۸۷٬۹۳۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '¬' به '') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==سب و لعن از دیدگاه عقل== | ==سب و لعن از دیدگاه عقل== | ||
شکی نیست که سبّ و فحش از مصادیق اذّیت، آزار و ضرر مىباشد که عقلاً و شرعاً مذموم و ناپسند است <ref>(نراقی، 1376، ج2، ص282)</ref>. همچنین نه تنها فائده ای بر آن مترتب نیست؛ بلکه موجب برافروخته شدن آتش دشمن و لجاجت میشود چرا که سبّ و دشنام، روشن کننده حق و باطل نیست. بنابراین کسی که آن را به کار میبرد، نمیتواند با آن مطلبی را ثابت یا از حقی دفاع نماید؛ پس، بستر پذیرش سخن حق را از مخاطب گرفته و از سویی، گوینده را به بددهنی و کلمات ناپسند سوق میدهد. نکته قابل تأمل دیگر اینکه: انسان از روی فطرت و غریزه از حریم محترمات و مقدسات خود دفاع میکند. بنابراین، هرگاه احساسات او پیرامون مقدساتش برانگیخته شود و یا با توهینی در این باره مواجه شود، روحیه مقابله به مثل در او ایجاد شده و به هتک حرمت مقدسات طرف دیگر میپردازد، چنانکه برخی از برادران اهل تسنن به صراحت این مسأله را مطرح نموده و میگویند: زمانی که پیروان «ابوبکر» و «عمر»، لعن از زبان شیعه لعن آنها را میشنوند، مقابله به مثل نموده و علیع را لعن می-نمایند <ref>(شوشتری، 1367، ص239؛ آلوسی، 1415ق، ج4، ص236)</ref> و این عکس العمل که ناشی از عمل نابخردانه است، از نگاه عقل مردود به شمار میآید. انسان عاقل از رفتار خود، هدف و یا نتیجه مطلوبی را رصد مینماید، در حالی که نه تنها نتیجه مورد انتظار گوینده سبّ و لعن ـ که همان هدایت مخاطب است ـ حاصل نمیشود، که در این صورت کار بیثمری را انجام داده است؛ بلکه ثمر و نتیجهای دور از انتظار گوینده، که همان کینه، عناد، قتل و خونریزی است را به بار میآورد؛ چنانکه در روز قیامت دست خود را آلوده به خون میبیند و زمانی که ادعای پاکی میکند، به او گفته میشود که این سهم تو از خون فلانی است به خاطر کلام ناسنجیدهای که گفتی <ref>(کلینی، 1407ق، ص370؛ حرعاملی، | شکی نیست که سبّ و فحش از مصادیق اذّیت، آزار و ضرر مىباشد که عقلاً و شرعاً مذموم و ناپسند است <ref>(نراقی، 1376، ج2، ص282)</ref>. همچنین نه تنها فائده ای بر آن مترتب نیست؛ بلکه موجب برافروخته شدن آتش دشمن و لجاجت میشود چرا که سبّ و دشنام، روشن کننده حق و باطل نیست. بنابراین کسی که آن را به کار میبرد، نمیتواند با آن مطلبی را ثابت یا از حقی دفاع نماید؛ پس، بستر پذیرش سخن حق را از مخاطب گرفته و از سویی، گوینده را به بددهنی و کلمات ناپسند سوق میدهد. نکته قابل تأمل دیگر اینکه: انسان از روی فطرت و غریزه از حریم محترمات و مقدسات خود دفاع میکند. بنابراین، هرگاه احساسات او پیرامون مقدساتش برانگیخته شود و یا با توهینی در این باره مواجه شود، روحیه مقابله به مثل در او ایجاد شده و به هتک حرمت مقدسات طرف دیگر میپردازد، چنانکه برخی از برادران اهل تسنن به صراحت این مسأله را مطرح نموده و میگویند: زمانی که پیروان «ابوبکر» و «عمر»، لعن از زبان شیعه لعن آنها را میشنوند، مقابله به مثل نموده و علیع را لعن می-نمایند <ref>(شوشتری، 1367، ص239؛ آلوسی، 1415ق، ج4، ص236)</ref> و این عکس العمل که ناشی از عمل نابخردانه است، از نگاه عقل مردود به شمار میآید. انسان عاقل از رفتار خود، هدف و یا نتیجه مطلوبی را رصد مینماید، در حالی که نه تنها نتیجه مورد انتظار گوینده