۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==توضیح نظریه== | ==توضیح نظریه== | ||
این نظریه در بیان این نکته است که اولا منشا صدور افعال عباد چیست و ثانیا تکلیف بندگان | این نظریه در بیان این نکته است که اولا منشا صدور افعال عباد چیست و ثانیا تکلیف بندگان درباره افعالی که از آن ها صادر میشود، چگونه است. متکلمان [[مذاهب اسلامی]] هر کدام در این باره به تفصیل مطالبی را بیان کرده و به نظریه ای رسیده اند. [[متکلمان امامیه]] مطابق با تعالیم اهل بیت علیهم السلام امر بین الامرین و [[متکلمان اشعری]] و [[متکلمان ماتریدی]] کسب و اهل حدیث خلق افعال عباد را انتخاب کردند تا نشان دهند که انسان نسبت به افعالش مجبور نیست، بلکه در حالتی میان جبر و اختیار قرار دارد.با این بیان که در صدور فعل نه به طور مطلق مختار است آن گونه که [[معتزله]] به این موضوع اعتقاد دارند که تنها فاعلیت خود را درک میکند و نه به طور کامل مجبور است با این بیان که فقط خدا را فاعل افعال خود میداند، پس نسبت به افعالش پاسخگو نیست آن گونه که افرادی چون جهم بن صفوان و پیروانش چنین اعقتادی دارند. و اما چهار مذهب دیگر یعنی [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[اهل حدیث]] معتقدند که انسان در افعالش نه به طور کامل مختار و نه به طور کامل مجبور است، بلکه افعالی که از وی سر می زند تلفیقی از جبر و اختیار است و متکلمان مذاهب یاد شده فهم خود را با ارایه نظریه های امر بین الامرین، کسب و خلق افعال عباد تبیین کردند. | ||
اکنون به مناسبت عنوان بحث، به آرای متکلمان شاخص اهل حدیث در تفسیر خلق افعال عباد می پردازیم. | اکنون به مناسبت عنوان بحث، به آرای متکلمان شاخص اهل حدیث در تفسیر خلق افعال عباد می پردازیم. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
===شباهت تفسیر بخاری با امامیه و نسبت آن با اشاعره و ماتریدیه=== | ===شباهت تفسیر بخاری با امامیه و نسبت آن با اشاعره و ماتریدیه=== | ||
محمد بخاری در نحوه ارتباط عباد با افعال اختیاری شان، دارای دو نگاه است که البته تمام اهل حدیث و نیز اشاعره و ماتریدیه در این امر شریک اند.1. افعال عباد از نظر خلق آفریده خدا است و انسان نقشی در ایجاد آن ندارد، زیرا مطابق با ادله توحید، غیر از خداوند آفریدگاری وجود ندارد. 2. هر چند یک خالق وجود دارد که پیدایش همه افعال مربوط به اوست، ولی انسان عامل و مجری واقعی افعال است و فعل به طور واقعی به وی نسبت داده میشود. بخاری معتقد است، هر فردی افعال را با جوارح و جوانح و صفاتی که به آن تعلق دارد، انجام میدهد، به همین جهت میگوییم که انسان، فاعل حقیقی فعل است. مثلا هنگامی که شخص قصد کند که نماز بخواند، حقیقت نماز آفریده می شود و نماز گذار با کمک اعضا و جوارحش، آن حقیقت را در صورت یا قالب خارجی اش نشان میدهد. با کمی دقت میفهمیم که این نوع تفسیر، شباهت فراوانی به تفاسیر اشاعره و ماتریدیه دارد. آنان نیز اصل خلق را به خدا نسبت میدهند و می گویند شرک نمیتواند در حیطه توحید راه یابد تا بتواند در امر خلق شریک خالق شود، بلکه فاعلِ فعل خواهد بود. بنا بر مطالب مربوط به اعتقادات اشاعره، این جا نیز | محمد بخاری در نحوه ارتباط عباد با افعال اختیاری شان، دارای دو نگاه است که البته تمام اهل حدیث و نیز اشاعره و ماتریدیه در این امر شریک اند.1. افعال عباد از نظر خلق آفریده خدا است و انسان نقشی در ایجاد آن ندارد، زیرا مطابق با ادله توحید، غیر از خداوند آفریدگاری وجود ندارد. 2. هر چند یک خالق وجود دارد که پیدایش همه افعال مربوط به اوست، ولی انسان عامل و مجری واقعی افعال است و فعل به طور واقعی به وی نسبت داده میشود. بخاری معتقد است، هر فردی افعال را با جوارح و جوانح و صفاتی که به آن تعلق دارد، انجام میدهد، به همین جهت میگوییم که انسان، فاعل حقیقی فعل است. مثلا هنگامی که شخص قصد کند که نماز بخواند، حقیقت نماز آفریده می شود و نماز گذار با کمک اعضا و جوارحش، آن حقیقت را در صورت یا قالب خارجی اش نشان میدهد. با کمی دقت میفهمیم که این نوع تفسیر، شباهت فراوانی به تفاسیر اشاعره و ماتریدیه دارد. آنان نیز اصل خلق را به خدا نسبت میدهند و می گویند شرک نمیتواند در حیطه توحید راه یابد تا بتواند در امر خلق شریک خالق شود، بلکه فاعلِ فعل خواهد بود. بنا بر مطالب مربوط به اعتقادات اشاعره، این جا نیز درباره بخاری و سایر متکلمان اهل حدیث تکرار میشود که در این مکتب نیز میان خالق و فاعل تفاوت اساسی و مرز بندی جدی ای وجود دارد. بخاری در ادامه مباحث مربوط به جزای عمل بندگان میپردازد و آن را با مشیت الهی همراه میداند و معتقد است عبد فاعل واقعی افعال خویش است و بر همین مبنا افعالش محاسبه خواهد شد. با این حال فعلی که واقعا به منسوب به عباد است، مقهور قدرت و مشیت الهی نیز میباشد.