه در تاريخ مربوط به آن قوم، كتابى به نام «اليزيديه و منشأ نحلتهم» نوشت. وى میگويد: اين طايفه به هيچ وجه نامى در تاريخ نداشتند و اولين بار كه نام شان تاريخى شد، در قرن ششم هجرى قمری هنگامى بود كه شيخ عدى بن مسافر اموى به ميان ايشان رفت و آنان را به اسلام دعوت كرد و طريقه اى به نام «عدويه» در بين آن قوم به وجود آورد. | ||
==شرح حال شیخ عدی== | ==شرح حال شیخ عدی== | ||
مورّخان | مورّخان متفقاند كه شيخ عدى مردى صالح و باتقوا بود و برخى نسب او را به [[مروان بن حكم]] میرسانند و در امويت او اتفاق دارند. | ||
عنوان رسمى و مذهبى او چنين است: | عنوان رسمى و مذهبى او چنين است: شرفالدين ابوالفضائل عدى بن مسافر بن اسماعيل بن موسى بن مروان بن حسن بن مروان. | ||
اين مرد در قريه بيتقاراز بلوك بعلبك در [[سوريه]] به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل است، ساکن و مشهور به شيخ عدى حكارى شد و در بين سال هاى 555 تا 558 هجرى قمری در حالى كه نزديك به نود سال داشت، در گذشت و در زاويه خود در حكاريه مدفون گرديد. مقبره او در نزديكى اربيل كه سابقا دير نسطوريان نصرانى بوده، واقع شده است. بر روى سنگ قبر او این جمله مشاهده | اين مرد در قريه بيتقاراز بلوك بعلبك در [[سوريه]] به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل است، ساکن و مشهور به شيخ عدى حكارى شد و در بين سال هاى 555 تا 558 هجرى قمری در حالى كه نزديك به نود سال داشت، در گذشت و در زاويه خود در حكاريه مدفون گرديد. مقبره او در نزديكى اربيل كه سابقا دير نسطوريان نصرانى بوده، واقع شده است. بر روى سنگ قبر او این جمله مشاهده میشود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خالق السماء و الارض، اخفض، هذه المنزل محل الشيخ العدى الحكارى، شيخ اليزيديه. يعنى به نام خداوند بخشاينده مهربان، آفريدگار زمين و آسمان، سر فرود آر كه اينجا آرامگاه شيخ عدى حكارى، شيخ يزيديه است. | ||
از قول | از قول عبدالقاهر گيلانى نقل شده است که اگر نبوت با رياضت و مجاهدت ممكن بود به كسى برسد، به شيخ عدى بن مسافر میرسيد. | ||
ابو سعيد محمد بن | ابو سعيد محمد بن عبدالكريم سمعانى (در گذشته در 562 هجری قمری) در كتاب «الانساب» نوشته است: جماعت بسيارى را در عراق و در كوهستان حلوان و نواحى آن ديدم كه يزيدى بودند و در ديههاى آنجا به سبک زاهدانه ای زندگی می کردند و گلى به نام (حال) می خوردند. مردم گل را براى تبرك از مرقد شيخ عدى بر میداشتند و آن را با نان خمير مىکردند و به صورت قرص درآورده و در برخی از اوقات میخورند. اسم آن نان برات بود. این رفتار شبیه به رفتار شیعیان است که از تربت سيد الشهدا [[حسين بن على (ع)]] تبرك میجويند و آن را میخورند. ابوفراس كتابى به نام «الرد على الرافضه و اليزيديه» در سال 725 هجرى تأليف كرد و آنان را «عدويه» خوانده است. لحمن در «بهجة الاسرار» مینويسد: نخستين كسى كه جانشين عدى شد و بر طايفه «عدويه» به رياست برگزیده شد، برادرزاده او ابو البركات صخر بن مسافر بود. | ||
==عقايد يزيديه== | ==عقايد يزيديه== | ||
===نزول خدایان در هر سال=== | ===نزول خدایان در هر سال=== | ||
«يزيديه» در كتاب «مصحف رش» كه دومين كتاب دينى آنان است چنين عقيده دارند که از طوفان(نوح) تا امروز هفت هزار سال گذشته و در این مدت هر سال يك خدا نازل شده است که هر کدام قوانين و | «يزيديه» در كتاب «مصحف رش» كه دومين كتاب دينى آنان است چنين عقيده دارند که از طوفان(نوح) تا امروز هفت هزار سال گذشته و در این مدت هر سال يك خدا نازل شده است که هر کدام قوانين و شريعتهايى نيز آوردهاند و سپس به آسمان بازگشتهاند. اين خدايان بدان جهت بر ما نازل میگشتند كه جايگاههاى مقدسی در محل اقامت وجود داشته و در اين زمان خداوند بيش از گذشته بر ما نازل میشد و با زبان كردى سخن میگفت و به سوى [[محمد (ص)]] پيامبر اسلاميان كرنش میکرد. | ||
===معاویه خادم حضرت محمد(ص)=== | ===معاویه خادم حضرت محمد(ص)=== | ||
محمد (ص) خادمى داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم | محمد (ص) خادمى داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم نمیرود و می خواهد سر از اسرار او درآورد. | ||
محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى | محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى میتوانست سرتراشى كند. معاويه به آرامى آمد، ولى با شدت سر محمد (ص) را تراشید به طور که خون از سر ایشان جاری شد، چون معاويه خون را ديد، آن را با زبان خود لیسید تا مبادا خون حضرت (ص) روى زمين بچكد. محمد (ص) به معاويه گفت: اين چه كاری بود كردى؟ معاويه گفت: ترسيدم خون تو بر زمين بريزد. محمد (ص) به او گفت: خطا كردى و تو امتى را به دنبال خود میکشانی و امت من لقب تو را میگیرند. | ||
معاويه گفت: پس من وارد عالم | معاويه گفت: پس من وارد عالم نمیشوم و ازدواج نمیکنم. پس از مدتى خداوند كژدمهايى را بر او مسلط كرد تا او را بگزند و مسموم کنند. پزشكان براى دفع سم، زن گرفتن را بر معاويه تجويز كردند. معاويه ناچار شد زن بگيرد و زنى كه برايش آوردند پيرزنى هشتادساله بود تا آبستن نشود، ولى معاويه با او نزديكى كرد و بامداد روز بعد آن پيرزن بيست و پنجساله شد و اين امر به قدرت خداوند روى داد و يزيد را كه خداى ما است به دنيا آورد. ظاهرا نسبت اخير ايشان به يزيد براى آن است كه شيخ عدى از خاندان اموى بود. | ||
===خلق پرنده ای به نام انقز=== | ===خلق پرنده ای به نام انقز=== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
[[رده: کلام اسلامی]] | [[رده: کلام اسلامی]] | ||
[[رده: فرق و مذاهب کلامی]] | [[رده: فرق و مذاهب کلامی]] | ||
<references /> |