سبّ و لعن ـ که همان هدایت مخاطب است ـ حاصل نمیشود، که در این صورت کار بیثمری را انجام داده است؛ بلکه ثمر و نتیجهای دور از انتظار گوینده، که همان کینه، عناد، قتل و خونریزی است را به بار میآورد؛ چنانکه در روز قیامت دست خود را آلوده به خون میبیند و زمانی که ادعای پاکی میکند، به او گفته میشود که این سهم تو از خون فلانی است به خاطر کلام ناسنجیدهای که گفتی <ref>(کلینی، 1407ق، ص370؛ حرعاملی، بیتا، ج16، ص251)</ref>. به نظر میرسد عقل سلیم با تحلیل این قبیل دادهها، میتواند به راحتی به قبح چنین عملی حکم نماید. اساساً نرم خویی و مهربانی در کلام و رفتار، زمینهساز هدایت و توجه قلوب است، بنابراین، اگر هدف را هدایت مخاطب بدانیم، نیل به این هدف، بدون حرکت در مسیر آن و التزام به لوازم آن میسور نیست، پس به حکم عقل، خالی بودن کلام از هر کنایه و یا سخن زشت، زمینه ساز جذب قلوب است؛ چنان چه برخی به آن اذعان مینمایند. لذا مطابق قاعده اولیه، لعن و سبّ به لحاظ عقلی امری مذموم و قبیح، به لحاظ شرعی امری حرام است. | ||
==دعوت به بیان واقعیتها به جای سبّ== | ==دعوت به بیان واقعیتها به جای سبّ== | ||
برابر گزارشهای مکرر تاریخی، در جریان جنگ صفین، عدهای از اصحاب امام علی(ع) پس از شنیدن سخن ایشان درباره کیفیت گمراهی و فساد عقیده معاویه و حزبش، درصدد بر آمدند تا به اهالی شام ناسزا بگویند خبر به امام علیع رسید و امام آنها را از این کار باز داشت و در پاسخ به اعتراض آنها فرمود: درست است که شما بر حق هستید، اما من نمیپسندم که شما اهل نفرین و دشنام باشید و آنان را دشنام دهید. به جای این کار، بدیهای اعمالشان را بیان کرده و میگفتید: منش و عمل آنان چنین و چنان است <ref>(بروجردی، 1429ق، ج6، ص36؛ دینوری، 1412ق، ص165؛ ابن جوزی، | برابر گزارشهای مکرر تاریخی، در جریان جنگ صفین، عدهای از اصحاب امام علی(ع) پس از شنیدن سخن ایشان درباره کیفیت گمراهی و فساد عقیده معاویه و حزبش، درصدد بر آمدند تا به اهالی شام ناسزا بگویند خبر به امام علیع رسید و امام آنها را از این کار باز داشت و در پاسخ به اعتراض آنها فرمود: درست است که شما بر حق هستید، اما من نمیپسندم که شما اهل نفرین و دشنام باشید و آنان را دشنام دهید. به جای این کار، بدیهای اعمالشان را بیان کرده و میگفتید: منش و عمل آنان چنین و چنان است <ref>(بروجردی، 1429ق، ج6، ص36؛ دینوری، 1412ق، ص165؛ ابن جوزی، بیتا، ص154؛ نهج البلاغه، خطبه۲۰۶، ص۳۲۳؛ منقری، 1403ق، ص۱۰۳؛ ابن أعثم کوفی، 1411ق، ج۲، ص۵۴۳)</ref>. باید تأمل داشت که با وجود این تصریح در نهی از سبّ، چگونه میتوان انجام آن را از امام معصومع بپذیریم و ناسزاگویی را به ایشان نسبت دهیم؟ | ||
بنابراین، با عنایت به توصیه امامان شیعه: مبنی بر نهی از سبّ و بیان واقعیات به جای آن، میتوان گفت: مواردی که در کلام ایشان دیده میشود، به هیچ وجه سبّ محسوب نمیگردد، بلکه بیان اوصاف واقعی افراد و اشخاص است که در قرآن نیز این شیوه وجود داشت، بنابراین زمانی که امام(ع) از اصطلاح «یابن الزانیه» استفاده میفرمایند، این بیان، سبّ محسوب نمیگردد، بلکه بیان واقعیت درباره شخصى است که از راه نامشروع به دنیا آمده و والدین او ضوابط انسانى و اسلامى را زیر پا گذاردهاند و نیز امام حسین(ع) درباره «ابن زیاد»، فرمود: «الا و انّ الدّعی بن الدّعی قد رکز بین اثنتین، بین السّلة و الذّلة؛ اى مردم، آگاه باشید که این شخص که پدر او مشخص نیست ـ زنا زاده است ـ مرا بین دو کار مخیّر گذاشته است» <ref>(نمازی شاهرودی، 1375، ج۳، ص۴۵۱)</ref>. در اینجا نیز امام(ع) در مقام بیان یک واقعیت است، نه سبّ! زیرا همان طور که در مفهوم سبّ گذشت، سبّ به معنای کلمات زشت و بیپردهای بود که به فرد نسبت داده میشد، اما در اینجا امام(ع) در مقام بیان واقعیت و افعال ناپسند برخی خلفا هستند و این مصداق سبّ محسوب نمیشود. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که درک واقعیتهای عالم، تنها در حیطه اختیارات خداوند و به اذن او در قلمرو معصومین و اهل بیت: است؛ چرا که عصمت ویژه این بزرگواران، نوعی علم و شعور است که با سایر انواع علوم مغایرت دارد؛ سایر علوم گاهی مغلوب سایر قوای شعوری واقع شده؛ ولی این علم، همیشه بر سایر قوا غالب و قاهر است و همه را به خدمت خود در میآورد و به همین جهت است که صاحبش را از کل ضلالتها و خطاها حفظ میکند <ref>(طباطبایی، 1417ق، ج5، ص80)</ref>. با توجه به نظر علامه میتوان گفت: کسی که به مرتبة مطلق عصمت میرسد، به کنه حقایق امور پیبرده و بر این اساس، کاری را که جایز نیست انجام نمیدهد. از اینرو، ادعای چنین درکی برای مردم عادی و در پی آن نسبت دادن عباراتی مانند: «یابن الزانیه» از سوی آنان با ادعای آگاهی از واقعیت، کذبی بیش نخواهد بود. | بنابراین، با عنایت به توصیه امامان شیعه: مبنی بر نهی از سبّ و بیان واقعیات به جای آن، میتوان گفت: مواردی که در کلام ایشان دیده میشود، به هیچ وجه سبّ محسوب نمیگردد، بلکه بیان اوصاف واقعی افراد و اشخاص است که در قرآن نیز این شیوه وجود داشت، بنابراین زمانی که امام(ع) از اصطلاح «یابن الزانیه» استفاده میفرمایند، این بیان، سبّ محسوب نمیگردد، بلکه بیان واقعیت درباره شخصى است که از راه نامشروع به دنیا آمده و والدین او ضوابط انسانى و اسلامى را زیر پا گذاردهاند و نیز امام حسین(ع) درباره «ابن زیاد»، فرمود: «الا و انّ الدّعی بن الدّعی قد رکز بین اثنتین، بین السّلة و الذّلة؛ اى مردم، آگاه باشید که این شخص که پدر او مشخص نیست ـ زنا زاده است ـ مرا بین دو کار مخیّر گذاشته است» <ref>(نمازی شاهرودی، 1375، ج۳، ص۴۵۱)</ref>. در اینجا نیز امام(ع) در مقام بیان یک واقعیت است، نه سبّ! زیرا همان طور که در مفهوم سبّ گذشت، سبّ به معنای کلمات زشت و بیپردهای بود که به فرد نسبت داده میشد، اما در اینجا امام(ع) در مقام بیان واقعیت و افعال ناپسند برخی خلفا هستند و این مصداق سبّ محسوب نمیشود. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که درک واقعیتهای عالم، تنها در حیطه اختیارات خداوند و به اذن او در قلمرو معصومین و اهل بیت: است؛ چرا که عصمت ویژه این بزرگواران، نوعی علم و شعور است که با سایر انواع علوم مغایرت دارد؛ سایر علوم گاهی مغلوب سایر قوای شعوری واقع شده؛ ولی این علم، همیشه بر سایر قوا غالب و قاهر است و همه را به خدمت خود در میآورد و به همین جهت است که صاحبش را از کل ضلالتها و خطاها حفظ میکند <ref>(طباطبایی، 1417ق، ج5، ص80)</ref>. با توجه به نظر علامه میتوان گفت: کسی که به مرتبة مطلق عصمت میرسد، به کنه حقایق امور پیبرده و بر این اساس، کاری را که جایز نیست انجام نمیدهد. از اینرو، ادعای چنین درکی برای مردم عادی و در پی آن نسبت دادن عباراتی مانند: «یابن الزانیه» از سوی آنان با ادعای آگاهی از واقعیت، کذبی بیش نخواهد بود. | ||