<ref>بخاری، محمد، (1425ق)، خلق افعال العباد و الرد علی الجهمیه. عربستان ـ ریاض: انتشارات دار اطلس الخضر،ج 2، ص 300 | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
===اعتراف به عقیده وسط(امر بین الامرین) میان جبر و اختیار=== | ===اعتراف به عقیده وسط(امر بین الامرین) میان جبر و اختیار=== | ||
سخن دیگر ابن تیمیه در تشبیه اهل سنت به [[فرقه ناجیه]] است. امتی که میان سایر امم هستند و در مواجهه با افعال الهی میان جبر و اختیار قرار دارند. این ادعا ثابت میکند که آن ها به غیر از راهی میان دو راه -که در نگاه ما امر بین الامرین است- معتقد نیستند.مینویسد:« فَإِنَّ الْفِرقْةَ النَّاجِیَةَ أَهْلَ السُّنَّةِ ... هُمُ الْوَسَطُ فِی فِرَقِ الأُمَّةِ؛ ... فَهُمْ وَسَطٌ فِی بَابِ صِفَاتِ اللهِ سبحَانَهُ وَتَعَالَى بین اهل التعطیل الجهیمه و بین اهل التمثیل المشبهه و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref> یعنی فرقه ناجیه اهل سنت میان سایر فرقههای امت ها قرار دارند. عقیده آن ها | سخن دیگر ابن تیمیه در تشبیه اهل سنت به [[فرقه ناجیه]] است. امتی که میان سایر امم هستند و در مواجهه با افعال الهی میان جبر و اختیار قرار دارند. این ادعا ثابت میکند که آن ها به غیر از راهی میان دو راه -که در نگاه ما امر بین الامرین است- معتقد نیستند.مینویسد:« فَإِنَّ الْفِرقْةَ النَّاجِیَةَ أَهْلَ السُّنَّةِ ... هُمُ الْوَسَطُ فِی فِرَقِ الأُمَّةِ؛ ... فَهُمْ وَسَطٌ فِی بَابِ صِفَاتِ اللهِ سبحَانَهُ وَتَعَالَى بین اهل التعطیل الجهیمه و بین اهل التمثیل المشبهه و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref> یعنی فرقه ناجیه اهل سنت میان سایر فرقههای امت ها قرار دارند. عقیده آن ها درباره صفات خدای سبحان، میان اهل تعطیل [[جهمیه]] و اهل تمثیل [[مشبهه]] قرار دارد. علاوه، اهل سنت درباره افعال الهی بین قدریه و جبریه قرار دارند. | ||
ملاحظه میکنیم که این مطالب کاملا به معتقدات امامیه شباهت دارد خصوصا آن جا که مینویسد:«و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref>از چنین تصریحی بر میآید اهل سنتی که ابن تیمیه عقاید شان را باز گو میکند و مهم تر آن ها را فرقه ناجیه میخواند، همانند امامیه عقیده ای وسط داشتند و در تفسیر جبر و اختیار، امر راه وسط یعنی امر بین الامرین را انتخاب کردند. وی در ادامه بیان میکند که عباد بر مبنای اختیار، افعال شان را انجام میدهند و از این رو، حقیقتا فاعل فعل خویش هستند همان گونه که خدای متعال نیز خالق افعال خویش است. عبد هم مومن است هم کافر، هم فاجر است هم [[نماز]] خوان و [[روزه]] دار. بندگان قادر اند که افعال را با اراده خویش انجام دهند، حال آن که خدا خالق قدرت و اراده آن ها است. مینویسد:«و العباد فاعلون حقیقه و الله خالق افعالهم و العبد هو المومن و الکافر و البر و الفاجر و المصلی و الصائم و للعباد قدره علی اعمالهم و لهم اراده و الله خالقهم و خالق قدرتهم و ارادتهم » <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123</ref> | ملاحظه میکنیم که این مطالب کاملا به معتقدات امامیه شباهت دارد خصوصا آن جا که مینویسد:«و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref>از چنین تصریحی بر میآید اهل سنتی که ابن تیمیه عقاید شان را باز گو میکند و مهم تر آن ها را فرقه ناجیه میخواند، همانند امامیه عقیده ای وسط داشتند و در تفسیر جبر و اختیار، امر راه وسط یعنی امر بین الامرین را انتخاب کردند. وی در ادامه بیان میکند که عباد بر مبنای اختیار، افعال شان را انجام میدهند و از این رو، حقیقتا فاعل فعل خویش هستند همان گونه که خدای متعال نیز خالق افعال خویش است. عبد هم مومن است هم کافر، هم فاجر است هم [[نماز]] خوان و [[روزه]] دار. بندگان قادر اند که افعال را با اراده خویش انجام دهند، حال آن که خدا خالق قدرت و اراده آن ها است. مینویسد:«و العباد فاعلون حقیقه و الله خالق افعالهم و العبد هو المومن و الکافر و البر و الفاجر و المصلی و الصائم و للعباد قدره علی اعمالهم و لهم اراده و الله خالقهم و خالق قدرتهم و ارادتهم » <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
شخصیت دیگری از اهل حدیث که می بایست به آرای او در تفسیر جبر و اختیار توجه کرد، ابن قیم جوزیه(محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)شاگرد ابن تیمیه است که همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی اش در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نکرده است و انسان را نسبت به افعال اختیاری اش مسئول میداند. البته وی نیز مطابق با فهم خود در برخی از موارد مطالبی بیان کرده است که میتواند از عقیده امامیه فاصله بگیرد، اما در فهم کلی موضوع مورد بحث با امامیه همراه است. | شخصیت دیگری از اهل حدیث که می بایست به آرای او در تفسیر جبر و اختیار توجه کرد، ابن قیم جوزیه(محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)شاگرد ابن تیمیه است که همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی اش در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نکرده است و انسان را نسبت به افعال اختیاری اش مسئول میداند. البته وی نیز مطابق با فهم خود در برخی از موارد مطالبی بیان کرده است که میتواند از عقیده امامیه فاصله بگیرد، اما در فهم کلی موضوع مورد بحث با امامیه همراه است. | ||
ابن قیم به بهانه خلق افعال عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و در این باره مطالب جالبی بیان کرده است که میتواند به نوعی تصویر سازی از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامه هی الامه الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریه الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریه النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیه الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقه هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدره الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذره الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، (1432ق). مفتاح دار السعاده و منشور ولایه العلم والاراده. عربستان ـ جده: انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref> | ابن قیم به بهانه خلق افعال عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و در این باره مطالب جالبی بیان کرده است که میتواند به نوعی تصویر سازی از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامه هی الامه الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریه الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریه النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیه الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقه هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدره الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذره الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، (1432ق). مفتاح دار السعاده و منشور ولایه العلم والاراده. عربستان ـ جده: انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref> | ||
یعنی و برای مردم | یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی میکنند و بندگان را مجبور و مقهور میدانند به گونه ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل می دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این حال ثابت کردند که همه این افعال در عین حال که واقعا از طرف انسان صادر میشود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن چه را که خدا بخواهد، انجام میشود و آن چه را که نخواهد، انجام نمیشود. علاوه، هیچ ذره ای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمیآید و بندگان خدا ضعیف تر و عاجز تر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند. | ||
جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنا بر این، نیازی به تفسیر و تاویل خاص ندارد و بالاتر، این کلمات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح میکند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی کرده دین واقعی را راهی میان دو راه میداند. وی نیز انسان را فاعل حقیقی فعل خویش که ناشی از اراده و مشیتش است میداند و هم زمان نیز همان فعل را تابع مشیت و اراده الهی میداند. نتیجه این که امری میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که ترسیمی روشن از امر بین الامرین را به ما نشان میدهد، در منابع مهم و دست اول اهل سنت به چشم میخورد. | جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنا بر این، نیازی به تفسیر و تاویل خاص ندارد و بالاتر، این کلمات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح میکند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی کرده دین واقعی را راهی میان دو راه میداند. وی نیز انسان را فاعل حقیقی فعل خویش که ناشی از اراده و مشیتش است میداند و هم زمان نیز همان فعل را تابع مشیت و اراده الهی میداند. نتیجه این که امری میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که ترسیمی روشن از امر بین الامرین را به ما نشان میدهد، در منابع مهم و دست اول اهل سنت به چشم میخورد. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است و نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد و گرنه اتصاف عمل به مقبول و مردود هیچ معنایی ندارد. علاوه، در نگاه این مکتب، خلق عمل مربوط به خدا و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که میدانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم میشود. اهل حدیث با این تحلیل، نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایل اند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام میدهد، مسئول می دانند. | عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است و نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد و گرنه اتصاف عمل به مقبول و مردود هیچ معنایی ندارد. علاوه، در نگاه این مکتب، خلق عمل مربوط به خدا و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که میدانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم میشود. اهل حدیث با این تحلیل، نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایل اند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام میدهد، مسئول می دانند. | ||
ابن قیم در این باره می نویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا كَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِيَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا يُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّهَا، بَلْ يَمْقُتُهَا وَيَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم، إعلام الموقعين عن رب العالمين. بیروت: انتشارات دارالکتب العلمیه، جلد دوم ص 124</ref> | ابن قیم در این باره می نویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا كَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِيَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا يُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّهَا، بَلْ يَمْقُتُهَا وَيَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم، إعلام الموقعين عن رب العالمين. بیروت: انتشارات دارالکتب العلمیه، جلد دوم ص 124</ref> | ||
یعنی فصل | یعنی فصل درباره اعمال عباد است که به چهار نوع تقسیم میشود و از این چهار نوع فقط یک نوع آن مقبول است. به درستی که خدا از عباد (عمل) را قبول نمیکند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم میباشد که یکی از آن ها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خدا و موافق سنت باشد و عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خدا آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خدا انجام عملی را دوست می دارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت وجه الهی انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خدا عمل و اهلش را دشمن میپندارد. نویسنده در ادامه به آیه ای از کتاب خدا استشهاد کرده است که فرمود:«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. الملک(67) آیه 2 آن كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مىكنيد و او شكست ناپذير و بخشنده است.» از جملات فوق نتیجه می گیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی به فاعل انسانی مستند شود و گرنه در انتساب مجازی، بحث از مقبول و مردود بودن عمل، بحثی بیفایده وعبث است. | ||
=== انکار قدر و جبر=== | === انکار قدر و جبر=== | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
==تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد== | ==تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد== | ||
ابن حجر عسقلانی(ابوالفضل شهابالدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش | ابن حجر عسقلانی(ابوالفضل شهابالدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش درباره خلق افعال عباد نظراتی بیان کرده است که میتواند به امر بین الامرین امامیه بسیار شبیه باشد.عسقلانی در تفسیر خلق افعال عباد و نسبت آن با جبر و اختیار، به این نکته اشاره میکند که خالق فقط خدای متعال است و انسان مخلوق از عهده خلق بر نمیآید. می نویسد:«أَنَّ أَهْلَ السُّنَّةِ تَمَسَّكُوا بِأَصْلٍ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَرَاهِينُ وَهُوَ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَيَسْتَحِيلُ أَنْ يَخْلُقَ الْمَخْلُوقُ شَيْئًا» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref> یعنی اهل سنت به اصلی تمسک کرده اند که براهینی بر آن تکیه کرده است، با این توضیح که خدای متعال خالق هر مخلوقی است و محال است که مخلوق چیزی را خلق کند. وی در این عبارات صریح که در مقام پاسخ به نظر مخالفین است، روی اصل توحید تاکید کرده و جز خداوند فاعل و خالق دیگری را معرفی نمیکند که البته این عقیده همه فرقه های اهل سنت است. ابن حجر در ادامه به مخالفین و دشمنان میتازد که برای فرار از مسئولیت فعل خویش به قدر سابق و از پیش نوشته شده قایل اند و بر مبنای خودشان مسیر عقل و نقل را می بندند، مینویسد:« فَلَمَّا عَانَدَ الْمُشْرِكُونَ الْمَعْقُولَ وَكَذَّبُوا الْمَنْقُولَ ... تَمَسَّكُوا بِالْمَشِيئَةِ وَالْقَدَرِ السَّابِقِ وَهِيَ حُجَّةٌ مَرْدُودَةٌ لِأَنَّ الْقَدَرَ لَا تَبْطُلُ بِهِ الشَّرِيعَةُ وَجَرَيَانُ الْأَحْكَامِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَكْسَابِهِمْ» <ref> عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref> | ||
پس زمانی که مشرکین با معقول( فهم و درک عقلی) دشمنی(مخالفت) و همچنین منقول را تکذیب و (برای پاسخ به رفتار خود) به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک کردند، حال آن که این یک دلیل مردود است، زیرا وجود قدر، موجب بطلان( بی خاصیت بودن) دین و اجرای احکام( جزا و حدود الهی) نسبت به آن چه بندگان کسب میکنند، نمیشود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، به طور واضح از امر بین الامرین سخن گفته است و به طور صریح، مسئولیت بندگان نسبت به فعل خودشان را متذکر شده است، بنابر این، میتوان از فحوای کلام وی که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر انسان را نسبت به کسب افعالش مسئول میداند، امر بین الامرین را اصطیاد کرد. | پس زمانی که مشرکین با معقول( فهم و درک عقلی) دشمنی(مخالفت) و همچنین منقول را تکذیب و (برای پاسخ به رفتار خود) به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک کردند، حال آن که این یک دلیل مردود است، زیرا وجود قدر، موجب بطلان( بی خاصیت بودن) دین و اجرای احکام( جزا و حدود الهی) نسبت به آن چه بندگان کسب میکنند، نمیشود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، به طور واضح از امر بین الامرین سخن گفته است و به طور صریح، مسئولیت بندگان نسبت به فعل خودشان را متذکر شده است، بنابر این، میتوان از فحوای کلام وی که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر انسان را نسبت به کسب افعالش مسئول میداند، امر بین الامرین را اصطیاد کرد. | ||